درباره کتاب عصر سرمایهداری نظارتی و اینکه آیا دموکراسی میتواند کنترل فناوری بر زندگیمان را کاهش دهد
ناظران منفعـل آینده
فقط دودهه پیش بهسختی ۲۵ درصد از اطلاعات جهان دیجیتال بود. امروز تقریباً تمام اطلاعات آنلاین است. این سرنوشت و مزیت مشترک ماست که در طلوع تمدن اطلاعاتی زندگی کنیم. این چه نوع آیندهای خواهد بود؟ چه میراثی برای فرزندان، مردم و نسلهای پس از آن باقی خواهیم گذاشت؟ در یک تمدن اطلاعاتی، زندگی ما بهعنوان اطلاعات ارائه میشود و تحتتأثیر آن است. اما کیفیت این اطلاعات چیست؟ چه کسی این اطلاعات را میداند؟ چه کسی تصمیم میگیرد چه کسی بداند؟ تصمیمگیرنده کیست که چه کسی تصمیم بگیرد، چه کسی بداند؟ اینها سؤالات اساسی دانش، اقتدار و قدرت هستند که اکنون نظم اجتماعی ما را مشخص میکنند.
فقط دودهه پیش بهسختی 25 درصد از اطلاعات جهان دیجیتال بود. امروز تقریباً تمام اطلاعات آنلاین است. این سرنوشت و مزیت مشترک ماست که در طلوع تمدن اطلاعاتی زندگی کنیم. این چه نوع آیندهای خواهد بود؟ چه میراثی برای فرزندان، مردم و نسلهای پس از آن باقی خواهیم گذاشت؟ در یک تمدن اطلاعاتی، زندگی ما بهعنوان اطلاعات ارائه میشود و تحتتأثیر آن است. اما کیفیت این اطلاعات چیست؟ چه کسی این اطلاعات را میداند؟ چه کسی تصمیم میگیرد چه کسی بداند؟ تصمیمگیرنده کیست که چه کسی تصمیم بگیرد، چه کسی بداند؟ اینها سؤالات اساسی دانش، اقتدار و قدرت هستند که اکنون نظم اجتماعی ما را مشخص میکنند.
در سال 2022 در سراسر بسیاری از جوامع ما، چارچوبهای سرمایهداری نظارتی وجود دارد که با غولهای فناوری، گوگل، فیسبوک، اپل، مایکروسافت و آمازون ـ جواب هرکدام از این پرسشها را دارند، گرچه ما هرگز آنها را برای حکمرانی انتخاب نکردهایم.
تنها در دو دهه، سرمایهداری نظارتی از استارتاپهای کوچک به یک نظم سازمانی جهانی تبدیل شد که عملاً بر تمام تعاملات انسانی با معماریهای دیجیتال در همهی حوزههای زندگی روزمره تأثیر میگذارد. غولهای فناوری و اکوسیستمهایشان حالا تمام اطلاعات را دربارهی همهی مردم و علوم اطلاعات و دانشمندان، کابلها، کامپیوترها و فضای ابری دارند. آنها بازار جهانی را در تولید دانش که بهعنوان هوش مصنوعی و یادگیری ماشین شناخته میشوند، کنترل میکنند. آنها تصمیم میگیرند که چه چیزی دانش میشود، چه کسی آن را میداند و برای چه منظوری.
چطور این اتفاق افتاد؟
از ظهور وب جهانگستر در اواسط دههی 1990، دموکراسیهای لیبرال نتوانستند چشمانداز سیاسی منسجمی از یک قرن دیجیتال ایجاد کنند که ارزشهای دموکراتیک، اصول و حکمرانی دموکراتیک را ارتقاء دهد. این شکست در جایی که دموکراسی باید باشد خلأ ایجاد کرد. این خلأ در آمریکا بسیار شدید بود، جایی که ایدئولوژی، آزادی بازار رادیکال، قانونگذاران را متقاعد کرد که فضاهای اطلاعاتی و ارتباطات شبکهای جدید را به کنترل خصوصی بسپارند، درحالیکه امتیازات و قدرت دموکراتیک را کاهش میداد.
استارتاپهای اینترنتی نوپای آمریکایی بهسرعت با اقتصاد جدید عصر دیجیتال سرمایهداری نظارتی، براساس ضبط مخفیانه و دادهسازی تجربیات انسانی، این خلأ را پر کردند. چنین برداشتهایی بدون درخواست معمولاً «سرقت» نامیده میشود و بهدلیل قدرت این سرقت بود که دادههای انسانی در مقیاس صنعتی جمعآوری شد و بهعنوان دارایی شرکتی در دسترس برای روشهای جدید محاسباتی، پیشبینی رفتار و فروش در نظر گرفته شد.
اولین موفقیت، میزان کلیک بود که تبلیغات آنلاین را با هدفگذاری مبتنی بر نظارت متحول کرد. سرمایهداری نظارتی اکنون هر حوزهای از فعالیتهای اقتصادی، از آموزش و مراقبتهای بهداشتی گرفته تا خردهفروشی، امور مالی، خودرو، کشاورزی و همهچیز را تغییر میدهد. هر محصولی بهنام «هوشمند» و هر سرویسی که «شخصیسازی» نامیده میشود، بخشی از این نظام است.
هنگامی که دادههای انسانی طعمهی شکار شده است، مقدار زیادی طعمه باید بهطور مداوم تلهها را پر کند. طعمه نیز بخشی از موفقیت بزرگ بود، ازجمله تمام صفحات وب، کتابها، موسیقی، اجساد، ماشینها، مغازهها، خانهها، کلاسهای درس، بیمارستانها، نقشههای همهی مناطق، خیابانها، ساختمانها، همهی اخبار و... هرچه طعمه بیشتر، تعامل بیشتر، استخراج داده بیشتر، پیشبینی بیشتر، درآمد بیشتر. مهمترین نکته برای درک در اینجا سرنوشت اطلاعات تحت نظارت سرمایهداری و تحقیر روزنامهنگاری و روزنامهنگاران است.
این سیستمهای ماشینی عظیم بهگونهای طراحی شدهاند که اطلاعات را بهعنوان یک کالای عمده مانند تنها گندم یا بشکههای نفت در نظر بگیرند. آنها برای تولید در مقیاس بزرگ طراحی شدهاند اما نمیتوانند تفاوت بین اطلاعات دقیق و دادههای خراب را تشخیص دهند. یک سند فاششدهی فیسبوک، نمایی از تولید صنعتی اطلاعات را ارائه میدهد. آن هوش مصنوعی فیسبوک را بهعنوان وسیلهی رابط «دریافت تریلیونها نقطهی داده در روز» برای تولید «هزاران مدل» و «شش میلیون پیشبینی رفتاری در ثانیه» توصیف میکند. معنا، واقعیتها و حقایق در تصویر وجود ندارند.
چرا؟ چون در منطق سرمایهداری نظارتی، یکپارچگی اطلاعات هیچ تأثیری بر درآمد ندارد. برعکس ثابت شده که اطلاعات خراب برای کسبوکار بسیار مفیده بوده است زیرا باعث استخراج بیشتر میشود. سیستم خواستار مشارکت شماست، اما آنچه را که بهطور خاص علاقه شما را جلب میکند، در نظر نمیگیرد. این کوری ساختاری نسبت به یکپارچگی اطلاعات، شرایطی را ایجاد کرده است که در آن هرقدرت خودکامه، الیگارش، بازیگر بد سیاسی، مزرعهی ترولها، کمپین اطلاعات نادرست تحت حمایت دولت یا مردمی ایجاد کرده است که اکنون میتوانند هر آنچه را که میخواهند بدون تحریم به جریان خون اطلاعات جهانی تزریق کنند.
بنابراین آنها با قدرت از اجازه دادن به روزنامهنگاران برای ایستادن در مسیرشان خودداری میکنند درحالیکه سیستمهای ماشینی با هدایت اطلاعات خراب به مرکز گفتمان اجتماعی، تمام بقایای یک فضای عمومی مستقل را از بین میبرند. هیچ دموکراسیای نمیتواند در این شرایط دوام بیاورد.
تکامل اطلاعات و ارتباطات از سنتهای شفاهی به اشکال نوشتاری تغییر کرده است و منجر به ایجاد روزنامهنگاری بهعنوان یک حرفه شده است. هر مرحله بر اهمیت حفظ یکپارچگی اطلاعات و اجرای استانداردهای مرتبط تأکید کرده است. بااینحال چشمانداز فعلی تغییر کرده است. محتوای خبری در حال حاضر اغلب از دستورالعملهای عمومی و حرفهای گرفته میشود، اما بهطور فزایندهای تحت تأثیر سرمایهداری نظارتی قرار میگیرد و خطوط بین حقیقت و دروغ را محو میکند. مهمتر از همه این است که چگونه سازمانهای خبری مجبور شدهاند برای بقای خود تسلیم سرمایهداری نظارتی شوند.
گزارش سالانه مرکز تحقیقات پیو در سال 2011 در مورد «وضعیت رسانههای خبری»، مشاهده کرد، «آینده متعلق به کسانی خواهد بود که تغییر رفتار عمومی را درک میکنند و میتوانند محتوا و تبلیغات را بهگونهای هدف قرار دهند که بهخوبی با علایق هر کاربر مطابقت داشته باشد. این دانش - و تخصص در جمعآوری آن – بهطور فزایندهای در اختیار شرکتهای فناوری خارج از روزنامهنگاری قرار میگیرد.» ما خود را در آیندهای دیدهایم که انتخاب نکردهایم و نخواهیم کرد.
بازی ما در یک کابوسآباد تصادفی است، یک بازی با حاصل جمع صفر، جهانی که در آن نظم عمیق سرمایهداری نظارتی باعث ایجاد بینظمی عمیق دموکراتیک و تضعیف ارتباطات اجتماعی میشود و زمینه را برای درگیریهای گستردهتر بر سر دانش و قدرت در جامعهی ما فراهم میکند. ما خیلی از خودراضی بودیم، خیلی بیتفاوت بودیم و دموکراسی و نهادهای رکن چهارم مشروطیت (یعنی مطبوعات) را بدیهی میدانستیم. ما آسیبپذیری و تهدیدها را درک نکردیم. ما مبارزه نکردیم.
ما ناظران منفعل آیندهی خود شدیم. اعتماد عمومی به شرکتهای فناوری بهطور قابلتوجهی در سراسر آمریکا، اروپا و سایر مناطق کاهش یافته است. کارمندان فناوری شروع به ابراز نگرانیهای خود کردهاند و قانونگذاران بهطور فزایندهای اقداماتی را انجام میدهند، بهویژه در ایالاتمتحده اخیراً اتحادیه اروپا با قانون خدمات دیجیتال (DSA) ، که هدف آن ایجاد چارچوبی دموکراتیک برای چشمانداز دیجیتال است، حرکت مهمی انجام داده است؛ یعنی حقوق دموکراتیک و حاکمیت قانون. این قانون سلطهی سرمایهداری نظارتی را به چالش میکشد و تأکید میکند که شیوههای دیجیتال باید با ارزشهای دموکراتیک همسو باشند. برای اولینبار در 20 سال گذشته، امیدی دوباره برای بقای اصول دموکراتیک در عصر دیجیتال وجود دارد.
این دهه سوم باید لحظهای حیاتی برای تمرکز ما بر اختراع مجدد ضروری بهجای مقررات صرف باشد. ما باید به سؤالات اساسی در مورد چگونگی بهبود سیستمهای اطلاعاتی به هم پیوستهی خود برای حمایت از اهداف جوامع دموکراتیک بپردازیم. دستیابی به این امر مستلزم ایجاد منشورهای حقوقی جدید و چارچوبهای قانونی است که توسط مؤسساتی مدیریت میشود که بهطور خاص برای چالشهای امروزی طراحی شدهاند. اینها همه مسائلی هستند که شوشانا زوبوف در کتاب «عصر سرمایهداری نظارتی» خود شرح داده است. این اثر با ترجمهی زهرا عالی از سوی نشر نو منتشر شده است.
معرفی کتاب
عصر سرمایهداری نظارتی
نویسنده: شوشانا زوبوف
مترجم: زهرا عالی
انتشارات: نشر نی
قیمت: 810 هزار تومان
منبع: تایم