| کد مطلب: ۱۴۲۹۹

مسافران متنوع و قطار پیشرفت

هنگامی که اژدهای اقتصادی چین بیدار شد و آغاز به حرکت کرد، همگان تعجب می‌کردند که چگونه از مرده‌ریگ مائوتسه‌تونگ، چنین رشد شتابانی به ثمر رسیده که دنیا را انگشت به دهان کرده است؟ تحلیل‌ها متنوع بود.

برخی آن را به فرهنگ کنفسیوسی، برخی به تشکیلات قدرتمند حزبی، برخی به روحیه و هوش زردهای آسیای جنوب شرقی و... ربط دادند؛ چینی که بزرگترین جمعیت فقیر را داشت، فقط طی چند دهه، خط بطلان بر وجود فقر کشید. این تحلیل‌ها زمانی بود که شاهد کشور بزرگی در کنار چین بودیم که همچنان مردم آن در فقر و فلاکت زندگی می‌کردند. هندوستان؛ که نکته مهم آن همان داشتن حدی از دموکراسی میراث استعمار بود که گرچه دموکراسی واقعی نیست، در هر حال هرچه بود، سرمایه خوبی بود.

شاید کمتر کسی تصور می‌کرد که هندی‌ها در غیاب ویژگی‌های مثبت چین، بتوانند چنین جهش اقتصادی را آغاز کنند و طی دهه اخیر با میانگین رشد سالانه ۸درصد ظرفیت اقتصادی خود را بیش از دو برابر افزایش دهند. مردمی بودایی که هنوز در بند سنت‌های عجیب خود هستند و برخلاف چین که از طریق فشارهای سیاسی و انتظامی و اداری رشد جمعیت را مهار کرد، در هندوستان چنین اراده‌ای وجود نداشت، به این علت که امکان شکل‌گیری و اجرای آن نبود. در نتیجه توانستند رشد اقتصادی را با رشد جمعیت سازگار کنند و فقط از طریق رشد اقتصادی آن را مهار کردند.

در نتیجه تعداد جمعیت هند در سال گذشته از چین هم بیشتر شد، ولی همچنان به رشد اقتصادی مستمر و پایدار و بالا ادامه داد؛ هرچند نه به اندازه چین ولی در حال حرکت به سوی قدرتمندتر شدن است. کشورهای آسیای شرقی و جنوبی با توسعه خود در حال تغییر جایگاه این قاره در جهان هستند. تجربه چین و هند نشان می‌دهد که بزرگی کشورها نه مانعی برای توسعه، بلکه مزیتی مهم برای رشد اقتصادی محسوب می‌شود. نه‌فقط هند، بلکه اندونزی، ویتنام و اخیراً بنگلادش پس از کره و سنگاپور و مالزی و تایوان و پیش از اینها ژاپن نشان داده‌اند که اگر قطار یک کشور روی ریل‌های توسعه و شکوفایی اقتصادی قرار گیرد، فراتر از فرهنگ و دین و حتی اندازه و سطح توسعه اقتصادی قبلی، آن کشور می‌تواند با سرعت به سوی توسعه و بهبود وضع عمومی مردم حرکت کند. متاسفانه باید گفت که طی دو دهه گذشته تنها منطقه‌ای که بر تعداد فقرایش اضافه شده، خاورمیانه و شمال آفریقاست. در مقابل، آسیای شرقی در دو دهه اخیر تعداد فقرای خود را از 40درصد جمعیت به زیر یک درصد رسانده است و این را باید معجزه دولت‌های توسعه‌گرا نامید.

کافی است که بگوییم در مدت کوتاهی در هندوستان نیز فقط 135میلیون نفر از  زیر خط فقر نجات یافته‌اند. گرچه توسعه و رشد اقتصادی در همه این کشورها همراه با تبعاتی نیز هست، از جمله پیدا شدن اَبَرثروتمندان (گزارش امروز هم‌میهن تعداد زیاد این افراد را در هند توضیح داده است) یا مشکلات محیط‌زیستی و... ولی در کنار آنها نیز میلیون‌ها نفر از فقر و بیکاری نیز نجات یافته‌اند، که در نبود رشد اقتصادی، همچنان فقیر می‌ماندند.

توسعه اقتصادی نه لزوماً وابستگی کامل به داشتن منابع دارد و نه لزوماً تابع مطلق فرهنگ‌ها و دین‌های گوناگون است و نه حتی پیشینه منفی جوامع می‌تواند مانع از گام گذاشتن در مسیر توسعه شود. داشتن منابع و فرهنگ مناسب و پیشینه مثبت؛ خوب است و تاثیرات سازنده‌ای در رشد و توسعه اقتصادی دارد، ولی شاید بتوان گفت مهمترین عامل وجود دولت و حکومت توسعه‌گراست که می‌تواند با قرار دادن قطار جامعه بر روی ریل پیشرفت و توسعه، همه مسافران قطار را با هر دین و آیین و فرهنگ و پیشینه ‌تاریخی، با این روند هماهنگ کند. این امر محصول درکی عقلانی و تاسیس نهادهایی مهم و نوعی همگرایی ملی است.

باعث تأسف است که ما هنوز نتوانسته‌ایم چنین شرایطی را فراهم کنیم تا به صورت پایدار رشدی اقتصادی را همراه با حذف فقر مطلق و پایداری سیاسی تجربه کنیم.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی