| کد مطلب: ۱۴۴۶۵

شفافیت تجزیه‌ناپذیر

فرض کنیم اعلام شود که فلان فرد یکی از اَبَربدهکاران بانکی است. خُب! این مسئله یک گام به سوی شفافیت است؛ ولی چه فایده‌ای دارد؟ در واقع، پرسش این است که چرا پیشتر سیاهه بدهکاران بانکی اعلام نمی‌شد؟ اگر اعلام بدهکار بودن یک نفر به نظام بانکی هیچ مابه‌ازا و نتیجه‌ای عملی نداشته باشد، چه اهمیتی دارد؟ آیا چنین اعلامی موجب بازگرداندن بدهی‌های وی به بانک می‌شود؟ آیا دلایل و علل پرداخت وام به فرد بدهکار نیز اعلام می‌شود؟ آیا معلوم می‌شود که چرا نپرداخته است؟ آیا در تراز بانکی کشور اثری می‌گذارد؟ و حتی آیا دیگر به او وام نمی‌دهند؟

حالا که معلوم شده بانک‌ها به زیرمجموعه‌های خود وام می‌دهند یا پول‌های مردم را در بنگاه‌داری صرف می‌کنند آیا اقدامی صورت خواهند داد؟ اگر شفافیت منجر به نتیجه‌ای عملی نشود، فایده چندانی ندارد. مطالبه اصلی مردم این نیست که لیست اَبَربدهکاران اعلام و تمام شود. پرسش این است که آنان چرا و طی چه سازوکاری وام گرفته‌اند؟ و شرایط وام دادن به آنان چگونه بوده که می‌توانند وام خود را پس ندهند و همچنان اَبَربدهکار محسوب شوند؟ چرا ضوابط اعطای وام به آنها رعایت نشده؟ چه کسانی پشت این پرداخت‌ها قرار دارند؟ چه تخلفاتی در پرداخت این وام‌ها و به وسیله چه کسانی رخ داده است؟ دولت برای اصلاح این روند زیان‌بار چه اقداماتی کرده است؟

در واقع، شفافیت فقط گام اول است. اتفاقاً اگر اقدامات بعدی انجام نشود، بر افکار عمومی نیز اثرات منفی می‌گذارد. نمونه روشن آن ماجرای مدرسه علمیه آقای صدیقی است که از سوی آقای یاشار سلطانی مدارک آن منتشر گردید، هرچند ابتدا با توجیهات عجیب و غریب سعی در نفی ماهیت این اقدام کردند، ولی پاسخ‌های بعدی و اسناد رسمی نشان داد که هم نفی اولیه نادرست بوده و هم اینکه تخلف محرز است. تا اینجا خوب بود، ولی هنگامی که این پرونده مورد پیگرد قضایی قرار نمی‌گیرد، آثار منفی آن آغاز می‌شود و به‌طور طبیعی امید مردم را به وجود عدالت و رسیدگی عادلانه ضایع می‌کند.

از سوی دیگر، نظام‌های طرفدار شفافیت در همه زمینه‌ها شفاف عمل می‌کنند و شفافیت را نمی‌توان گزینشی انجام داد. اگر از مردم بپرسید که میان شفافیت اَبَربدهکاران بانکی و فساد چای دبش و نهاده‌های دامی کدام‌یک در اولویت هستند، به‌طور قطع مردم این فسادها را ذکر می‌کنند که به احتمال فراوان فسادهای دیگری نیز در کنار آنها هست. سازوکار ابربدهکار شدن تا حدی روشن است گرچه حامیان این بدهکاران هنوز مشمول شفافیت نشده‌اند، ولی فساد 3/7میلیارد دلاری همچنان در پرده‌ای از ابهام است.

دولتی که از تامین چند ده میلیون دلار برای خرید شیر خشک کودکان ناتوان است، درحالی‌که شعار فرزندآوری آن گوش فلک را کر می‌کند، چگونه و طی چه سازوکار اداری 3/7میلیارد دلار را به یک نفر داده است؟ همچنان حتی یک خط گزارش رسمی درباره این سازوکار پرداخت و نیروهای مرتبط با آن منتشر نشده است! نمی‌شود که لیست بی‌خاصیت شده اَبَربدهکاران بانکی را منتشر کنید ولی یک جمله یا توضیح درباره این فساد بزرگ نگویید؟ نکند این نوع شفافیت ناقص، برای پنهان کردن فسادهای بزرگ‌تر است!

این‌گونه عمل کردن در خوشبینانه‌ترین حالت نوعی از سر باز کردن یا ادعای عمل به یک وعده است تا بار تعهد آن را از دوش بر زمین بگذارند و در نگاه بدبینانه با این هدف که به جای نشانی درست، آدرس غلط داده شود. نام‌ها مشکلی را حل نمی‌کند خاصه وقتی برخی بتوانند توجیهاتی بیاورند یا ادعا شود در مقابل دارایی و املاک هست و حق مردم ضایع نمی‌شود. پرسش اصلی درباره سازوکارهاست و اینکه چرا مثلاً سندیکای چای با اعضای قدیمی نمی‌تواند از کمک‌های قابل توجه برخوردار شود ولی مبالغ کلان در اختیار چای دبش قرار می‌گیرد؟ شفافیت، امری پسندیده است اما به تعبیر قرآن نمی‌توان نؤمن ببعض و نُکفر ببعض بود. یعنی جاهایی ایمان داشت و جاهایی کافر بود. شفافیت باید همه‌گیر و فراگیر باشد. در این صورت فهرست اعلامی به‌عنوان بخشی از قاب کلی شفافیت اهمیت دارد و در غیر آن نه.

دیدگاه

سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار