| کد مطلب: ۱۴۷۶۱

اصولگرایی اصیل

هنگامی که یک کشور درگیر بحران یا تنش‌های عمیق خارجی می‌شود، مهمترین مسئله آن باید پرهیز از تشدید شکاف‌های داخلی و به حداکثر رساندن وحدت ملی باشد. به‌ویژه اینکه همه نیروهای داخلی، به‌‌رغم تفاوت‌های جدی‌ای که با هم دارند، چون شهروند یک کشورند، پس رمز اتحاد آنها همین شهروندی است و اگر بقا و موجودیت کشور در خطر قرار بگیرد همگان باید در کنار یکدیگر متحد و به دفاع از کشور برخیزند.

این واقعیتی است که بارها دیده شده است. در جریان جنگ اول و دوم جهانی به‌‌رغم اختلافات عمیق میان نیروهای چپ و راست هر کشوری هنگامی که با دشمن میهن خود مواجه می‌شدند، در سنگر واحد به جنگ پرداختند.

به همین علت گفته می‌شد که اختلاف لیبرال‌ها و سوسیالیست‌های یک کشور در زمان جنگ کمتر از اختلاف هر کدام آنان با احزاب نظیر خودشان در کشور مقابل بود. نکته دیگر اینکه در چنین تنش‌هایی فرصت برای ورود به جزئیات نیست.‌ جزئیاتی که گرچه مهم و درباره آنها اختلاف است، اما می‌تواند منشأ چنددسنگی باشد.

موضع‌گیری روز گذشته آقای خاتمی درباره تنش موجود میان ایران و اسرائیل از این حیث اهمیت دارد که دو ماه پیش، از شرکت در انتخابات مجلس امتناع کرد. آقای خاتمى در سخنانی در جمع مشاوران خود گفت: «پاسخ ایران به جنایت اسرائیل مدبّرانه، شجاعانه، منطقی و قانونی بود... عملیات پهپادی و موشکی ایران علیه اسرائیل با لحاظ همه جوانب امر در چارچوب مقررات روشن و مناسبات قانونی بین‌المللی صورت گرفت... عملیات ایران حاوی این پیام روشن بود که اسرائیل تصور نکند که هر جنایت و شرارت و عمل خلاف مقررات مسلم بین‌المللی انجام دهد و نهادهای بین‌المللی هم در مقابل آن به وظیفه قانونی خود عمل نکنند، بی‌پاسخ می‌ماند. جمهوری اسلامی نشان داد که توان و تدبیر لازم در تأمین منافع خود و برخورد با تجاوز و جنایت را دارد.»

در پایان اظهار امیدواری کرد که با قطع جنایت‌های رژیم اشغالگر و برقراری آتش‌بس، مردم مظلوم غزّه از این وضعیت پررنج و عذاب رهایی یابند و منطقه که سخت نیازمند امنیت و پیشرفت است، روی آرامش را ببیند. روشن است و همه می‌دانند که سیاست خارجی اصلاحات همچون سیاست داخلی تفاوت‌های جدی با وضع موجود دارد و این تفاوت را از نتایج سیاست خارجی در دوره ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ با دوره‌ بعدی تا 1392 و دوره اخیر از ۱۴۰۰ به این سو می‌توان مشاهده کرد.

ولی وضعیت اسرائیل و رفتار بی‌ثبات‌کننده آن به‌کلی مستثنا است. به‌ویژه در جنایات جنگ اخیر در غزه و نیز زیر پا گذاشتن بدیهیات حقوق بین‌الملل که متاسفانه با سکوت و حمایت صریح یا ضمنی بلوک غرب همراه است. این موضع آقای خاتمی را باید در کنار تنگ‌نظری‌های رسمی و نیز موضع انتخاباتی دو ماه پیش ایشان دید.

اینکه این رفتارهای وحدت‌شکن بخشی از نیروهای غالب نمی‌تواند توجیهی باشد برای ندیدن وضعیت خطیر کشور و اصول ملی، همچنان که رای ندادن در انتخابات گذشته به معنای فاصله‌گیری از سیاست اصلاح‌طلبانه نیست، بلکه برعکس همیشه این آمادگی وجود دارد که ضمن تاکید بر اصول اصلاح‌طلبی از مواضع درست نیز حمایت شود و این رفتار ۱۸۰ درجه مغایر با رفتارهای کسانی است که خود را اصولگرا معرفی می‌کنند ولی در واقعیت هیچ چیز جز چسبیدن به قدرت اصل و‌ هدف پایانی مورد اتفاق آنان نیست.

کافی است نگاهی بیاندازیم به دوران سخت خاتمی و روحانی که چگونه تندروهای قدرت‌پرست علیه سیاست خارجی آنان اقدام عملی می‌کردند و حتی به آقای هاشمی هم رحم نمی‌نکردند و آن مشکلات را در غرب و آلمان برای دولت او ایجاد کردند تا اهداف ضدملی خود را پیش ببرند.

آنان آن اندازه در دشمنی‌های شخصی و قدرت‌طلبی‌های مبتذل غرق بودند که حاضر شدند در دوره احمدی‌نژاد سیاست مثلاً تهاجمی پیش بگیرند و به رادیکال‌ترین شکل، حتی در نفی هولوکاست سمینار گذاشتند، ولی امروز حتی یکی از آنان نیست که نه از کودکان بی‌پناه غزه دفاع کند و نه از تمامیت ارضی ایران.

کافی است نگاهی به مواضع آنان در موضوعات مشابه داخلی و اقتصادی در این دو دهه بیاندازیم تا ببینیم تا چه اندازه تحت سیطره منطق دوگانه قرار دارند. روزی برای دلار ۲۰هزار تومانی و تورم ۳۰درصدی فریاد «وااسلاما» سر می‌دادند و حتی در سال۱۳۹۶ به خیابان آمدند و خود را نماینده گرسنگان جا می‌زدند؛ درحالی‌که شکم‌های برآمده آنان از فرط خوردن جای خالی نداشت. ولی روز دیگر دلار چند برابر بالاتر و تورم ۴۵درصدی را هم نادیده می‌گیرند و‌ حتی توجیه می‌کنند. این تفاوت اصولگرایان رسمی با «اصولگرایی اصل و واقعی» است.

دیدگاه

سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار