اقتصاد دستوری؛ پروژه تخریب یا میراث جهل؟گفتارهایی از موسی غنینژاد ، علی میرزاخانی و حسام آرمندهی درباره قیمتگذاری
روز گذشته نشستی با عنوان «موانع بنگاهداری در اقتصاد ایران» برگزار شد که موضوع اصلی آن «تله قیمتگذاری دستوری» بود و به این موضوع پرداخته شد که این مدل قیمتگذاری دستوری چه صدمهای به بازار کسب و کار و همچنین استارتاپها زده است.

این نکته مهم است که قیمتها در بازار فقط برای ابزار محاسبه سود و زیان نیست، نظام قیمتها یک نظام اطلاعرسانی است؛ یعنی قیمت به تولیدکننده میگوید که چقدر، به چه شکلی و چه کیفیتی تولید کن و همچنین به مصرفکننده میگوید که چقدر میتواند مصرف کند. با قیمتگذاری دستوری این نظام اطلاعاتی را به هم میریزند.
روز گذشته نشستی با عنوان «موانع بنگاهداری در اقتصاد ایران» برگزار شد که موضوع اصلی آن «تله قیمتگذاری دستوری» بود و به این موضوع پرداخته شد که این مدل قیمتگذاری دستوری چه صدمهای به بازار کسب و کار و همچنین استارتاپها زده است. قیمتگذاری دستوری معمولاً ابزاری در دست دولتهاست که از آن برای مقابله با تورم و عدم رشد قیمتها استفاده میکنند اما در بسیاری از مواقع و بهخصوص در اقتصاد پرمشکل ایران تاثیر معکوس داشته است و عواقب آن گریبان مردم عادی و سرمایهگذاران اقتصادی را گرفته است. در این نشست موسی غنینژاد اقتصاددان، حسام آرمندهی، کارآفرین و بنیانگذار سایت دیوار و علی میرزاخانی، فعال رسانهای و پژوهشگر اقتصادی به بیان دیدگاههای خود پرداختند.
قیمتگذاری دستوری یعنی نفهمیدن اقتصاد
موسی غنینژاد، اقتصاددان در این نشست گفت: هدف قیمتگذاری دستوری خیلی روشن است و آن عدم درک درست کارکرد اقتصاد و نظام بازار است که باعث شده برخی فکر کنند با دستور میشود قیمتها را پایین نگه داشت؛ یعنی دولت و قدرت سیاسی حاکم فکر میکنند که میتوانند جلوی افزایش قیمتها را بگیرند. این البته ایده تازهای در ایران و دنیا نیست و در همه جای دنیا سیاستمدار این کار را میکند که عوام فریبی است چون اگر اقتصاد بلد باشند این کار را نمیکنند و ممکن است اقتصاد بلد باشند و باز هم این کار را انجام دهند که این کار عوامفریبی است.
اقتصاددانان هیچ وقت به سیاستمداران اعتماد نمیکنند چون اصل اول اقتصاد که کمیابی است را با سیاست نقض میکنند. پس علت قیمتگذاری دستوری یا نفهمیدن سیاستمداران از کارکرد اقتصاد است و یا اینکه اقتصاد را میفهمند اما مصلحتشان ایجاب میکند که برای عوامفریبی این کار را انجام دهند.
در ایران هم فکر نکنید که از سال ۱۳۵۷ به بعد گرفتار اقتصاد دستوری شدیم و قبلاً وجود نداشت، اتفاقاً وجود داشت و از سال ۱۳۵۳ که قیمت نفت بالا رفت، قیمتگذاری دستوری شروع شد و ریشههای سازمان حمایت از مصرفکننده در سالهای ۱۳۵۳ و ۱۳۵۴ وجود دارد که یک مرکز بررسی قیمتها در وزارت بازرگانی درست کردند که بعداً بزرگ شد و به تدریج به سازمان حمایت تبدیل شد که الان یکی از بزرگترین گرفتاریهای اقتصاد ما همین سازمان است و بنده بارها گفتهام که اولین گام برای رفتن به سوی اصلاح اقتصادی انحلال سازمان حمایت از مصرفکننده است و باید آن را منحل کرد. به این دلیل که این سازمان بیفایده است و از هیچ چیزی حمایت نکرده و درست برعکس اینکه حمایت کند اتفاقاً همیشه ضربه مهمی به تولیدکنندهها زده است.
بد نیست در اینجا خاطرهای بگویم که خیلی مهم است؛ سازمان حمایت از مصرفکننده برعکس اینکه فکر میکنیم قیمتها را پایین نگه میدارد درست در بعضی مواقع برعکس عمل میکند یعنی مانع پایین آمدن قیمتها میشود و این دقیقاً اتفاقی است که من به یقین میتوانم آمار و اطلاعات و تاریخ دقیق آن را به شما بگویم. یکی از دوستان که تولیدکننده کالاهای لوازم منزل و ظروف تفال بود تعریف میکرد که در اوایل دهه ۹۰ که اوج قیمتگذاری دستوری در ایران بود، به گونهای تورم بالا رفته بود که کالای ما را نمیخریدند و ما میخواستیم قیمت را پایین بیاوریم اما سازمان حمایت از مصرفکننده میگفت اگر این قیمت را پایین بیاورید شما را جریمه میکنیم.
این دوستان ما میخواستند کالایی که در انبار مانده بود را بفروشند اما نمیگذاشتند، یعنی برخلاف اینکه فکر میکنیم این سازمان حمایت میکند اتفاقاً بعضی وقتها برعکس عمل میکند و من بارها گفتهام اگر سازمان حمایت را در همین شرایط که اکنون اقتصاد ما در آن قرار دارد منحل کنید، بنده نه به صورت احساسی، بلکه ناشی از علم است که میگویم؛ قیمتها نهتنها زیاد نخواهد شد بلکه پایین هم خواهد آمد. هماکنون بدون هیچ کار دیگری مثل دستکاری در حجم نقدینگی اگر بلافاصله این سازمان را منحل کنیم قیمتها پایین میآید. من اعلام کردهام که اگر این را کردید و قیمتها پایین نیامد بیایید و گردن من را بزنید و من گردنم را گرو گذاشتم یعنی اینقدر اطمینان دارم که این اتفاق خواهد افتاد.
این نکته مهم است که قیمتها در بازار فقط برای ابزار محاسبه سود و زیان نیست، نظام قیمتها یک نظام اطلاعرسانی است یعنی قیمت به تولیدکننده میگوید که چقدر، به چه شکلی و چه کیفیتی تولید کن و همچنین به مصرفکننده میگوید که چقدر میتواند مصرف کند.
با قیمتگذاری دستوری این نظام اطلاعاتی را به هم میریزند و وقتی در جامعه نظام اطلاعاتی نداشته باشید چگونه میخواهید تصمیم بگیرید؟ قطعاً تصمیم اشتباه میگیرید. وقتی اقتصادانان میگویند با قیمتگذاری دستوری تخصیص غیربهینه منابع صورت میگیرد منظور این است که قطبنما ندارید و نمیدانید حقوقها را به کجا هدایت کنید و این هم برای تولیدکننده صدق میکند و هم برای مصرفکننده.
علت اتلاف منابع همین قیمتهای دستوری است که باعث میشود اطلاعات نادرست به مصرفکننده برسد و مصرفکننده فکر کند کالایی که واقعاً کمیاب است کمیاب نیست و شروع کند به مصرف زیاد آن و بعد ناترازی ایجاد میشود، تولیدکننده هم فکر میکند قیمتها خیلی پایین است و تولید را کم میکند که باعث میشود ناترازی بدتر شود. سیستم بازار، سیستم اطلاعرسانی کارآمدی است که عقل بشری هنوز هیچ چیزی که جایگزین آن شود را پیدا نکرده است، سیاستمداران فکر میکنند که بالاتر از عقل بشر هستند درحالی که نیستند و وقتی که دخالت میکنند و نظام قیمتها را به هم میریزند در واقع اطلاعرسانی را غیرممکن میکنند و این مسائلی که اکنون با آن مواجه هستیم ناشی از همین است.
شما پیروز شدهاید
شما بهتر از من میدانید وقتی یک بنگاه یا یک استارتاپی موفق میشود عدهای میخواهند آن را تخریب کنند اما بعد از مدتی همانها میآیند و میگویند که ما را هم شریک کنید، این نشاندهنده این است که شما پیروز شدید. درست است که آنها میخواهند فساد درست کنند و وقتی شریک میشوند برای شما دردسر ایجاد میکنند، ولی همین که آنها مجبور میشوند با شما کنار بیایند یعنی شما پیروز شدید. البته نصیحت نمیکنم و این واقعیت است که باید مقاومت کنید چون اوضاع بهتر خواهد شد و باید هزینههایی بدهیم. حضرات مملکت را به جایی رساندهاند که بدون هزینه نمیشود آن را اصلاح کرد ولی آینده برای شما است؛ بنابراین محکم بایستید.
ما جزئیات را نمیدانیم ولی وقتی ابعاد نفوذ را در جنگ ۱۲ روزه میبینیم پس این فقط یک تئوری توطئه نیست بلکه واقعیت توطئه است، بالاخره اینها چگونه در آن سطح نفوذ کردند و چرا در سطح اقتصاد این کار را نکنند که حتماً میکنند چون این کارها باعث زمین خوردن اقتصاد ایران میشود.
غیر از نفوذیها، عده دیگری نیز هستند که ذینفعان قیمتگذاری دستوری محسوب میشوند و به شدت میخواهند این وضع حفظ بشود چون از وضع موجود سود میبرند. اگر قیمتگذاری دستوری را بردارید چون آنها هیچ استعدادی ندارند مثل اینکه مثل شما یک استارتاپ درست کنند فقط منفذهای سیاسی را پیدا میکنند که وقتی سرکوب قیمت انجام میشود چگونه میشود از آن درآمد درست کرد؟ بخش بزرگی از فساد در اینجا است. از یک فکر غلط شروع میکنند و کارهایی میکنند که یک مملکت دچار یک سیستم ناکارآمد میشود و در جهت تثبیت وضع موجود اقدام میکند.
در همان اوایل دهه 90 که تحریمها شروع شد گفتیم که یک خطر دیگر این است که عدهای ذینفع این تحریم هستند که مقابله با آن خیلی مشکل است. هماکنون علاوه بر نفوذ خارجی که احتمالاً میخواهد اقتصاد را خراب کند مافیایی شکل گرفته که ذینفع قیمتگذاری به خصوص در حوزه ارز است. آنها که تئوری میبافند که بالا رفتن قیمت ارز باعث تورم میشود همانهایی هستند که ذینفع هستند تا قیمت ارز آن هم به صورت دستوری پایین نگه داشته شود تا رانت میلیارد دلاری بگیرند و با جان و دل میایستند تا وضع موجود ادامه پیدا کند.
نمیتوانند با قیمتگذاری دستوری مشکلات را حل کنند
حسام آرمندهی، کارآفرین و بنیانگذار سایت دیوار نیز در این نشست عنوان کرد: به نظر من آقای غنینژاد خوشبینانه میگویند که قیمتگذاری دستوری یک حرکت عوامفریبانه است ولی به نظر من در بعضی جاها یک حرکت مخرب است و وقتی به قصد میخواهند اقتصاد یک کشوری را نابود کنند این کارها را انجام میدهند یعنی ممکن است اگر پشت برخی از اینها را ببینید خواهید دید که گویا یک کشوری میخواهد یک کشور دیگری را نابود کند و به همین دلیل چنین تفکراتی را در آن گسترش میدهند.
مخصوصاً الان این اتفاقات مشکوکتر است. یک زمانی واقعاً یک ایدئولوژی و مثلاً بحثهای مارکسیسم بود ولی الان تقریباً این تئوریها رد شده و امتحان خود را پس داده است، اما اینکه هنوز یک عده همچنان اصرار میکنند من فکر میکنم خوشبینانه این است که حرکت عوامفریبانه انجام میدهند ولی بدبینانه آن این است که هدفشان نابودی کشور است.
در مورد اینکه قیمتگذاری دستوری در اقتصاد دیجیتال چه تاثیری گذاشته باید از تجربه خود بگویم که دخالت حاکمیت به وسیله کنترل قیمت و همچنین کنترل عرضهکنندهها چه مقدار کار را خراب کرد. یک موضوع مهم آن در بحث سرمایهگذاری در استارتاپها و شرکتهای حوزه اقتصادی دیجیتال است که همه میدانیم در حدود سال ۱۳۹۲رونقی داشت و اتفاقات عجیبی در آن افتاد و سرمایهگذاران خارجی میآمدند و همه سرمایهگذاران داخلی که درگیر صنایع دیگر بودند هم کم کم وارد این حوزه میشدند اما اکنون بعد از ۱۲ سال که نگاه میکنیم دیگر هیچکس وارد این حوزه نمیشود و همه آنهایی که در این حوزه بودند هم دارند به روشهای مختلف توبه میکنند که چرا وارد این حوزه شدند.
شاید این سوال مطرح باشد که قیمتگذاری دستوری چه ربطی به این موضوع دارد. ما میدانیم که در ورود شرکتها به بورس یا حتی قبلتر از آن در حدود سال ۱۳۹۵، شبنامه مینوشتند و میگفتند که مثلاً مجله اکونومیست مقالهای نوشته و گفته فلان شرکت ۱۵۰ میلیون دلار است درحالیکه آن شرکت مثلاً ۲ میلیون دلار هم نمیارزد یعنی جریان رسانهای درست کردند که داشتند در مورد شرکتهایی در ایران قیمتگذاری میکردند که اتفاق عجیبی بود. در آن زمان ما هم تازهکار بودیم و خود من ۲۶ سال داشتم و فکر میکردم نکند که این حرفها راست باشد و واقعاً چنین اعدادی وجود ندارد و اکونومیست این وسط در حال انجام کارهایی است که ما نمیدانیم ولی واقعیت این است که این قیمتها باید از بازار درمیآمد نه اینکه مثلاً یک گروه رسانهای متصل به فلان جا در مورد ارزشگذاری شرکتها نظر بدهند.
جلوتر که رفتیم در موقع ورود به بورس، یک عده نشستهاند و میگویند مثلاً این شرکت به نظر من ۲۰ هزار میلیارد نمیارزد و مثلاً ۵ هزار میلیارد ارزش دارد و این کار در سطح مدیران ارشد بورس اتفاق میافتد و حتی در سطح مقامات امنیتی به این موضوعات ورود میکنند.
یک قسمت از دخالتها این است که بر روی قیمتگذاری صحبت میکنند اما یک قسمت دخالت این است که چه کسی حق دارد وارد این بازار شود و چه کسی حق ندارد، مثلاً میگویند فلانی میتواند در شیر و ماست سرمایهگذاری کند اما در آیتی نمیتواند سرمایهگذاری کند که این هم قسمت دیگری از دخالتها است که خروجی آن هم مشخص است و میبینیم سرمایهگذاری در صنعت ما به صفر رسیده است.
ما در حدود سال ۱۳۹۵ در منطقه خاورمیانه سرآمد بودیم و شرکتهای زیادی ایجاد شده بود و علت آن هم این بود که نیروی متخصص داشتیم یعنی مهندسین خوب داشتیم و همه این کارها را زودتر از تمام کشورهای دیگر مثل ترکیه و امارات راهاندازی کردیم. هماکنون مثلاً پلتفرم طلبات در امارات که هنوز یک سال از تاسیس آن نگذشته در دسامبر ۲۰۲۴ نزدیک به۱۰ میلیارد دلار ارزشگذاری شده است اما در کشور ما ۱۰ سال است که بیست وزیر میآیند و میگویند میخواهیم یک یونیکورن بسازیم. در اماراتی که جمعیت بومی آن حدود سه یا چهار میلیون نفر است، این پلتفرم کار خود را شروع کرده و در کشورهای عربی کار میکند و ۱۰ میلیارد دلار قیمت خورده است.
البته از آن موقع ۲۰ درصد هم افتاده داشته یعنی دو اتفاق افتاد؛ یکی اینکه قطر یک مدت طلبات را در سپتامبر ممنوع کرد که باعث شد سهام آن حدود پنج درصد افت کند و اتفاقات دیگر نیز باعث شد سهام آن افت کرده ولی کسی نمیگوید ما مالباخته شدیم و دیگر کسی نباید آیپی کند. یک بازار آزادی وجود دارد و قیمت را مشخص میکند و به عنوان نمونه در یک روز ۱۰ درصد افت میکند و دوباره بالا میآید و مثل همه جای دنیا این کار رخ میدهد ولی الان اتفاقی که وجود دارد این است که آن شرکتها در کشورهای با جمعیت پایینتر و با تکنولوژی ضعیفتر حتی با کیفیت خدمات پایینتر رشد میکنند که باعث میشود سرمایهگذار ایرانی بگوید پول خود را به امارات میبرم چون میدانم در آنجا کسی او را اذیت نمیکند.
دو مورد دیگری که ما با آن درگیر بودیم یکی بحث حذف قیمت خودرو و مسکن است که هرازچندگاهی برخی سیاستمداران پیدا میشوند و مشکلات سیاست خارجی و مشکلات سیاستهای اقتصادی داخلی مثل چاپ پول که بانک مرکزی دارد را بلافاصله بعد از اینکه پیش میآید، میخواهند با حذف قیمت حل کنند. مثلاً چند روز پیش مکانسیم ماشه فعال شده اما تنها اقدام حاکمیت که من دیدم این بوده که گفته شده حق ندارید رمزارز بخرید. نمیگویند که قرار است چه اتفاقی رخ دهد و تنها دماسنج را که نشان میدهد چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است را میشکانند.
موضوع بعدی که هرازچندگاهی تکرار میشود بحث سازمانهای حمایت از مصرفکنندگان است که در انتهای آن تولیدکنندگان را هم اضافه کردهاند که ما ناراحت نشویم که بحث اتاق اصناف است که بخشنامه میدهند میگویند توسط اتحادیههای مختلف مثل اتحادیه کسب و کارهای مجازی ابلاغ شده که قیمتگذاری هر مقدار میتواند باشد اما بیشتر از ۱۵ درصد حق ندارید سود کنید که آدم نمیداند بخندد یا گریه کند.
اینگونه برای یک شرکت اصلاً نمیصرفد که برود و فرآیندهای خود را بهینهسازی کند و میگوید از اینجا به بعد هر چقدر بهینهسازی کنم برای من ضرر است.الان یک همچین بخشنامهای در مورد آگهیهای اینترنتی اعلام شده که اجرا نمیشود چون غیرقانونی است و هیچ کس به آن اهمیتی نمیدهد ولی واقعاً تفکر خندهداری پشت آن است که مثلاً شما حق نداری بیشتر از ۱۵ درصد سود کنی و من به تو اجازه میدهم با هماهنگی من تا سقف ۲۰ درصد سود کنی و این یعنی تا این میزان به جزئیات مسلط هستند و در مورد آن صحبت میکنند. خندهدارتر این که آگهی اینترنتی نامحدوده است و قیمت گذاشتن برای یک کالای نامحدوده اصلا امکان ندارد.
مهمترین دستکاری در بازار ارز است
علی میرزاخانی، فعال رسانهای و پژوهشگر اقتصادی در این نشست گفت: من اخیراً دیدم که دو شبهعلم خیلی عجیب در این اوضاع بسیار نامناسب اقتصاد ایران ترویج میشود؛ یکی اینکه میگویند اصلاً نقدینگی زیاد نیست و نسبتهای عجیب و غریب مثل نسبت نقدینگی به تولید ناخالص داخلی را مثال میزنند. دومی اینکه میگویند تورم ایران اصلاً ربطی به نقدینگی ندارد.
درباره اینکه برخی این نسخه مشکوک را ترویج میکنند که نقدینگی را زیاد کنید، یعنی از یک طرف میگویند انبساط پولی انجام دهید چون ما نقدینگی کم نداریم و مشکل تورم ما از نقدینگی نیست و از یک طرف از دستکاری قیمتها میگویند یعنی ارز را دستکاری کنید و با اعداد مثلاً ۲۵ هزار تومان و عددهای عجیب و غریب بفروشید که نتیجه آن را میبینیم.
تورم فشار هزینه، در دنیا هم مطرح بوده و از قدیم هم بوده و در دهه ۱۹۷۰ هم که شوک نفتی ایجاد شد گفتند هزینههای تولید را افزایش داده و تورم هم ایجاد کرد اما به دلیل اینکه قیمت نفت بالا رفت تورم ایجاد نکرد بلکه به این دلیل بود که بانک مرکزی برای جلوگیری از رکودی که افزایش قیمت نفت میتوانست تحمیل کند، پول منتشر کردند و نقدینگی را زیاد کردند که نظریات منسوخی بود که رکود را میتوان با تورم از بین برد در حالی که برای اولین بار رکود تورمی ایجاد شد و نهتنها رکود را از بین نبرد بلکه تورم هم به آن اضافه شد.
در آنجا بود که نظریات جدید آمد که تورم فشار هزینه یک افسانه است به همین دلیل راه آن را هم پیدا کردند که بانک مرکزی باید چه کار کند. شاهد آن هم سال ۲۰۱۱ است که شوک نفتی خیلی بدتری اتفاق افتاد اما هیچ تورمی را در دنیا ما شاهد نبودیم. ترویج این شبهعلمها میتواند باعث فروپاشی اقتصادی شود و نظریات جدید اثبات کرده که در همه جا تورم، یک پدیده پولی است. یک عده هم باید بگردند و ببینند چرا برخی این حرفها را میزنند چون این حرفها به نفع هیچکس و حتی خودشان هم نیست.
ما مهمترین دستکاری قیمت را در بازار ارز داریم؛ در زمانی که درآمدهای ارزی بالا داریم همیشه موتور تولید تورم کشور در حال کار است و موتور چاپ پول یعنی موتور انبساط پول کشور در حال کار است و همیشه تورم را داریم ولی در زمانی که درآمدهای ارزی فراوان داریم در بازار ارز انعکاس پیدا نمیکند. نرخ ارز نماینده کالاهای وارداتی است.
یعنی یک قیمتی است که قیمت کالاهای وارداتی را نمایندگی میکند، وقتی قیمت ارز سرکوب میشود یعنی قیمت همه کالاهای وارداتی سرکوب میشود، یعنی نسبتهای مبادله سرکوب میشود، یعنی اجازه داده میشود برعکس شعارهایی که داده میشود کالاهای وارداتی با قیمت پایینتری نسبت به کالاهای داخلی وارد کشور شوند. نمونه آن سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۰ است که کشور درآمد ارزی بالایی داشت و بهرغم اینکه همیشه تورم بین ۱۵ تا ۲۰ درصد داشتیم اما نرخ ارز تکان نمیخورد ولی این فشار انباشته میشود؛ آن هم در جایی که درآمد ارزی کفاف نداد و شاهد جهش نرخ ارز و کالاهای وارداتی هستیم.
یک بیزینسهایی هم در اقتصاد ایران راه افتاده که بازارها را پیشبینی میکنند که خیلی هم چیز پیچیدهای نیست. زمانی که درآمد ارزی به دلیل تحریم یا به دلیل کاهش قیمت نفت یک دفعه پایین میآید و یک فشار انباشته شده بر روی قیمت ارز وجود دارد، اول نرخ ارز جهش پیدا میکند و بعد در بازار مسکن و خودرو منعکس میشود و بعد سراغ دوستانی مانند سایت دیوار میآیند که این قیمتها را منعکس نکنند.
اسم این سازمان، سازمان حمایت از مصرفکنندهها و تولیدکنندهها است اما باید اسم آن را سازمان تخریب تولید و نابود کردن رفاه مصرفکننده گذاشت یعنی عملاً این کار را انجام میدهد. وضعیت اجاره مسکن را ببینید که آن هم ناشی از دستکاری قیمتها است. میلتون فریدمن مثالی دارد که انبساط پولی مثل فوت کردن در بادکنک است، باید همه سطح این بادکنک انبساط یکسان پیدا کند ولی موقعی که دستکاری قیمت انجام میشود، یک جاهایی را میتوان فشار داد تا قیمتهای مثلاً انرژی بالا نرود اما در جاهایی مانند مسکن نمیتوانی و چند برابر افزایش پیدا میکند و این یعنی رفاه مصرفکننده را به شدت کاهش میدهد. شما بعضی از کالاها را به عنوان مصرفکننده بتوانید مدیریت کنید ولی مسکن را نمیتوانید خیلی مدیریت کنید به همین دلیل هر فردی که میخواهد خانه اجاره کند مجبور است منطقه به منطقه پایینتر برود.