شعلهای که آتش نشد/ارزیابی نقش عوامل اثرگذار در جلوگیری از تبدیل خودسوزی احمد بالدی به بحران در خوزستان
پس از مرگ احمد بالدی، مجموعه رویکردهایی که در مدیریت بحران در پیش گرفته شد، از نظر اهالی خوزستان، کنشگران مدنی و سیاسی جلوی شروع یک اعتراض گسترده را که بیش از همه آن را ناشی از خشمِ قومی میدانستند گرفت.
پس از مرگ احمد بالدی، مجموعه رویکردهایی که در مدیریت بحران در پیش گرفته شد، از نظر اهالی خوزستان، کنشگران مدنی و سیاسی جلوی شروع یک اعتراض گسترده را که بیش از همه آن را ناشی از خشمِ قومی میدانستند گرفت. در این میان نحوه مواجهه استاندار بومی و عرب و همراهی موثر احزاب سیاسی بهویژه اصلاحطلبان استان بسیار پررنگ بود.
اگرچه سهم این نکته که چقدر جایگاه سیاسی پدر جوان اهوازی که از فعالان سیاسی ریشهدار خوزستان است، در ورود احزاب سیاسی به موضوع اثرگذار بوده، محل سوال است. با این حال فعالان سیاسی در خوزستان سهم مهمی در آرامسازی فضای پس از حادثه برای استاندار و احزاب قائل هستند.
یک جرقه بر انبار التهاب خوزستان
خودسوزی احمد بالدی، جوان اهوازی که در اعتراض به تخریب مغازه پدرش خودسوزی کرده بود، نگرانی از ورود به موج جدیدی از اعتراضات را در خوزستان ایجاد کرده بود. چراکه یک جرقه کوچک در استان خوزستان ظرفیت ورود استان به یک شرایط بحرانی را دارد؛ از فقر و اعتراضات معیشتی گرفته تا احساس بیعدالتی، بحرانهای تکراری محیطزیستی و نبود حقِ تنفس، و تنشهای قومی همه موضوعاتی است که پتانسیل اعتراض را در خوزستان بالا برده است.
بهویژه آنکه در وقوع این اتفاق، نقش مدیران شهری پررنگ بود. آنها تاکید داشتند که حکم قضایی داشتند و برای گفتوگو رفتند، حال آنکه روایت پدر احمد چیز دیگری است:«پسرم وقتی دید نیروهای اجرائیات در حال تخریب محل هستند، التماس کرد که صبر کنند، اما کسی گوش نکرد. گفت خودش را آتش میزند تا شاید مانع شوند.
یکی از مأموران گفت: بسوزان ببینم چطوری میسوزی.» این رویکرد عوامل شهرداری، همان جرقهای بود که احمدِ عصبانی را به کام مرگ کشاند و میتوانست آتشِ اعتراضاتی دیگر را نیز روشن کند. با این حال برخی فعالان سیاسی و اجتماعی در استان خوزستان معتقدند فضای ملتهب شکل گرفته در استان و بازتاب ملی آن، با برخی مداخلات سیاسی و مدیریتی در روزهای پس از وقوع حادثه کنترل شد.
مدیریت روایت
دادستان اهواز ابتدا بیانیهای صادر کرد که در آن تلاش کرد مدیریت روایت حادثه را به دست بگیرد و از تبدیل شدن آن به یک بحران سیاسی – قومی جلوگیری کند. هرچند که به عقیده برخی متن بیانیه میخواست یک حاشیه امن برای مدیران شهری ایجاد کند و فضای نقد را محدود کند چراکه باز هم به مردم نسبت به هر گونه اقدام و بازی کردن در زمین دشمن هشدار میداد و جریان اعتراض را همسو با بازی در زمین دشمن میدانست: «هر فرد یا جریان و با هر گرایشی، همگام با دشمنان میهن اسلامی، بخواهند از این حادثه برای ایجاد تفرقه قومیتی و برهم زدن آرامش و امنیت عمومی بهرهبرداری کنند، دستگاه قضایی استان با جدیت و اقتدار، قاطعانه، قانونی و بدون اغماض برخورد خواهد کرد.»
با این حال عملکرد دادستانی در این زمینه قابل قبول عموم مردم قرار گرفت. دادستانی در بخش دیگری از بیانیه نخست خود ضمن هشدار به افراد و جریاناتی که بخواهد از این حادثه در راستای اهداف دشمنان برای ایجاد شکاف قومی یا برهم زدن آرامش عمومی استفاده کند، اعلام کرد: «رسیدگی دقیق و همهجانبه به این حادثه در دستور کار ویژه قرار گرفته و با جدیت از سوی مراجع قضایی در حال پیگیری است.»
در ادامه نیز با مقصر اعلام کردن مجریان شهرداری، نسبت به بازداشت شهردار منطقه 3 و مسئول اجرائیات شهرداری منطقه 3 اهواز اقدام شد. امیرخلیفان در توضیح این موضوع با اشاره به انقضای مهلت قرارداد برای صاحب دکه و خودداری از تخلیه مغازه توضیح میدهد که در هر صورت به شهرداری دستور داده شد که تخلیه این واحد با رعایت کامل موازین قانونی، حقوقی، شرعی و حقوق شهروندی، صیانت از اموال نامبرده، در زمان مناسب و بدون هیچگونه تنشی انجام شود، اما شهرداری در این حادثه بر اساس دستور مقام قضایی عمل نکرد.
رویکرد دادستانی در اعلام سریع نتیجه اولیه بررسیها و سپس تعلیق و بازداشت مقامهای شهرداری، در فضای سیاسی و اجتماعی خوزستان پیام مهمی داشت؛ پیامی که بهگفته برخی کنشگران محلی، «ترمیمکننده بخشی از اعتماد ازدسترفته» بود. در شرایطی که معمولاً روندهای اداریِ رسیدگی به خطاهای مدیریتی به کندی پیش میرود، اقدام شفاف و نسبتاً فوری دستگاه قضایی باعث شد بخشی از تنش اجتماعی فروکش کند و روایت مسلط به سمت «پاسخگویی» حرکت کند.
دیر اما مؤثر
با این وجود، احتمال تشدید بحران به دلیل حساسیتهای قومی در خوزستان همچنان وجود داشت. به گفته مردم محلی در خوزستان این اتفاق در آستانه تبدیل شدن به یک اعتراض قومی بود، اما با حضور و تلاش فعالان سیاسی استان بهویژه احزاب اصلاحطلب و نقش موالیزاده، استاندار خوزستان که خود از اقوام عرب این استان است، در کاهش تنش اثرگذار بوده است. هرچند که برخی از ورود دیرهنگام استاندار گلایه داشتند و در روزهای نخست ماجرا استانداری را به بیعملی متهم میکردند.
مهرداد احمدیشیخانی در یادداشتی به این موضوع گلایه کرده و نوشته بود: «اینکه در همه خبرهای استانداری، هیچ بازتاب و واکنشی نسبت به پربسامدترین خبر استان نیست، حکایت از آن دارد که متاسفانه مدیران و معاونین و مشاورین استاندار حتی متوجه نیستند که حضور بهموقع استاندار در بیمارستان جهت دلجویی از خانواده آن پسر جوان، چقدر میتواند به ایجاد آرامش و کاستن از التهاب کمک کند؛ آنهم از استانداری که خود به شخصه برای منصرف کردن جوان دیگری از خودکشی، وارد عمل شده است.» در نهایت اما استاندار به حادثهای که بازتاب رسانهای گستردهای داشت، ورود کرد. به گفته اهالی خوزستان، موالیزاده توانست با استفاده از سرمایه اجتماعی که به دلیل عرب بودن میان اعراب استان دارد، در مدیریت صحنه و کاهش تنش قومی تاثیرگذار باشد.
آنها میگویند موالیزاده از همان زمان که به عنوان استاندار انتخاب شد، هشدارهایی را نسبت به عملکرد شهردار اهواز داده بود، با این حال او در مدیریت این عرصه با وزنه بومی که همراه خود داشت، توانست فضای متشنج ایجادشده را به سمت تعادل ببرد. او ضمن حضور در بیمارستان و ابراز همدردی با خانواده احمد بالدی، دستوراتی را نیز صادر کرد؛ از جمله برخورد شدید با مسببان این حادثه، بررسی دقیق ابعاد آن و استفاده از تمامی ظرفیتهای حقوقی، اداری و نظارتی استان خوزستان.
میانجیگری در لحظه
با وجود نقش آرامکننده استاندار در روزهای پس از حادثه، باید توجه داشت که مداخله استاندار بیش از آنکه محصول یک نظام کارآمد مدیریت بحران باشد، بر سرمایه اجتماعی فردی او تکیه داشت؛ سرمایهای که احتمالاً قابل تعمیم به سایر موقعیتها نیست. فقدان یک سازوکار نهادی برای گفتوگو با جامعه، موجب میشود مدیریت سیاسی استان همچنان عمدتاً واکنشی باشد نه پیشگیرانه. واقعه اخیر بار دیگر یادآوری کرد که علاوه بر ضرورت نقشآفرینی افراد با پشتوانه قومی و محلی، سیاستگذاری مؤثر، نظارت ساختاری و گفتوگوی مستمر با جامعه میتواند از تبدیل شدن اتفاقات به بحران جلوگیری کند.
بازگشت احزاب به مدار اثرگذاری؟
اما مدیریت این فضا تنها به نقش استاندار بومی محدود نمیشود. نقش فعالان سیاسی و احزاب استان نیز در کاهش تنش اثرگذار بوده است. به گفته کنشگران سیاسی و اجتماعی خوزستان، بسیاری از گروههای سیاسی و اجتماعی عربزبان و همچنین فعالان مدنی در روزهای پس از حادثه تلاش کردند روایتها را از مسیر احساسی و قومیتی دور کنند و مانع از ایجاد فضای دوقطبی شوند.
آنها با گفتوگو با خانواده بالدی و تعامل با طوایف و گروههای محلی، بر ضرورت رسیدگی قانونی، حرکت بر مسیر قانون و پرهیز از تحریک احساسی تاکید کردند. این رفتار، بهویژه در فضای پرالتهاب خوزستان که سابقه حساسیتهای قومی دارد، نقش مهمی در جلوگیری از تبدیل یک حادثه تلخ به یک بحران هویتی - سیاسی ایفا کرد.
برخی تحلیلگران معتقدند این گروهها در واقع «میانجی اجتماعی» بودند که تلاش کردند شکاف میان بدنه جامعه و نهادهای رسمی عمیقتر نشود و مسیر اعتراض به سمت مطالبهگری مدنی هدایت شود، نه تخاصم قومی. حادثه ناگوار اخیر نشان داد که احزاب و گروههای سیاسی میتوانند در لحظات بحرانی نقش میانجی را در میان جامعه و شهروندان ایفا کنند، اما در واقعیت احزاب با یک چالش بزرگ مواجه هستند و جایگاه آنها در میان جامعه ایران و حتی نهادهای حاکمیتی سالهاست که تضعیف شده و از مدار اثرگذاری پایدار خارج مانده است.
احزاب در ساختار رسمی سیاست ایران نه دارای قدرت سازمانیافتهاند، نه نمایندگی اجتماعی گسترده دارند؛ امری که در گفتمان عمومی نیز بازتاب یافته و در سالهای اخیر شعارهایی چون «اصلاحطلب، اصولگرا – دیگه تمومه ماجرا» شکاف عمیق میان احزاب و جامعه را آشکار کرده است.
با این حال، تدبیر برخی گروههای سیاسی محلی در ماجرای اخیر نشان داد که اگر کانال ارتباطی با جامعه از دست نرود و احزاب به جای رقابتهای درونقدرتی، نقش میانجی اجتماعی و جامعهمحور را ایفا کنند، میتوانند دوباره به مدار اعتبار بازگردند؛ نه بهعنوان نیروهایی تعیینکننده، بلکه بهعنوان نهادهایی که میتوانند از تشدید بحران جلوگیری کنند و از این راه بخشی از اعتماد از دسترفته خود را در میان مردم احیا کنند.
در همین راستا و در گفتوگو با قاسم آلکثیر فعال سیاسی و اجتماعی خوزستان، سارا امانیبابادی فعال سیاسی اصلاح طلب خوزستان و عبدالله سلامی رئیس شعبه خوزستان حزب اتحاد به بررسی بیشتر این موضوع پرداختیم.