وحدت ملی یا شکاف سیاسی؟
انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم زودتر از آنچه فکر میکردیم آغاز شد. نه بهخاطر سقوط هلیکوپتر رئیسجمهور و هیئت همراه و نه به خاطر درگذشت او و فعال شدن ماده ۱۳۱ قانون اساسی، بلکه بهخاطر رفتار عجیب برخی اعضای کابینه سیزدهم که به فاصله چند ساعت از وقوع حادثه و حتی قبل از اعلام رسمی آن، فعالیت انتخاباتی را کلید زدند.
سیدابراهیم رئیسی، هشتمین رئیسجمهور و رئیس دولت سیزدهم امروز در مشهد دفن میشود. ایران هنوز در شوک این حادثه است. درحالیکه طی چند روز گذشته، مقامات ارشد دولت قبل در پیامهای تسلیت یا گفتوگوهایشان به نیکی از مرحوم رئیسی و دیگر سرنشینان هلیکوپتر یاد کردند، بخش اندک اما پرسروصدایی از کابینه سیزدهم که در رسانه رسمی و فضای مجازی نیز قدرت مانور دارند، خط انتخابات را آغاز کردند؛ با زدن همان افراد.
۱- در کمال ناباوری، طی دو سه روز گذشته شاهد بازی عجیبی بودیم. این بازی را در سه لایه تعریف میکنم: رسمی، نیمهرسمی و غیررسمی. در لایه رسمی هرکدام از این دولتمردان یا مقامات نزدیک به دولت که آمدند از رئیسجمهور فقید و وزیر خارجه شهید تعریفی کنند، بخشی از صحبتهایشان را به کوبیدن مقام پیشین اختصاص دادند.
سخنگوی دولت آمد در دانشگاه تهران از ولایتمداری مرحوم رئیسی تعریف کند، پیشینیان را کوبید. مهرداد بذرپاش نیز گفت که خیلیها به دنبال تکدورهای شدن مرحوم رئیسی بودند و احتمالاً امروز خوشحال هستند.
علیرضا زاکانی، شهردار پایتخت گفت ای کاش عدهای تبیین کنند که رئیسی چه تحویل گرفت و امروز چه چیزی تحویل میدهد. منوچهر متکی صبح چهارشنبه در تلویزیون میخواست مرحوم امیرعبداللهیان را ارج بنهد، دوگانه «دیپلماسی و میدان» را پیش کشید تا به محمدجواد ظریف کنایه زده باشد.
در لایه نیمهرسمی، مجریان تلویزیونی و کارشناسانی بودند که این دوگانهها را ادامه دادند. در این لایه بهخصوص در زمینه بحث سیاست خارجی و دوگانههای «دیپلماسی ذلت و عزت» و «دیپلماسی و میدان» صحبتهای فراوانی شد.
در لایه غیررسمی نیز همین دوگانهها و مقایسهها با کوبیدن دو شخصیت دولت پیشین یعنی روحانی و ظریف با شدت بیشتری ادامه پیدا کرد؛ درحالیکه ساعاتی قبل محمدجواد ظریف با صدای لرزان روی آنتن زنده شبکه۲ آمد و از همبستگی مردم و آینده کشور صحبت میکرد.
بحث خوب بودن دولت روحانی یا بد بودن دولت رئیسی (یا برعکس) نیست. بحث رفتاری است که طی چند سال گذشته در لایههای مختلف از سوی جریان حاکم و رسانههای حامی آن انجام شده و حتی سوگ رئیسجمهور هم آن را متوقف نکرد.
۲- این رفتار را باید از نگاه کلان نیز بررسی کنیم و ببینیم این رفتار در چه شرایطی بروز داده میشد. گروههای مختلف سیاسی مخالف و منتقد دولت، نسبت به این موضوع واکنش نشان دادند، تسلیت گفتند و خواستار بررسی ابعاد مختلف آن شدند.
بررسی ابعاد موضوع بسیار مهم است؛ چراکه نباید از کنار سقوط هلیکوپتر حامل رئیسجمهور به آسانی گذشت. اما آنچه در حال حاضر باید مورد توجه قرار بگیرد، این است که گروههای سیاسی مغضوب مثل نهضت آزادی ایران با واکنش خود نشان میدهند که درگذشت رئیسجمهور یک امر ملی است و باید نگاهی انسانی نیز به آن داشت، اما اعضای دولت سیزدهم و همفکران سعی میکنند مسئله را به یک رقابت سیاسی و جناحی تقلیل بدهند.
وزرا و دولتمردان انگار هیچ درکی از مسئله ملی ندارند و حتی قبل از آنکه رئیسجمهور به خاک سپرده شود، همچنان با رفتن از پشت این تریبون به آن تریبون، بازی کودکانه پیشین مبنی بر صحبتهای یکطرفه را که در سه سال گذشته داشتند، ادامه میدهند.
۳- نهاد انتخابات در کشورمان، از هر لحاظ در بدترین وضعیت ممکن قرار دارد. ازیکسو، شاهد پایینترین میزان مشارکت در انتخابات مجلس دوازدهم بودیم و مجلس پیش رو مدال پارلمان حداقلی را از مجلس یازدهم ربود. از سوی دیگر، تحولات و وقایعی که حداقل طی ۵سال گذشته در کشور افتاده، رویگردانی بخش بزرگی از جامعه از صندوق رای را رقم زده است.
سه ضلع اصلاحطلب، اصولگرا و ساخت قدرت هرکدام به اندازه خود در این رویگردانی مقصر هستند. در چنین شرایطی، انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم را در پیش داریم. انتخابات ریاستجمهوری و مجلس یا یکدیگر متفاوت هستند؛ اما آیا قرار است این رفتارها، تنور این نهاد سرد را داغ کند یا باعث رویگردان شدن افراد بیشتری از صندوق رای شود؟
فرقی نمیکند چنین اتفاقی برای یک رئیسجمهور جناح راست، چپ یا جریان اعتدال بیفتد. چنین اتفاقی یک امر ملی است و نباید به یک امر جناحی گذرا تقلیل داده شود. انتظار از دولتمردان کابینه سیزدهم و برخی چهرههای سیاسی این بود که حداقل تا دفن رئیسجمهور صبر کنند بعد رخت انتخابات بپوشند.
۴- هنوز نمیدانیم چهرهها و جریانهای اعتدال یا اصلاحطلب ممکن است در این انتخابات حضور داشته باشند یا نه. ازیکسو، باید مشخص شود تصمیم آنان چیست و از سوی دیگر، باید دید که شورای نگهبان چه کسانی را از فیلتر خود عبور میدهد. البته که داشتن یک کاندیدای مناسب در انتخابات یک مسئله و قصد بدنه رای اصلاحطلب و خاکستری برای حضور در انتخابات مسئله دیگری است.
فرض را بر این بگذاریم که این بدنه رای با توجه به احتمال حضور یک کاندیدای مناسب در انتخابات چهاردهم وارد خواهد شد؛ اما نشانه عیانی وجود ندارد که روند خالصسازی متوقف شده باشد.
اگر این دو شرط برآورده شود (مشارکت بدنه رای منتقدان دولت سیزدهم و کاندیدای مناسب)، «ممکن» است انتخابات پیش رو رقابتی شود. درغیراینصورت، باز هم یک رقابت درونگروهی اتفاق خواهد افتاد که نگرانی خاصی در پی ندارد و نیازی به این رفتارها نیست.
این افراد بیشتر باید نگران کارنامه سهساله دولت و رفتارهای چند ماه گذشته در تقابل داخلی اصولگرایان باشند که میتواند در این انتخابات پیشبینینشده مؤثر باشد و شاید نتیجهای متفاوت از انتظار آنان را رقم میزند.