تصمیمهای کلان و جانهای خُرد
کشورمان مستعد و توانمند است، شایسته بهترین زندگی برای اتباعش است. خطاهای تصمیمگیری در سیاستهای خرد و کلان سبب مهاجرت عده زیادی از کشور شده است.
۱ تصمیمهای خرد و کلان سیاستگذاران و شیوههای اجرایی مدیران مجری، اثری مستقیم بر زندگی مردم تحت حاکمیت دارد. از این واژهها به سادگی نمیشود گذشت: تصمیم - اثر - زندگی مردم تحت حاکمیت. معنی این چند کلمهای که در پی هم میآیند این است که مردم عمرشان در تصمیمها و آزمونها و خطاهای دولتمردان و سیاستمداران فرسوده میشود.
عده زیادی در اثر سیاستهای غلط و تصمیمهای غیرکارشناسی زندگیشان برباد میرود، عدهای آواره میشوند، عدهای خان و مان و سامانشان را از دست میدهند و عدهای به مغاک بیعدالتی میافتند. البته که عدهای هم از رانت بهرهمند میشوند، ثروتمند میشوند و از فرودستی به بالانشینی میرسند. عرض من این است که یک تصمیم میتواند زندگی میلیونها نفر را بر باد دهد، بیکار و بیخانهشان کند و از عمرشان بکاهد.
عمر و زندگی و جوانی، گرامیترین سرمایههای بیبازگشت آدمی هستند که خداوند ارزانی داشته و ممکن است بهسادگی و بهدلیل تصمیم افرادی دیگر از دست برود؛ به همین سادگی. این روزها صحبت بازگرداندن «امید» به مردم است. خود من هم در همینجا در همین موضوع چیزهایی نوشتهام و آرزو کردهام که دولت جدید در زنده کردن «امید» به زندگی و بهبود شرایط توفیق داشته باشد.
مردم ما مثل مردم بقیه دنیا، طالب زندگی معمولی و عادی هستند. امکاناتی بهاندازه و در خور و شایسته خود و فرزندانشان نیاز دارند. ملت ما، ملتی زحمتکش و کوشاست و تلاش میکند تا شرایط را بهتر کند. به این ملت اندرز قناعت و بسندهکردن به نان خشک و اشکنه دادن، البته بیانصافی است.
۲ افتادن طشت رسوایی وامهای کلان از بام در بورس تهران و البته جوابیه رئیس مستعفی، دل بسیاری را سوزانده. همه میدانیم که این تنها یکی از موارد اینچنینی است. قطعاً و یقیناً از این موارد ریز و درشت فراوان در گوشه و کنار پیدا میشوند. البته که وام دومیلیاردوخردهای آقای رئیس مستعفی در مقابل ارقام چند همتی معمول، هیچ هم به حساب نمیآید، صحبت بر سر این است که چطور ممکن شده که کارمندان رسمی دولت ـ آن هم در چنین سطحی ـ وام دادن به خود و برداشتن تسهیلات کلان را حق خود میدانند و از کارفرمایان خود که همانا مردم هستند، شرم نمیکنند؟ از چه زمانی قبح دستاندازی به داراییهای ملّی شکسته شد؟ دستگاه اداری در همه دنیا مستعد فساد است.
عدهای با بهرهگیری از خلأهای قانونی و حفرههای امنیتی از رانت خود بهرهگیری میکنند تا ثروتی بیاندوزند، اما در چند کشور دنیا میتوانید چنین صحنهای را ببینید که مدیر مربوطه چشمهایش را به مخاطبان بدوزد و اعطای وام به خودش و مدیرانش را حق خود بداند؟ چه معیار اخلاقی و کدام توجیه انسانیای وجود دارد که آدمی را مجاب میکند تا به پولی که بهرسم امانت در اختیارش گذاشتهاند، دستاندازی کند؟ اصلاً آن رئیس مستعفی را فراموش کنید، برما چه رفت که چنین سنگیندل شدیم؟
بسیاری از مردم در شرایط بسیار سخت معیشتی بهسر میبرند، قدرت خرید از دست رفته، طبقه متوسط به فرودست و فرودستها به بیچیزی غلتیدهاند. مقولههای مسکن، غذا، بهداشت و آموزش بیش از همه سهدهه گذشته تبدیل به معضل شدهاند و دریافت وام آقای رئیس مستعفی و وامهای مشابه که ممکن است صورتی قانونی و نظاممند هم داشته باشند، بیش از همیشه به امری غیراخلاقی تبدیل شدهاند.
۳ در یکی، دو سال اخیر، دوستان و عزیزانم بهسرعت پیر و شکسته شدهاند، سختی معیشت در چهار، پنجسال گذشته، ردی عمیقتر از معمول و روال طبیعی بر چهرهها گذاشته. بسیاری را میشناسم که در امید به بهبود شرایط، جان سپردند و فردایی بهتر را ندیدند. جوانان بسیاری را میشناسم که در همین چند سال ناگهان از نوجوانی به میانسالی رسیدند. قصدم سیاهنمایی نیست.
کشورمان مستعد و توانمند است، شایسته بهترین زندگی برای اتباعش است. خطاهای تصمیمگیری در سیاستهای خرد و کلان سبب مهاجرت عده زیادی از کشور شده است. عده زیادی دلزده، ناامید و بیاعتماد شدند، همگان خسته از دعواهای بیانتهای سیاسی، خواستار توافق بر سر رفاه و آبادانی و بازگشت به شرایط عادی زندگی هستند. مطمئنم که رئیسجمهور محترم و همکارانشان میدانند که هر تصمیم آنها میتواند چه تاثیر عمیقی بر حیات و ممات مردم بگذارد و امیدوار باشیم، هر سخنی که میگویند و هرکاری که میکنند برای بهبود شرایط و تسکین آلام و زخمهای مردم و اعتلای میهن باشد.