| کد مطلب: ۵۲۵۷۲

نوبل برای نوآوران/درباره سه برنده نوبل اقتصاد ۲۰۲۵

اعظای جایزه نوبل به این سه اقتصاددان و همچنین جایزه سال گذشته که به دارون عجم اوغلو و جیمز رابینسون اعطا شد نشان می‌دهد که رویکرد آکادمی به سمت تغییر فرهنگ و باورهای مردم و مطالعاتی که در این زمینه صورت می‌گیرد تغییر کرده است. باشد که این مطالعات بر فرهنگ و اندیشه کشورهای توسعه‌نیافته موثر واقع شود.

نوبل برای نوآوران/درباره سه برنده نوبل اقتصاد 2025

دیروز برندگان نوبل اقتصاد معرفی شدند. جوئل موکر از آمریکا، فیلیپ آگیون، اقتصاددان فرانسوی‌زبان و استاد مدرسه اقتصاد لندن و پیتر هاویت، اقتصاددان کانادایی و استاد دانشگاه براون آمریکا، برندگان نوبل اقتصادی 2025 شدند. آکادمی نوبل دلیل برنده شدن این سه اقتصاددان را در توضیح و بیان دلایل رشد پایدار اقتصاد جهانی توصیف کرده است.

در بیانیه آکادمی نوبل آمده است که «در دو قرن گذشته، برای نخستین بار در تاریخ، جهان شاهد رشد اقتصادی پایدار بوده است. این رشد، تعداد زیادی از مردم را از فقر نجات داده و بنیاد رفاه ما را شکل داده است. برندگان امسال جایزه علوم اقتصادی، یعنی جوئل موکِر، فیلیپ آگیون و پیتر هاویت، توضیح می‌دهند که چگونه نوآوری، محرک اصلی پیشرفت‌های بیشتر است.»

نگاهی به نوشته‌ها و تحلیل‌های این سه اقتصاددان نشان می‌دهد که آنها طی سال‌های گذشته به بررسی و تحلیل‌های رشد و عوامل پایداری رشد در اقتصاد و محرک‌های آن پرداخته‌اند. جوئل موکر، اقتصاددان هلندی‌الاصلی که در آمریکا زندگی می‌کند بر روی فرهنگ و باورهای مردم و به‌ویژه نخبگان کار کرده و تاثیر آنها را بر روی رشد اقتصادی نوشته است.

حدود 10 سال پیش او کتابی را نوشت که همان موقع برخی از اقتصاددانان اظهار داشته بودند که دستاوردهای آقای موکر شایسته جایزه نوبل است. او در این کتاب که عنوان آن «فرهنگ رشد: ریشه‌های اقتصاد مدرن» نام داشت به دلایل تحقق رشد اقتصادی در اروپا و آمریکای مدرن پرداخت. در مقدمه این کتاب – که هنوز به فارسی ترجمه نشده با آنکه در سال 2016 نوشته شده است-  می‌نویسد که: « تاریخ اقتصادی و تاریخ اندیشه دو رشته‌ی پویا و فعال‌اند که متأسفانه تماس و پیوند چندانی با یکدیگر ندارند، و این جای تأسف است.

 جز فرضیه‌ی خامِ «ماتریالیسم اقتصادی» که تغییرات در باورها و دانسته‌های انسان را با برتری ساختارهای اقتصادی توضیح می‌دهد، کار چندانی برای نشان دادن این نکته انجام نشده است که بخش بزرگی از آنچه در سه قرن گذشته در اقتصادهای جهان رخ داده، تابعی از باورهای مردم بوده است. در رأس همه‌ی این تحولات، رشد اقتصادی مدرن — یا به تعبیر دیگر، «توانگری بزرگ» — بر پایه‌ی مجموعه‌ای از تحول‌های ریشه‌ای در باورها، ارزش‌ها و ترجیحات شکل گرفت؛ مجموعه‌ای که من آن را «فرهنگ» می‌نامم، هرچند می‌دانم این واژه هم بیش‌ازحد به‌کار رفته و هم معنایی مبهم دارد.»

اما سوال این است که کدام باورها و باورهای چه کسانی عامل رشد و پیشرفت اقتصادی شده است. پاسخ موکر – که نیمی از جایزه  نوبل را به خود اختصاص داده - این است: «در آثار پیشین خود استدلال کرده‌ام که عصر روشنگری اروپا (یا دست‌کم بخش عمده‌ای از آن) نقشی محوری در شتاب‌دادن به رشد اقتصادی قرن نوزدهم داشت. این گزاره در ظاهر بی‌ضرر است، مگر برای کسانی که می‌خواهند روشنگری را پدیده‌ای واپس‌گرا و مقصر در فجایع قرن بیستم جلوه دهند. با این حال، روشنگری یک جنبش توده‌ای نبود، بلکه پدیده‌ای نخبه‌محور بود که عمدتاً به روشنفکران، دانشوران و اقلیت باسواد و تحصیل‌کرده‌ای محدود می‌شد؛ کسانی که نه‌تنها پزشکان و فیلسوفان، بلکه مهندسان، صنعتگران و سازندگان ابزار را هم در بر می‌گرفت، هرچند همچنان بخش کوچکی از جمعیت بودند. دستاوردهای علمی نو، اختراعات فناورانه و به‌کارگیری موفق آن‌ها در تولید، همه حاصل کنش همین اقلیت کوچک ولی اثرگذار بودند.»

سوالی که بعداً موکر می‌پرسد و کتاب را بر پایه این سوالات شکل می‌دهد این است که این باورها چگونه و چرا پدید آمدند؟ چرا انسان‌ها به ایده‌های تازه می‌رسند؟ چگونه ایده‌های جدید جایگزین ایده‌های کهنه می‌شوند؟ چرا نوعی خاص از ایده پدید می‌آید و نه نوعی دیگر؟ در واقع با طرح این پرسش‌ها او نشان می‌دهد  که چگونه اروپای آغاز دوران مدرن زمینه را برای دگرگونی‌های عظیم قرن هجدهم — یعنی عصر روشنگری، انقلاب صنعتی، و برآمدن دانش سودمند به عنوان موتور محرک تاریخ اقتصادی -  فراهم ساخت.

 اما دو اقتصاددان دیگر یعنی هاویت و آگیون هم در این زمینه فعالیت‌های شگرفی داشته‌اند. فیلیپ آگیون همراه با دو اقتصاددان دیگر سلین آنتونین، سایمون بونل در سال 2021 کتابی را تحت عنوان «قدرت تخریب خلاق: تحول اقتصادی و ثروت ملت‌ها» نوشت و آنها توضیح داده‌اند که چطور ایده‌ها و ابداعات تازه و نو می‌تواند جایگزین تولیدات قدیمی ‌شوند.

در این کتاب که به زبان فارسی هم ترجمه شده آنها معتقدند: «این کتاب بر اساس پنج سال تدریس و بیش از سی سال پژوهش در مورد نوآوری و پارادایم رشد شومپیتری شکل گرفته است. در کتاب حاضر، مفهوم تخریب خلاق شومپیتر و جایگزینی نوآوری‌های جدید با فناوری‌های موجود، به تصویر کشیده شده است.»

شروع فصل اول این کتاب بسیار جالب است: «این کتاب دعوتی است به یک سفر؛ سفری در دل تاریخ اقتصادی؛ و به‌طور دقیق‌تر، سفری برای کاوش در معماهای رشد اقتصادی از منظر «تخریب خلاق». تخریب خلاق فرایندی است که در آن نوآوری‌های تازه به‌طور مداوم پدید می‌آیند و فناوری‌های موجود را از رده خارج می‌کنند؛ شرکت‌های جدید وارد میدان رقابت با شرکت‌های قدیمی می‌شوند؛ و شغل‌ها و فعالیت‌های تازه جایگزین شغل‌ها و فعالیت‌های پیشین می‌گردند. تخریب خلاق نیروی محرکه سرمایه‌داری است - عاملی که تداوم، نوسازی و بازتولید آن را تضمین می‌کند - اما در عین حال موجب خطرها و آشفتگی‌هایی می‌‌شود که باید با تدبیر و تنظیم درست، مهار شوند.»

اعظای جایزه نوبل به این سه اقتصاددان و همچنین جایزه سال گذشته که به دارون عجم اوغلو و جیمز رابینسون اعطا شد نشان می‌دهد که رویکرد آکادمی به سمت تغییر فرهنگ و باورهای مردم و مطالعاتی که در این زمینه صورت می‌گیرد تغییر کرده است. باشد که این مطالعات بر فرهنگ و اندیشه کشورهای توسعه‌نیافته موثر واقع شود. 

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه اقتصاد
پربازدیدترین
آخرین اخبار