گمانهزنی درباره مواجهه ایران و اسرائیل و سناریوهای پیشرو
ارتقای سطح تنش
پس از ترور اسماعیل هنیه و حالا سیدحسن نصرالله، اولین کاری که به ذهنمان میرسد این است که لانچرهای موشک و پهپاد غرب کشور را فعال و پرتابهها را به سمت اسرائیل روانه کنیم. این انتظار در داخل ایران بهخصوص جناح تندرو وجود دارد، احتمالاً برخی هواداران جبهه مقاومت و نه ملتهای منطقه نیز همین انتظار را داشته باشند. چراکه آنها متحد جمهوری اسلامی هستند، برای آرمانهای انقلاب میجنگند و احتمالاً این انتظار را دارند که در چنین مواقعی، برادرِ بزرگ دست روی ماشه ببرد. اما شرایط به ما نشان میدهد که این کار درست نیست. نه به خاطر این که نباید به اسرائیل پاسخ بدهیم؛ بلکه به خاطر این که وقایع پس از عملیات وعده صادق به ما نشان داد آن بازدارندگی که برخی تحلیلگران فکر میکردند ایجاد شده، در عمل به وجود نیامده است.
ایران اگر وعده صادق ۲ را شدیدتر از نمونه اولیه آن انجام دهد، باز هم طرف مقابل به کار خود ادامه خواهد داد. این ادعا از آن جهت ثابت میشود که نهتنها پس از وعده صادق، موج ترورهای اسرائیل و اقدامات ضدایراناش کاهش پیدا نکرد، بلکه روی دور تند رفت و سطح آن هم ارتقاء پیدا کرد. اسرائیل نهتنها عملیات ترور هنیه را در تهران اجرا کرد، بلکه تک به تک فرماندهان نظامی ارشد حزبالله را هدف گرفت و دست آخر دبیرکل را به شهادت رساند. معاون عملیات سپاه که همراه نصرالله بود را نیز ترور کرد و شنبه نیز نبیل قاووق از اعضای شورای مرکزی و به روایتی معاون اجرایی حزبالله را هدف قرار داد. از انفجار پیجرها و دستگاههای بیسیم حزبالله بگذریم.
تمام اینها نشاندهنده اشراف اطلاعاتی اسرائیل بر حوزه حریفش است. طی دو روز گذشته گمانهزنیهای مختلفی درباره این ترور مطرح میشود که فعلاً هیچ کدام مورد تائید نیست. دستور ترور دبیرکل حزبالله از نیویورک صادر شد تا شاید این پیام را مخابره کند که آنها هیچ مرزی برای اقدام ندارند و اگر قرار باشد، باز هم تهران را هدف قرار خواهند داد.
زمانی که سخنرانی نتانیاهو و انتشار عمدی تصویر او هنگام صدور دستور ترور سیدحسن نصرالله را کنار یکدیگر بگذاریم، ارسال این پیامِ عدم وجود محدودیت واضح است. به نظر میرسد در لایه حکمرانی کشور، احتیاطی نسبت به پاسخ نظامی مستقیم به اسرائیل وجود دارد. چراکه وقتی سیدحسن نصرالله در ضاحیه هدف قرار میگیرد، مشخص نیست که واکنش بعدی اسرائیل چه هدفی باشد. هیچکس نمیتواند منکر توانایی نظامی ایران در حوزه پهپادی و موشکی، تجربه نبردهای هوایی، دریایی و زمینی باشد.
در کنار این توانایی باید این نکته را نیز مدنظر قرار داد که اسرائیل از لحاظ تکنولوژی نظامی با حمایت مستقیم آمریکا، در سطح بالایی قرار دارد و این موضوع نیز خود احتیاطبرانگیز است. آیا ایران توانایی دفع حمله احتمالی واکنشی اسرائیل را دارد؟ توان هوایی دو طرف قابل مقایسه نیست.
شاید تصور کنید فرضیه این یادداشت بر چنین تصوری استوار شده که اگر ایران به اسرائیل پاسخ بدهد، آنها باز هم دست به اقدام متقابل میزنند. اما این تنها ۵۰ درصد از واقعیت است. ایران اگر واکنش نشان ندهد نیز اسرائیل از شدت عمل خود در منطقه کم نمیکند و باز هم ممکن است که اهدافی را این بار در یمن، عراق و تهران هدف قرار بدهد. آنها بهرغم تمام جنایتهایی که طی ۱۱ ماه گذشته در غزه انجام دادند و همچنین غیرنظامیانی که طی این چند روز در لبنان کشتند، از پشتیبانی بیچونوچرای غربیها برخوردارند.
به همین دلیل نه با هشداری روبهرو میشوند و نه حتی اگر هشداری دریافت کنند، الزامی به رعایت آن دارند. نمونه آن هم جولان دادنشان از غزه تا یمن، جنوب و پایتخت لبنان تا تهران است که هیچ واکنشی را برنمیانگیزد. زمانی که ترمز و مانعی نباشد، بسته کمکهای مالی و تسلیحاتی برسد و چشم هم بر جنایات تو بسته شود، خیلی راحت اسب خود را میتازانی و جلو میروی. اسرائیل دقیقاً در چنین وضعیتی است. حالا که ایران واکنش مستقیم نشان نمیدهد هم احتمالاً به عملیاتهای ترور خود ادامه میدهد.
بنابراین معتقدم که ایران چه پاسخ بدهد و چه ندهد، این وضعیت ادامه پیدا خواهد کرد که نتیجه سالها بحرانِ پیش از این است. در یک سناریوی بدبینانه اگر جنگ مستقیمی در این میان در بگیرد، قابلیت تسری لحظهای به تمام منطقه را دارد؛ جنگ میان ایران و اسرائیل آغاز میشود اما به عراق، یمن، خلیجفارس، عربستان، ترکیه و برخی دیگر از کشورهای منطقه کشیده میشود.
آمریکا حتی اگر در مرحله اول وارد این درگیری نشود، بهطور قطعی و گسترده از اسرائیل حمایت جدی مالی، لجستیکی و اطلاعاتی خواهد کرد. از این سمت هم منافع آمریکا در کشورهای حاشیه خلیجفارس (مثل پایگاه ناوگان پنجم در بحرین یا پایگاه هوایی العدید) هدف قرار میگیرند. این جنگ، جنگی خواهد شد که خاموش کردنش کار هیچکس نیست.
ایران هیچ وقت پشتیبانیهایی که اسرائیل دارد را نخواهد داشت. در این سناریو، چین بهعنوان بزرگترین شریک تجاری آمریکا (و برعکس) و همچنین شریک تجاری بزرگ اسرائیل، حمایت تمامقدی از ایران نخواهد کرد چون منافع خود را ترجیح میدهد. میماند روسیه که همین حالا بهزعم طرفهای اروپایی، ایران را در جنگ اوکراین – که هنوز نمیدانم چه ربطی به ما دارد – گرفتار کرده و ما را بیشتر در این باتلاق فرو میبرد.
ایران هماکنون بر سر دوراهی قرار دارد. یک طرف مسیر جنگ مستقیم و گسترده با اسرائیل است که فرقی نمیکند آمریکا در آن ورود کند یا نه؛ در هر صورت ویرانگر خواهد بود. مسیر دوم نیز ادامه دورِ زدوخوردهای پینگپُنگی و نیابتی است. مسیر دوم نیز علاوه بر تنشزا بودن و از بین بردن امنیت روانی جامعه، هزینههای خود را دارد. چراکه اصولاً این سوال پرسیده میشود که انتهای این چرخه کجاست.
ایرانِ امروز بنیه اقتصادی ورود به جنگ را ندارد. مشکلات داخلی فراوانی نیز دارد که شرایط را حساستر میکنند. درست است که ایرانیان از خاک خود در هر صورت دفاع خواهند کرد اما امروز که بحثهای تبلیغاتی مبنی بر اعزام نیرو به لبنان و شرکت در جنگ مطرح است، باید این نکته را خاطرنشان کرد که ایرانِ ۱۴۰۳ با ایران دهههای پیشین متفاوت است.
آن مدل حضورهای برونمرزی مثل جنگ با داعش، امروز به شکل قدیم از سوی افکار عمومی - نه بخش ایدئولوژیک جامعه - پشتیبانی نمیشود. همآوردی فناورانه نیز به نفع ایران تمام نمیشود. در چنین شرایطی، باید صبر کرد و دید که حکمرانان چه تصمیمی میگیرند. راه سوم که مسیر دیپلماسی، چانهزنی و کنار آمدن با غرب بر سر مسئله اسرائیل است، از جنگ مستقیم هم سختتر ایجاد میشود. آینده بسیار غبارآلود است.