| کد مطلب: ۱۷۴۷۹

ارزیابی ۸ ماه تلاش‌‏های رئیس‏‌جمهور آمریکا برای تعدیل کمپین نظامی نتانیاهو در غزه

خودخواهی است یا ساده‌لوحی؟

خودخواهی است یا ساده‌لوحی؟

بخش بزرگی از شکل روابط آمریکا و اسرائیل، به دیدگاه خود بایدن برمی‏‌گردد. او مدت‏‌هاست که این ایده‌‏ها را دارد؛ درباره‏‌شان خیلی صحبت کرده است. اساساً به این می‌‏رسیم که اسرائیل برای هر کاری که دلش می‏‌خواهد انجام دهد، حمایت تقریباً بی‌‏قید و شرط آمریکا را دارد. اگر اختلافی در نقطه‏‌نظرها یا انتقادها یا تنش‌‏ها وجود داشته باشد، در بهترین حالت پشت‏‌پرده ابراز می‏‌شوند.

هفته گذشته آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا، به خاورمیانه رفت تا درباره تلاش‌های آمریکا برای برقراری آتش‌بس در غزه با رهبران منطقه صحبت کند. همزمان در سازمان ملل، دولت بایدن آنچه را که طرح اسرائیل برای توقف جنگ و آزادی گروگان‌ها می‌خواند، پیش می‌برد؛ طرحی که سپس به آتش‌بس دائمی و بازسازی غزه ختم می‌شود. حماس هنوز با شرایط این طرح موافقت نکرده است.

در این میان بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل هنوز حرف خاصی درباره این طرح که در ظاهر با آن موافق است، نزده و همچنان اصرار دارد تا زمانی که حماس به‌طور کامل از بین نرفته، جنگ تمام نخواهد شد. از سوی دیگر بنی‌گانتز، ژنرال سابق میانه‌رو و رقیب اصلی سیاسی نتانیاهو، به‌دلیل امتناع نخست‌وزیر از ایجاد توافق برای آزادسازی گروگان‌ها یا ارائه هرگونه طرحی با جزئیات کامل برای آینده غزه، از کابینه جنگ نتانیاهو استعفا داد.

این زنجیره رخدادها و تبریک دولت بایدن به اسرائیل درباره طرحی که نتانیاهو قاطعانه با آن موافقت نخواهد کرد، همه را گیج کرده است. اخیراً با مت داس، معاون اجرایی مؤسسه «مرکز سیاست بین‌المللی» و مشاور ارشد پیشین سیاست‌خارجی، سناتور برنی سندرز، برای بررسی رویکرد بایدن در قبال اسرائیل تلفنی گفت‌وگو کردم. در طول این مکالمه که برای شفافیت بیشتر کوتاه شده، به عوامل پیشبرد سیاست‌های دولت در قبال اسرائیل، اقدامات احتمالی یک دولت دموکراتیک دیگر و اینکه چرا دموکرات‌های مجلس نمایندگان و سنا از نتانیاهو دعوت کردند تا در ۲۴ جولای در کنگره آمریکا سخنرانی کند، پرداختیم که در ادامه می‌خوانید.

*‌سیاست دولت بایدن در قبال اسرائیل را چگونه توصیف می‌کنید؟ و آیا مشابه آن را تابه‌حال دیده‌ایم؟

شرط می‌بندم می‌توانیم شباهت‌هایی پیدا کنیم اما در عین حال فکر می‌کنم [سیاست‌های بایدن] از چند جنبه بسیار منحصر‌به‌فرد است. ساده بگویم: بخش بزرگی از شکل روابط آمریکا و اسرائیل، به دیدگاه خود بایدن برمی‌گردد. او مدت‌هاست که این ایده‌ها را دارد؛ درباره‌شان خیلی صحبت کرده است. اساساً به این می‌رسیم که اسرائیل برای هر کاری که دلش می‌خواهد انجام دهد، حمایت تقریباً بی‌قید و شرط آمریکا را دارد. اگر اختلافی در نقطه‌نظرها یا انتقادها یا تنش‌ها وجود داشته باشد، در بهترین حالت پشت‌پرده ابراز می‌شوند.

آنها گه‌گاهی در انظار عمومی اختلافات قابل‌توجه خود را نشان می‌دهند اما در عمل هیچ فشاری نمی‌آورند. برای تغییر هیچ‌کدام از سیاست‌های آمریکا در قبال اسرائیل از اهرمی واقعی استفاده نمی‌شود. این به‌نوعی تصویری از رویکرد جو بایدن به‌عنوان یک سیاستمدار است. او نسخه سنتی «بیا پشت‌پرده حلش کنیم و بعد در ملأعام دوست باشیم» است. اما فکر می‌کنم لایه‌ای از رنگ ایدئولوژیک روی این رویکرد را گرفته است. بایدن مرتباً می‌گوید یک صهیونیست است و از وابستگی عمیق احساسی خود به کشور اسرائیل حرف می‌زند. حتی اگر به‌صراحت بگوید که شخصاً از بی‌بی حمایت نمی‌کند، اما به‌صراحت می‌گوید که این رابطه فراتر از هر رابطه‌ای دونفره‌ست.

‌آنچه چند ماه گذشته را برایم قابل توجه کرده، این است که دولت اسرائیل در انظار عمومی، گاهی تقریباً به‌شکل شرم‌آوری، صراحتاً درباره اختلافات خود با آمریکا صحبت کرده است. اما به‌نظر می‌رسد هیچ تاثیری بر سیاست‌های دولت بایدن یا لفاظی‌هایش نداشته است. مثلاً، ما الان در شرایط عجیبی هستیم: آمریکا طرح آتش‌بسی را ارائه کرده که می‌گوید طرح اسرائیل است و ادعا می‌کند همه فقط منتظرند تا حماس با آن موافقت کند. اما حمایت واقعی اسرائیل از این طرح غیرممکن به‌نظر می‌رسد. نمی‌توان مشابه اتفاق‌هایی که الان می‌افتد را در گذشته پیدا کرد.

بایدن این طرح را به‌عنوان پیشنهادی از سوی اسرائیل ارائه داد که کاملاً هم غلط نیست. واضح است که شرایط این توافق مورد تایید کابینه امنیتی اسرائیل بوده. اما نتانیاهو تقریباً بلافاصله شک‌و‌تردیدهای خود نسبت به این طرح را نشان داد؛ به‌ویژه نسبت به بخشی از آن که منجر به آتش‌بس دائمی خواهد شد که یکی از درخواست‌های اصلی حماس از همان ابتدا بوده است. پس از آنکه راست‌گرایان افراطی ائتلاف نتانیاهو خیلی زود به‌صراحت اعلام کردند هیچ ‌نوع آتش‌بس دائمی برقرار نخواهد شد، اعلام کردند با آن مخالفند. اعضای حزب لیکود نتانیاهو هم همین را گفتند. با این حال دولت بایدن همچنان می‌گوید این فقط حماس است که مانع توافق آتش‌بس شده  که آشکارا نادرست است.  

*‌آیا پیام‌های دولت را استراتژی سیاسی آن می‌دانید؟ یا فکر می‌کنید نوعی بازی شکل داده شده تا با اعلام اینکه نتانیاهو موافق این طرح است، او را متقاعد کنند همراه شود؟

دلیل نامنسجم بودن [اظهارات] این است که واقعاً نامنسجم‌اند. کاخ سفید دعا می‌کرد تا با عمومی کردن این طرح، نتانیاهو را وادار به پذیرش آتش‌بس کند. متاسفانه در سخنرانی رئیس‌جمهور آمریکا هیچ «وگرنه‌»‌ای وجود نداشت. این همان چیزی است که از قلم افتاده است. آنها فکر می‌کنند یک انتخاب سخت سیاسی را پیش پای نتانیاهو گذاشته‌اند. واضح است که اکثر اسرائیلی‌ها این طرح را می‌خواهند. اکثریت اعضای دستگاه امنیتی اسرائیل این توافق را می‌خواهند. آنها می‌دانند توافقی مانند این، تنها راه بازگرداندن بقیه گروگان‌هاست.

اما نتانیاهو در طول سال‌ها بارها نشان داده درصورتی‌که تهدید واقعی وجود نداشته باشد، آنقدر تعلل می‌کند تا در نهایت از این شرایط فرار کند. دولت بایدن فکر می‌کند گزینه سختی را پیش‌پای نتانیاهو گذاشته اما اشتباه می‌کند چون حداقل از دید خود نتانیاهو، در صورتی که [با این توافق] مخالفت کند یا حتی اگر نسبت به شروط این توافق تردید داشته باشد، یا نسبت به این ایده که اسرائیل به آتش‌بس دائمی متعهد شود، تردید داشته باشد و هیچ اتفاق بدی هم نمی‌افتد، به‌همین ترتیب مخالفت می‌کند. این تاکتیکی است که نتانیاهو بارها و بارها به‌کار برده است.

*‌ظاهراً اتفاق مشابهی برای توافق آمریکا-عربستان-اسرائیل افتاده است. روز یکشنبه، روزنامه وال‌استریت‌ژورنال گزارش داد آمریکا به‌دنبال همکاری امنیتی با عربستان سعودی است و امیدوار است که چنین توافقی عادی‌سازی روابط اسرائیل و عربستان را گسترش دهد. از جمله نکات مستتر در شروط این توافقنامه، موافقت اسرائیل با موجودیت کشور فلسطین است. اما همه می‌دانند که نتانیاهو این کار را نخواهد کرد.

فکر می‌کنم طبق معمول سناریوی موجود شامل تلاش برای ارائه پیشنهاد خوبی به اسرائیل است که نتواند «نه» بگوید. نتانیاهو چگونه می‌تواند نه بگوید؟ و آمریکا فکر می‌کند یک بازی سیاسی داخلی در اسرائیل در جریان است. اما من دوباره می‌گویم نتانیاهو سیاست‌های خود را بسیار بهتر از آمریکا می‌شناسد؛ بهتر از دولت بایدن. او برای به‌وقفه انداختن این طرح هیچ مشکلی ندارد. به‌نظر می‌رسد رویکرد دولت بایدن این است که توافق با عربستان مزیت بزرگ مثبتی را برای اسرائیل خواهد داشت تا تعهداتی را در مسیر فلسطینی‌ها ایجاد کند. آنها حتی به‌دنبال تعهدات جدی نیستند؛ خنده‌داری موضوع همین است.  

یادم نمی‌آید دولت بایدن برای صحبت کردن درباره این موضوع از چه کلمات پوششی استفاده کرده است: تعهدی ملموس به یک مسیر مشروط، به‌سوی تشکیل یک کشور قابل تصور، احتمالاً فلسطینی در آینده. این کاملاً مشروط، تقلیل‌داده شده و کاملاً مأیوس‌کننده است چون، بله، آنها درک می‌کنند هیچ راهی وجود ندارد که دولت فعلی اسرائیل یا حتی دولت جایگزین به‌رهبری اپوزیسیون نتانیاهو نسبت به هر کدام از این تعهدها یا برداشتن این گام‌ها واقعاً جدی باشد.

اضافه می‌کنم، این موضوعی است که به‌نظرم باید بیشتر درک شود. سال 2002 برای برقراری صلح کامل و عادی‌سازی روابط با اسرائیل پیشنهادی روی میز قرار گرفته بود، نه‌فقط از طرف عربستان سعودی بلکه از طرف تمام کشورهای اتحادیه عرب مبنی بر اینکه این کشور از قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل و از قوانین بین‌المللی پیروی کند، از مناطق اشغالی عقب‌نشینی و تشکیل کشور فلسطین را راه‌اندازی کند.

*‌ماه گذشته، گزارشی در تایمز نشان داد که در ماه دسامبر مردم در دولت بایدن فکر می‌کردند جنگ عمدتاً تا پایان ژانویه تمام می‌شود. وقتی این گزارش را می‌خواندم با خودم فکر کردم، آیا آنها به این موضوع اعتقاد دارند یا این یک چرخش است؟ چون انگار فقط یک موضوع را تکرار می‌کنیم، اینجاست که دولت بایدن حداقل در انظار عمومی ساده‌لوح به‌نظر می‌رسد. نتانیاهو به‌نظر قوی‌تر شده است.آیا فکر می‌کنید واقعاً همین اتفاق می‌افتد؟ یا اینکه اطرافیان رئیس‌جمهور و خود بایدن می‌دانند چه‌خبر است و یا به‌دلیل صهیونیسم خالصانه‌شان یا به‌دلیل سیاست، احساس می‌کنند دارند بهترین کاری که از دست‌شان برمی‌آید را انجام می‌دهند؟

به‌نظرم هر دو. شما درست می‌گویید. ماه‌هاست که دولت نه‌تنها به‌صورت علنی بلکه در محافل خصوصی نیز اعلام کرده انتظار دارد جنگ اسرائیل به مرحله دیگری فروکش کند. جنگ وارد مرحله دیگری شده اما همچنان به‌شدت ویران‌کننده و مرگبار است.

این به طرح آتش‌بس بایدن برمی‌گردد: هر نوع فشاری که فکر می‌کنند روی دوش تمام طرفین می‌گذارند، با وجود آنکه تلاش می‌کنند ترفندهایی را برای نتانیاهو به‌کار ببرند، بایدن خود با امتناع از تحمیل هرگونه فشار واقعی، آمریکا را محدود می‌کند. او هیچ‌وقت نمی‌گوید که «ما دیگر به شما سلاح نمی‌دهیم. ما دیگر در سازمان ملل از شما حمایت نمی‌کنیم. ما دیگر برای حل مشکلات شما در دیوان کیفری بین‌المللی کاری انجام نمی‌دهیم.» ماجرا همیشه همین بوده. دیدگاه رئیس‌جمهور اساساً این است که آمریکا از اسرائیل برای انجام هر آنچه احساس می‌کند باید انجام دهد، حمایت خواهد کرد. این نتیجه نهایی است. این دیدگاه را همیشه داشته و همیشه هم خواهد داشت.

*‌شاید باید سوال قبل را دوباره اینگونه بپرسم: آیا فکر می‌کنید جو داخل دولت این است که اگر آمریکا تبعاتی را تحمیل کند، رفتار اسرائیل تغییر می‌کند؟ چون می‌توانید نمونه‌هایی از آن را در صحبت‌های دیگران پیدا کنید که می‌گویند «خب، ما واقعاً نمی‌توانیم برای تغییر مسیر وقایع کاری انجام دهیم، پس به حمایت‌هایمان ادامه می‌دهیم و هر آنچه از دست‌مان بربیاید، انجام می‌دهیم.»

به‌نظرم در داخل کابینه دولت گفت‌وگوهای صریحی درباره اثربخش بودن برخی از این ابزارهای اعمال فشار وجود داشته و خواهد داشت. دیدگاه من این است که باید بفهمیم، حتی اگر نمی‌توانند رفتار اسرائیلی‌ها را تغییر دهند، حداقل آمریکا دیگر برای جنایت جمعی سلاح نمی‌فرستد. به‌نظرم این مزیت بزرگی است. من همچنین فکر می‌کنم تحلیل جدی این است که اگر آمریکا حمایت‌های نظامی خود را قطع کند، اسرائیل به‌سادگی نمی‌تواند این جنگ را برای مدتی طولانی ادامه دهد.

این موضوع را به‌عنوان یک کارمند سابق می‌گویم، این حس هم وجود دارد که به‌محض آنکه رئیس مشخص کند چه مسیرهایی را طی نخواهد کرد یا چه رویکردهایی را نمی‌خواهد در نظر بگیرد، پس تلاش می‌کنند راه‌حل‌هایی را در داخل این چارچوب‌ها پیدا کنند. فکر می‌کنم این آن‌چیزی است که اینجا مشاهده می‌کنیم.

*‌فکر می‌کنید یک دولت دموکراتیک متفاوت چه‌کار می‌کند؟ چه اقداماتی می‌تواند برای تفاوت ایجاد کردن، انجام دهد؟

به‌نظرم یک دولت دموکراتیک متفاوت می‌توانست پیش از هفتم اکتبر این موضوع را جدی‌تر بگیرد. این را هم در نظر بگیرید که ما به دور دیگری از روند معمول صلح نیاز داشتیم. اما سال‌های سال است که سازمان‌های مردم‌نهاد بین‌المللی، فلسطینی‌ها، مقامات امنیتی اسرائیل و اعضای کنگره از جمله رئیس سابق من در مورد غزه هشدار می‌دهند. این ایده که می‌توانیم فلسطینی‌ها را به گوشه‌ای برانیم و مشکلات را بدون هیچ تبعات واقعی مدیریت کنیم، در هفتم اکتبر به‌عنوان یک فانتزی نشان داده شد.

پس از هفتم اکتبر، فکر می‌کنم و امیدوارم هر دولت دموکراتی که روی کار بیاید همان کاری را ‌کند که بایدن انجام داد: حمایت تمام‌عیار، همدردی کامل و زمان کافی برای هضم آنچه در هفتم اکتبر با تمام وحشت‌هایش اتفاق افتاده و همچنین در کنار اسرائیل ماندن درحالی‌که از مردم خود دفاع می‌کند.

هرچند نسبتاً سریع در مقطعی مشخص شد آنچه قرار بود در غزه اتفاق بیفتد فقط دفاع از خود نبود. خیلی زود مشخص شد که این جنگی برای انتقام‌گیری بود. اظهارات بی‌شماری از سوی مقامات دولت اسرائیل داریم که بسیاری از آنها به‌عنوان اتهام به نسل‌کشی در پرونده آفریقای جنوبی در دیوان کیفری بین‌المللی جمع‌آوری شده‌اند. ما با چشمان خودمان تاکتیک‌های به‌کارگرفته‌شده روی جمعیت فشرده‌شده غیرنظامیان در غزه را دیده‌ایم. یک دولت دموکراتیک متفاوت ممکن بود این موضوع را جدی‌تر بگیرد و خیلی زودتر با فوریت بیشتری اقدام کند.

*‌یعنی به‌جای اینکه در سازمان ملل و دیوان کیفری بین‌المللی روابط عمومی اسرائیل باشد، برای این کشور تسلیحات بفرستد و غیره؟

بله، نه‌فقط روابط عمومی در سازمان ملل بلکه در کل. متاسفم، اما من صحبت‌های جان کربی، سخنگوی امنیت ملی را شنیدم که بسیار تکان‌دهنده بود. یعنی، او برای چه‌کسی حرف می‌زند؟ آنها فقط تمام اتفاقاتی را که با چشمان خودمان می‌بینیم انکار می‌کنند و بر این ادعای خود اصرار می‌کنند که هیچ شواهدی ندیده‌اند که اسرائیل مرتکب جنایات جنگی شده است. این یک مزخرف آشکار است.

*‌پس سوال خود را پاسخ دهید: برای چه کسی صحبت می‌کند؟‌ فکر می‌کند مخاطبش کیست؟ مخاطبش رئیس‌جمهور است؟

فکر می‌کنم واضح است که برای رئیس‌جمهور صحبت می‌کند، کاری که باید انجام دهد. این همان مسئله‌ای است که باید ما را نگران کند چون پیام این است که جو بایدن به آنچه می‌خواهد و نیاز دارد ادامه می‌دهد...

‌داشتم به رابطه آمریکا و اسرائیل فکر می‌کردم که چه چیزی آن را منحصربه‌فرد می‌کند اما سپس به روابط‌مان با عربستان سعودی رسیدم. حتی یازده سپتامبر چرخش بزرگی در این رابطه ایجاد نکرد. به روابط‌مان با پاکستان نگاه می‌کنم که پس از یک دهه روابط بسیار بد در دوران «جنگ علیه ترور»، با پیدا شدن اُسامه بن‌لادن در نزدیکی یک پایگاه نظامی پاکستانی، به اوج رسید. این رابطه در نهایت در برخی موارد تغییر کرد اما عمدتاً به‌همان شکل باقی ماند. به‌نظرم یک جنبه تمایل به حفظ وضعیت موجود در سیاست خارجی آمریکا وجود دارد. شما آن را چگونه می‌بینید؟

به‌نظرم نقطه آغاز منطق امنیت مشترکی که پشت روابط آمریکا و عربستان، پشت روابط آمریکا و پاکستان و پشت روابط آمریکا و اسرائیل وجود دارد، به دوران جنگ سرد برمی‌گردد، سپس وارد دوران پس از جنگ سرد و به‌ویژه دوران جنگ علیه ترور شده است. حالا آن را در رقابت استراتژیک با چین می‌بینیم که تهدید جدیدی است و باید با سرپا نگه داشتن روابط با تمام دولت‌های مشکل‌ساز، از خودمان در برابر آنها محافظت کنیم. همیشه بهانه‌ای برای این کار وجود دارد. به‌نظرم ما باید از هزینه‌های این منطق که به‌طور مرتب مشاهده می‌کنیم، آگاه باشیم.

اما به‌نظرم نوعی همدردی سیاسی و فرهنگی بین آمریکا و اسرائیل وجود دارد که تاثیری واقعی بر سیاست دارد. در این مورد، شرایط متفاوت است. فقط صنایع تسلیحاتی نیست، فقط لابی اسرائیل نیست.

من در کلیسای انجیلی بزرگ شده‌ام. نوعی همذات‌پنداری با اسرائیل وجود داشت که در درک من از تاریخ منطقه و دین خودم شکل گرفت. این موضوع به‌نظرم برای اکثر آمریکایی‌ها، حتی برای آن عده‌ای که خیلی سیاسی نیستند یا این مباحث را از نزدیک دنبال نمی‌کنند، صدق می‌کند. بایدن به‌وضوح اعلام کرده که این بخشی از درک و هویت اوست. در نتیجه یک پشتوانه سیاسی و فرهنگی از روابط اسرائیل و آمریکا وجود دارد که به‌نظرم به‌اندازه دیگر کشورهایی که نام بردیم وجود نداشته یا نخواهد داشت.

اگرچه من معتقدم این موضوع در حال تغییر است، درست است؟ ما افراد بیشتر و بیشتری را داریم که ریشه‌شان به خاورمیانه و دیگر کشورهای منطقه و جهان برمی‌گردد که نسبت به اینکه این رابطه چگونه باید پیش رود و اعمال استاندارد‌های دوگانه‌ای، دیدگاه متفاوتی دارند. پس همانطور که پیش می‌رویم به بحث دیگری پیش کشیده می‌شود.

* ‌۸ ماه گذشته مرا به این فکر وامی‌دارد که شاید کمتر از آنکه فکر می‌کردم تغییری رخ داده. با اینکه حدس می‌زنم یکی از جواب‌ها این باشد که سیاست عملاً تغییر کمی داشته و شرایط در حال تغییر است. دولت بایدن تصمیم گرفته از روش‌هایی که در آن سیاست تغییر کرده، استفاده نکند.

خب، فکر می‌کنم آنچه مشاهده کرده‌ایم این است که زمانی که رئیس‌جمهور دیدگاه جداگانه‌ای دارد، می‌تواند مشی سیاسی را تا حد بسیاری تعیین کند. از کسی پوشیده نیست که رئیس‌جمهور قدرت بسیاری در تعیین مسیر سیاست خارجی آمریکا دارد. اما فکر نمی‌کنم کسی بتواند به 8 ماه گذشته نگاهی بیاندازد (و تغییرات را نبیند) چه اعتراضات خیابانی باشد، چه چادر زدن [دانشجویان] یا سخنرانی چاک شومر، که فکر می‌کنم فوق‌العاده منحصربه‌فرد بود. نمی‌توانستم تصور کنم سناتور شومر همین چند سال پیش می‌توانست چنین سخنرانی‌ای را ایراد کند. اما فقط شومر نیست. دیگر اعضای کنگره هم می‌توانند درباره این مسئله به‌‌روشی منتقدانه‌تر صحبت کنند و فکر می‌کنم این بازتابی از تغییر در سیاست است.

*‌در ۱۴ مارس، شومر در سخنرانی خود گفت که اسرائیل باید از نتانیاهو عبور کند و دوران نتانیاهو برای اسرائیل خوب نبوده است. حالا نتانیاهو ماه دیگر وارد کنگره آمریکا می‌شود. برنی سندرز، رئیس پیشین شما گفته بود در این جلسه شرکت نمی‌کند. به‌سختی می‌توان درک کرد چرا شومر او را دعوت کرده است.

فکر می‌کنم این ترفندی از سوی مایک جانسون، رئیس مجلس و تقریباً همکاری کامل نتانیاهو هم در آن دخیل بود. متاسفانه سناتور شومر و حکیم جفریز، رهبر اقلیت، با آن همراهی کردند. به‌نظرم دعوت از نتانیاهو اقدامی حیرت‌آور بود. باورپذیر است که او به حمایت از جنایات جنگی متهم شده. کسی که حتی پیش از این جنگ سابقه عظیمی در حرف‌های دوپهلو، نژادپرستانه و فساد دارد. کسی که به‌طور خاص با رئیس‌جمهور دموکرات همراه نبوده، کسی که آشکارا آرزوی بازگشت ترامپ را دارد. چرا این هدیه بزرگ را به او تقدیم کنیم؟

‌*خب پاسخ شما به سوال خودتان چیست؟

به‌نظرم واضح است که شومر و جفریز تصمیم گرفتند برای تحمل کمترین مقاومت سیاسی یا ‌کمترین دردسر، بهتر است با آن همراه شوند. من به دلایل سیاسی یا اخلاقی با این ارزیابی مخالفم.

به‌نظر نمایش خوبی از برند لیبرال صهیونیسم شومر است، جایی که قرار نگرفتن اسرائیل در یک مسیر خوب به‌رسمیت شناخته شده است. این آگاهی وجود دارد که نتانیاهو بازیگر بدی است اما آنها در گام‌هایی که در رابطه با آن برداشته شده‌اند به‌نظر ناپایدار و ناموفق بوده‌اند یا ضعیف.  به‌نظرم درست است. اما بیایید اشاره کنیم که سناتور شومر حتی در سخنرانی خود، هر چقدر هم غیرمستقیم، به‌استفاده از فشار برای اعمال تغییر سیاست‌های آمریکا در قبال اسرائیل اشاره کرد. در حال حاضر درباره مشروط کردن یا محدود کردن کمک‌های نظامی به اسرائیل صحبت می‌کنیم که چند سال پیش حرفی از آن نمی‌زدیم. برای مدت‌های طولانی بخش بحث‌برانگیز مسئله، همین بود. هیچ‌کس این ایده را تایید نمی‌کند یا از آن حمایت نمی‌کند که واقعاً باید قانون موجود مبنی بر کمک‌های نظامی مشروط، اعمال شود. می‌خواهم تاکید کنم که این‌ها ایده‌های جدیدی نیستند. این‌ها اقدامات ویژه‌ای نیستند که مردم می‌خواهند فقط در قبال اسرائیل اعمال شود. قانون موجود آمریکا کمک به هر کشوری را مشروط می‌کند. بایدن در جایگاهی قرار گرفته که منطق کمک مشروط را پذیرفته است، حتی اگر از این ابزار استفاده مفیدی نکرده باشد. بیان این ایده در گذشته تکان‌دهنده و نامأنوس بود اما حالا دارد ابراز می‌شود، حتی اگر به‌نظر من به‌اندازه کافی نباشد.

*‌بایدن در بیانیه خود در توضیح اینکه چرا به‌دنبال توافق آتش‌بس است، می‌گوید که اسرائیل انجام حمله دیگری مثل هفتم اکتبر را غیرممکن کرده است. این سوال را پیش می‌آورد که اگر توافق آتش‌بس نابود شود، اگر توافق آتش‌بس از بین برود، آیا آمریکا همچنان از جنگ حمایت می‌کند؟ فکر می‌کنید واقعاً آمریکا دست از حمایت از جنگ برمی‌دارد؟

متاسفانه این فکر را نمی‌کنم. اما به‌نظرم این یکی از مهم‌ترین بخش‌های آن سخنرانی بود. فکر می‌کنم او داشت به‌طور هوشمندانه‌ای به اسرائیل و نتانیاهو روایت پیروزی را پیشنهاد می‌داد. اما بایدن با اذعان به آن، حداقل در لفظ، تعدادی از گزینه‌های خود را محدود کرد چون او حالا علناً اعلام کرده که یکی از اهداف اصلی این جنگ به‌دست آمده است.

براساس گزارش‌ها همچنان بیش از 100 نفر در غزه گروگان‌اند. آزاد کردن آنها هم یکی از اولویت‌هاست. اما بهترین روش برای آن، همانطور که دیدیم، از طریق یک مذاکره و توافق است. حال سوال اینجاست، با‌وجود اذعان علنی به اینکه اسرائیل به این هدف اصلی دست پیدا کرده، چگونه می‌توانیم همانند گذشته به حمایت تسلیحاتی ادامه دهیم؟ همانطور که شما می‌گویید با نگاهی به داستان 8 ماه گذشته، من متاسفانه شکی ندارم که بایدن همچنان به حمایت‌هایش ادامه می‌دهد.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی