| کد مطلب: ۵۸۴۹۳

در سایه بحران آوارگی/گزارش «هم‌‏میهن» از وضعیت مهاجران به‌مناسبت ۱۸ دسامبر، روز جهانی مهاجرت

روز جهانی مهاجرت، امسال در حالی فرا می‌رسد که جهان با رکوردهای تازه‌ای در جابه‌جایی اجباری روبه‌رو است.

در سایه بحران آوارگی/گزارش «هم‌‏میهن» از وضعیت مهاجران به‌مناسبت 18 دسامبر، روز جهانی مهاجرت

«هارشا والیا»، فعال ضداستعماری مهاجران، در کتاب خود با عنوان «مرز و سلطه: مهاجرت جهانی، سرمایه‌داری و رشد ملی‌گرایی نژادپرستانه» که در سال ۲۰۲۱ منتشر شد، ایده‌ای کلیدی داشت: «مرزها ادامه استعمارند؛ همان قدرت‌هایی که منابع را غارت کردند، امروز مهاجران را «غیرقانونی» می‌کنند.»

این نگاه، چارچوبی مهم برای تحلیل روز جهانی مهاجرت فراهم می‌کند؛ روزی که هرساله در ۱۸ دسامبر گرامی داشته می‌‌شود و نشان می‌دهد بحران مهاجرت بیش‌ازآن‌که یک مسئله امنیتی باشد، محصول نابرابری‌های ساختاری و سیاست‌های سرمایه‌داری جهانی است و سیاست‌های مهاجرستیز در بسیاری از کشورها این بحران را جدی‌تر کرده است.

روز جهانی مهاجرت، امسال در حالی فرا می‌رسد که جهان با رکوردهای تازه‌ای در جابه‌جایی اجباری روبه‌رو است. بنا بر تازه‌ترین گزارش‌های بخش مهاجرت سازمان ملل، تا پایان آپریل ۲۰۲۵ بیش از ۱۲۲ میلیون نفر در جهان به‌صورت اجباری آواره شده‌اند؛ افرادی که به‌دلیل جنگ، تعقیب، خشونت یا نقض حقوق بشر، خانه و کاشانه خود را ترک کرده‌اند. این رقم طی دهه گذشته تقریباً دوبرابر شده و نشان می‌دهد مهاجرت دیگر پدیده‌ای حاشیه‌ای نیست، بلکه یکی از ویژگی‌های ساختاری اقتصاد جهانی امروز است.

حدود ۳۰۴ میلیون نفر در سراسر جهان، خارج از کشور زادگاه‌شان زندگی می‌کنند؛ در صدر کشورهای میزبان، آمریکا با بیش از ۵۲ میلیون مهاجر قرار دارد، پس از آن کشورهای اروپایی و حوزه خاورمیانه قرار دارند. کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان اعلام کرده است که از مجموع بیش از ۱۲۲ میلیون آواره، حدود 42/7 میلیون نفر پناهنده در سطح بین‌المللی هستند، 73/5 میلیون نفر آواره داخلی و 8/4 میلیون نفر در صف درخواست پناهندگی قرار دارند.

همچنین بیش از یک‌سوم این جمعیت از چهار کشور اصلی سودان، سوریه، افغانستان و اوکراین می‌آیند؛ جنگ‌ها و درگیری‌های طولانی‌مدت در این مناطق عامل اصلی این موج‌های جابه‌جایی بوده است. سازمان جهانی بهداشت هم در گزارشی که دیروز منتشرشده برآورد کرده که 94/1 میلیون مهاجر بین‌المللی در منطقه اروپا زندگی می‌کنند؛ به‌این‌معنا که تقریباً از هر هشت نفر، یک نفر مهاجر است.

به گفته این سازمان، مردم برای یافتن امنیت، فرصت، آموزش یا پیوستن به خانواده جابه‌جا می‌شوند و اغلب در این مسیر با مخاطرات سلامت روبه‌رو هستند؛ از گسست در تداوم مراقبت و خطرات شغلی گرفته تا فشارهای روانی. درحالی‌که این ارقام می‌گویند که جابه‌جایی اجباری، نه‌صرفاً مهاجرت اقتصادی، به یکی از بزرگ‌ترین بحران‌های انسانی جهان تبدیل شده و در تعداد آوارگان و پناهندگان رکوردشکنی کرده است، یک نظرسنجی جدید در هفت کشور اروپایی نشان می‌دهد که بخش بزرگی از مردم - بین ۴۶ تا ۵۳ درصد- درخواست توقف کامل ورود مهاجران جدید را دارند و از حذف گسترده مهاجران حمایت می‌کنند، حتی اگر بسیاری از آنان قانونی باشند و این نشان‌دهنده فشار فزاینده سیاسی بر مهاجرت است. 

«داستان بزرگ من: فرهنگ‌ها و توسعه»

روز جهانی مهاجران (IMD) هر سال در ۱۸ دسامبر گرامی داشته می‌‌شود و در حالی بر ضرورت ایجاد نظام‌های مهاجرتی امن‌تر، فراگیرتر و عادلانه‌تر در جهانی که به‌سرعت در حال تغییر است تاکید می‌کند که دونالد ترامپ از زمان روی کار آمدنش شدیدترین سیاست‌های مهاجرستیزی را در پیش گرفته است؛ در دسامبر ۲۰۲۵ دولت او دستور جدیدی صادر کرد و فهرست کشورهایی را که ورود به آمریکا برای شهروندان‌شان به‌طور کامل ممنوع است، گسترش داد.

هفت کشور جدید از جمله سوریه، سودان جنوبی، مالی، نیجر و بورکینافاسو به این لیست اضافه شدند. همچنین برای حدود ۱۵ کشور دیگر محدودیت‌های جزئی‌تر وضع شده است. منتقدان می‌گویند این سیاست‌ها براساس «ملیت» اعمال می‌‌شود و تبعیض‌آمیز است، نه براساس تهدید واقعی امنیتی.

حالا روز جهانی مهاجران، امسال با عنوان «داستان بزرگ من: فرهنگ‌ها و توسعه»، نامگذاری و سازمان بین‌المللی مهاجرت (IOM) خواستار سیاست‌های هوشمندانه‌تر، همکاری‌های قوی‌تر و تعهدی تازه برای کارآمد کردن مهاجرت به‌نفع همگان شده است. این سازمان می‌گوید، مسیر هر مهاجر داستانی از تاب‌آوری و امکان است و وقتی مهاجرت به‌خوبی مدیریت شود، هر داستان‌فردی بخشی از داستانی بزرگ‌تر می‌‌شود که فرهنگ‌ها را غنی‌تر می‌کند، توسعه را تقویت می‌سازد و به‌نفع همه ماست: «این همان ایده‌ای است که در قلب موضوع سال ۲۰۲۵ قرار دارد. «داستان بزرگ من» تنها داستان یک مهاجر نیست؛ بلکه داستان مشترک ما از این است که چگونه جابه‌جایی انسان‌ها می‌تواند آینده‌ای عادلانه‌تر و پایدارتر را شکل دهد.»  

سرویس پژوهشی پارلمان اروپا هم به‌همین‌مناسبت یادآور شده که روز جهانی مهاجران که از سال ۲۰۰۰ هر سال برگزار می‌شود، به‌منظور جلب‌توجه به حقوق انسانی و مشارکت‌های مهاجران در جوامع تعیین شده است و شمار قابل‌توجهی از جمعیت کشورهای منطقه را تشکیل می‌دهند. آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد هم گفته، در این روز جهانی مهاجران، بیایید در کنار هم برای حقوق هر مهاجر بایستیم و مهاجرت را برای همگان باکرامت و امن کنیم.

دفتر مهاجرت سازمان ملل هم دیروز در بیانیه‌ای نوشته، روز جهانی مهاجران فرصتی ویژه به ما می‌دهد تا بر مشارکت‌های ارزشمند میلیون‌ها مهاجر در سراسر جهان، نور بتابانیم: «این روز همچنین فرصتی است تا به محیط هرچه پیچیده‌تری که مهاجرت در آن رخ می‌دهد، توجه کنیم. درگیری‌ها، بلایای مرتبط با تغییرات اقلیمی و فشارهای اقتصادی همچنان میلیون‌ها نفر را وادار می‌کنند خانه‌های خود را در جست‌وجوی امنیت یا صرفاً فرصت ترک کنند.»

این بیانیه می‌گوید که در سال گذشته، شاهد رکوردهای بی‌سابقه‌ای در جابه‌جایی‌های داخلی، افزایش نیازهای بشردوستانه در بحران‌های جاری و جدید و به‌طور تراژیک، بالاترین شمار جان‌باختگان مهاجران در مسیرهای مهاجرت بوده‌ایم: «بااین‌حال در کنار این چالش‌ها، روایت‌هایی از تاب‌آوری، پیشرفت و امید هم وجود دارد؛ جایی‌که مهاجرت امن و به‌خوبی مدیریت‌شده، ظرفیتی خارق‌العاده در خود دارد.

مهاجران نقش‌های حیاتی در بازارهای کار ایفا می‌کنند؛ شکاف‌های مهارتی را پر می‌کنند، نوآوری و کارآفرینی را پیش می‌برند و به مواجهه با چالش‌های جمعیتی در جوامع سالخورده کمک می‌کنند. مهاجران رشد اقتصادی را تقویت می‌کنند و با ارسال پول به خانواده‌ها و جوامع مبدأ، محرکی برای توسعه به‌شمار می‌روند.»

به گزارش این نهاد از سازمان ملل، شواهد به‌روشنی نشان می‌دهد که وقتی مهاجرت به‌صورت امن و راهبردی مدیریت شود، می‌تواند نیرویی قدرتمند برای خیر عمومی باشد. با حمایت از مسیرهای منظم مهاجرت، می‌توان فرصت‌ها را برای مهاجران افزایش داد، از حقوق آنان بهتر محافظت کرد و به شکوفایی بیشتر در کشورهای مبدأ و کشورهای میزبان کمک کرد: «با هم و گام‌به‌گام، می‌توانیم به ساخت جهانی ادامه دهیم که در آن مهاجرت امن، منظم و سودمند باشد؛ برای همه.»

بی‌حق، بی‌ثبات و همیشه در معرض اخراج 

درحالی سازمان‌هایی مانند سازمان ملل و نهادهای وابسته به آن در کنار ارائه آمارها درباره وضعیت بحرانی مهاجران، با نگاهی مثبت از ایجاد فرصت و توسعه از طریق این مهاجران دم می‌زنند که افزایش جمعیت آواره جهانی باوجود تلاش‌های سازمان‌های بین‌المللی، نشان‌دهنده فقدان راه‌حل‌های پایدار برای این بحران در سطح جهانی است.

روز جهانی مهاجران یادآور این تناقض عریان است؛ نظمی اقتصادی که مهاجرت را تولید می‌کند، همان نظمی است که مهاجران را جرم‌انگاری می‌کند. میلیون‌ها نفر، نه از سر انتخاب، بلکه به اجبار جنگ، فقر، تخریب اقلیم و نابرابری جهانی خانه‌های خود را ترک می‌کنند؛ بحران مهاجرت، پیش‌ازآنکه بحران مرزها باشد، بحران عدالت است.

ازمنظر ضدسرمایه‌داری و ضد‌استعماری، مهاجرت نه یک بحران امنیتی بلکه یک بحران عدالت است. جهانی که در آن سرمایه، کالا و سود آزادانه جابه‌جا می‌شوند اما انسان‌ها پشت دیوارها متوقف می‌شوند، جهانی است که نابرابری را بازتولید می‌کند. مهاجران، قربانیان نظم اقتصادی‌ای ‌هستند که ازیک‌سو زمین و زندگی را در جنوب جهانی تخریب می‌کند و ازسوی‌دیگر نیروی کار ارزان را در شمال می‌طلبد اما حقوق انسانی را به‌رسمیت نمی‌شناسد.

از نگاه اندیشمندان منتقد سرمایه‌داری، مهاجرت نتیجه طبیعی «انتخاب فردی» نیست. «سامیر امین»، اقتصاددان مارکسیست، سال‌ها پیش تاکید می‌کرد که توسعه سرمایه‌داری جهانی به‌صورت نامتوازن پیش می‌رود؛ ثروت در شمال جهانی انباشته می‌‌شود و فقر، بی‌ثباتی و وابستگی در جنوب بازتولید می‌شود. در چنین ساختاری، مهاجرت واکنشی ناگزیر به نابرابری‌ای است که خودِ نظام اقتصادی جهانی ایجاد کرده است. «ساسکیا ساسن»، جامعه‌شناس برجسته، پا را فراتر می‌گذارد و می‌گوید که مردم «مهاجرت نمی‌کنند»، بلکه «اخراج می‌شوند».

به تعبیر او، پروژه‌های سرمایه‌بر، خصوصی‌سازی منابع، کشاورزی صنعتی، جنگ‌ها و تخریب اقلیمی، میلیون‌ها نفر را از زمین، شغل و زیست‌پذیری بیرون می‌رانند. آنچه در آمارها به‌عنوان «مهاجر» ثبت می‌شود، درواقع محصول سیاست‌ها و تصمیم‌هایی است که در مراکز قدرت اقتصادی و سیاسی جهان گرفته شده‌اند. دراین‌میان، مرزها نقشی دوگانه دارند؛ «هارشا والیا»، فعال و نظریه‌پرداز ضدمرز، مرزها را ادامه مستقیم استعمار می‌داند: «همان قدرت‌هایی که در گذشته منابع و نیروی کار را غارت کردند، امروز با رژیم‌های سختگیرانه مرزی، مهاجران را «غیرقانونی» می‌خوانند.

مرزها نه برای توقف سرمایه، بلکه برای کنترل و ارزان‌سازی نیروی کار عمل می‌کنند. مهاجران لازم‌اند؛ اما بی‌حق، بی‌ثبات و همیشه در معرض اخراج.» «دیوید هاروی»، جغرافیادان مارکسیست این فرآیند را «انباشت از طریق سلب مالکیت» می‌نامد؛ سازوکاری که در آن جنگ، بدهی، خصوصی‌سازی و تخریب اقلیم، زندگی مردم را ازهم‌می‌پاشد و آن‌ها را به حرکت وامی‌دارد. نتیجه، جهانی است که ازیک‌سو، به نیروی کار مهاجر برای چرخاندن اقتصاد خود نیاز دارد و ازسوی‌دیگر، همان نیروی کار را به حاشیه می‌راند. 

حتی داده‌های جریان اصلی، مانند گزارش‌های نابرابری جهانی، این تصویر را تایید می‌کنند. تمرکز شدید ثروت، کاهش سهم نیروی کار از درآمد و شکاف‌های عمیق منطقه‌ای، فشار مهاجرت را تشدید کرده‌اند. مهاجرت در این معنا، نه یک «استثنا»، بلکه پیامد منطقی نظمی است که نابرابری را ساختاری کرده است. به‌همین‌دلیل است که عده زیادی از فعالان حوزه مهاجرت در سرتاسر جهان معتقدند که روز جهانی مهاجران، تنها روز همدلی انسانی نیست؛ روز پرسش از نظم اقتصادی مسلط است. 

پیوند منطقه‌ای: ایران، افغانستان و مهاجرت

منطق حاکم بر وضعیت مهاجران در دنیا، در منطقه خاورمیانه هم به ‌روشنی دیده می‌شود. مهاجرت گسترده افغانستانی‌ها به ایران، پاکستان و فراتر از آن، صرفاً نتیجه تصمیم‌های فردی نیست؛ محصول دهه‌ها جنگ، مداخله خارجی، فروپاشی اقتصادی و انسداد توسعه است. در چنین شرایطی، نگاه امنیتی به مهاجرت نه‌‌تنها مسئله را حل نمی‌کند، بلکه آن را عمیق‌تر می‌کند.

از خردادماه امسال و در اوج جنگ 12 روزه اسرائیل علیه ایران، موج دستگیری مهاجران افغانستانی و ردمرزشان واکنش‌های بسیار گسترده‌ای را در بین فعالان این حوزه و عموم مردم رقم زد. «قمر تکاوران»، دبیر گروه جمعیت و مهاجرت انجمن جامعه‌شناسی ایران یکی از این فعالان است که معتقد است، وضعیت امسال مهاجران را می‌توان با دهه 70 مشهد مقایسه کرد.

او به «هم‌میهن» می‌گوید، خاطر جمعی مهاجران بدترین سال‌های حضورشان در ایران را دهه70 می‌داند، به‌ویژه در مشهد که بگیروببندها خاطرات و اتفاقات تلخی را برای خانواده‌های مهاجر افغانستانی به یادگار گذاشته: «مهاجران مسبب اصلی آن روزها را فرمانده پلیسی به‌نام کریم غول می‌دانند و روایت‌هایی وجود دارد که کریم غول، اواخر عمر از مهاجران حلالیت طلبید. اما کریم غول این‌روزها چه کسی است؟ و کی طلب بخشش خواهد کرد؟»

او می‌گوید دولت جدید بعد از سرکارآمدن مهاجران افغانستانی را در رأس برنامه‌هایش قرار داد و دیدیم که به‌طور ویژه بر مهاجران تمرکز کرد و اعلام شد که دارندگان برگه‌های سرشماری شبه‌قانونی اند و این برگه‌ها از سال 1404 اعتبار نخواهد داشت: «طبق این سیاست این افراد «غیرمجاز» هستند و باید کشور را ترک کنند. در این تصمیم دو نکته نهفته بود؛ به‌نظرمی‌رسید دولت تصور کرده که شرایط مبدأ تغییر کرده و مهاجران مقصر مشکلات کشورند.»

تکاوران می‌گوید، دولت در این موضوع طوری برخورد کرد که گویی شرایط مبدأ تغییر کرده و حالا مجاز به اخراج پناهندگانی است که در سال 1400 با سقوط دولت در افغانستان، از آنجا گریخته بودند: «اما می‌دانیم که نه شرایط مبدأ تغییر چندانی کرده بود، نه دارندگان برگه سرشماری همه افرادی بودند که پس از سال 1400 به ایران آمده بودند. به‌علاوه، دولت تلاش کرد تا نشان دهد که مهاجران، مقصر مشکلات کشور و در رأس همه، مشکلات اقتصادی‌اند و با رفتن‌شان قرار است مشکلات حل شود.» به اعتقاد او، ماجرای مقصردانستن مهاجران برای مشکلات جامعه، حنای سیاستمداران راست‌گرا در همه جهان است و می‌دانیم دیگر رنگی ندارد: «حتی اگر مانند مورد جنگ 12 روزه در کوتاه‌مدت مردم استقبال کنند و جاسوسی مهاجران را بپذیرند.»

او می‌گوید، پس از اخراج گسترده مهاجران، نه‌تنها وضعیت اقتصادی بهبود پیدا نکرد، بلکه در بسیاری مشاغل کمبود نیروی کار مشکلاتی به‌بار آورد: «لازم است یادآوری شود که دولت قول داده بود برای نیروی کار موردنیاز کشور، ویزای کار صادر خواهد کرد و مسئولان وزارت کار گفته بودند که این روند دو ماه طول خواهد کشید و اگر کارفرماها دو ماه صبر کنند، نیروهایش با مدرک معتبر به ایران بازخواهند گشت و بر سر کار حاضر خواهند شد. از زمان اعلام دو ماه، الان بیش از هشت‌ماه گذشته و تحقق‌نیافتن این وعده بر همگان روشن است.»

به اعتقاد دبیر گروه جمعیت و مهاجرت انجمن جامعه‌شناسی ایران، به‌نظرمی‌رسد مهاجران قربانی دعوای گروه‌های سیاسی در ایران شده‌اند: «این را نه‌تنها در مواجهه تقابلی رویکردهای گروه‌های سیاسی با مسائل مهاجران، بلکه در گفتار دانشگاهیان نیز می‌بینیم. یک مسئله انسانی و ملی که باید براساس اصول انسانی و نهایت براساس منافع ملی به آن اندیشیده شود، درگیر تسویه‌حساب گروهی شده. مدام گفته می‌‌شود، دولت قبل اشتباه کرد که برگه سرشماری داد و پرواضح است که این یعنی چون تصمیم گروه سیاسی دیگری بوده، ما حالا این برگه‌ها و این راه‌حل را به‌رسمیت نمی‌شناسیم و اخراج می‌کنیم. اینجا دیگر اهمیتی ندارد که مهاجر افغانستانی کیست، چرا به اینجا آمده و این شکل اخراج چه پیامدهایی خواهد داشت؟!»

تکاوران می‌گوید: «اخراج به‌شکلی که امسال در ایران اتفاق افتاد، اگر نگوییم در جهان بی‌نظیر است، قطعاً در تاریخ کم‌نظیر است. اینطور اخراج قهری، با خشونت و بدون درنظرگرفتن شرایط فردی و بررسی پرونده، بی‌شک غیرانسانی است و مهم‌تر اینکه این روزها همه گمان می‌کنند اخراج‌های قهری و فله‌ای پایان یافته و مهاجران به زندگی قبلی خود برگشته‌اند؛ درصورتی‌که واقعیت زندگی این روزهای مهاجران چیز دیگری است. هنوز هم اخراج‌ها در سکوت خبری ادامه دارد.

فقط شاید بتوانیم بگوییم، کمتر شده است که آن هم به‌دلیل کمترشدن تعداد کلی مهاجران است؛ چراکه حدود یک میلیون و 600هزار نفر پیش‌تر اخراج شده‌اند. هنوز هم افراد دارای مدرک معتبر دستگیر می‌شوند و در خطر اخراج قرار دارند. در موردی که هفته پیش در شهریار اتفاق افتاد، از 48 نفر فرد دستگیرشده در اتوبوس، 40 نفر مدرک داشتند. این یعنی حتی مسئولان به‌گفته خودشان که اخراج غیرمجازها (بدون مدرک و دارای برگه سرشماری) است هم پایبند نیستند.»

به گفته این فعال حوزه مهاجران، این برخوردهای امنیتی و پلیسی با مهاجران تا جایی ادامه پیدا کرده که به بخشنامه‌های مدارس هم رسیده است: «در آخرین بخشنامه ابلاغ‌شده برای ثبت‌نام مهاجران غیرمجاز (اصطلاح این روزهای مسئولان) در مدرسه، دانش‌آموز باید فردی دارای کارت آمایش یا دیگر مدارک معتبر را به‌عنوان ضامن خود معرفی کند و بعد از معرفی، وقتی برای گرفتن برگه ورود به مدرسه مراجعه کرد، برگه اخراج به خانواده او داده می‌‌شود و درصورتی‌که در تاریخ مقرر از کشور خارج نشوند، مدرک ضامن باطل می‌شود.

درواقع قرار بر ثبت‌نام کودکان بدون مدرک در مدرسه نیست، مدرسه اینجا ابزاری برای شناسایی افراد و اخراج‌شان شده و دولت همچنان دارد طرح اخراج قهری را ادامه می‌دهد و معلوم نیست تا زمانی‌که کریم غول این‌روزها حلالیت بطلبد، چه‌تعداد انسان دیگر زندگی‌شان با این برخوردهای قهری درهم‌می‌شکند؟!»

مهاجران دریا

«مجومه بگوم»، مادر ۵۸ ساله روهینگیایی، تا ساعت سه صبح بیدار ماند و منتظر بازگشت پسرش از بازار بود؛ قبل از اینکه بپذیرد، او راهی سفر دریایی به مالزی شده است. سفر خطرناکی که او به‌سختی تلاش کرده بود پسرش از آن منصرف شود و برای هفته‌ها، اضطراب و نگرانی او را فرا گرفت.

داستان خانواده بگوم، تنها یکی از هزاران روایت از فرار پناهندگان روهینگیایی از اردوگاه‌های بنگلادش و خشونت‌های میانمار است که گاردین در گزارشی جدید آن را روایت کرده است؛ جایی که میلیون‌ها نفر برای حفظ جان و آینده خود مجبور به مهاجرت خطرناک شده‌اند. این گزارش می‌نویسد، پناهندگان روهینگیا در تلاش‌اند تا از شرایط دشوار اردوگاه‌ها در بنگلادش فرار کنند؛ جایی‌که کاهش کمک‌های غذایی و تعطیلی مراکز درمانی، زندگی روزمره را سخت و غیرقابل تحمل کرده است.

هم‌زمان در میانمار، این اقلیت مسلمان، دهه‌ها خشونت و آزار را تجربه کرده و اکنون با تهدید سربازگیری اجباری و خشونت علیه غیرنظامیان مواجه است. گزارش پروژه آراکان نشان می‌دهد، از سپتامبر ۲۰۲۵ تاکنون، ۲۲ قایق حامل حدود چهارهزار نفر از خلیج بنگال به جنوب شرقی آسیا حرکت کرده‌اند.

سازمان ملل اعلام کرده که ۶۰۰ نفر در مسیر دریا، جان باخته یا مفقود شده‌اند. بسیاری از مهاجران توسط قاچاقچیان فریب داده شده و برای آزادی، از خانواده‌هایشان باج گرفته می‌شود؛ خانواده‌هایی که شاهد ضرب‌وشتم عزیزانشان هستند. «ابو موسی»، پسر ۱۶ ساله مجومه، گفته که محدودیت‌های شدید بنگلادش در زمینه تحصیل و کار، او را مجبور کرد تا برای آینده‌ای بهتر سفر کند.

مسیر ۲۶ روزه او و دوستانش شامل دوهفته در دریا و بازداشت در اردوگاه‌های قاچاق در میانمار و تایلند بود؛ پایان مسیر با حداقل شش‌روز بدون غذا همراه شد.  این فقط قصه مجومه بگوم و پسرش ابوموسی نیست؛ بسیاری از مهاجران در سرتاسر دنیا این مسیرهای رعب‌آور را طی می‌کنند تا به جایی غیر از خانه خودشان برسند. گاردین نوشته که در مسیرهای جنوب شرق آسیا، دختران و زنان روهینگیا اغلب در کمپ‌های مخفی و قایق‌های خطرناک نگهداری می‌شوند و خانواده‌ها مجبور به پرداخت باج می‌شوند.

همچنین در همین چندروز اخیر حدود ۶۰ مهاجر آفریقایی پس از واژگون‌شدن قایق نزدیک مالتا، نجات یافته‌اند؛ این یکی از بزرگ‌ترین موج‌های ورود دریایی در سال‌های اخیر در این منطقه است. براساس داده‌های کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان، در سال ۲۰۲۵ تعداد کسانی که از مسیر مدیترانه و از آفریقای شمالی به اروپا رسیده‌اند، افزایش داشته است. مثلاً در ماه می، ‌حدود ۱۲ هزار و ۷۰۰ نفر از این مسیر وارد شده‌اند؛ این رقم نسبت به ماه قبل، ۱۶ درصد بیشتر بوده است.

زنان در مسیر مهاجرت: آسیب‌پذیری و خشونت

زنان مهاجر، به‌ویژه آن‌هایی که از جنگ و بحران‌های انسانی فرار می‌کنند، با خطرات شدید جنسی و خشونت روبه‌رو هستند. قاچاقچیان و شبکه‌های غیرقانونی اغلب زنان را برای استثمار جنسی، ازدواج اجباری یا کار اجباری، هدف قرار می‌دهند. طبق داده‌های کمیسیاری سازمان ملل در امور پناهندگان، حدود 50 درصد از پناهندگان و آوارگان داخلی در جهان، زنانند و اغلب دسترسی به خدمات بهداشتی و حمایت اجتماعی محدود است.

گاردین در گزارشی که در نوامبر امسال منتشر کرده نوشته، گزارش‌ها نشان می‌دهند که زنان بیشتر از مردان قربانی قاچاق انسان و خشونت در مسیر مهاجرت دریایی و زمینی‌اند. سازمان جهانی مهاجرت هم در گزارشی نوشته، زنان نه‌تنها قربانی بحران‌ها هستند، بلکه نقش مهم اقتصادی و اجتماعی دارند؛ آن‌ها در بازار کار، مراقبت‌های بهداشتی و حمایت از خانواده‌ها و جوامع میزبان فعالیت می‌کنند.

بنابراین حمایت از زنان مهاجر و دسترسی آن‌ها به آموزش، مراقبت‌های بهداشتی و فرصت‌های اقتصادی می‌تواند به کاهش نابرابری و ارتقای توسعه پایدار کمک کند. به‌دلیل همین مخاطرات است که سازمان‌های بین‌المللی توصیه می‌کنند، مسیرهای قانونی و امن برای مهاجرت زنان ایجاد و برنامه‌های حمایتی ویژه شامل آموزش، بهداشت روان و مراقبت‌های باروری ارائه شود. 

دوهفته پیش بخش زنان سازمان ملل در گزارشی 12 صفحه‌ای نوشت که در سراسر جهان، تجربه‌های زنان مهاجر تحت‌تأثیر نحوه‌ای است که دیگران آن‌ها را می‌بینند. از بازنمایی‌های رسانه‌ای گرفته تا سخنرانی‌های سیاسی، داستان‌هایی که درباره آن‌ها گفته می‌شود، بر افکار عمومی، نگرش‌های اجتماعی و درنهایت سیاست‌های مهاجرتی تأثیر می‌گذارد. اغلب این روایت‌ها که ریشه در کلیشه‌های جنسیتی، نژادی و پدرسالارانه دارند، زنان را به‌عنوان قربانیان منفعل، بار بر سیستم‌های رفاه یا تهدیدی برای ارزش‌های فرهنگی تصویر می‌کنند.

حتی وقتی با نگاه مثبت ارائه شوند، بازنمایی‌هایی که زنان مهاجر را صرفاً به‌عنوان کارگران مقاوم یا الگوهای موفق ستایش می‌کنند، خطر کاهش هویت آن‌ها به مشارکت اقتصادی‌شان را دارند. این خلاصه سیاستی است که توسط سازمان زنان ملل متحد و آکسفام(یکی از بزرگ‌ترین سازمان‌های بین‌المللی امدادرسانی برای ریشه‌کن‌کردن فقر، گرسنگی و بی‌عدالتی که متشکل از ۱۵ سازمان در ۹۸ کشور است) در قالب برنامه «ایمن‌سازی مهاجرت برای زنان» تهیه شده و بررسی می‌کند که این روایت‌ها چگونه شکل می‌گیرند و چرا اهمیت دارند.

با استفاده از مدل محتوای کلیشه‌ای، الگوهای رایج درک عمومی از ترحم و تحسین گرفته تا حسادت، تحقیر و تاثیر آن‌ها بر حقوق، رفاه و دیده‌شدن زنان مهاجر را تحلیل می‌کند. این برنامه خواستار تغییر به‌سمت روایت‌هایی است که قدرت عمل و مشارکت زنان مهاجر را به‌رسمیت بشناسد و هم‌زمان با نابرابری‌های ساختاری که زندگی آن‌ها را شکل می‌دهند، مقابله کند.

دلگرمی شگفت‌انگیز  ِ   مهاجران را  خارج از قاب «مهاجرت» دیدن

شیما وزوایی پژوهشگر ارتباطات 

از مسئله مهاجرت و مسائل مهاجران زیاد می‌نویسیم. از جنگ و بحران‌هایی که مهاجرت را سبب می‌شوند، یا از خواست ساده و انتخاب زندگی بهتر در جای دیگری؛ از تبعیض‌ها و تغییرات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی. اما به خود مهاجران و شمول اجتماعی آنها که می‌رسیم، انگار آنها را در قابی منحصر می‌کنیم. قابی که به آنها تنها اجازه تحرک به‌عنوان یک مهاجر را می‌دهد.

یادمان می‌رود که در این جهان صلب و تاریک که از هر تغییری ناامید می‌شویم، مهاجران نیروهای محرک اجتماعی هستند که خودشان تغییر را زندگی می‌کنند و با برهم‌زدن نظم موجود، تغییر برای همگان را ممکن می‌کنند.

یادمان می‌رود که بگوییم چه دلگرم‌کننده که مهاجران هستند و بین ما زندگی می‌کنند! چه دلگرم‌کننده که نسیمه در ساختمان مادربزرگم زندگی می‌کند و جای نوه‌هایش را پر کرده و یکدیگر را از تنهایی درمی‌آورند. چه دلگرم‌کننده که حسن هست و مستند می‌سازد و ما را با راک‌استارهای جوان افغانستانی ـ ‌ایرانی آشنا می‌کند. چه دلگرم‌کننده که سالومه هست و روانشناس کودکانی است که در حاشیه‌های تهران هر رنج و آسیبی را تحمل کردند و زخم‌هایشان با حرف‌های سالومه التیام گرفته است.

چه دلگرم‌کننده که مریم هست و به زنان محله‌اش سواد می‌آموزد. چه دلگرم‌کننده که هیچ‌کس مثل فاطمه دیجیتال مارکتینگ بلد نیست و ویدئوهای جالب نمی‌سازد. چه دلگرم‌کننده که آقا میرزا برای همه سالخوردگان محل، نان سنگک تازه می‌خرد. چه دلگرم‌کننده که خاله نرگس رستوران دارد که بولانی بپزد و در رستورانش قابلی‌پلو مجلسی بخوریم. چه دلگرم‌کننده که آسیه خانم خامه‌دوزی بلد است و با زنان محل تولیدی زده‌اند. چه دلگرم‌کننده که دکتر موسوی هست تا امواج مهاجرستیز را بهتر بشناسیم و با سیاست‌گذاری مهاجرت در ایران و جهان بیشتر آشنا شویم. چه دلگرم‌کننده که رضا شعر می‌نویسد و رحمان پادکست می‌سازد و ناجیه، نقاشی می‌کشد.

چه دلگرم‌کننده که وقتی خودم مهاجر بودم، پرستو بود تا برایم قورمه‌سبزی درست کند و کاری پیدا کند که، نه در شیراز، نه در کابل نتوانست داشته باشد و روی پای خودش بایستد و باهم عصرها بچه‌هایش را به پارک ببریم تا با بچه‌های سوریه‌ای، عراقی و آلبانیایی بازی کند. چه دلگرم‌کننده که کارگران ساختمانی محل، شب‌ها روی پشت‌بام ساختمان نیمه‌کاره جمع می‌شوند، آواز زیبا می‌خوانند و هندوانه می‌خورند.

چه دلگرم‌کننده که آدم‌های مهاجر در حوزه عمومی آنلاین روایت‌هایشان را می‌نویسند و باعث می‌شوند درباره خودمان، رفتارمان و ساختارهای فرهنگی‌مان دوباره فکر و ذهن‌هایمان را بازتر کنیم. چه دلگرم‌کننده که زنان ایرانی و افغانستانی باهم از حق آموزش برای زنان می‌گویند. چه دلگرم‌کننده که زباله‌ها را به کمک کارگران افغانستانی تفکیک می‌کنیم.

چه دلگرم‌کننده که مهاجران در محله‌ها ساکن می‌شوند، با هم‌محلی‌ها دعوا می‌کنند، ارتباط می‌گیرند، ازدواج می‌کنند، به اختلاف می‌خورند و کودکانی به شهرهایمان اضافه می‌کنند. چه دلگرم‌کننده که مهاجران در بین‌مان زندگی می‌کنند و بافت جامعه را تغییر می‌دهند! بیش باد. آن روز که تبعیض‌ها و موانع حقوقی بر سر شمول اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مهاجران نیز از میان بروند و انسان‌هایی در مسیر شهروندی با حقوق برابر داشته باشیم، می‌توانیم چندین کتاب به این «دلگرمی‌ها» اضافه کنیم. 

کودک مهاجر و زیستن در تعلیق

سروناز احمدی مددکار اجتماعی

 

به‌عنوان مددکار اجتماعی، سال‌ها با کودکانی کار کرده‌ام که مهاجربودن برایشان یک وضعیت حقوقی نبود، بلکه تجربه‌ای روزمره از ناامنی، تعلیق و توضیح‌ناپذیری بود. کودکانی‌که اغلب در ایران متولد شده‌اند، فارسی زبان‌اند، دوستان‌شان ایرانی‌اند و جهان را از دریچه همین جغرافیا شناخته‌اند، اما هربار که صحبت از مدرسه، درمان یا آینده می‌شود، ناگهان «مهاجر» می‌شوند.

پس از موج گسترده اخراج اتباع افغانستانی، بسیاری از ما که در سازمان‌های مردم‌نهاد با کودکان مهاجر کار می‌کردیم، انتظار داشتیم در سال تحصیلی بعد، با کلاس‌های خالی روبه‌رو شویم. کودکانی که با برگه سرشماری، آمایش یا مدارک موقت به مراکز آموزشی ما می‌آمدند، ناگهان باید کشور را ترک می‌کردند. تصور می‌کردم دیگر دانش‌آموزی باقی نمانده باشد.

اما واقعیت شوکه‌کننده بود. تعداد کودکان نه‌تنها کمتر نشد، بلکه بیشتر هم شد. این کودکان اغلب، نه تازه‌وارد بودند، نه فاقد مدارک. بسیاری از آنها پاسپورت یا کارت آمایش داشتند، اما به‌دلیل سخت‌گیری‌های جدید، نقص‌های کوچک اداری‌ای که در سال‌های گذشته مانع تحصیل نمی‌شد، امسال بهانه‌ای برای حذف آنها از مدرسه شد. بیمه‌های درمانی‌شان قطع شده بود، ثبت‌نام مدرسه به تعویق افتاده یا به‌طورکامل رد شده بود و خانواده‌ها هرروز با فیلتر تازه‌ای از محرومیت مواجه می‌شدند. در چنین شرایطی، کودک در مرکز یک بی‌ثباتی مزمن قرار می‌گیرد.

بی‌ثباتی‌ای که، نه قابل توضیح است، نه قابل پیش‌بینی. چگونه می‌توان به کودکی هفت‌ساله توضیح داد که چرا امسال دیگر اجازه ندارد به مدرسه‌ای برود که سال قبل در آن درس می‌خواند. چگونه می‌توان مفهوم نقص پرونده، بخشنامه جدید یا تغییر سیاست را برای کودکی توضیح داد که تنها می‌فهمد از جمع هم‌کلاسی‌هایش جدا شده است.

تحصیل برای کودک مهاجر فقط یادگیری خواندن و نوشتن نیست. مدرسه، یکی از معدود فضاهای ثبات در زندگی اوست. جایی‌که می‌تواند احساس تعلق، هویت و آینده داشته باشد. محرومیت از تحصیل، کودک را زودتر وارد چرخه کار، استثمار و آسیب می‌کند. حتی حداقل سواد، می‌تواند در آینده شغلی، قدرت انتخاب و کاهش آسیب‌پذیری او نقش حیاتی داشته باشد.

حذف کودک از مدرسه، حذف او از این امکان حداقلی است. در موارد متعددی شاهد بودم که مدیران مدارس با بهانه‌هایی مانند نبود ظرفیت، کودک مهاجر را به آینده‌ای نامعلوم حواله می‌دادند. «بعداً بیایید»، جمله‌ای است که گاه به‌معنای ازدست‌رفتن کامل یک سال تحصیلی است. کودکی که یک‌سال از تحصیل باز می‌ماند، ممکن است سال بعد با مشکل کبر سن مواجه شود و دوباره از سیستم آموزشی کنار گذاشته شود. این چرخه حذف، به‌تدریج کودک را به حاشیه‌ای می‌راند که بازگشت از آن دشوار است.

تاثیرات روانی این وضعیت، کمتر دیده می‌شود. اضطراب مزمن، احساس بی‌ارزشی، خشم فروخورده و بی‌اعتمادی به بزرگسالان و نهادها، بخشی از تجربه این کودکان است. کودک یاد می‌گیرد که هیچ‌چیز پایدار نیست؛ حتی حق آموزش. این احساس ناامنی، نه‌تنها کودکی را مخدوش می‌کند، بلکه آینده یک انسان را شکل می‌دهد.

روز جهانی مهاجران، تنها روز یادآوری همدلی نیست؛ روز پرسش از سیاست‌ها و تصمیم‌هایی است که کودک مهاجر را در تعلیق نگه می‌دارد. کودک مهاجر، مسئله نیست؛ او انسانی است که در شرایطی نابرابر، تنها خواسته‌اش حق زیستن و آموختن است. حقی که نباید به نقص یک برگه یا تغییر یک بخشنامه گره بخورد. 

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

مطالب ویژه
دیدگاه

ویژه جامعه
پربازدیدترین
آخرین اخبار