چپ ملیمذهبی/درباره رضا رئیس طوسی که شامگاه جمعه درگذشت
رضا رئیسطوسی، عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی جمعهشب درگذشت. چندان نام آشنای فضای مطبوعاتی و سیاسی سالهای اخیر نبود و در وهله اول دانشجویان آن به خبر مرگش واکنش نشان دادند و از چهره علمی بیپیرایهاش نوشتند؛ اما دسته دیگری نیز از شنیدن این خبر شوکه شده و به آن واکنش نشان دادند. فعالان سیاسی کهنهکاری که با شنیدن این خبر به یاد گذشتههای دور به سالهای مبارزه با رژیم پهلوی پرتاب شدند و رضا رئیسطوسی را در کنار چهرههای برجسته سازمان مجاهدین خلق و اعضای اولیه آن در صف مبارزان میدیدند.
رضا رئیسطوسی، عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی جمعهشب درگذشت. چندان نام آشنای فضای مطبوعاتی و سیاسی سالهای اخیر نبود و در وهله اول دانشجویان آن به خبر مرگش واکنش نشان دادند و از چهره علمی بیپیرایهاش نوشتند؛ اما دسته دیگری نیز از شنیدن این خبر شوکه شده و به آن واکنش نشان دادند. فعالان سیاسی کهنهکاری که با شنیدن این خبر به یاد گذشتههای دور به سالهای مبارزه با رژیم پهلوی پرتاب شدند و رضا رئیسطوسی را در کنار چهرههای برجسته سازمان مجاهدین خلق و اعضای اولیه آن در صف مبارزان میدیدند.
او که در زمان دانشجویی عضو انجمن اسلامی دانشجویان جبهه ملی بود و پس از آن با شروع به فعالیت نهضت آزادی ایران توسط مهدی بازرگان، آیتالله محمود طالقانی و یدالله سحابی، به عضویت آن درآمد و در کنار آنها به روشنگری و مبارزه با شاه پرداخت و پس از بازداشتهای سال 1341 و 1342 و با تاسیس سازمان مجاهدین خلق به آن پیوست و از کشور خارج شد.
به گفته خودش دوره آموزشهای نظامی و سازماندهی مخفی را در مصر گذراند؛ ارتباط آموزشی و سیاسی خود را با محمد حنیفنژاد حفظ کرد و اولین جزوات آموزش سازماندهی و نظامی توسط او و گروه مرتبط با او تهیه و به ایران منتقل شده بود. البته او خودش در دوره مبارزاتی داخل کشور که منتهی به انقلاب میشد، در ایران نبود و با حمید نوحی، و حسین رفیعی، از جمله چهرههای حاضر در انجمنهای دانشجویان مسلمان در اروپا و آمریکا بودند.
پس از آن هم که رئیسطوسی با اعلام تغییر ایدئولوژیک از سوی تقی شهرام و بهرام آرام و مارکسیست شدن بخشی از این تشکیلات که به تصفیه و کشتار در سازمان منجر شد؛ از آنها فاصله گرفت و به صراحت مخالفتش را با این روند در سازمان اعلام کرد. او به همراه نوحی و رفیعی پاسخ به بیانیه اعلام مواضع در تغییر ایدئولوژی سال 1354 را در خارج از کشور منتشر کرد و البته او که در ابتدای انقلاب 42 سال داشت، همچنان ارتباطاتش با چهرههای سازمان برقرار ماند و تا سال 1359 عضوی از آن محسوب میشد اما با رویکردی که مسعود رجوی به عنوان رهبر این تشکیلات در پیش گرفت در 11 تیر 1359 به همراه نوحی و رفیعی از سازمان جدا شد و در کتابی با عنوان «روند جدائی» هم دلایل خود را از این تصمیم اعلام کرد.
در پی این تصمیم او عملاً دیگر در فضای تشکیلاتی و حزبی فعالیت چندانی نکرد و حالا که در ایران بود و انقلاب هم شده بود به دانشگاه تهران رفت و در آنجا مشغول پژوهش و تحقیق شد. او در بخشی از گفتوگویی که به حوادث 1360 در سازمان پرداخته و در سال 1387 در نشریه چشمانداز ایران منتشر شد؛ درباره نظریه پیشتاز یا خط مشی مبارزه مسلحانه به عنوان یک ضعف در تشکیلات سازمان مجاهدین خلق که بر حوادث سال 1360 تاثیر داشت چنین گفته است:«این درست است؛... در مقطع خرداد 60 مشکل این بود که نیروهای سیاسی دو سو فکر میکردند، در یک مقطع خاص میتوانند معضلات و مشکلاتی را که دارای پیچیدگیهای زیادی بود حل کنند، دست به اقداماتی زدند که ظرفیت و شرایط تاریخی جامعه پاسخگوی آن نبود.»
البته اگرچه او در این سال تا حدودی از سیاست فاصله گرفت اما سیاست دست از سر او برنداشت و دوره فعالیت علمی او هم با فرازونشیب بسیار روبهرو شد. یکبار او را در پی اظهارنظرهایش در کلاس درس و سابقه سیاسیاش، در دهه 70 با اعتراضات تندروها از کار معلق کردند و یکبار هم حکمش را از آموزشی به پژوهشی تبدیل کردند اما در نهایت در دوران اصلاحات به سرکلاس درسش بازگشت و کار تحقیق و پژوهش را ادامه داد.
البته در این میان در کنار کارهای علمی از همراهی با چهرههای سیاسی و ملیمذهبی هم اجتناب نکرد؛ چنانچه چندین مقاله و گفتوگو از او در نشریه «چشمانداز ایران» و «ایران فردا»ی عزتالله سحابی به چشم میخورد البته در سالهای 1379 و 1380 در پی بازداشت 80 نفر از اعضای جبهه ملی و نهضت آزادی او را نیز بازداشت کردند و مدت محدودی در زندان بود.
پس از آن بیشترین حضورش در دانشگاه و در حال تحقیق و تدریس بود؛ از ترجمه و نگارش کتاب گرفته تا کار و انتشار اسناد بهویژه مربوط به نقش انگلستان در ایران و آثار حضورش در منطقه در طول تاریخ. او که پس از دوره اصلاحات بازنشسته اجباری شد به نوعی در سالهای اخیر در انزوا بود، در سن 88 سالگی درگذشت.