توصیههای ما و آنها
فقدان صدای رسمی واحد در ایران، زمینه را برای ناکارآمدی سیاستها فراهم میکند. در واقع هنگامی که یک گروه بر طبل تنش و جنگ و تقابل با مردم را بنوازند و گروه دیگر، سمفونی صلح و سازش و تفاهم را به صدا درآورند، به احتمال فراوان حکومت و جامعه چوب هر دو سیاست را میخورد بدون اینکه نان هیچ کدام را بخورد. ماجرای این روزهای ایران، چنین است.
از یک سو، قوه قضائیه در یک اقدام درست زندانیان مشهور به محیط زیستی را مشمول عفو کرده و آزاد میکند؛ اقدامی که در ادامه عفو معیاری سال 1401 و در پی اعتراضات پاییز همان سال به درک و فهم متقابل حکومت و مردم کمک میکند و اتفاقاً یکی از مهمترین شیوهها برای تقویت مواجهه مردم در برابر اقدامات خصمانه اسرائیل است. از سوی دیگر، روزنامه کیهان برای دستگاه قضایی دستورالعمل تعیین میکند که علیه رسانههای غیرهمسو با جریان رسانههای رسمی اقدام نماید تا این کار را به جای مقابله با اسرائیل فاکتور نماید! جالب اینکه همزمان چون نمیتوانند قیمت ارز را مهار کنند، بهجای پرداختن به راهکارهای علمی اقتصادی، راهکارهای امنیتی- قضایی را تجویز میکنند.
جالبتر اینکه همزمان نمایندگان استصوابی خودشان در مجلس هم نسبت به وضع اقتصادی و سکوت و انفعال دولت معترض شدهاند و طبعاً مطابق قاعده روزنامه کیهان اقدامات آنان باید همسو با اسرائیل تلقی و محکوم شود و در صورت نیاز برخورد قضایی هم با آنان بشود. واقعیت چیست؟ جریان اصلی و رسمی رسانهای کشور از صداوسیما گرفته تا کیهان و دهها خبرگزاری و نشریات ریز و درشت، شکست فاجعهباری خوردهاند و همچنان در حال افول و نزول هستند. ولی بهجای آنکه به علت این شکست خود بپردازند، مشغول حمله به این و آن شدهاند. حکومتی که موشک پیشرفته دارد، نیازمند رسانههای همسنگ و پیشرفته نیز هست. ولی پیشرفت رسانهای به معنای پیشرفت فنآوری آن نیست که همه نوع آن در اختیار آقایان هست.
پیشرفت رسانهای به منزله داشتن سیاستهای حقیقتمحور و مردمگرا و نویسندگانی آگاه به مسائل و کارشناس است که با استفاده از فنون رسانهای پیام خود را منتقل کنند. متاسفانه رسانههای جریان اصلی که جز دروغ، تور دیگری نمیبافند، هیچگاه از خود نمیپرسند که چرا مردم رغبتی به آنان ندارند؟ هرچند بودجههای کلان این ملت را صرف گذران زندگی خود میکنند.
روزنامهای که به جای توصیه به قوه قضائیه برای پرداختن به فساد 3/7میلیارد دلاری چای دبش و دیگر پروندههای کلان موجود و نیز به جای توصیه در باز کردن پرونده انتقال باغ امام جمعه تهران، آقای صدیقی، دنبال فشار به مطبوعات است؛ مطبوعات مستقلی که ساختار رسانههای ایران هر چه دارد از همین چند رسانه منتقد است، چنین روزنامهای معلوم است که به روشنی در کدام خط سیاسی است.
خط ملی یا ضدملی؟ خط مردم یا ضدمردم؟ خط عدالت یا فساد؟ به جای این توصیههای ضدمردمی، از دستگاه قضایی میخواهیم که فوری گزارشی از فساد 3/7میلیارد دلاری ارائه کند و کلیه افرادی را که در این جنایت اقتصادی دست داشتهاند، معرفی و دادگاه آنان را به صورت علنی برگزار کند. مسکوت گذاشتن این فساد مالی وحشتناک شایسته نیست و موجب از میان رفتن امید و اعتماد مردم میشود.
همچنین، توصیه میکنیم و میخواهیم که اگر رفتارهای مجرمانه در ماجرای انتقال باغ مدرسه آقای صدیقی وجود دارد (که ظاهراً وجود دارد) را هرچه زودتر در قالب کیفری رسیدگی نماید و حقیقت ماجرا را به اطلاع عموم برسانند و معلوم نمایند که چه کسانی در این ماجرا دروغ گفته و مرتکب جرم شدهاند؟ این درخواستها همگی قانونی و اخلاقی است و مغایر با توصیههای غیرقانونی کیهان است.