شرمالشیخ، پزشکیان و رویه معکوس
پزشکیان میگوید به سازمان ملل میروم که مظلومیت ملت ایران را فریاد بزنم، خب چرا همین کار را در شرمالشیخ نمیکنی؟ نکند نیویورک خاکش غنیتر است؟

اینکه میگویند در مثل مناقشه نیست از آن جهت است که آوردن مثال برای تقرب ذهن به موضوع است و نه اینکه بگوئیم موضوع، عین به عین مشابه آن مثال است. در این یادداشت هم من قصد دارم مثالی بزنم تا درک موضوع سادهتر شود.
در منظر عامه اینچنین است که اگر کسی حج میرود و نماز میخواند و روزه میگیرد، منطقاً باید از مناهی پرهیز کند و اگر چنین باشد که افرادی این آداب را بهجا میآورند اما از ارتکاب بسیاری از مناهی پرهیز نمیکنند، نتیجه گرفته میشود که شاید آن اعمال نهتنها از رفتارهای ناپسند جلوگیری نمیکند، بلکه شاید برای همین است که خداوندگار معنا، لسانالغیب میگوید «حافظا میخور و رندی کن و خوش باش ولی/ دام تزویر مکن چون دگران قرآن را». و دقیقاً مسئله همینجاست که چه کنیم تا عملی نیکو، در چشم جامعه، معنای «دام تزویر» نیابد.
احتمالاً آنهایی که با نوشتههای من در این چند دهه آشنایند میدانند با وجود نقد بسیار که بر شیوه حکمرانی در کشورمان دارم، ولی حتی به حد افراطی و بیبازگشت، معتقد به شرکت در انتخاباتم؛ طوری که بسیار پیش از شروع هر انتخابات در این موضوع فعال میشوم، و بر آن چنان پای میفشارم که باعث کدورت دوستانم میشود و چه بسیار عزیزانی که از این بابت روابطشان را با من قطع یا به حداقل رسانده و روی برگرداندهاند و حتی اگر در مواقعی و موردی، دوباره به صندوق رای برگشته باشند، آن کدورت دیگر ترمیم نشده و مرا از دایره دوستان صمیمیشان بیرون نهادهاند.
اما با این همه، همچنان معتقد بر مشارکت در انتخابات ماندهام و درباره آن بارها نوشتهام و باز هم خواهم نوشت. حالا برگردیم به مثالی که اشاره کردم. در آن مثال که حافظ از زهد ریایی میگوید، آنچه به واسطه رفتار آسیب میبیند، همان آداب عبادی است که وقتی در کنش روزمره انسانها اثر نگذارد، در نگاه عامه به «دام تزویر و ریا» تبدیل میشود.
در انتخابات ۱۴۰۳ تمام تلاش من و امثال من این بود که نمایندهای از خود به درون ساختار حاکمیت بفرستیم تا بازگوکننده مطالبات مردم باشد و با انتخاب پزشکیان گمانمان این بود که توانستهایم در کار خود موفق شویم، اما متاسفانه روند امور این یکسال نشان داد که گویا نتیجه معکوس شده و بیشتر از آنکه پزشکیان، نماینده مردم در حاکمیت باشد، به نماینده حاکمیت در بین مردم شباهت پیدا کرده، یعنی همان چیزی که حاکمیت، مشابه آن را بسیار دارد و در نتیجه ایشان بیش از آنکه خواستههای مردم را آنجا بازتاب دهد، خواسته حاکمیت از مردم را منعکس میکند و حاصل متاسفانه قابل پیشبینی است، که اگر در انتخابات 1403 فقط 39 درصد مردم پای صندوق رای آمدند و کمترین میزان مشارکت در این 47 سال را ثبت کردند و در مرحله دوم، تنها با ساختن وحشت از جناب جلیلی و تندروهایی که بوی جنگ میدادند و با این ادعا که اگر میخواهید جنگ نشود و اگر میخواهید تحریمها برچیده شود و اگر میخواهید کشورمان از انزوا خارج شود، باید به پای صندوق رای بیائید و مشارکت کنید تا تحولی در نظام حکمرانی حاصل شود.
ولی حالا که همه آنچه مردم را از آن انذار دادیم محقق شده، در انتخابات بعدی، من و امثال من برای کشاندن مردم به پای صندوق رای چه داریم و آیا دوباره در زمان انتخابات، شبیه همان نخواهیم شد که حج گذارده، نماز خوانده، روزه گرفته، ولی در انجام مناهی نیز دستی دراز دارد؟
اینکه با پزشکیان و چه بدون پزشکیان، فرصتهای کشور یک به یک از دست برود و فرستادن او به درون ساختار حکمرانی، اثر ملموسی در تغییر روندها نداشته باشد، در دست ما چه باقی خواهد گذاشت و صندوق رای را چطور با دام تزویر و ریا متفاوت خواهد کرد؟ اگر قرآن با همه تقدساش به قول حافظ میتواند دام تزویر و ریا شود، چگونه به مردم بگوئیم شما پای صندوق رای بیائید که اینبار فرق میکند؟ مثلاً همین ماجرای دعوت به شرمالشیخ که بالاخره بعد از 47 سال، دشمنان ما پذیرفتند که اگر بخواهند بازی در این گوشه جهان معتبر باشد، بی بازیگری چون ایران مقدور نخواهد شد؛ خب گیرم که ما در این میدان حاضر نشویم، چه عایدمان خواهد شد؟
پزشکیان میگوید به سازمان ملل میروم که مظلومیت ملت ایران را فریاد بزنم، خب چرا همین کار را در شرمالشیخ نمیکنی؟ نکند نیویورک خاکش غنیتر است؟ آنجا که آن همه تحقیرمان کردند و به عدهای ویزا ندادند و دستهجات راه انداختند که علیهمان شعار دهند و بدترین محدودیتها را گذاشتند، با چه ذوق و شوقی رفتید، بعد اینجا که دعوتمان کردند و السیسی حرمتمان گذاشت و عزت و احتراممان کرد نمیروید؟
جناب آقای «عباس عبدی» در یادداشتی به درستی نوشتهاند «یکی از ویژگیهای آقای پزشکیان این است که میتوان حتی در حضور او با تندترین زبان هم انتقاد کرد» بله درست است میشود از ایشان انتقاد کرد ولی نمیدانم نشانهای هم میتوان یافت که طی این یکسال هیچ انتقادی در ایشان اثر گذاشته باشد (غیر از آن ماجرای لایحه صیانت 2 که یک موج عظیم در افکار عمومی علیه ایشان پدید آورد و ایشان را ناچار به عقبنشینی کرد)؟ متاسفانه چه خوشمان بیاید یا نه، ما برای هدف دیگری به پزشکیان رای دادیم و متاسفانه رفتار جناب پزشکیان در عمل بسیار متفاوت از آب درآمد. من بیشتر از امروز، به 8 ماه دیگر نگاه میکنم. با این رویه معکوس که ایشان در پیش گرفته، خودم را میگویم، این بار چگونه خواهم توانست از صندوق رای و انتخابات دفاع کنم؟