کشور اقلیت
ایران امروز همچنان تاحد زیادی جامعهای آرمانی است؛ اما فقط برای اقلیت. اقلیتی که وقتی مناصب انتخابی حکومت را در دست ندارد با هر ابزاری، میکوشد نشان دهد خبری و امکانی از تغییرات نیست و بدینشکل، اکثریت را خشمگین و منفعل میسازد. وقتی هم در سایه قهر و غیبت اکثریت، دولت و مجلس را در دست میگیرند، اسب خود را زین میکنند و بیمهار میتازند و فراتر از آن، سازوکارهایی را فراهم میسازند که اگر دری به تخته خورد و اکثریت دیگر بار به قدرت برگشت، عملاً نتواند قدم از قدم بردارد. چنین است که دور باطلی در کشور شکل میگیرد که خروجی آن، از دست دادن مدام فرصتها و سوختن سرمایههاست.
اگر جان استوارت میل که مدافع حق اقلیت در دموکراسی بود سر از گور برمیآورد؛ احتمالاً ایران را بهعنوان نمونه آرمانی (ایدهآل تایپ) تحقق ایده خود معرفی میکرد. کشوری که در آن، نهفقط حقوق اقلیت بهشکلی کامل تامین و رعایت میشود؛ بلکه اقلیت کاملاً آزاد است هرچه میخواهد علیه اکثریت بگوید، خواستها و مطالبات آن را نادیده انگارد، تهمتهای اخلاقی و امنیتی بزند و هرکس را در هر مقامی خائن و وابسته بخواند.
منظور از اقلیت البته در اینجا، اقلیتهای اجتماعی (از قبیل مذهبی، قومیتی و جنسیتی) نیست؛ بلکه منظور، یک نیرو و جریان سیاسی است که سابقه تاریخی نشان میدهد در هر انتخاباتی با حضور اکثریت، شکست میخورد. این جریان حتی در انتخابات اخیر ریاستجمهوری که در دور اول، ۶۰درصد و در دور دوم حدود ۵۰درصد واجدین حق رای پای صندوق نیامدند، شکست خورد.
بااینحال، این اقلیت همچنان از آزادیها و امکاناتی برخوردار است که اکثریت حتی در زمان حضور در قدرت، آنها را در خواب هم نمیبیند. اقلیتی که بینیاز از مجوز فراخوان تجمع میدهد تا علیه مشخصترین و روشنترین وعده رئیسجمهور برآمده از آرای اکثریت شرکتکنندگان در انتخابات، شعار دهند و بیلبوردهای چندمتری در وسط پایتخت برافرازند و حتی وزرای دولت را به جرم پافشاری بر خواست اکثریت، به داغ و درفش تهدید کنند.
اما این، همه امکانات و تنعمات اقلیت در این ملک نیست. این اقلیت همان است که تندروترین سخنگویان و نظریهپردازان آن، هرگاه اراده کنند در اصلیترین و رسمیترین رسانههای کشور تریبون مییابند و بیهیچ محدودیتی، از جنگ و کشتن و گرفتن و بستن میگویند؛ آنهم در زمینهای چون خاورمیانه امروز و در زمانهای چون اوج شدیدترین تنشها با رادیکالترین حاکمان در اردوگاه دشمن.
نظریهپردازان و سخنگویان اقلیت اما بیتوجه به واقعیت، امکان آن دارند که از آرمانهای خود بگویند و وعدههای آخرالزمانی دهند. البته، انقلاب ایران رخدادی آرمانمحور بود. اصولاً هر انقلابی آرمانمحور است؛ اما نظام برآمده از انقلاب نمیتواند و نباید اهداف و سیاستهای خود را بر پایه آرمانها قرار دهد و از سختی و تلخی واقعیت بهراسد و بگریزد. این، تجربهای است که عموم انقلابها از سر گذراندهاند و دیر یا زود، مناسبات و محاسبات خود را بر پایه واقعیت قرار دادهاند. چین، همان کشوری که اقلیت سیاسی ایران آن را متحد و حامی و الگوی خود میپندارد، نمونه کامل و بارز پذیرش واقعیتهای جهان و اولویت دادن آن به آرمانهای پنهان در اذهان است.
بااینحال، ایران امروز همچنان تاحد زیادی جامعهای آرمانی است؛ اما فقط برای اقلیت. اقلیتی که وقتی مناصب انتخابی حکومت را در دست ندارد با هر ابزاری، میکوشد نشان دهد خبری و امکانی از تغییرات نیست و بدینشکل، اکثریت را خشمگین و منفعل میسازد. وقتی هم در سایه قهر و غیبت اکثریت، دولت و مجلس را در دست میگیرند، اسب خود را زین میکنند و بیمهار میتازند و فراتر از آن، سازوکارهایی را فراهم میسازند که اگر دری به تخته خورد و اکثریت دیگر بار به قدرت برگشت، عملاً نتواند قدم از قدم بردارد. چنین است که دور باطلی در کشور شکل میگیرد که خروجی آن، از دست دادن مدام فرصتها و سوختن سرمایههاست.
فیلترینگ یکی از نمادهای بارز این روند است. دولت روحانی در کنار برجام (توافق هستهای) بهعنوان مهمترین دستاورد خود، دستاورد مهم دیگری هم داشت و آن، اینکه زیرساختهای توسعه اینترنت را تا دورترین نقاط کشور فراهم کرد تا شبکههای اجتماعی و پیامرسانهایی چون تلگرام و اینستاگرام در ایران نیز همچون دیگر نقاط جهان رشد کنند و مخاطب گیرند. بااینحال، اقلیت همچنان که علیه برجام برخاست، تلگرام را نیز فیلتر کرد.
پس از آن، دولتی سر کار آمد که بستن فضای مجازی را ماموریت خود میدانست و هرچه میتوانست کرد تا از سرعت و کیفیت اینترنت بکاهد و بر قیمت آن بیافزاید. مشابه همان کاری که با «خودروی ملی» و «رسانه ملی» کردند، در این حوزه هم کردند تا به زعم خود، «اینترنت ملی» را شکل دهند و پیامرسانهای داخلی را جایگزین نمونههای جهانی کنند. امروز، دو سه ماه است که آن دولت رفته است. اما آن تفکر و کاسبان و حامیان فیلترینگ با قدرت در میدان هستند و آنقدر آزاد و آسودهخاطر که میتوانند علیه دولت مستقر تجمع راه بیاندازند و شعار دهند؛ همچون تجمعی که چند روز قبل مقابل شورایعالی فضای مجازی بر پا کردند.
آری، جان استوارت میل درست میگفت. تامین «حق اقلیت» شرط دموکراسی است؛ اما همه دموکراسی نیست. بدون پیشبرد خواستها و مطالبات اکثریت، دموکراسی به صورتی بیمحتوا فرومیکاهد. نمیتوان از دموکراسی سخن گفت و مطالبه اکثریت را ندید.
فراتر از این، جای حق اکثریت کجاست؟ آیا مخالفان فیلترینگ هم، همچون مدافعان فیلترینگ امکان برپایی تجمع و سردادن شعارها و مطالبه خواستهای خویش را خواهند داشت؟ بدون پاسخ به این پرسشها، سخن گفتن از وفاق، خانه ساختن بر آب است و دلبستن به سراب...