ارتباط ترور هنیه و پاسخ آوریل
دامنه جنگ میان اسرائیل و حماس در غزه که ده ماه از زمان آغاز آن میگذرد، مدتهاست که از محدوده جغرافیایی محلی خود خارج شده و موجب افزایش تنشهای نظامی خطرناکی در منطقه خاورمیانه شده است.
این تنشها در درگیریهای مرگبار در مرز بین اسرائیل و لبنان، حملات حوثیها در دریای سرخ و علیه تلآویو، حملات نیروهای شبهنظامی وابسته به ایران علیه نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه و حتی رویارویی مستقیم بین ایران و اسرائیل نمود یافته است. اما طی هفته گذشته و در یک بازه زمانی ۲۴ ساعته، اسرائیل مسئولیت ترور فواد شکر، یکی از فرماندهان ارشد حزبالله لبنان در بیروت را (به تلافی حمله راکتی ادعایی حزبالله به بلندیهای جولان) بر عهده گرفت و بدون پذیرش رسمی مسئولیت، اقدام به ترور اسماعیل هنیه، رئیس شاخه سیاسی حماس در جریان سفرش به تهران کرد.
این دو اقدام موجب شده تا بسیاری از ناظران نگرانی خود را از وقوع یک جنگ منطقهای فاجعهبار ابراز نمایند. سوال اینجاست که چرا اسرائیل اکنون در حال افزایش تنش آن هم به این شکل پرریسک و خطرناک است؟ مطمئناً حملات اخیر به خودی خود بیسابقه تلقی نمیشوند. اسرائیل سابقهای طولانی در ترور رهبران فلسطینی در کارنامه دارد و صدها نیروی رزمی حزبالله را در لبنان و سوریه هدف قرار داده است.
اسرائیل مدتهاست توانمندیهای اطلاعاتی خود را که به آن اجازه نفوذ به عمق خاک ایران را میدهد به رخ میکشد. دورهای قبلی افزایش تنش در طی ده ماه گذشته منجر به وقوع یک جنگ تمامعیار نشده است. اما هرگز تضمینی برای کاهش تنش و مهار اقدامات تنشزا وجود ندارد. محاسبات عقلانی هر دولتی برای خویشتنداری میتواند به یکباره تحتالشعاع تحولات میدانی قرار گرفته و منجر به اشتباهات محاسباتی و یا حتی تصمیمات استراتژیک آگاهانه برای تحریک یک جنگ گسترده شود. تردیدی نیست که رهبران اسرائیل درک میکنند که ترورهای پشت سر هم شکر و هنیه و این حقیقت که نحوه ترور این افراد موجب ضربه حیثیتی حداکثری به ایران شده، احتمالاً سبب خواهد شد تا تهران و سایر گروههای تحت حمایت این کشور دست به اقدام تلافیجویانه بزنند.
برای درک محاسبات فعلی اسرائیل، باید نحوه تغییر روحیات حاکم آن پس از حادثه ۷ اکتبر را درک کرد. قبل از حمله حماس، اعتماد به نفس اسرائیل به اوج خود رسیده بود. تلآویو معتقد بود که دولتهای عربی حتی اگر اختلافات خود با فلسطینیان را نیز حل نکرده باشند، باز هم ناگزیر از پذیرش اسرائیل خواهند بود و اینکه بدون متحمل شدن تبعات جدی یا به خطر افتادن حمایتی که از ایالات متحده دریافت میکند میتواند ایران و متحدانش را هدف قرار دهد. اما یکباره آن اعتماد به نفس بالا تبدیل به احساس عمیق آسیبپذیری شد. حمله حماس موجب از هم پاشیدن اکثر مفروضههای بنیادین اسرائیل گشته است: اینکه برتری نظامی و تکنولوژیک آنها میتواند موجب بازدارندگی در برابر دشمناناش شود و اینکه آنها میتوانند بدون حرکت به سمت صلح با فلسطینیان، پشت دیوارها به شکلی امن به حیات خود ادامه دهند. آنگونه که یکی از مقامهای ارشد امنیت ملی اسرائیل صراحتاً به من گفت، اکنون بسیاری در دستگاه امنیتی اسرائیل متوجه شدهاند که «اسرائیل آنقدرها هم قدرتمند نیست.»
به علاوه، تاثیری که حمله ماه آوریل ایران به اسرائیل داشته، در خارج از اسرائیل دستکم گرفته شده است. اسرائیل در حمله به جلسه فرماندهان سپاه قدس در ساختمان سفارت ایران در دمشق مرتکب اشتباه محاسباتی واضحی شد. تلآویو انتظار چنین پاسخ بیسابقه، گسترده و مستقیمی را که طی آن صدها موشک و پهپاد مستقیماً از خاک ایران به سمت اسرائیل شلیک شد نداشت. اگرچه اسرائیلیها دفاع پیچیده و هماهنگ شکلگرفته به رهبری آمریکا را که موجب دفع حمله ایران شد را تحسین کردند، اما این شکل از دفع حمله به تصویر آنها بهعنوان یک دولت متکی به خود لطمه زد. تحلیلگران اسرائیلی از این موضوع خشنود بودند که اقدام تلافیجویانه اسرائیل، یعنی حمله محدود به یک پایگاه نظامی در اصفهان توانمندی اسرائیل در هدفگیری دقیق اهدافی در داخل ایران را به نمایش گذاشت، اما مقامهای اسرائیلی لزوماً از اینکه به بازدارندگی از طریق انکار، یعنی متقاعد کردن دشمن مبنی بر عدم موفقیت حملات، آنگونه که ایالات متحده نیز آن را ترجیح میداد، بسنده کنند راضی نیستند.