جمهوری سوم ایرانی
محمدرضا تاجیک، فعال سیاسی اصلاحطلب در یادداشتی برای «مشق نو» چندین سوال را مطرح کرده و آورده است:«آیا دولت کنونی ایران، از یک منظر نمونه ایرانیِ همان «جمهوری سوم» نیست که در فرانسه تجربه شد؟
ایرانیبودن این جمهوری، دارای چه شناسهها و ممیزهای خاص و متفاوت است؟ آیا این جمهوری قادر خواهد بود «امر اجتماعی» را جایگزین «امر سیاسی» و «همبستگی اجتماعی» را جایگزین «وفاق سیاسی» کند؟ آیا میتواند به ضرب مصالحهها و معاملههای موردی و تاکتیکی، پلی میان معتدلین دو جناح، از یکسو، و کثرت اجتماعی، از سوی دیگر، ایجاد کند؟ آیا این نوع «وفاق از بالا»، ره به «شقاق در پایین» نمیبرد؟ و آیا این جمهوری ره به جمهوری چهارم و پنجم و… خواهد برد یا بهعنوان «آخرین جمهوری» نقش خویش را ایفا میکند و از صحنه برون خواهد شد؟»
وی در ادامه به بیان توضیحاتی درباره جمهوری سوم فرانسه پرداخت و در بخش دوم این یادداشت به توصیف جمهوری سوم ایرانی اشاره کرده و نوشته است:«جمهوری سوم ایرانی، اگرچه بهنوعی نتیجه افول هیجانات انقلابی و رادیکال در نزد اکثریتی از مردم بود، اما در عین حال، حاصل تشدید تمایلات رادیکال مذهبی- سیاسی در نزد اقلیتی نیز بود. در آستانه چرخش قدرت، اصحاب قدرت در شرایطی که از یکسو، با غروب، و از سوی دیگر، با طلوع تمایلات انقلابی- مذهبی مواجه بودند، میبایست به این پرسش پاسخ میدادند که: «چیست یاران طریقت بعد از این تقدیر/تدبیر ما؟»
آنان، بهتجربت دریافته بودند اگر یکبار دیگر اسیر توهم رادیکالیسم شوند و یکبار دیگر «غلط کنند راه»، به فنا خواهند رفت. اما این نیز میدانستند که رادیکالیسم میتواند چهره دیگری هم داشته باشد: عبور رادیکال از خویشتن انقلابی و دینی خویش. لذا بر این راهبرد شدند تا نوعی بدیل سیاسی که ادامهدهنده نظم و نظام انقلابی- دینی به بیان و زبان و روش و منش دیگر باشد، بیابند. این تأمل و تدبیر، ره برآمدن نوعی جمهوری سوم ایرانی شد که با آن جمهوری سوم که در فرانسه میشناسیم، در برخی سطوح و جوانب متفاوت است.» تاجیک در پایان تصریح کرد: «چنانچه جمهوری سوم ایرانی نتواند پرسش اجتماعی را جایگزین پرسش سیاسی کند و همبستگی از پایین را جایگزین وفاق از بالا، بهطور فزایندهای نه در هیئت یک «پاسخ» که بهمثابه یک «مسئله» ظاهر خواهد شد، و بیش از آنکه چاره کار باشد، یک چالش خواهد بود.»