نتانیاهو و نیاز به تنش و جنگ برای ماندن
ترامپ، نتانیاهو، پوتین، شیجینپینگ، هرکدام نماد طیفی از اقتدارگرایی جهانیاند که ماموریت همه آنها در یک منشور نانوشته و راهبرد برآمده از یک اتاق فکر، نابودی نظم لیبرالیسم و ضدیت با دموکراسی با دامن زدن به تنشها است. پیروزیهای سیاسی هر یک از نمایندگان اقتدارگرایی در حیطه جغرافیایی که بر آن حکمرانی کرده و یا تحت نفوذ خود داشته و یا دارند، در چند سال گذشته یکی پس از دیگری مجدداً مغلوب بازاندیشی مردم جوامع خویش در صیانت و پاسداشت ارزشهای لیبرالدموکراسی و تقویت نهادهای بینالمللی حافظ این ارزشها (صلح و آزادی، رفاه) شدهاند.
بازپسگیری قدرت سیاسی از اقتدارگرایی در انگلیس، برزیل، آمریکا، پس زدن لحظه آخری آن در فرانسه، در بُعد سیاسی و ناکامی آن در سرزمین فلسطین، اوکراین، در بُعد نظامی، موجب آن شده است که نمایندگان اقتدارگرایی در هر دو بُعد برای جبران این شکستها دست به روشهایی بزنند که گویی میخواهند از خود نیز سبقت بگیرند.
از اینرو هرگونه پنهانکاری و پشتدست بازی کردن را به کنار گذاشته و در هر دو بُعد، رفتاری عریان و جنونآمیز از خود بهنمایش میگذارند. هرچقدر موقعیت خود در موازنه جهانی را از دست میدهند چهره پنهان و غیرمتعارف خود را در کشمکشهای میدانی و دیپلماسی بیشتر عیان میکنند.
رفتارها و حرفهای شرمآور ترامپ در رقابت انتخاباتی در آمریکا و رفتارها و تصمیمات جنونآمیز و منزجرکننده نتانیاهو در سرزمین فلسطین، سالوسیگریهای شیجینپینگ در جهتگیریهای سیاسی در سطح بینالمللی و دست و پا زدنهای پوتین در گرداب خودساخته و چنگ انداختن به هر وسیلهای که به جنگ با اوکراین کمک کند؛ نشانههای رفتارها و تصمیمات جنونآمیز مذکور است.حمایتهای مستقیم و غیرمستقیم شیجینپینگ از روسیه و نتانیاهو، و موضعگیریهای آن در میادین کلان دیپلماسی به امید تضعیف هژمونی آمریکا و خارج کردن مناطق استراتژیک جهان از زیر نفوذ آمریکا، موجبات دلگرمی آنها را فراهم میآورد.
دلیل این جنون و بیمحاباگری عریان، شکست روشهای پساحقیقتی آنها و برخوردن به سخره سخت واقعیت پاسداشت اجتماعی جوامع، از دستاوردهایی است که از لیبرالیسم دارند. در این برهه از زمان که نتانیاهو خود را در منجلاب خودساخته غرق کرده و با شقاوت و خیرهسری به هر خویی متوسل میشود و به هر سویی چنگ میاندازد تنها امیدش پیروزی ترامپ در انتخابات آمریکاست.
او هموار کردن راه پیروزی ترامپ را در درگیر کردن آمریکا در جنگی دیگر در خاورمیانه، تخریب شرایط امکان حل مناقشه ایران و آمریکا با توجه به تمایل بایدن و روی کار آمدن دولت تعاملگرا و تنشزدا در ایران، و نیز بقای خود در قدرت را، خریدن زمان برای خود و پوتین تا رسیدن ترامپ میداند. نتانیاهو که مجدداً در سال ۲۰۲۱به قدرت سیاسی برگشت، خوب میدانست که این آخرین فرصت عمر سیاسی اوست. اما روی کار آمدن مجدد آن مصادف شد با شرایطی که یار و حامی بیقید و شرط آن یعنی ترامپ در آمریکا جایش را به بایدن دموکرات داده بود.
نتانیاهو برای ماندن در صحنه سیاسی و به محاق بردن پرونده فساد مالی خود، به دستاوردی بزرگتر از اشغال بلندیهای جولان، شهرکسازی در سرزمین اشغالی، انتقال پایتخت اسرائیل به اورشلیم، طرح صلح ابراهیم و روابط دیپلماتیک نیمبند با برخی از کشورهای عربی... که همه را با حمایت بیچون و چرای ترامپ و در زمان زمامداریاش بهدست آورده بود، اما ناجی او در رقابت سیاسی قبلی نشده بود، نیاز دارد.
پوتین که به یمن تضعیف هژمونی آمریکا در جهان بهویژه در منطقه خاورمیانه، افغانستان، قفقاز، شرق آسیا و واگرایی از اروپا در سایه سیاستهای خارجی ترامپ، بهترین فرصت حمله به اوکراین را پیدا کرده بود و خروج آمریکا از افغانستان را که زمینههای آن در زمان ترامپ بهوجود آمده بود، دلیل بر ضعف آمریکای بایدن دیده بود، به اوکراین یورش برده و سودای تصرف دوماهه اوکراین را داشت، جبهه دیگری را در مزاحمت برای بازسازی هژمونی منطقهای آمریکا در قفقاز گشود.
فرسایشی شدن جنگ در اوکراین و فشار افکار بینالمللی بر پوتین، با توجه به رها شدن نسبی بایدن از تبعات مسئله افغانستان و حمایت قوی آن از اوکراین، نیاز به گشودن جبهه دیگری داشت تا از یک طرف موضوع اوکراین را به محاق ببرد و با منحرف کردن افکار عمومی جهان به مسئلهای جدید و درگیر کردن آمریکا در مسئلهای دیگر، با خرید زمان منتظر ظهور ترامپ بمانند.
بایدن جدای از خرابکاریهای ترامپ در سیاست خارجی در داخل هم با انبوهی از مشکلات برجای مانده از دوران ترامپ از بیعملی در مقابل کرونا تا تورم و سیر نزولی سایر شاخصهای اجتماعی و اقتصادی مواجه بود. بایدن سه سال زمان نیاز داشت تا هم بر مشکلات داخلی فائق آید و هم تا حدودی هژمونی بینالمللی آمریکا را بازسازی کند.
با وارد شدن به سال آخر ریاستجمهوری و نمود دستاوردهایی ملموس در زمینه اقتصادی و اجتماعی در داخل و پیشبرد برنامه بازسازی سیاست خارجی کمکم باید وارد مراحل و زمینهسازی اولیه رقابت انتخاباتی در دوره دوم هم میشد.
اما جبهه اقتدارگرای ضددموکراسی از صحنه رقابت سیاسی آمریکا غافل نبود. برجسته کردن گافهای کلامی یا رفتاری ناشی از کهولت سن بایدن مستمسک بهرهبرداری عوامفریبانه رقیب بیپرنسیپ او میشد و با بزرگنمایی هرچه بیشتر در سطح رسانههای تحت نفوذشان در صدر اخبار قرار میگرفت.این ضعف تا حدود زیادی هم روی پایگاه رای بایدن اثر گذاشته بود، و از این رو آرامش خاطری را برای نتانیاهو فراهم کرده بود تا با امید بیشتر به برخورداری از پشتیبانی مجدد ترامپ پس از پیروزی احتمالیاش، برای رهایی از فشاری که در سطح افکار عمومی کشورش در ارتباط با پرونده فساد مالی داشت، مترصد بهانهای بود تا خود را از فشار مذکور برهاند.
این بهانه با حمله ۷ اکتبر توسط حماس برای او ایجاد شد و با بهانه خونخواهی از کشته شدن و آزادی اُسرای مربوط به عملیات ۷اکتبر و تامین امنیت اسرائیلیها حملات جنونآمیز به غزه و نسلکشی را ادامه و همزمان با ترور فرماندهان حزبالله و حمله به ساختمان سفارت ایران در سوریه در صدد گسترش جنگ و توسعه سیاست جنگافروزانه خود برآمد. اما اوضاع مطابق محاسبات نتانیاهو پیش نرفت و نتانیاهو روز به روز بیشتر در منجلاب نسلکشی و جنگافروزی خودساخته و فشار افکار عمومی جهان دست و پا میزند. او حالا هم برای بیرون آمدن از این منجلاب و هم برای اثرگذاری بر انتخابات آمریکا به نفع ترامپ، نیاز به درگیر کردن مستقیم آمریکا در جنگ دارد.
تغییر کاندیدای انتخاباتی رقیب ترامپ از سوی دموکراتها و بر هم زدن موازنه صحنه انتخاباتی به ضرر ترامپ مطابق نظرسنجیها و قوت گرفتن امکان پیروزی رقیب ترامپ در انتخابات، نتانیاهو خود را در تنگنای زمانی بیشتر میبیند و از این رو میل به جنگافروزی و عدم پذیرش آتشبس در غزه توسط او را تشدید کرده است.
او در راستای تلاشهای جنگافروزانه خود با حمایت و هدایت متنفذهای اقتدارگرایی و لابی صهیونی در آمریکا به حضور در کنگره آمریکا هدایت شد و با صحنهآرایی مضحک و نمایش پشتیبانی برخی از نمایندگان جمهوریخواه در آمریکا به تصور خود ضمن مخدوش کردن چهره ارزشهای لیبرالدموکراسی، دولت آمریکا را در مقابل عمل انجامشده قرار داده و حمایت یکپارچه نظام سیاسی و دفاعی آمریکا را با خود همراه کرده است.
او هشدارها و تذکرات کامالا هریس کاندیدای دموکراتها و رقیب ترامپ را جدی نگرفت و در برگشت یکبار دیگر با حمله به جنوب لبنان و ترور فرماندهان حزبالله و حماس و یک روز بعد ترور اسماعیل هنیه در خاک ایران بهزعم خود با تحریک به واکنش ایران و حزبالله و عملی کردن طرح گسترش جنگ، آمریکا را ناگزیر به همراهی خود خواهد کرد. اما آنگونه که در خبرها آمده مورد انتقاد و هشدار صریح بایدن از یک طرف و صبراستراتژیک ایران که با وجود دولت تعاملگرای نو پا تقویت شده است مواجه گردیده است.
رفتارهای نتانیاهو تاکنون نشان داده که بزرگترین نگرانی او عادی شدن روابط ایران با غرب است و برای جلوگیری از آن از هیچ کوششی دریغ نمیکند و این موضوع فصل مشترک نگرانی و همکاری او با روسیه، چین و دیگر رقبای منطقهای ایران است. اما انتخابات در ایران او و رفقایش را آشفته کرده است. با به بنبست خوردن تحریکات جنگافروزانه نتانیاهو، بال دیگر اقتدارگرایی جنگافروز ضددموکراسی یعنی پوتین با ترس از همین عادی شدن روابط با غرب دیپلماسی خود با حاکمیت ایران را فعال کرده است. در خبرها آمده بود که پوتین از ایران خواسته تا به اسرائیل پاسخی محتاطانه بدهد!
حضور روسها را در ایران و بلافاصله سفر آن به آذربایجان که در این سالها ظاهراً برای نتانیاهو آغوش باز کرده است را، باید با هوشمندی و باتوجه به سابقه بازی بد روسها در چارچوب همان فصل مشترک پیشگفته نگاه کرد. نتانیاهو در یک دوراهی قرار دارد؛ یا سقوط از دنیای سیاست و پذیرش آتشبس و یا با همین رفتارهای ایذایی زمان بخرد و منتظر بماند تا روزی یار غار از راه برسد و با اتکا به پشتیبانی آن کار غزه را یکسره کند و در پس این پیروزی بتواند پنهان شود و پرونده فساد خود را ماستمالی کرده و در رقابت داخلی با کسب محبوبیت ناشی از پیروزی، رقبای خود را به محاق ببرد.
نتانیاهو از جانب نهادهای بینالمللی (دادگاه لاهه، سازمان ملل) سخت تحت فشار است و احتمال صدور دستور بازداشتش از دادگاه لاهه کم نیست. او خیلی زمان ندارد و نمیتواند زمان زیادی همچنان از داخل و خارج تحت فشار بماند بهترین کار ندادن بهانه دست او از سوی طرفهای مناقشه با اوست. ترور و موشکپراکنی لفاظی و تحریک تفرقهافکنی از جمله حربههایی است که او با شدت بیشتر در فرصت باقیمانده ناگزیر است متوسل شود. نباید کاری کرد که کمککننده و بهانهی لازم برای پیشبرد مقصودش باشد. ایادی تندرو نفوذی تشکیلاتی آنها در اقصی نقاط جهان بهشدت به این امر اهتمام دارند.
او با تحریک حزبالله، حماس و حوثیهای نزدیک ایران و با آگاهی از ویژگیهای تلافیجویی سلحشورانه آنها در راستای استراتژی خود در صدد بهرهبرداری و خریدن زمان است.