کدام انتخابات، انتخابات است؟
سیدهادی عظیمی
فعال سیاسی اصلاحطلب
انتخابات یکی از پرمناقشهترین مفاهیم سیاسی ایران است. با وجود گذشت یکصدوهفده سال از انقلاب مشروطه و چهلوپنج سال از انقلاب اسلامی، انتخابات همچنان محل نزاع جریانهای فکری و سیاسی است. جمله معروفی از بنیانگذار جمهوری اسلامی نقل میشود که «دانشگاهی که دانشگاه نباشد، دانشگاه نیست.» براساس جمله فوق دانشگاه اسمی است که اگر همراه با مسمّا نباشد بیمعنی است. یعنی اگر دانشگاه جایی برای دانش نباشد، یک اسم بیمحتوا خواهد بود. همین عبارت را میتوان در مورد سایر مفاهیم از جمله انتخابات نیز به کار گرفت و این سوال را مطرح نمود که انتخابات در چه صورتی انتخابات است؟
نویسندگان قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دو اصل مهم را به انتخابات اختصاص دادهاند. اصل ششم قانون اساسی اداره امور کشور را به اتکای آرای عمومی میداند که باید از طریق انتخاب رئیسجمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و اعضای شوراها و شرکت در همهپرسی و مراجعه به آرای عمومی انجام شود. در اصل پنجاهوششم قانون اساسی نیز حاکمیت ملت بر سرنوشت اجتماعی خود یک حق الهی برشمرده میشود که ملت باید آن حق خداداد را از طریقی که در اصول بعدی (انتخابات) آمده است، اعمال کند. در دو اصل فوق، معیار انتخابات اداره امور کشور و حاکمیت ملت بر سرنوشت اجتماعی بهعنوان یک حق خداداد برشمرده شده است.
میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی که در سال 1966 به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسیده است و دولت ایران در سال1351 آن را پذیرفته، تاکید دارد: «هر انسان عضو اجتماع حق و امکان خواهد داشت در اداره امور عمومی بالمباشره یا به واسطه نمایندگانی که آزادانه انتخاب شوند، شرکت نماید و در انتخابات ادواری که از روی صحت به آرای عمومی و مساوی و مخفی انجام شود و تضمینکننده بیان آزادانه اراده انتخابکنندگان باشد رای بدهد و انتخاب شود.»(ماده 25 میثاقنامه)
متون فوق بخشی از متون حقوقی هستند که انتخابات را بهعنوان یک حق به رسمیت میشناسند. متون حقوقی بیشتر به حق انتخابات یا کیفیت برگزاری آن اشاره دارند. قوانین شکل و نحوه انتخابات را تعیین میکنند ولی انتخابات در بستر حیات سیاسی جامعه شکل میگیرد. از این رو مهمترین عنصری که واقعی بودن یا نبودن یک انتخابات را تعیین میکند، ارتباط بین انتخابات و حیات سیاسی جامعه است. دکتر حسین بشیریه در مقالهای که با عنوان «بحران مشارکت سیاسی و انتخابات خرداد 1376» پس از انتخابات ریاستجمهوری سال۱۳۷۶ نگاشته است، تاکیددارد که تغییر نسل و فشارهای متعارض بر روی فرد از سوی خانواده، گروه و... موجب تعارض در ذهنیت افراد میشود. وی در ادامه همین تعارض بین حکومت و جامعه را عامل جامعهپذیری سیاسی ضعیف ایران میداند و از فرصت دوم خرداد بهعنوان یک فرصت نادر برای نهادینهسازی جامعه سیاسی ایران یاد میکند. از منظر وی «به نظر میرسد با توجه به شرایط گذشته دموکراتیزه نیازمند نهادمندی و نهادمندی نیازمند خواست و عزم سیاسی و هر عزم و اقتدار سیاسی، مستلزم منازعاتی است که باید از سرگذراند.»(عقل در سیاست، ص760) عبارت فوق نمایی از صورتبندی حیات سیاسی و نسبت آن با انتخابات و دموکراتیزه کردن را نشان میدهد.
بازیگران متعددی در عرصه حیات سیاسی جامعه حضور دارند که بین آنها منازعه است و دموکراتیزه کردن نیازمند این است که منازعات بین بازیگران اجتماعی از طریق یک نهاد به حکومت منتقل شود. این نهاد میتواند بدین ترتیب موجبات ثبات را در جامعه فراهم سازد. انتخابات بدون منازعه سیاسی بین بازیگران معنایی ندارد و هرچه منازعات انتخاباتی با منازعات سیاسی درون جامعه همپوشانی بیشتری داشته باشد، نهاد انتخابات به یک انتخابات واقعی نزدیکتر میشود.
اداره امور کشور به اتکای آرای عمومی و حاکمیت ملت بر سرنوشت اجتماعی علاوه بر نهادی که آرای ملت را بروز دهد، به اعتماد جامعه به نهاد فوق نیز نیاز دارد. در طول یک قرن گذشته این نهادمندی که بتواند منازعات سیاسی را در عرصه انتخابات تبلور دهد و مورد اعتماد جامعه قرار گیرد با مناقشه نظری و عملی روبهرو شده است.
انتخابات میتواند مهمترین نهاد حل مسائل کشور باشد ولی این امر مستلزم آن است که بین انتخابات و حیات سیاسی جامعه و منازعات موجود در جامعه نسبت مناسبی برقرار باشد. انتخابات زمانی انتخابات است که آیینه تمامنمای جامعه باشد و جریانهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و بازیگران ذینفع بتوانند در این آیینه خود را ببینند و به آن اعتماد کنند.