| کد مطلب: ۱۲۲۵۸
از تایید تا تحدید نظارت استصوابی

از تایید تا تحدید نظارت استصوابی

شاید دومین خبر پرمخاطب درباره مجلس خبرگان رهبری طی چند روز اخیر، پس از ردصلاحیت حسن روحانی، بی‌رقیب بودن ابراهیم رئیسی در انتخابات 11 اسفند در حوزه انتخابی خراسان جنوبی باشد. البته بی‌رقیب بودن افراد در انتخابات مجلس خبرگان با وجود اهمیت بالای این مجلس بی‎سابقه نیست. مثلاً در همین انتخابات دوره قبل در سال 1394 هم 6 حوزه انتخاباتی تعداد کاندیداهای تاییدصلاحیت‌شده‌اش با کرسی‌های نمایندگی آن در مجلس خبرگان برابر بود و 4 حوزه انتخاباتی از جمله خراسان شمالی و بوشهر هم فقط یک تاییدصلاحیت‌شده داشت، حالا در این انتخابات 11 کرسی بی‌رقیب هستند و حوزه فارس هم که تعداد تاییدصلاحیت‌شده‎هایش از کرسی‎های این حوزه در مجلس خبرگان کمتر است؛ مسئله‌ای که در این بین مهم است، نه‌فقط از باب بی‌رقیب بودن ابراهیم رئیسی به‌عنوان رئیس‌جمهور در این انتخابات بلکه ردصلاحیت چهره‎هایی مانند حسن روحانی، رئیس‌جمهوری پیشین و مصطفی پورمحمدی، وزیر دادگستری دولت پیشین و وزیر کشور دولت احمدی‎نژاد است؛ دوچهره‎ای که خاستگاه‌شان جامعه روحانیت مبارز و طیف سنتی اصولگرا و اعتدالگرا بوده است.

 

واکنش‎ها به ردصلاحیت‎های مجلس خبرگان

بی‌رقیب بودن رئیسی درحالی‌که در دوره قبل حداقل یک رقیب برای او در انتخابات مجلس خبرگان در کار بود و این بار با حذف 4 کاندیدای رقیب احتمالی، او یکه‌تاز انتخابات در این حوزه است و حرکت جریان اصولگرایی در هسته سخت قدرت به حذف چهره‎های سنتی این جریان از گود رقابت، بحث‎های مختلفی را درباره مجلس خبرگان و تضعیف آن به میان آورده است. اگرچه هادی طحان‌نظیف، سخنگوی شورای نگهبان گفته است که «۹۵ درصد از ثبت‌نام‌کنندگان مجلس خبرگان که صلاحیت‌شان تأیید نشده با استناد به بند مربوط به احراز شرایط علمی ردصلاحیت شدند.» اما واکنش به این ردصلاحیت‎ها از جمله چهره‌هایی مانند روحانی و پورمحمدی از اعضای جامعه روحانیت مبارز و انتخابات‎های بی‎رقیب به‌ویژه درباره رئیس‌جمهوری فعلی، در فضای رسانه و سیاسی ادامه داشته است.

 

بی‎رقیب بودن در انتخابات مجلس

مثلاً تسنیم در مطلبی آورده است:«مجلس خبرگان رهبری یک مجلس نخبگانی است و دایره افرادی که می‌توانند تأیید شوند، محدود است.» و با این استدلال بی‎رقیب بودن کاندیداها در انتخابات را در برخی حوزه‎ها توجیه کرده و منطقی دانسته است و بعد با اشاره به ردصلاحیت پورمحمدی، کاظم صدیقی، مرتضی آقاتهرانی، ناصر سقای بی‎ریا و مهدی طائب در دوره قبل به تایید عملکرد شورای نگهبان درباره ردصلاحیت‎ها پرداخته‎است. در همین راستا عبدالله گنجی، فعال سیاسی و رسانه‌ای اصولگرا نیز درباره انتقادات به ردصلاحیت‎ها با اشاره به سخنان احمد زیدآبادی، فعال سیاسی در سال 96 آورده است:«معادلات را صرفاً با مدل مفهومی جناح-قدرت می‎فهمد و جای سومی را نمی‎بیند. پس نتیجه اینکه شورای نگهبان هم بخشی از جناح است. بعد سردرگم می‌شود که مثلاً چرا صدیقی یا آقاتهرانی رد شدند؟ اینها که هم‌سو هستند.»

 

ابراهیمی: اختیار این ردصلاحیت‎ها‎ را دارند

همچنین حسین ابراهیمی، عضو جامعه روحانیت درباره عملکرد شورای نگهبان و ردصلاحیت افرادی مانند مصطفی پورمحمدی به هم‌میهن گفت:«با توجه به اینکه سوابق علمی و حوزوی مطرح است، دست شورای نگهبان است که این موارد را تشخیص دهد و شورای نگهبان باید اجتهاد آنها را تشخیص دهد. بالاخره ایشان یک چهره سیاسی است که دکتری دارد و باسواد است و اینکه شورای نگهبان چنین تشخیصی داده است، خودش باید توضیح دهد. من در جریان مقام علمی آقای پورمحمدی نیستم و نظری نمی‌دهم اما در مقام چهره سیاسی فردی نیرومند و قوی است که سابقه وزارت دارد. به هر حال شورای نگهبان نظارت استصوابی دارد و شش فقیه جامع‌الشرایط و شش حقوقدان دارد که بر همین اساس حتماً به نکاتی رسیده‌اند که این عمل را انجام داده‌‌اند.»

عبدی: مسئله مهم همین است

البته عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی به این‌گونه اظهارنظرها واکنش نشان داده و نوشته است:«آیت‌الله یوسف طباطبایی‌نژاد، نماینده ولی‌فقیه در استان اصفهان و امام‌جمعه این شهر در بخشی از مصاحبه خود درباره ردصلاحیت داوطلبان مجلس خبرگان گفته بود: «ای‌کاش روحانی و پورمحمدی ردصلاحیت نمی‌شدند... اما بالاخره ما دور نشسته‌ایم و نمی‌توانیم دلیلش را بفهمیم.» مسئله مهم کشور همین است که کسانی در سطح روحانی و پورمحمدی ردصلاحیت می‌شوند و امام‌جمعه اصفهان هم از دلایل آن بی‌خبر است. ربطی به دور نشستن هم ندارد.» البته که برخی چهره‌های اصولگرا هم هستند که با وجود اینکه نظارت استصوابی را قبول دارند اما از نحوه عملکرد شورای نگهبان و دامنه این نظارت در بررسی صلاحیت‌ها انتقاد کرده‌اند به‌ویژه این نگاه در بخش میانه‌روتر این جریان به چشم می‎خورد.

 

اهمیت مجلس خبرگان رهبری

مجلس خبرگان از نگاه چهره‎های سیاسی برجسته از جمله امام خمینی و رهبری انقلاب و اکبر هاشمی‌رفسنجانی مورد توجه بوده است. چنانچه امام خمینی در پیامی به اولین دوره مجلس خبرگان رهبری گفته است:«نکته مهمی را به عرض ملت شریف برسانم و آن هم اهمیت ویژه‌‌ای است که این مجلس دارا می‌‌باشد. واضح است که حکومت به جمیع شئون آن و ارگان‌هایی که دارد، تا از قِبَل شرع مقدس و خداوند تبارک و تعالی شرعیت پیدا نکند، اکثر کارهای مربوط به قوه مقننه و قضائیه و اجرائیه بدون مجوز شرعی خواهد بود، و دست ارگان‌ها که باید به واسطه شرعیت آن باز باشد، بسته می‌شود، و اگر بدون شرعیت الهی کارها را انجام دهند، دولت به جمیع شئونه، طاغوتی و محرّم خواهد بود. و لهذا تعیین خبرگان و فقیه‌‌شناسان از تکالیف بزرگ الهی است و هیچ‌کس را عذری در مقابل اسلام و پیشگاه خداوند قهار نخواهد بود، و من تکلیف خود را در این موضوع ادا نمودم، و همان‌طور که قبلًا تذکر دادم مردم در دادن رأی به اشخاص واجد شرایط آزاد هستند، و هیچ‌کس را حق الزام کسی نیست.»

رهبر معظم انقلاب، همین اخیراً در سخنرانی گفتند:«اهمیت مجلس خبرگان در آنجاست که در موقع لازم می‌تواند رهبر مناسب را برای کشور انتخاب کند» و مرحوم هاشمی‌رفسنجانی هم بارها به چهره‌های سیاسی و جریان‌های سیاسی درباره اهمیت این مجلس و ضرورت توجه به آن در ادوار گذشته توصیه کرده بود.

مجلس خبرگان رهبری با توجه به نقشی که برای آن تعریف شده است، مجلسی مشورتی است که متشکل از فقیه‌های «واجد شرایط» است که براساس اصل 107، 108 و 111 قانون اساسی «مسئولیت تعیین، عزل و نظارت بر رهبر جمهوری اسلامی ایران» را برعهده دارد.

 

سخن آخر

نقد به بی‌رقیب بودن رئیسی در انتخابات هم از جایگاه موقعیتی او که پیشتر در انتخابات ریاست‌جمهوری یک انتخاب حداقلی را تجربه کرده است؛ قطعاً به نفع او و نظام نیست و این شائبه را ایجاد می‎کند که می‎خواهند موقعیت او را با بی‎رقیب‌سازی حفظ کنند و این موضوع در کنار ردصلاحیت چهره‌های شاخص با نگاه کمی متفاوت نگران‌کننده است. چنانچه مسعود پزشکیان، نماینده مجلس در گفت‌وگو با ایسنا گفت:«‍وضعیت انتخابات به‌گونه‌ای شده است که از یک تیم اعضای اصلی آن اجازه ورود به صحنه را دارند و از تیم مقابل رده چندم هم به‌زور اجازه ورود به میدان را پیدا کرده‌اند، در این وضعیت برنده مسابقه از قبل مشخص است.» مجلسی به این اهمیت و البته نهاد انتخابات برای حکومتی که یک بالش جمهوریت است؛ با هر تصمیمی که موجب تضعیف جایگاه مردم در تصمیم‌گیری‎ها شود، به نوعی تیشه به ریشه زدن است.

 

 گروه سیاسی هم‌میهن درباره عملکرد شورای نگهبان در بررسی صلاحیت ثبت‌نام‌کنندگان انتخابات مجلس خبرگان هم‌میهن گفت‌وگوهایی با ناصر ایمانی، فعال سیاسی اصولگرا، حسین انواری، عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه و حسن بیادی، دبیرکل جمعیت آبادگران جوان ایران اسلامی داشته است که در ادامه می‎آید:

 

 

۱. قبلا هم پیش آمده که یک نفر در انتخابات بدون رقیب در یک حوزه انتخابیه باشد(سمنان/بوشهر/خراسان شمالی). اما اینکه فردی مانند ابراهیم رئیسی که رئیس‌جمهور هم هست بی‌رقیب باشد قابل توجه است.  چرا چنین پدیده‌ای رخ داده و نسبت آن با انتخابات چیست؟این وضعیت انتخابات خبرگان چه نسبتی با حرف‌های قبلی رهبری دارد؟  آیا تصمیمات احتمالی آن در آینده، منجر به تضعیف موقعیت رهبری آینده نمی‌شود؟

 

ناصر ایمانی:درباره مسئله خراسان جنوبی چون تک‌کاندیدا شدن درباره رئیس‌جمهور فعلی کشور است، مقداری بیشتر توجهات را به خود جلب کرده است اما از لحاظ انتخابات خبرگان که نگاه می‌کنیم، در حوزه‌های دیگر هم خیلی وضعیت مناسبی نداریم و در برخی حوزه‌ها شاید مثلاً یک نفر نماینده می‌خواهد، دو نفر کاندیدا وجود دارد و یا در حوزه بزرگی مثل تهران به دو برابر مورد نیاز هم نمی‌رسد. این مسائل یک مقدار مفهوم انتخابات را مورد سوال قرار می‌دهد؛ انتخابات یعنی اینکه فرد انتخاب کند. انتخاب یعنی اینکه گزینه‌هایی داشته باشد که از بین آنها دست به انتخاب بزند. اگر یک نفر باشد و یا از نظر عقلایی تعداد کم باشد، انتخاب مفهوم خودش را از دست می‌دهد و مفهوم انتخابات مورد خدشه واقع می‌شود. به طور عقلایی باید دو تا سه برابر و حتی چهار برابر کاندیدا وجود داشته باشد نه اینکه اینقدر دایره محدود شود که احساس عمومی به این سمت برود که افرادی وجود دارند و باید به همین افراد رای داد. البته در زمینه خبرگان شاید ما کمبود افراد ذی‌صلاح را به لحاظ اجتهاد داشته باشیم اما نه اینکه چنین تعدادی کاندیدا تاییدصلاحیت‌شده وجود داشته باشد. باید مسئولان امر توجه کنند که مفهوم انتخابات در افکار عمومی زیر سوال نرود. در این موارد به شدت باید به افکار عمومی مراجعه کرد و دید مردم چه برداشت و حسی از یک پدیده دارند. مردم باید مفهوم انتخابات را در هر انتخاباتی در ذهن‌شان شکل دهند که قرار است انتخاباتی برگزار شود، در آن افراد متعدد با گرایش‌های فکری متعدد وجود دارند و رای‌دهنده باید از بین آنها انتخاب کند. اگر این شکل از دست برود و تعداد و گرایش‌ها اینقدر کم باشد که مفهوم انتخابات زیر سوال برود، اصلاً برای کشور پسندیده نیست. نکته این است که ما خیلی روش‌های دیگری برای تاییدصلاحیت کاندیداها در انتخابات‌های مختلف داریم و باید این روشی که بیش از چهل سال است درباره تاییدصلاحیت‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد، مورد بازنگری جدی قرار بگیرد و تغییر کند. به‌عنوان نمونه ما شاید در کشور بیش از 5هزار نفر افرادی را در شهرهای مختلف داریم که اینها اجتهاد دارند، این ظرفیت بسیار بالایی است. برای خبرگان چنین ظرفیت بزرگی داریم اما از آن استفاده نمی‌شود و این افراد برای ثبت‌نام نیامده‌اند. حتی اگر یک‌دهم این افراد می‌آمدند، خیلی شرایط برای انتخابات خبرگان بهتر می‌شد. همانطور که گفتم، من معتقدم باید یک بازنگری جدی صورت بگیرد که ممکن است بخشی از این بازنگری نیاز به اصلاح قانون اساسی داشته باشد که برای تاییدصلاحیت‌ها از روش‌های دیگری استفاده شود. کشور باید مرتب در حال بازنگری باشد و روش‌های نوینی را استفاده کند. نکته مهم این است که نسل تغییر کرده و ما متاسفانه نمی‌خواهیم توجه کنیم که نسل فعلی با نسل دهه اول انقلاب متفاوت است. هنوز من معتقدم خیلی از دست‌اندرکاران ما به این واقعیت باور ندارند که باید با نسل فعلی به زبان خودشان حرف زد. با توجه به تغییر نسل باید در امور مختلف درباره روش‌های مختلف بازنگری کرد که از جمله این موارد بحث انتخابات است.

حسین انواری: اول اینکه براساس قانون انتخابات در آنجاهایی که تعداد نامزد در هر منطقه‌ای از دو برابر کمتر است، انتخابات خبرگان برگزار نمی‌شود و ممکن است حوزه انتخابیه برخی از کاندیداها را جابه‌جا کنند. البته در این امکان اجباری نیست و حالا که در برخی از استان‌ها دو برابر کاندیدا نداریم، دو حالت متصور است؛ یا انتخابات را در آنجا برگزار نکنیم و یا با نامزدها به توافق برسیم که حوزه انتخابیه خود را جابه‌جا کنند. کاندیدای مجلس خبرگان باید شرایطی داشته باشد، از نظر علمی سطح قابل قبولی داشته باشد، صلاحیت اخلاقی و رفتاری و سوابق کاری آنها مورد تایید باشد، چرا که قرار است در جایگاه بزرگی بنشیند که برای انتخاب رهبری نظام است و هرکسی نمی‌تواند در آن جایگاه بنشیند بنابراین شورای نگهبان تمام این ضوابط را در نظر می‌گیرد و ممکن است کسانی باشند که صلاحیت آنها در دوره گذشته تایید شده باشد اما در حال حاضر به دلایلی که رخ داده، خطاها و اشکالاتی که وجود داشته نمی‌تواند تاییدصلاحیت شود، بنابراین آنها کار خود را انجام می‌دهند. همه کسانی که در مجلس خبرگان شرکت می‌کنند به قانون اساسی و رهبری اعتقاد دارند و همه رهبر را قبول دارند. این افراد باید به کار رهبر نظارت داشته باشند که این کار را انجام می‌دهند و از طرفی باید بتوانند شناختی از افراد واجد شرایط داشته باشند که در آینده اگر نیاز شد بتوانند از آنها برای رهبری نظام استفاده کنند.

 حسن بیادی:جدیداً اتفاقات عجیب و غریبی در سیاست‌های داخلی می‌افتد. اگر قبلاً هم چنین اتفاقی رخ داده، اشتباه بوده است و الان نیز تکرار چنین اتفاقی اشتباه است. یکی از دلائل مهم این معضلات وجود سیستم معیوب انتخابات در کشور است که این روش نه در شأن جمهوری اسلامی است و نه در هیچ کجای دنیا چنین انتخاباتی برگزار نمی‎شود. زمانی که مکانیزم انتخابات اشتباه باشد و بدون در نظر گرفتن رشد جامعه و مسائل اجتماعی روز تدوین شود، بدون شک چنین اتفاقاتی رخ خواهد داد. به‌ویژه در شرایطی که شورای نگهبان نیز روش‌های جدیدی را برای انتخابات اتخاذ کرده که با این تغییر و تحولات مشکل دارد فلذا این اتفاقاتی که رخ داده با درخواست‌ و مطالبات مقام معظم رهبری در تضاد است و شک نکنید چینش مجلس خبرگان با چنین رویکردی حتماً منجر به تضعیف جایگاه رهبری در کشور می‎شود. به کارگیری روش اشتباه هم در اذهان عمومی ابهام ایجاد می‌کند و هم موجب خدشه‌دار شدن اعتماد عمومی می‌گردد و فرقی نمی‌کند که در چه دوره‌ای و برای چه کسی رخ داده باشد؛ وقتی اعتماد عمومی از دست رفت، احیای آن دیگر به‌راحتی نخواهد بود و هزینه‌های سیاسی و اجتماعی بسیاری ایجاد خواهد نمود. مگر می‌شود انتخاباتی بدون رقیب برگزار شود؟ اما متاسفانه شاهد این اتفاق در انتخابات مجلس خبرگان هستیم؛ اساساً این نوع برنامه‌ریزی برای انتخابات خبرگان، شائبه‌های زیادی تولید و مردم را ناامید می‎کند. با این تعداد کم از کاندیدا چنین برداشت می‌شود که اکثر خبرگان ریزش کرده و نیروی انسانی جدیدی رشد نیافته و در بحران نیروی انسانی به سر می‌بریم و رشدی جدی در حوزه‌های علمیه صورت نپذیرفته و در کل حوزه‌های کشور رشدی نداشتیم که چنین افرادی پرورش پیدا کنند. شما ببینید، کسی که می‌خواهد نماینده مجلس خبرگان شود، به خواست خود نمی‌تواند حوزه انتخابیه انتخاب کند و به آنها می‌گویند که از کجا ثبت‌نام کنند و این افراد هم ثبت‌نام کردند و حالا آنها را ردصلاحیت کرده‌اند. مگر پرورش یک فرد عالِم کار امروز و فرداست؟ سال‌ها طول می‌کشد تا کسی به درجه اجتهاد مورد نظر شورای نگهبان برسد و مجتهد بشود و این در حالی است که مسئولین ذیربط در این موضوعات تجربیات لازم را نداشته و یا به‌صورت صوری کارها انجام می‌شود.

 

۲. رویکرد دفاع و توجیه اصولگرایان در قبال عملکرد شورای نگهبان طی دوره‌های گذشته آیا درست بوده و آیا همین رویکرد را باید ادامه دهند یا به دفاع از نهاد انتخابات و جایگاه آن در قانون اساسی بپردازند؟

 

ناصر ایمانی: درباره این موضوع باید دو نکته را تذکر داد. اصول‌گرایان الان طیف وسیعی هستند، همچنان که این وسعت درباره اصلاح‌طلبان هم صدق می‌کند. اصول‌گراها فقط در یک چیز مشترک هستند که این نقطه مشترک دفاع از نظام و نهادهای قانونی نظام است وگرنه در بین اصول‌گرایان هم طیف وسیعی دارند که منتقد هستند. برای مثال بر سر موضوع آقای لاریجانی، بسیاری از چهره‌های شاخص اصول‌گرا به عملکرد شورای نگهبان اعتراض داشتند. البته اصول‌گراها همگی بر یک موضوع اتفاق‌نظر دارند و این است که از کلیت شورای نگهبان و وظیفه قانونی که در قانون اساسی بر عهده آن قرار داده شده، دفاع کنند اما حتی درباره دامنه نظارت استصوابی هم بحث در بین اصول‌گرایان وجود دارد و برخی از اصول‌گرایان درباره تایید و یا ردصلاحیت‌ها با این تشخیص‌های شورای نگهبان موافق نیستند. منتها بعضی از اصول‌گرایان انتقاد خود را به صراحت بیان می‌کنند اما برخی دیگر نقد خود را صریح نمی‌گویند.

حسین انواری: این نظام یک ساختار تعریف‌شده و موازینی دارد و براساس همان‌هاست که چهل و خُرده‌ای سال است که حرکت می‌کنیم. ممکن است که با اشکالاتی مواجه بوده‌ایم، آنچنان که در دوره حضرت امام مجمع تشخیص مصلحت؛ ممکن است که مصلحت نظام در زمان خاص ایجاب کند ما از ضوابطی که شورای نگهبان دارد عدول کنیم. این را در تشخیص مصلحت بین مجلس و شورای نگهبان انجام می‌دهیم که کشمکشی وجود نداشته باشد. بنابراین ما در صحنه سیاسی کشور نظاماتی داریم و به آن نظامات باید احترام بگذاریم. آنهایی که به این نظامات اعتراض دارند، خودشان با همین نظامات سرکار آمدند. مگر ریاست‌جمهوری‌های قبلی با همین نظامات سر کار نیامدند؟ چطور الان اعتراض دارند که اینها سرجای خود نیست؟ اینها دیگر نگاه‌های جناحی و ناشی از کم‌بینی‌ است والا شورای نگهبان سرجای خود و تحت اشراف مقام معظم رهبری کار خود را انجام می‌دهد. کسانی که برای مجلس خبرگان ثبت‌نام می‌کنند از علمای بزرگ از بلادهای مختلف هستند و اکثر آنها نیز تاییدصلاحیت می‌شوند اما برخی اشکالاتی دارند و در زندگی سیاسی آنها مواردی وجود دارد و بخشی نیز وضعیت حال آنها مدنظر است و ممکن است در گذشته تاییدصلاحیت شده باشند اما به واسطه مشکلاتی، حالا تایید نشدند. بر فرض ممکن است کسی تاییدصلاحیت شده باشد اما الان به مخالفت‌گویی علیه نظام مشغول شده است، آیا صلاحیت دارد که در مجلس خبرگان باشد؟ نقد را کنار می‌گذاریم، اینکه مخالف‌گویی کنند، نظام را زیر سوال ببرند، افکار عمومی را مخدوش کنند صلاحیت حضور در مجلس خبرگان را دارند؟

حسن بیادی: از شواهد و قرائن اینطور برمی‌آید که این رویکرد قطعاً درست نبوده و دستگاه‌های نظارتی با این گروه خالص‌ساز انحرافی که پروژه حذف روحانیت اصیل و اثرگذار را از صحنه سیاسی کلید زدند، همکاری کردند و باید در آینده پاسخگو باشند.

 

۳. شاهد آن هستیم که چهره‌هایی مانند پورمحمدی و روحانی که از چهره‌های اصولگرای سنتی در جامعه روحانیت هستند از دور رقابت‌های انتخاباتی و چرخه قدرت حذف شده و افراد طیف دیگر  تایید صلاحیت و باقی مانده‌‌اند. نظرتان درباره این تغییر و تحول در جریان اصولگرایی چیست؟

 

ناصر ایمانی: یک نکته را باید خاطرنشان کرد، علاوه بر فاکتورهایی که در نمایندگی مجلس و یا ریاست‌جمهوری برای رد و یا تایید صلاحیت یک کاندیدا وجود دارد، در مسئله خبرگان یک مرحله دیگری هم به نام مسئله اجتهاد دارد، که این موضوع یکی از عواملی است که حتی برخی از چهره‌های معروف روحانیت به این دلیل شاید صلاحیت‌شان مورد تایید قرار نگیرد. نکته بعدی اینکه ما بخواهیم بگوییم تندروها و کندروها هستند، من چنین حسی درباره ردصلاحیت‌های خبرگان نمی‌گیرم که تندروها را تایید صلاحیت و کندروها را ردصلاحیت کنند، البته از برخی ردصلاحیت‌ها که قبلاً سابقه حضور در مجلس خبرگان دارند و قاعدتاً صلاحیت فقهی آنها مورد تایید است، اینها را باید ابراز نگرانی کرد. به‌طور مشخص آقای روحانی را من واقعاً دلایل سیاسی این ردصلاحیت را نمی‌فهمم، چون ایشان مسئله تایید فقاهتی ندارد ولی اینکه الان به دلایل غیرفقاهتی و سیاسی تایید نشده، به نظرم باید صرف‌نظر از اینکه مواضع سیاسی ایشان را قبول داریم یا خیر، باید بحث مستقلی درباره آن داشت که چرا این افراد تایید صلاحیت نمی‌شوند.

حسین انواری: این سوالاتی که می‌پرسید القایی است، اینکه آقای فلانی تایید شد و فلانی فلان سابقه را دارد سوال سبکی است و افرادی که شرایط حضور در مجلس خبرگان را باید داشته باشند، مشخص است. برخی این صلاحیت را ندارند، برای مثال از لحاظ علمی سطح پایین‌تری دارند. در مجموعه صلاحیت‌ها که صلاحیت علمی نیز بخشی از آن است، شورای نگهبان نظر می‌دهد و صلاحیت‌ها را تایید می‌کند و دلایل ردصلاحیت را به نامزدها اعلام می‌کنند و آنهایی که دوست دارند دلایل شورای نگهبان را مطرح کنند. اصلاً شورای نگهبان جناحی عمل نمی‌کند و شأن آن در این حد نیست که اینگونه عمل کند. شورای نگهبان یک رابطه دارد که قانونی و شرعی است؛ چه در مصوبات مجلس و چه در انتخابات.

حسن بیادی: متاسفانه چهره‌های سنتی جبهه اصولگرا را هم حذف کردند و با این کاری که انجام دادند، تردیدی نداشته باشید که ریزش آرا رخ خواهد داد و قطعاً اعتماد عمومی سلب خواهد شد. البته تا این نوع روش انتخابات و تاییدها و یا ردصلاحیت‌ها اصلاح نشود، هر نوع نقیصه و اشکالی را می‌توان متصور شد. این چه نوع حکومتی است که در آن هرکسی رئیس‌جمهور شود یا پس از پایان دوران ریاست، یا ممنوع‌الخروج می‌شود، یا مرعوب می‌شود و یا محکوم؟! این سیستم نشان می‌دهد که فرایندی که منجر به انتخابات می‎شود، اشتباه است که منجر به این اتفاق می‌شود. برای رؤسای مجلس، وزرا، اعضای شورای شهر و هر کسی که تاثیری داشته باشد این اتفاق رخ می‌دهد، خب این چه سیستمی است که بتوان از آن حمایت و پشتیبانی نمود؟

این تغییر و تحول را ابتدا باید در این جست‌وجو کرد که مسئولین ما مقوله مهم و حیاتی را که «تغییر» نام دارد، نپذیرفته‌اند و فکر می‎کنند جامعه‌ای که سطح دانش و فهم و شعور آن از قدیم زبانزد عام و خاص در جهان است، منتظر این سیاست‌سازان بی‌تدبیر می‌مانند، بنابراین با این بی‌توجهی، جامعه شروع به تغییر کرده و کار خود را انجام می‌دهد اما این تغییرات چون با حکومت هماهنگ نیست به‌صورت طبیعی منجر به بی‌نظمی و نابسامانی و مخاطرات می‎شود. فلذا باید مسئولین و حکمرانان را به این مطلب متوجه سازم که بدانند معدل سطح سواد عمومی و تجربه عمومی مردم نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی از سیاستمداران کشور بالاتر است. سیاستمداران کشور دیگر براساس اراده و خواسته‌های مردم انتخاب نمی‌شوند اما مردم در طی این سال‌ها رشد کرده‌اند و از آنجایی که سرعت این رشد بیشتر از رشد سیاستمداران بوده، مطمئن باشید تغییرات بدون در نظر گرفتن اهداف سیاست‌گذاران انجام می‌شود. حتی در این زمینه تنگ‌تر شدن دایره افراد اصولگرا و اصلاح‌طلب نشان می‌دهد که آنها نیز نتوانسته‌اند جایگاه خود را حفظ کنند و تغییر را بپذیرند و خودشان نیز تغییر کنند. آنها به‌جای اینکه تغییر را بپذیرند خالص‌سازی را شروع کردند که این حرکت به ضرر کل جامعه است و این خالص‎سازی متعلق به گروه‌های تمامیت‌خواه است که به باندهای قدرت و ثروت متصل هستند و در دوره‌های مختلف در قوای سه‌گانه صورت پذیرفته اما این دوره در بخش مجلس و قانون‌گذاری و قوه مجریه و خبرگان رهبری شدت بیشتری داشته است.

 

۴. تحلیل‌تان از آینده این تحولات و چنین حذف‌هایی در جریان اصولگرایی چیست؟ چه عواقبی برای آینده کشور در پی خواهد داشت؟

 

ناصر ایمانی: این موضوع در کلیت و درباره هر دو جریان اصلاح‌طلب و اصول‌گرا وجود دارد. جسارت و شجاعت برای ابراز نظر در کشور در حال تنگ‌تر شدن است و افراد در حال مصلحت‌طلب‌تر شدن هستند و حاضر نیستند برای بیان دیدگاه‌های خودشان هزینه بپردازند؛ به تعبیر دیگر هزینه‌ها برای اظهارنظرها سنگین شده است. البته این موضوعی که می‌گویم مطلق نیست، بلکه نسبی است و آن را با دهه اول انقلاب و یا سی سال قبل مقایسه می‌کنم. وقتی فردی می‌بیند با یک اظهارنظر درباره موضوعی، ممکن است در انتخابات بعدی صلاحیتش تایید نشود و یا با اظهارنظر له یا علیه کسی در دولت جایی نداشته باشد، هزینه‌ها بالا می‌رود و نتیجه این می‌شود که افراد محافظه‌کار می‌شوند. این اتفاق به این علت رخ می‌دهد و ریشه آن در این است که بعضاً فرد مشاهده می‌کند که یک جریان فکری در کشور در حال قدرت گرفتن هستند که تحمل عقاید دیگران را خیلی کم دارند، زیرا خودشان افراد بزرگی نیستند و به همین علت تحمل دیدگاه‌های دیگران را ندارند. این افراد و طرز تفکر، مقداری در اداره کشور و در نهادهای مختلف خودش را نشان می‌دهد، یعنی افراد کوچک با تحمل کم حضور دارند. به محض اینکه یک اظهارنظری از فردی درباره موضوعی که مدنظر آنها نیست، صورت بگیرد، بلافاصله با آن فرد برخورد می‌شود. باید به لحاظ حضور افراد کوچک و کم‌تحمل در کشور، آرام آرام زنگ خطر را به صدا درآورد. این افراد الان ممکن است کمی قابل تحمل باشند اما به نظرم در آینده اینها می‌توانند در کشور خطرآفرین باشند. 

حسین انواری: چهره‌هایی که حذف شدند الان شرایط حضور در مجلس خبرگان را ندارند. چرا این را به  این تعبیر می‌کنید که به ناحق حذف شدند؟ یک مرجع رسمی، قانونی و شرعی تشخیص داده است، چرا متهم می‌کنید به ندانم کاری؟ این طبقه بندی که در جامعه است را به این شکل قبول ندارم که خط کشی اصلاح‌طلب و اصولگرا انجام دهیم. اینها پایه سستی دارند. ما یکسری انسان‌های متدین و معتقد به نظام داریم که همه موازین نظام را قبول دارند و در جهت حرکت نظام با همدیگر همدلی می‌کنند و رشد می‌کنند. اینها هیچ تعارضی با نظام ندارند. یکسری هستند که گاهی با نظام و گاهی رودرو هستند و گرویه هم با اصل نظام مساله دارند و قصد برهم زدن نظام را دارند که تعداد آنها زیاد نیست و اکثریت مردم در جناح تقویت نظام هستند. بله منکر نمی‌شویم که یکسری عوامل تندرویی هستند که قبلا در مناصبی بودند و با همین قوانین به منصب رسیدند،چطور آن زمان درست بود و الان اشتباه است؟ اشکال در تفکر است. غلظت تزریقات فرهنگی خارج از کشور زیاد است و تاثیرگذار و تا زمانی این گروه با انقلاب هستند که منافع شخصی آنها حفظ شود و در غیر اینصورت بر ضد نظام هستند. عده‌ای نمی‌دانند که آب در آسیاب دشمن می‌ریزند و عده‌ای دانسته این کار را انجام می‌دهند.

حسن بیادی: همانگونه که گفتم چون جریان اصولگرایی نتوانستند تغییر را به شکل صحیح در جامعه حامیان خود تبلیغ و تبیین کنند، خود اصولگراها به‌صورت گروه‌ها و احزاب مختلف این کار را انجام می‌دهند و اصلاح‎طلب‌ها نیز همین‌گونه هستند. شاید در ابتدا این اتفاق خوب نباشد اما با کمی استقامت و مبارزه با نفوذی‌ها و منحرفین و تمامیت‌خواهان در آخر نتیجه خوبی را در بر خواهد داشت. در پایان از دلسوزان انقلاب برای حفظ و حراست از دستاوردهای وزین انقلاب اسلامی و خون شهدا و تلاش مؤمنانه ایثارگران می‎خواهم که بیایند با مقابله با این خالص‌سازی و جریان انحرافی در شناسایی نفوذی‌های داخلی و خارجی جدی باشند و با حمایت خود از خواسته و مطالبات رهبری در زمینه جلب مشارکت عمومی مردم نجیب و خوب و باوفای ایران اسلامی کوشا باشند.

 

دیدگاه

ویژه سیاست
سرمقاله
آخرین اخبار