| کد مطلب: ۵۶۸۶۸

بنزین پاتیلی پنهان سرطان عیان

ایران بر لبه پرتگاهی ایستاده که هر لحظه امکان دارد زیر پایش خالی شود؛ سقوط نه‌فقط از پرتگاه اقتصادی، که از لبه فاجعه‌ای که زیر پوست شبکه توزیع سوخت جریان دارد؛ توزیع «بنزین پاتیلی» با مجوزهای خاموش و فرمولاسیون‌هایی که به‌جای سوخت، سم در رگ شهر می‌ریزند.

بنزین پاتیلی پنهان سرطان عیان

ایران بر لبه پرتگاهی ایستاده که هر لحظه امکان دارد زیر پایش خالی شود؛ سقوط نه‌فقط از پرتگاه اقتصادی، که از لبه فاجعه‌ای که زیر پوست شبکه توزیع سوخت جریان دارد؛ توزیع «بنزین پاتیلی» با مجوزهای خاموش و فرمولاسیون‌هایی که به‌جای سوخت، سم در رگ شهر می‌ریزند.

این بحران، بزرگ‌ترین خیانتی است که در سایه پنهان‌کاری، بی‌کفایتی و عقب‌نشینی از حقیقت، به یک اَبَرتهدید ملی تبدیل شده است. بنزین به مثابه آیینه‌ای است که تمام زخم‌های اقتصاد نفتی را یک‌جا عیان می‌کند؛ فرسودگی مدیریت، فساد نهادینه، سیاست‌گذاری بی‌رمق و اعتماد عمومی متلاشی! سال‌هاست کیفیت بنزین در ایران سقوط آزاد را تجربه می‌کند.

اکتان در برخی کلان‌شهرها به زیر ۸۵ رسیده؛ عددی که در استاندارد جهانی، زنگ خطر «سوخت سرطان‌زا» است. واردات بنزین مرغوب با دلارهای کمیاب انجام می‌‌شود اما همان بنزین، با مجوزهای محرمانه و در چرخه‌ای پرابهام، با نفتا و مشتقات بی‌کیفیت ترکیب و به محصولی بدل می‌‌شود که در پمپ‌بنزین‌ها، بدون هشدار، به خورد مردم می‌دهند. این فرآورده تقلبی، نه یک سوءمدیریت ساده، که نوعی «سم‌پاشی مجاز» است؛ اقدامی که در هیچ کشوری با ادعای حکمرانی عقلانی، قابل تصور نیست.  بحران بنزین در ایران، نه از قیمت، که از یک زنجیره فرسوده و آلوده آغاز می‌‌شود که شفافیت را دشمن خود می‌داند.

پنهان‌کاری درباره کیفیت سوخت، میزان واقعی تولید، حجم واردات، کسری بنزین، و ابعاد قاچاق سازمان‌یافته، امروز خود به عامل انفجار بدل شده است. سهمیه‌بندی‌های چندلایه، بنزین یارانه‌ای، قیمت‌های دستوری و انکار بحران، پوششی بوده برای آنکه حقیقت تلخ «کاهش شدید کیفیت سوخت» در افکار عمومی گم شود. سرمایه اجتماعی حاکمیت به شدت پایین است. با وجود پدیده‌های رانتی همچون سیم‌کارت‌های سفید که بین طبقه خاص و نئوالیگارش‌ها دست به دست می‌شود، هر اصلاحی خیالی خام است.

مردم پرونده‌های چای دبش، باغ ازگل، دکل گمشده و... را فراموش نکرده‌اند. افزایش سرمایه اجتماعی با بکارگیری اهرم‌های اقتصادی، همزمان به اقدام‌های قاطعانه در زمینه شفافیت و مبارزه با فساد و همچنین اقدام‌های اجتماعی همچون رفع فیلترینگ نیاز دارد. در چنین فضایی، هر تصمیمی درباره سوخت، حتی اگر درست و ضروری هم باشد، در ذهن جامعه به «تهدید» تعبیر می‌شود. این همان جایی است که بحران بنزین، نه فنی، که امنیتی و اجتماعی است. خاطره خونین آبان ۹۸ همچون سایه‌ای سنگین بر سر هر دولت ایستاده و هراس از تکرار آن، اراده اصلاح را فلج کرده است. جامعه از گرانی نمی‌ترسد، از تکرار بی‌پناهی می‌ترسد.

دولت‌ها سال‌ها با نسخه‌های تکراری درباره قیمت سوخت، درمان زخمی را دنبال می‌کنند که ریشه‌اش در جای دیگری است؛ کیفیت پایین، مصرف سرسام‌آور، ناوگان فرسوده، حمل‌ونقل عمومی نحیف، و فساد مزمن در زنجیره تأمین. اصلاح قیمتی بدون بازسازی زیرساخت و احیای اعتماد، تکرار فاجعه است.  قاچاق سوخت در ایران، یک صنعت بزرگ زیرزمینی است. شبکه‌های سازمان‌یافته که از ضعف سامانه‌های رصد، اختلاف قیمت، و رانت‌های گسترده استفاده می‌کنند، در سال‌های اخیر آن‌قدر بزرگ شده‌اند که آثارشان حتی در بودجه کشور دیده می‌شود.

تا زمانی که این هسته سخت شکسته نشود، هر سیاستی در حوزه سوخت، یک وصله مقطعی بر پارگی عمیق یک لباس پوسیده است که حتی بنزین پنج‌هزار تومانی هم نمی‌تواند آن را متوقف کند.  هر افزایش قیمتی پیش از جراحی ناوگان پرمصرف و توسعه عمومی، و بدون جبران مستقیم معیشتی، دعوت به آشوب است. اصلاح باید پله‌پله، با پرداخت نقدی به دهک‌های پایین و اختصاص کامل درآمد آزادسازی قیمت به مردم و توسعه زیرساخت سوخت انجام شود.   بازی با بنزین، بازی با سرنوشت کشور است.

چندنرخی کردن، صدور سهمیه‌های عجیب، یا بازی با واژه‌هایی مثل «بنزین برخط» صورت‌مسئله را پاک نمی‌کند. مدیریت سوخت بدون بازسازی اعتماد عمومی، مانند بستن آخرین پیچ در یک سد ترک‌خورده است. دیر یا زود، سد فرو می‌ریزد. دولت باید بی‌هیچ پرده‌پوشی، آمار تولید، مصرف، واردات، کیفیت سوخت، حجم قاچاق و میزان یارانه پنهان را منتشر و بساط توزیع بنزین پاتیلی را بی‌درنگ برچیند. بحران بنزین نه تقدیر است و نه کابوس ابدی؛ اما درمانش جسارت، شفافیت، و جنگ بی‌تعارف با فساد می‌خواهد. تا وقتی صدای حقیقت بلند نشود، صدای سقوط شنیده خواهد شد.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه اقتصاد
پربازدیدترین
آخرین اخبار