شیوه «سوئدی – پزشکیانی»
در نظام آموزشوپرورش سوئدی اصل بر آزادی انتخاب و درنتیجه شکوفایی استعدادهای آدمی استوار شده. برخلاف نظام آموزشی بریتانیایی که همهچیز دارای روتینی مشخص است و دانشآموزان از صدر تا ذیل در چارچوب قوانین مدرسه لباس میپوشند و رفتار میکنند، نظام آموزشی سوئدی حتی اجباری بر پوشیدن یونیفرم برای دانشآموزان ندارد.
سیستم بریتانیایی بیشتر بر مبنای ارزشهای قرنهای نوزدهم و بیستم منطبق شده و سیستم سوئدی بهروز و هماهنگ با چیزی است که در جهان امروز میگذرد. هر دوی این سیستمها به وقت خود بازدهی بالایی داشتهاند. زمانی که جهان صنعتی نیازی روزافزون به کارگر، کارمند، استاد دانشگاه و معلم داشت، آموزشوپرورش بریتانیایی توانست با موفقیت تعداد زیادی مدیر، کارمند، مهندس، معلم و تکنیسین منظم و منضبط تربیت کند.
در جهان امروز که جهان کارآفرینی، استارتاپی و بیزینسهای تکنفره آنلاین و کارخانجات روباتیک است، لازمه بروز استعدادهای افراد، ایجاد بستر برای شکوفایی و خلاقیت است که سیستم سوئدی بهخوبی پاسخگوی این نیاز است.
عرض من در توضیح و مقایسه بسیار سطحی و گزارشگونه از دو سیستم مدیریت نظام آموزشی و متد آنها برای پرداختن به موضوع دیگری است که این روزها ذهن من و عدهای دیگر را - تا آنجا که دیده و شنیدهام - به خود جلب کرده. ظاهر و رفتار آقای رئیسجمهور محترم که خرق عادت کردهاند: ایشان راحتی و گشادگی در رفتار و پوشش را جایگزین پیروی از بایستهها، پروتکلها و عرف معمول لباس پوشیدن سیاستمداران ایرانی کردهاند. البته این خرق عادت و راحتی در رفتار و پوشش با آنچه در یکی از رؤسایجمهور پیشین دیدم، تفاوتی عمیق و ماهوی دارد.
آن مقام محترم اسبق، ولنگاری و بیترتیبی ظاهری و سخنگفتن خارج از عرف و ادب را مایه سیاسیکاری و بازیگرفتن افکار عمومی کرده بود تا بگوید «من از جنس محرومان هستم.» بیآنکه واقعاً درکی از مسائل گریبانگیر محرومان و ضعیفان داشته باشد. رفتار آقای دکتر پزشکیان مانند گفتارش، صادقانه است. مسعود پزشکیان «چنین است که مینماید» و از سر جلبنظر و برای ادا و اطوار انقلابی نیست که ساده لباس میپوشد و زیر بار کتوشلوار و پیراهن یقهدیپلماتیک نمیرود.
بهشخصه من از نسلی هستم که فکر میکنم برای آنکه سیستمی منظم و مرتب پیش برود، باید مدیرانی آراسته، کتوشلوارپوشیده و بسیار منظم و مرتب داشته باشد تا تمام اعضاء و کارکنان از این نظم ظاهری و تقید به چارچوبها الگو بگیرند. در ذهن نسل ما و پیش از ما «پروتکل»ها بهاندازه اصول ارزش و اهمیت داشته است حتی اگر بر کارکرد و میزان بهرهوری و کارآمدی تاثیری سوء میگذاشت.
اوایل من نقدی جدی به شیوه اداره جلسات و پوشش ریاستجمهوری داشتم، فکر میکردم حالا که ایشان بر مسند ریاست تکیه زدند بهعنوان نماینده رسمی ایران باید تشریفات مربوطه را بهجا بیاورند و شق و رق و اتوکشیده در جلسات حاضر شوند تا بقیه هم حساب کار دستشان بیاید، هم درست کار کنند و هم نظم و انضباط را به دقت و درستی برقرار کنند.
اما امروز تصور میکنم که شاید آن شیوه «سوئدی - پزشکیانی» بهروزتر باشد و انطباق بیشتری با اوضاع و احوال کنونی ایران داشته باشد. اینکه از امور فرمال کم کنیم، بر محتوا بیافزاییم و تمرکزمان را بگذاریم بر صحت و درستی عمل، پرورش خلاقیتها و کارآمد کردن دستگاههای اجرایی شاید کارآمدتر باشد. از سخنرانی و حرافیکردن دست بشوییم و کار کنیم و وقت و بودجه مملکت را صرف سخنگفتن بدون نتیجه نکنیم.
شاید این روش آقای رئیسجمهور شجاعت تصمیمگیری را به مدیران اجرایی برگرداند، سبب بروز خلاقیت و کارآمدی در نظام اجرایی کشور بشود تا به این صورت «ابرچالش»ها و بحرانهایی که جامعه ایران درگیر آنهاست، اندکاندک حل بشوند. البته که عبور از همه این مشکلات زمان و نیروی بسیار زیادی میطلبد، ولی فائق آمدن بر بزرگترین چالش گریبانگیر ما مردم یعنی «ناامیدی از آینده»، شاید با شیوه نوینی از حکمرانی نتیجهگرا و عملگرای مصلحتاندیش محقق شود. اگر بتوان شعله امید را دوباره در دل ایرانی روشن کرد، آینده ایران روشنتر از همیشه خواهد شد.