| کد مطلب: ۱۱۲۶۸
عبور از احراز صلاحیت؟

عبور از احراز صلاحیت؟

اگر تفسیر شورای نگهبان از نظارتش در انتخابات در ماه‌های منتهی به انتخابات مجلس چهارم و تغییر نظارت استطلاعی یا شبه‌استطلاعی به نظارت استصوابی به اذعان بسیاری از تحلیلگران سیاسی شروعی بر تضعیف حق «تعیین سرنوشت» مردم از طریق صندوق رای بوده‎است، استفاده از اصطلاح «عدم احراز صلاحیت» که از انتخابات مجلس هفتم در جریان بررسی صلاحیت‌ها به میان آمد، علاوه بر تضعیف آن حق و گرفتن اختیارات از مردم گامی پیش‎تر رفته و به‌جای مردم درباره افرادی که ردصلاحیت‌شان محرز نشده اما احتمالاً مقبول شورای نگهبان نیستند نیز تصمیم گرفته‌اند و آنها را از دور رقابت خارج کردند. این اصطلاح از همان زمان به‌کارگیری‌اش، مورد انتقاد برخی سیاستمداران و حقوقدانان واقع شد و اخیراً هم یکی از مواردی است که ثبت‌نام‌کنندگان مجلس دوازدهم در پی پیگیری دلایل خروج از رقابت‌شان به آن نقد وارد کرده‌اند و آن را ابزاری در راستای یکدست‌سازی بیشتر و کمتر شدن تنوع جریان‎ها و سلایق در انتخابات و نهادهای انتخابی دانسته‎‌اند.

«عدم احراز صلاحیت» و اختلافات

هادی طحان‌نظیف، سخنگوی شورای نگهبان در سخنرانی اخیر خود و در واکنش به انتقادات درباره استفاده از این اصطلاح و در پاسخ به سوال دانشجویان گفته است:«قانون انتخابات مجلس مبنای برگزاری انتخابات است اما دیده می‌شود که در این رسانه‌ها عبارات قانون انتخابات مجلس خوانده می‌شود و برای انتخابات ریاست‌جمهوری مورد تذکر قرار می‌گیرد یا اینکه به صراحت گفته می‌شود مفهومی به‌نام عدم احراز صلاحیت در قانون نداریم این درحالی است که در قانون انتخابات مجلس چندین بار این وضعیت پیش‌بینی شده است و این موضوع مربوط به اصلاحیه اخیر قانون انتخابات نیست و در گذشته نیز وجود داشته‌ است. تایید صلاحیت، عدم تایید صلاحیت و عدم احراز صلاحیت از گذشته وجود داشته و تنها موردی که در اصلاحیه اضافه شده، این است که برای کسانی که مدارک مورد نیاز برای ثبت‌نام در انتخابات را در سامانه مربوطه به‌طور کامل بارگذاری نمی‌کنند به منزله عدم ثبت‌نام است.» البته که به کاربردن این اصطلاح فقط در این دوره انتخابات مجلس(مجلس دوازدهم) نبوده چنانچه درباره شروع استفاده از این اصطلاح برای خارج کردن افراد از دور رقابت، مرتضی مبلغ، معاون سیاسی وزیر کشور در دوران اصلاحات در گفت‌وگویی که پیش از انتخابات مجلس دهم انجام داده، گفته است:«من یکی از متخصصان انتخابات هستم که چند دوره انتخابات ملی برگزار کردم و حضور داشته‌ام و به جزئیات قانون احاطه دارم. مطلقاً چیزی به اسم عدم احراز نداریم و تا قبل از مجلس هفتم، شش مجلس با همین قانون انتخابات که از سال 62 یکسری اصلاحات داشته و از مجلس ششم تغییرات آنچنانی نکرده، برگزار شده است. چنین عبارتی در قانون نداریم. به هرحال افرادی به استناد به بندهای قانون رد می‌شدند حالا درست یا غلط. ولی عدم احراز یک چیز کاملاً جدیدی است که آقایان از خودشان مطرح کردند و تعداد بسیار زیادی از صحنه با این عنوان حذف شدند. واژه یا تعبیر «عدم احراز» مطلقاً در هیچ‌یک از قوانین انتخاباتی وجود ندارد. یک واژه ابداعی است که آقایان از مجلس هفتم طرح کرده‌اند و هیچ پشتوانه حقوقی ندارد.» او همچنین در توضیح این ادعا آورده است:«ما در تمام قوانین انتخاباتی واژه «رد یا تأیید صلاحیت» داریم. در تبصره ماده 50 قانون انتخابات به صراحت آمده است، ردصلاحیت داوطلبان نمایندگی مجلس شورای اسلامی باید براساس اسناد و مدارک معتبر قانونی باشد. هر تعبیر دیگری در این باره ربطی به قانون ندارد. این عبارت از مجلس هفتم درآمد و پشتوانه حقوقی ندارد.»

 

قانون انتخابات و بررسی صلاحیت‌ها

آنچه تا اینجای بحث مورد اختلاف قرار گرفته است، وجود یا عدم وجود اصطلاح «عدم احراز صلاحیت» در قانون انتخابات است. چنانچه در قانون جدید که با سروصدای بسیار، مواردی از آن به تصویب و برای انتخابات مجلس دوازدهم به اجرا درآمد، اگرچه اعلام شد که داوطلبان شرکت در انتخابات باید 16 تا 22 مرداد یعنی 7 ماه قبل از انتخابات ثبت‌نام اولیه انجام دهند و ثبت‌نام نهایی هم در مهرماه انجام گیرد؛ آن هم با این استدلال و هدف که فرصت لازم در اختیار شورای نگهبان برای بررسی صلاحیت‌ها فراهم شود اما باردیگر «عدم احراز صلاحیت» در میان پاسخ به داوطلبان بود با این تفاوت که این بار مستند به ماده61 قانون انتخابات مدنظر مجلس یازدهم است. در ماده 60 همچون قوانین انتخابات‌های پیشین آمده است:«ردصلاحیت داوطلبان نمایندگی مجلس باید مستند به قانون و براساس مدارک و اسناد معتبر باشد.» اما در ادامه و در ماده 61 به صراحت از «عدم احراز صلاحیت» سخن گفته و چنین موضوع را مطرح کرده است:«فرمانداران مراکز حوزه‌های انتخابیه مکلفند نظر هیئت اجرائی انتخابات مبنی ‌بر عدم تأیید یا عدم احراز صلاحیت داوطلب را با ذکر مستند قانونی ظرف دو روز به داوطلبان ابلاغ نموده و با قید فوریت به ‌همراه اسناد و مدارک به هیئت نظارت استان اطلاع دهند. داوطلب می‌تواند پس از ابلاغ عدم تأیید یا عدم احراز صلاحیت ظرف دو ‌روز درخواست کتبی مبنی ‌بر ارائه دلایل عدم تأیید یا عدم احراز صلاحیت خود را به هیئت اجرائی داده و آن هیئت موظف است دلایل را با رعایت قانون لزوم رسیدگی دقیق به شکایات داوطلبان رد‌صلاحیت‌شده در انتخابات مختلف مصوب 22/8/1378 مجمع تشخیص مصلحت نظام در مدت چهار روز به وی ابلاغ کند. تبصره- کسانی که صلاحیت آنان مورد تأیید قرار نگرفته حق دارند ظرف چهار روز از تاریخ ابلاغ به داوطلب، شکایت خود را مستدلاً به هیئت ‌نظارت استان اعلام نمایند.»

این موضوع اما در قوانین انتخابات سال 1362 و اصلاحیه آن در سال 1378 با صراحت عنوان نشده است. چنانچه با رجوع به قانون انتخابات سال 1362 در ماده 52 و 53 درباره ردصلاحیت‎ها مواردی مطرح شده است(که البته این قانون در چنین بخشی به وضوح قوانین 1378 و 1402 انتخابات مجلس نیست)؛ چنانچه در این قانون آمده است:«هیئت‌های اجرایی مراکز حوزه‌های انتخابیه موظف‌اند حداکثر ظرف پنج روز پس از پایان مهلت ثبت‌نام با توجه به نتایج به‌دست‌آمده از ‌بررسی‌های لازم در محل و با استفاده از نتایج اعلام‌شده توسط وزارت کشور صلاحیت داوطلبان در رابطه با صلاحیت‌های مذکور در این قانون را مورد‌ رسیدگی قرار داده و نامزدهای واجد شرایط قانونی را برای شرکت در انتخابات حوزه انتخابیه تعیین نمایند. فرمانداران و بخشداران مراکز حوزه‌های انتخابیه مکلفند فهرست اسامی نامزدهای تأییدشده هیئت اجرایی انتخابات را ظرف یک روز ‌آگهی نموده و با سریع‌ترین وسیله به اطلاع هیئت نظارت استان برسانند.‌ تبصره ۱ - کسانی که صلاحیت آنان مورد تأیید قرار نگرفته، حق دارند ظرف چهار روز از تاریخ انتشار آگهی، شکایت خود را مستدلاً به هیئت ‌نظارت استان اعلام نمایند.» این موارد به صورت دقیق‌تر در اصلاحیه قانون انتخابات سال 1378 آمده است. چنانچه در ماده 50 تا 53 این قانون تصریح شد: «هیئت‌های اجرائی مراکز حوزه‌های انتخابیه موظفند حداکثر ظرف ده روز پس از پایان مهلت ثبت‌نام با توجه به نتایج به‌دست‌آمده از ‌بررسی‌های لازم در محل و با استفاده از نتایج اعلام شده توسط وزارت کشور صلاحیت داوطلبان در رابطه با صلاحیت‌های مذکور در این قانون را مورد ‌رسیدگی قرار داده و نتیجه را کلاً به هیئت‌های نظارت اعلام نمایند. ‌تبصره - ردصلاحیت داوطلبان نمایندگی مجلس شورای اسلامی باید مستند به قانون و براساس مدارک و اسناد معتبر باشد...‌تبصره ماده 51 - کسانی که صلاحیت آنان مورد تأیید قرار نگرفته حق دارند ظرف چهار روز از تاریخ ابلاغ به داوطلب، شکایت خود را مستدلاً به هیئت‌ نظارت استان اعلام نمایند». در تبصره 1 و 2ماده 52 هم آمده است:«هیئت نظارت استان پس از کسب نظر هیئت مرکزی نظارت، موظف است مراتب تأیید یا ردصلاحیت کلیه داوطلبان را با استناد قانونی ‌طی صورتجلسه‌ای به فرماندار یا بخشدار مربوط اعلام نماید. فرماندار یا بخشدار موظف است نظر هیئت مرکزی نظارت، مبنی بر تأیید یا ردصلاحیت داوطلبان را که از هیئت نظارت استان دریافت ‌نموده است، به نامبردگان ابلاغ نماید تا در صورت اعتراض به ردصلاحیت خود، کتباً به شورای نگهبان شکایت نمایند.»

پس در قوانین مربوط به انتخابات تا پیش از اصلاحیه اخیر اشاره‌ای به عدم احراز صلاحیت نشده است و شاید بتوان برداشت کرد این تفسیر جدید پس از مجلس ششم از سوی شورای نگهبان انجام شده است. شورای نگهبان احتمالاً به این نتیجه رسیده که صرف نظارت استصوابی نمی‎تواند مانع از انتخاب افرادی که مطلوبش نمی‎داند، شود؛ بنابراین این اصطلاح را به واژگان بررسی صلاحیت افزوده است و آنانی را که مستدلاً و مستنداً (به اعتقاد و نظر خودش) نمی‎تواند ردصلاحیت کند اما نگران است که با روی کار آمدن در جمع آنها که سلیقه و نگاه متفاوت دارند بپیوندند؛ با این عنوان از میدان رقابت دور می‎کند. البته که در پی این تصمیم در آن زمان، اعتراضات و بحث‌های بسیاری در ماه‌های پایانی مجلس ششم اتفاق افتاد و همین موجب شد که نمایندگان مجلس ششم دست به تحصن بزنند و سیدمحمدخاتمی و دولت اصلاحات نیز برای جلوگیری از این رویه تا تلاش برای به تعویق انداختن انتخابات پیش روند اما راه به جایی نبردند و هم این واژه به واژگان سیاسی بررسی صلاحیت ما اضافه شد و هم دوره به دوره ردصلاحیت‎های گسترده‎تری اتفاق افتاد.

آثار و عواقب حکم به «عدم احراز صلاحیت»

از همان سال 1382 به بعد در آستانه هر انتخابات به‌ویژه انتخابات مجلس، تحلیلگران سیاسی متعددی به انتقاد از این رویه و افزوده شدن این اصطلاح به فضای سیاسی کشور پرداختند؛ از جمله موارد اخیر آن و در آستانه انتخابات مجلس دوازدهم می‎توان از مصطفی پورمحمدی، وزیر کشور دولت احمدی‌نژاد و دبیرکل جامعه روحانیت مبارز نام برد که با حضور در برنامه تلویزیونی «صف اول» به انتقاد از «عدم احراز صلاحیت» پرداخت و گفت:«مردم اگر اعتماد کنند که رأی‌شان خوانده می‌شود و تأثیرگذار است، حتماً به مشارکت کمک می‌کند و مهم‌ترین محوری که رهبر انقلاب امسال روی آن تأکید دارند، همین رقابت جدی و حضور همه مردم و جناح‌ها در انتخابات است. شورای نگهبان و هیئت‌های نظارت نقش تعیین‌کننده‌ای در افزایش مشارکت دارند، مثلاً بحث عدم احراز کاندیداها ماهیت حقوقی درستی ندارد و ضدمشارکت است. مردم باهوش و فهیم هستند و تصمیم دقیق در موضوعات می‌گیرند، به جای مردم تصمیم گرفتن برای کشور خطرناک است؛ رهبری معظم هم هوشیاری و عقل مردم را مورد خطاب قرار می‌دهند و به همین دلیل به مشارکت و رقابت جدی تأکید می‌کنند(5 دی 1402)». البته که این موضوع در ادوار مختلف انتخابات مورد بحث قرار گرفته و رسانه‌ها و مردم از شورای نگهبان خواستار توضیح آن شدند. چنانچه در سال 99 عباسعلی کدخدایی، سخنگوی وقت شورای نگهبان مورد سوال قرار گرفت. او در پاسخ به سوال روزنامه «جهان صنعت» با این مضمون که «آیا عدم احراز صلاحیت فرد از سوی شورای نگهبان در صورتی که فرد صلاحیت نامزدی را داشته باشد زیر پاگذاشتن حق‌الناس از سوی شورا و اعضای آن هست یا نه؟» چنین پاسخ داد:«اگر کسی صلاحیت داشته باشد و شورای نگهبان غیر‌حق بگوید عدم احراز داریم‌، بله زیرپا گذاشتن حق‌الناس است، ولی این بحثی که ما داریم این نیست. ما می‌گوییم در جاهایی نمی‌توان تشخیص داد که فرد صلاحیت دارد یا ندارد و عدم احراز از جمله مواردی است که مقام معظم رهبری در فرمایشات علنی به آن استناد کردند و هم قانون حکم کرده در این جهت این موضوع از جمله اختیاراتی است که شورای نگهبان طبق قانون دارد.»

به استناد اصل 99 قانون اساسی ‍«شورای نگهبان نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری، ریاست‌جمهوری، مجلس شورای اسلامی و مراجعه به آراء عمومی و همه‌پرسی را بر عهده دارد». اما آیت‌الله حسینعلی‌منتظری درباره این اصل و تصویب آن در «روش‎ها تغییر نکرد» و جزوه «حکومت مردم و قانون اساسی» گفته است:«فلسفه تصویب اصل ۹۹ با توجه به اینکه من رئیس مجلس خبرگان بودم این بود که چه باید کرد تا حاکمان کشور، چون رژیم گذشته در انتخابات دخالت نکنند و انتخابات آزاد برگزار شود. فکر می‌کردیم مقدس‌ترین نهاد، شورای نگهبان است، چون از سوی آیت‌الله خمینی نصب شده‌اند. هدف، نظارت بر امر انتخابات بود نه بر کاندیداها و انتخاب‌شوندگان. این فلسفه تصویب اصل ۹۹ بود، ولی الان به نحو دیگری عمل می‌شود و عملاً نظارت بر کاندیداها و انتخاب‌شوندگان اعمال می‌شود.» «به یاد دارم که انگیزه خبرگان برای تصویب این اصل، خاطره تلخ آزاد نبودن انتخابات در رژیم سابق و مداخلات رژیم در تعیین کاندیداها و فرمایشی بودن انتخابات بود که در حقیقت، به صورت انتصابات درآمده بود؛ خبرگان برای اینکه در آینده از ناحیه مسئولین چنین دخالت‌هایی انجام نگیرد این اصل را تصویب کردند. پس هدف اصلی خبرگان، آزاد بودن انتخابات و جلوگیری از دخالت‌های بی‌جا بود نه دخالت در ردّ یا قبول کاندیداها.» البته که پس از اصلاح قانون اساسی در سال 68، تفسیر از نقش شورای نگهبان در انتخابات از سوی این نهاد تغییر کرد و در نهایت با نظارت استصوابی همه روند انتخابات از ثبت‌نام و ثبت‌نام‌کنندگان تا پایان آن بر عهده شورای نگهبان قرار گرفت. چنانچه محمد محمدی‌گیلانی، دبیر وقت شورای نگهبان درپاسخ به سوال غلامرضا رضوانی، رئیس هیئت مرکزی نظارت شورای نگهبان بر انتخابات مبنی بر نوع نظارت این نهاد بر انتخابات چنین نوشته بود:«عطف به نامه شماره 33/3 مورخ 22 اردیبهشت 1370 موضوع در جلسه 1 خرداد 70 مطرح و نظر شورا بدین شرح اعلام ‎گردید. نظارت مذکور در اصل 99 قانون اساسی استصوابی است و شامل مراحل اجرایی انتخابات از جمله تایید و ردصلاحیت کاندیداها می‎شود.»

اما مسئله «عدم احراز صلاحیت» از باب حقوق شهروندی و «اصل برائت» و «اصل صحت» چیزی فراتر از نظارت استصوابی را به میان می‎آورد. براساس اصل 37 قانون اساسی که منطبق با ماده 11 اعلامیه حقوق بشر نگاشته شده، آمده است:«اصل، برائت است و هیچ‌کس از نظر قانون مجرم محسوب نمی‌شود مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد.» همچنین براساس ماده 223 قانون مدنی، «اصل صحت» مطرح است که:«هر معامله که واقع شده باشد محصول بر صحت است، مگر اینکه فساد آن ثابت شود.» بنابراین در تعمیم این مواد قانونی طبیعتاً درباره داوطلبان انتخابات هم باید اصل را بر صلاحیت گرفت مگر اینکه مستندات کافی برای «ردصلاحیت» پیدا شود. با توجه به این موارد به نظر می‎آید شورای نگهبان از اصطلاح «عدم احراز صلاحیت» برای مقابله با فشار افکار عمومی استفاده می‌‎کند و با آن یا پذیرش کم‌کاری‎ برای بررسی صلاحیت افراد را از این طریق از سر باز می‎کند یا نظرش درباره برخی افراد را که حتی با روند نظارت استصوابی نمی‎تواند مانع از حضور آنها در رقابت شود، با این اصطلاح بر نتایج بررسی صلاحیت اعمال می‎کند. طبیعتاً قانون باید آنچنان شفافیت و صراحت داشته باشد که نتوان از آن تفاسیر مختلف کرد و باید در کنار جامع بودن مانع هم باشد نه اینکه به هر میزان که بخواهند بتوانند بر مصادیق آن بیفزایند و در این موارد که حق انتخاب مردم و رای آنها قرار است میزان محسوب شود؛ با تحدید و تضییق آن تنوع سلایق و مشارکت را تحت‌الشعاع قرار دهند.

 

 

نگاه کارشناس

 

 

علی تقی‌‎زاده مدرس دانشگاه و نماینده مجلس ششم:

«عدم احراز صلاحیت» مخالف اصل حقوقی «صحت» است

 

 

«عدم احراز صلاحیت» یکی از موضوعات مناقشه‌برانگیز در بررسی صلاحیت افراد در آستانه هر انتخابات است؛ طی چند دوره انتخابات مجلس بودند افرادی که با این عنوان از میدان رقابت خارج شدند. درباره جایگاه این اصطلاح در قانون و استفاده از آن در بررسی صلاحیت‌ها، گفت‌وگویی با علی تقی‌زاده، حقوقدان و استاد حقوق اساسی و نماینده مجلس ششم داشته‌ایم که در ادامه می‎آید.

 

‌عدم احراز صلاحیت از جمله اصطلاحاتی است که در بررسی صلاحیت ثبت‌نام‌کنندگان انتخابات مجلس و ریاست‌جمهوری به چشم می‌خورد. از لحاظ حقوقی جایگاه چنین عنوانی را برای حذف اشخاص از رقابت چگونه می‎دانید. آیا استفاده از این عنوان در این پروسه براساس منطق حقوقی درست است یا خیر؟

اگر بخواهیم به‌صورت ریشه‌ای به این اصطلاح نگاه کنیم، علی‌القاعده ما در عالم حقوق اصلی به عنوان «اصل صحت» داریم و این را در خصوص معاملات و اعمال حقوقی مطرح می‎کنند. به‌عبارتی اگر در جایی محل مناقشه باشد که این عمل حقوقی صحیح است یا معتبر است و آثار خودش را تولید می‎کند یا خیر، در چنین وضعیتی ما اصل را بر صحت می‎گذاریم. به‌عبارتی اصل بر این است که این معامله معتبر است مگر اینکه خلافش احراز و اثبات شود. این ایده در قوانین ما وجود دارد؛ حال باید این اصل را تعمیم دهیم و در بررسی و مقایسه با افراد هم پیاده کنیم. اگر بین واجد صلاحیت بودن و فاقد شرایط بودن نتوان تصمیم گرفت اصل بر این است که فرد صلاحیت دارد، مگر اینکه با سند و مدرکی اثبات شود که این شرط لازم وجود ندارد. در چنین شرایطی می‎گویند فرد واجد صلاحیت نیست. نهاد شورای نگهبان تشکیل شده که به بررسی همین موارد در ثبت‎نام‌کنندگان هر انتخاباتی که وظیفه بررسی صلاحیت ثبت‌نام‌کنندگانش را دارد، بپردازد و ببیند داوطلب‎ها صلاحیت حضور در رقابت را دارند یا ندارند. اینکه بررسی کنند و در نهایت نتیجه رسیدگی‌اش را اینگونه عنوان کنند که ما رسیدگی کردیم و نه توانستیم صلاحیت را احراز کنیم و نه توانستیم عدم صلاحیت را احراز کنیم. این نقض غرض است و با فلسفه وجودی این نهاد خیلی سازگاری ندارد. این نهاد شکل گرفته که همین واجد صلاحیت بودن و نبودن افراد را تشخیص دهد پس این «عدم احراز صلاحیت» محلی از اعراب در نتیجه کار این افراد ندارد و از اساس مورد ایراد است؛ به‌ویژه اینکه این موضوع با حق‌الناس و حقوق افراد ارتباط دارد. در بررسی صلاحیت‌ها حقوق مردم باید مدنظر باشد و در این پروسه حقوق مشخصی به مردم تعلق می‎گیرد. فقط مسئله کوتاهی کردن در انجام وظیفه نیست بلکه محروم کردن مردم از حقوقی است که به آنها باید تعلق بگیرد. به‌عبارتی با همه موازین ما ناسازگار است.

‌با توجه به اینکه در قانون جدید انتخابات این عنوان در کنار «تایید صلاحیت» و «ردصلاحیت» مطرح شده است و وجهه قانونی به آن داده شده است و پیشتر هم از مجلس هفتم به بعد از آن بهره برده شده است؛ چه راهکاری برای حفظ حقوق شهروندی و جلوگیری از تضییع حق مردم می‌توان به کار برد؟

نهادهای ذی‌ربط معمولاً بهانه می‌کردند که ما وقت کافی برای بررسی صلاحیت این تعداد ثبت‌نام‌کننده را نداریم. بر همین اساس قانون را تغییر دادند و از 6 ماه قبل از انتخابات پروسه ثبت‌نام و اعلام حضور برای شرکت در انتخابات را مطرح کردند با این هدف که وقت کافی برای بررسی صلاحیت‌ها داشته باشند. با وجود همه این توضیحاتی که دادید در این انتخابات مانع رقابت شدن افراد با عنوان «عدم احراز صلاحیت» دیگر هیچ موضوعیتی ندارد. نهاد مربوطه باید بررسی کند اگر صلاحیت را تشخیص داد، که مشخص است و اگر تشخیص نداد و دلیلی بر ردصلاحیت هم نبود از اصول حقوقی که پیشتر گفتم باید استفاده کنند. یعنی اصل بر صحیح بودن و داشتن صلاحیت است مگر خلافش احراز و اثبات شود. اگر عدم صلاحیت احراز نشود فرد واجد صلاحیت و شرایط است و از اینجا به بعد باید اتخاذ تصمیم درباره فرد را به مردم بسپارند. مردم براساس شرایطی که افراد مطرح می‌کنند اگر فرد را مقبول خود دیدند انتخاب می‌کنند. قرار نیست شورای نگهبان به جای مردم تصمیم بگیرد بلکه براساس قانون قرار است افرادی را که شرایط مندرج در قانون را ندارند و به‌عبارتی واجد صلاحیت نیستند از رقابت حذف کنند وگرنه بقیه مسیر و انتخاب افراد از اختیارات مردم است.

‌اگرچه از مجلس چهارم به بعد نظارت استصوابی وجود داشت اما عنوان عدم احراز صلاحیت از مجلس هفتم به کار رفته است. آیا می‌توان استفاده از این اصطلاح را در مسیر همین نوع نظارت دانست؟

تا پیش از مجلس هفتم چنین اصطلاحی برای افراد استفاده نشده است و موضوع جدیدی در مسیر بررسی صلاحیت‌هاست و به نوعی مدلی از محروم کردن افراد از حقوق مسلم شهروندی، اخلاقی و شرعی‌شان است که هیچ مبنایی در این موارد ندارد و کاملاً «من‌درآوردی» است. در قانون انتخابات قبلی چنین اصطلاحی نبود و باید از اصول در آن پیروی می‌کردند که به مرور این روند نادیده گرفته شد. چنانچه بهره‌وری از این اصطلاح نه عقلایی و نه منطقی است و حالا گویا در قانون جدید انتخابات آن را اضافه کرده‌‌اند. فرق اینکه شما واجد شرایط نباشید یا به شما بگویند صلاحیت‌تان احراز نشده از زمین تا آسمان است و دومی عملاً تضییع حق است. برای ردصلاحیت هم باید دلایل متقن داشته باشند که اذهان را قانع کنند. اگر مسئول بررسی صلاحیت، صلاحیت را احراز نکند کوتاهی در وظیفه‌اش انجام داده است و دلیلی نمی‌شود که افراد را از حقوق‌شان محروم کنند. خود نظارت استصوابی را براساس قانون اساسی سال 58 و اصول کلی حقوقی نمی‎شد برداشت کرد اما در پی اصلاح قوانین چنین موردی را در قانون گنجانده‌اند اما درباره «عدم احراز صلاحیت» باید تصریح کرد که این اصطلاح و تصمیم مدنظر آن، از نظارت استصوابی هم برنمی‌آید. به‌عبارتی با نظارت استصوابی هم «ما احراز نکردیم» سازگار نیست. در نظارت استصوابی هم با ادله متقن می‌توانند فرد را از رقابت منع و خارج کنند وگرنه بی‌دلیل هرکاری بخواهند بکنند در هیچ نظارتی قابل فهم نیست.

دیدگاه

ویژه سیاست
آخرین اخبار