ضرورت احیای ارکسترهای خصوصی
ارکسترها در ایران از بدو شکلگیری تحتتأثیر و سیطرهی نگاه حاکمیتی بودهاند. چه ارکستر سمفونیک، چه ارکسترهای رادیو که بهدلیل شکلگیری در یک فضای دولتی یا نیمهدولتی دچار همین نگاه بودند. نمیتوان تمامیتخواهی حاکمیت را پیش از انقلاب منکر شد اما در آن زمان ارکسترهای فراوانی در رادیو و در وزارت فرهنگ و هنر فعالیت میکردند که راه برای فعالیتشان باز بود و از حمایت نسبتاً مناسب دولت نیز بهرهمند میشدند.
پس از انقلاب اما نگاه حکومت به موسیقی بهکل عوض شد و بسیاری درصدد حذف موسیقی برآمدند. بسیاری از ارکسترهای رادیو و تلویزیون و وزارت فرهنگ منحل شد و فروپاشید و یکی، دو ارکستر بیشتر باقی نماند. ارکسترها در این برهه، تنها به اجرای موسیقی مناسبتی میپرداختند و هرچه بود موسیقی سفارشی بود و نه رپرتوار مستقل. این وضعیت دیری نپایید که کمرنگ شد و در برهههای بعدی، رپرتوارهای معمول ارکسترها اجرا شد، ارکسترها تقویت شدند و کموبیش ارکسترهای مستقلی نیز شکل گرفتند.
ارکستر موسیقی ملی ایران که در سال ۱۳۷۷ آغاز بهکار کرد، درواقع ادامهی همان ارکستر صبای رادیو بود که نگاهی به موسیقی ایرانی با ترکیبی از سازهای غربی و ایرانی داشت و این ارکستر هم در وزارت فرهنگ و ارشاد شکل گرفت. ارکسترهای موسیقی ملی و سمفونیک تهران بهعنوان دو ارکستر شاخص دولتی در دهههای گذشته شاهد فرازونشیبهای فراوانی بودند و با وجود اعتباری که نزد مردم و متخصصان دارند اما به همان دلایل نگاه حاکمیتی، در دولتهای مختلف دستخوش تغییرات اساسی شده و گاه به تعطیلی کشیده شدند. البته وضعیت آنها پس از بازگشایی و ادامهی کار نیز چنان درخشان نبوده و تجربه نشان داده که این دو ارکستر ابزاری برای پیادهسازی برنامهها و تفکرات دولتهای مختلفاند. اینها همه مقدمهای بود برای ورود به مبحث ارکسترهای خصوصی در ایران. به دلایل متعدد، وجود ارکسترهای خصوصی از احیا و حضور ارکسترهای دولتی واجبتر است. هرجا بخش خصوصی وارد شده و دست آن باز گذاشته شده - حالا در صنعت باشد یا در فرهنگ - نتایج درخشانی بهبار آمده و تأثیر شگفتانگیز آن در عرصههای مختلف پدیدار شده است.
سالهاست که آموزشگاهها و مؤسسات هنری خصوصی اقدام به تشکیل ارکستر میکنند و در تلاشی بینظیر برای بقا، صفر تا صد آنچه را که باید برای ارکستر انجام دهند به دوش میکشند. از تربیت نوازنده تا فراخوان تشکیل ارکستر، آزمون، تمرین و اجرا را در یک مؤسسه یا آموزشگاه انجام میدهند. تمام این فعالیتها در حالی انجام میگیرد که بسیاری حتی توان معرفی خود را در رسانهها ندارند و حاصل تلاششان میشود یکی، دو کنسرت در سال بیهیچ غوغای رسانهای و البته با تراز مالی منفی! در هیچ کجای دنیا، ارکسترهای موسیقی اینچنین به حال خود رها نمیشوند.
دولت در برنامهای منظم به هرکسی که فعالیت دارد و هدف مشخصی در راه موسیقی دارد کمک مالی میکند، سالن تمرین و اجرا در اختیارشان میگذارد و برایشان تبلیغ میکند. در ایران اما ماجرا برعکس است. حاکمیت بهجای کمک به این بخش شریف و مظلوم موسیقی، جلوی پای آن سنگ میاندازد. از صدور مجوز گرفته تا اجارهبهای بالای سالن برای اجرا همه و همه، تاب و توانی در فعالان این عرصه برای بقا نمیگذارد. حالا که رسم است در آستانهی تشکیل کابینهی جدید انتظارات حوزههای مختلف بیان شود، به چند مورد ضروری برای بقا، همچنین رونق ارکسترهای خصوصی که لازم است توسط دولت جدید اقدام شود اشاره میشود: حمایت مالی بلاعوض از ارکسترهایی که سابقهی طولانی در تشکیل و اجرا دارند، کمک و اختصاص سوبسید به تهیهی سازهای مناسب که اغلب وارداتیاند، اختصاص سالن تمرین مناسب ارکستر بزرگ بهصورت رایگان، اختصاص سالن مناسب اجرا در زمان و محل مناسب بهصورت رایگان و کمک به تبلیغ فعالیتها و اجراهای این ارکسترها در رسانههای مختلف. گمان نمیرود موارد بالا که برخی هزینهای برای دولت ندارد در میان درخواستهای بودجهی چندین میلیاردی نهادهای مختلف، امری بعید و دور از اختیارات دولت باشد.