| کد مطلب: ۲۵۲۰۵
بدرود با شکوه و بزرگی

بدرود با شکوه و بزرگی

حتماً اخبار سیل والنسیا و چند شهر دیگر در اسپانیا را در روزنامه خوانده یا در اخبار تلویزیون‌ها دیده‌اید. اتفاق سهمگینی بود که جان صدها انسان را گرفت و هنوز که هنوز است تعداد زیادی از قربانیان پیدا نشده‌اند، دسترسی به آب آشامیدنی و دیگر ملزومات چندان آسان نیست و درمجموع، دولت فدرال و دولت محلی کارنامه خوبی در امدادرسانی به مردم آسیب‌دیده از سیل ندارند.

حتماً اخبار سیل والنسیا و چند شهر دیگر در اسپانیا را در روزنامه خوانده یا در اخبار تلویزیون‌ها دیده‌اید. اتفاق سهمگینی بود که جان صدها انسان را گرفت و هنوز که هنوز است تعداد زیادی از قربانیان پیدا نشده‌اند، دسترسی به آب آشامیدنی و دیگر ملزومات چندان آسان نیست و درمجموع، دولت فدرال و دولت محلی کارنامه خوبی در امدادرسانی به مردم آسیب‌دیده از سیل ندارند.

مردم آسیب‌دیده که خانه، زندگی‌ و عزیزان‌شان را از دست داده‌اند و شهرشان با امواج سیل درهم کوبیده شده و تا زیر گلو در گل و لای فرو رفته، چندان خشمگین شده‌اند که وقتی پادشاه اسپانیا برای سر زدن و ابراز هم‌دردی به آنجا رفته، گل به سر و صورتش پاشیده‌اند و خشمگینانه به او حمله کرده‌اند. اتفاقاً این پادشاه، مرد محترم ساده‌زیست شریفی است که هیچ مسئولیت سیاسی‌ای هم برعهده‌ ندارد و اختیاراتش بسیار بسیار اندک و محدود و بیشتر نمادین است.

محدودیتش تا آنجاست که حتی نمی‌تواند گارد سلطنتی اسپانیا - که نیرویی کوچک و تشریفاتی است -  را بدون جلب موافقت و اجازه دولت برای کمک به آسیب‌دیدگان بفرستد. دولت و رئیس آن هم عملکردی کُند و واکنشی نه‌چندان متناسب با میزان مصیبتی که به مردم وارد شده بود داشتند و همه اینها دلیلی شد برای واکنش و اعتراض به پادشاه و نخست‌وزیر - که در اسپانیا به او رئیس‌جمهور یا رئیس می‌گویند - و نارضایتی از عملکرد کل سیستم حکومتی.

پیش از این و در واقعه چند سال پیش که برفی بسیار سنگین در مادرید و اطرافش بارید هم، دولت فدرال و دولت محلی از خدمات‌رسانی به آسیب‌دیدگان و سر و سامان دادن به وضعیت عاجز ماندند و چند هفته طول کشید تا اوضاع به شرایط نسبتاً عادی برگردد. در شهرهای اطراف پایتخت که جمعیت بزرگی هم در آنها زندگی می‌کنند، دو هفته تمام حمل‌ونقل و عبور و مرور به سختی انجام می‌شد و اگر آفتاب همیشه گرم مادرید نبود، شاید باز شدن راه‌ها و ستردن برف‌ها از خیابان‌ها و کوچه‌ها هفته‌ها طول می‌کشید. 

 احتمالاً از ابتدای قرن بیست‌ویکم یا کمی از این زودتر یا دیرتر، روند انحطاط اروپا آغاز شد. نمی‌دانم به کار بردن این اصطلاح درست است یا نه و آیا این روندی که پیش چشم نسل حاضر در حال وقوع است دقیقاً «انحطاط» است یا چیز دیگری؟ اما این اروپا، با اروپای نیمه دوم قرن بیستم که نمونه پیشرفت، تکنولوژی، فرهنگ و هنر بود فاصله دارد.

خود اروپایی‌ها، آنها که در این موضوعات دقیق می‌شوند و درباره‌اش فکر می‌کنند، می‌گویند: «اروپا سال‌ها و قرن‌های شکوفایی‌ و پیش‌رو بودنش را پشت سر گذاشته، احتمالاً از این به بعد جهانیان برای دیدن تاریخ، طبیعت و شیوه زندگی شبه‌روستایی به اروپا خواهند آمد و ما کم‌کم تبدیل به روستای جهان می‌شویم.» این تعبیر را من از چندین اروپایی از ملیّت‌های مختلف شنیده‌ام.

با تأسف سر تکان می‌دهند و از اینکه در دستگاه هاضمه اقتصادی چین و دستگاه هاضمه فرهنگی و سیاسی آمریکا تحلیل می‌روند و آب می‌شوند، غصه می‌خورند.  چینی‌ها بازارهای اروپایی را یکسره در دست دارند. نه‌تنها در عرصه کلان اقتصادی و تولیدات عظیم صنعتی بلکه در تجارت خرد شهری هم موریانه‌وار حضور پیدا کرده‌اند.

قصدم توهین به این ملت سختکوش و قابل تحسین نیست، کاری که کرده‌اند شباهتی تام به شیوه موریانه دارد، در سراسر اسپانیا - از کشورهای دیگر اروپایی خبر ندارم - اکثریت قریب به اتفاق بقالی‌ها و سوپرمارکت‌های محلی و میوه‌فروشی‌ها را چینی‌ها اداره می‌کنند. شبکه‌ای عظیم از این کسب‌وکار خرد در سراسر این کشور رخنه کرده و این به‌غیر از مجموعه بسیار بزرگی از فروشگاه‌هایی است که به بازار چینی یا همین «بازار» فارسی خوانده می‌شوند.

در شرایط مشابه اگر چنین چیزی در ایران اتفاق می‌افتاد همه ما آن را تهدیدی برای امنیت ملّی تلقی می‌کردیم و هزار کمپین و پویش برپا می‌کردیم که جلویش را بگیریم. هزاران فرصت شغلی و کسب‌وکار توسط چینی‌ها  اشغال شده و آنها بر سر هر کوی و برزنی نشسته‌اند.

 اروپا از روزهای بزرگی‌اش فاصله فراوانی گرفته، آرزوی بسیاری از جوانانش مهاجرت است. پاریس که روزگاری عروس شهرهای جهان نامیده می‌شد، حالا در بی‌ترتیبی و کثیفی مثال زده می‌شود و آن مرجعیت فرهنگی‌اش را از دست داده. دست و پا زدن‌های دست‌راستی‌ها برای اخراج مهاجران و زنده کردن فرهنگ اروپایی البته راه به جایی نخواهد برد. پروژه خالص‌سازی بارها در تاریخ شکست خورده و این یکی هم البته مستثنی نیست.  

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
  • کنسرت منظومه‌ی سیمرغ قاف طی ۱۰‌ شب در تالار وحدت به رهبری استاد فرهاد فخرالدینی به روی صحنه رفت. فخرالدینی حدود ۹ سال…

  • مهاجرت را می‌توان یکی از روندهای دنیای جدید دانست، اما این روند در نبود سیاست‌گذاری‌های درست و در میانه بحران‌های…

  • در وضعیتی که مخالفان رفع فیلترینگ در پی گذاشتن شرط‌وشروط بعید هستند، آمار جدیدی از آثار و تبعات فیلترینگ به‌دست می‌آید.

یادداشت
آخرین اخبار