سرپوش گذاشتن بر جنایت/ چرا آمریکا مانع از افشای جنایتهای اسرائیل میشود؟
نشریه نیولاینز در گزارشی حمایت آمریکا از جنایت متحدانش را یک الگوی تکرارشونده میخواند که صرفاً شامل اسرائیل نمیشود: «واکنش آمریکا به جنایات جنگی اسرائیل نه منحصربهفرد است و نه غیرمنتظره. ایالات متحده از زمانی که به یک ابرقدرت جهانی بدل شد، بارها جنایات متحدانش را که با تسلیحات آمریکایی انجام شده، انکار کرده، کماهمیت جلوه داده یا بر آنها سرپوش گذاشته است. همچنین، تلاشها برای پایان دادن به خشونت را با استفاده از حق وتو در سازمان ملل مسدود کرده و نهادهای حقوقی بینالمللی و سازمانهای حقوق بشری را به دلیل تلاش برای پاسخگو کردن عاملان بر اساس حقوق بشردوستانه بینالمللی، مورد حمله قرار داده است.»
همزمان با تداوم نقض حقوق فلسطینیان توسط دولت و نیروهای نظامی اسرائیل، دولت آمریکا میکوشد تا پروندههای نقض حقوق بشر از سوی تلآویو را مسکوت بگذارد.
تابستان ۲۰۲۲، چند ماه پس از قتل شیرین ابوعاقله، خبرنگار الجزیره در کرانه باختری، وزارت امور خارجه آمریکا ارزیابی خود را از این حادثه منتشر کرد. در این ارزیابی نوشته شده بود که یک سرباز اسرائیلی «احتمالاً مسئول شلیک به این خبرنگار است» اما «هیچ دلیلی برای عمدی بودن این حادثه یافت نشد» و کشته شدن شیرین ابوعاقله «نتیجه یک وضعیت تراژیک» بود.
انتشار نتایج این ارزیابی، خشم فلسطینیان و بسیاری از نهادها و گروههای حامی حقوق بشر را که شاهد جنایتهای اسرائیل بودند، برانگیخت.
در شرایطی که بسیاری از مقامهای درگیر در این تحقیقات، شخصاً باور داشتند که قتل شیرین ابوعاقله تنها یک حادثه تراژیک نبود، دولت بایدن میکوشید چندان به این جنایت نپردازد. اواخر ماه اکتبر، سرهنگ استیو گاباویکس که ماه ژانویه از خدمت بازنشست شده بود، در گفتوگویی با روزنامه نیویورکتایمز اعلام کرد که دولت بایدن لحن گزارش فنی درباره قتل شیرین ابوعاقله را تعدیل کرده بود. او پیشتر این موضوع را در یک مستند مطرح کرده بود اما برای اولین بار در گفتوگو با نیویورکتایمز تصمیم گرفت تا با هویت واقعی خود این مسئله را عنوان کند.
به گفته گاباویکس، در تمام طول تحقیقات سوگیری آشکاری به نفع اسرائیلیها وجود داشت و زمانی که او به این موضوع اعتراض کرد، از سوی مقامهای بالاتر تهدید شد که در صورت اعتراض به کلی از روند تحقیقات کنار گذاشته میشود. گاباویکس میگوید او و دیگر پژوهشگرانی که مشغول تحقیق درباره این حادثه بودند، به این نتیجه رسیدند که شلیک به خبرنگار الجزیره «عمدی» بوده است. این سرهنگ بازنشسته آمریکایی تأکید دارد که بررسی مکالمات بیسیم ارتش اسرائیل نشان میداد که سربازان اسرائیلی از وجود خبرنگاران در آن مکان آگاه بودند و از نقطه استقرار اسرائیلیها، تفاوت پوشش یک خبرنگار با سایرین واضح بود.
این جنایت، تنها جنایتی نبود که کاخ سفید روی آن سرپوش میگذاشت. روز 30 اکتبر، واشنگتنپست از وجود گزارشی طبقهبندیشده پرده برداشت. به نوشته این روزنامه، یافتههای گزارش مذکور نشان میداد واحدهای نظامی ارتش اسرائیل مرتکب «صدها مورد نقض حقوق بشر» در نوار غزه شدهاند.
به گفته دو مقام آمریکایی، این تحقیق بر اساس «قانون لیهی» و توسط دفتر بازرسی وزارت امور خارجه انجام شده بود. «قانون لیهی» (Leahy Law) قانونی در ایالات متحده آمریکاست که کمکهای نظامی و آموزشی این کشور به نیروهای امنیتی یا نظامی خارجی را در صورت وجود شواهدی مبنی بر «نقض فاحش حقوق بشر» محدود میکند.
این قانون برای اولین بار در سال 1997 به عنوان بخشی از لایحه اعتبارات عملیات خارجی تصویب شد. فلسفه اصلی این قانون، ایجاد یک اهرم فشار دقیق بود. برخلاف سایر تحریمها که ممکن است کل یک کشور را هدف قرار دهند، قانون لیهی به طور خاص واحدهای (units) متخلف در نیروهای امنیتی خارجی را هدف قرار میدهد. این رویکرد به ایالات متحده اجازه میدهد تا ضمن حفظ روابط دیپلماتیک و استراتژیک، اهرم فشاری قدرتمند برای وادار کردن آن دولت به اجرای عدالت و پاسخگویی در مورد واحدهای نظامی یا پلیس «سرکش» خود در اختیار داشته باشد.
این مقامهای آگاه اظهار کردهاند که یافتههای این نهاد ناظر، به دلیل حجم زیاد موارد بررسی نشده و ماهیت فرایند بررسی که تا حد زیادی سهلگیرانه است، تردیدهایی جدی را در خصوص چشمانداز پاسخگو شدن ارتش اسرائیل برای جنایتهای صورتگرفته ایجاد میکند.
گزارش مذکور تنها چند روز پیش از برقراری آتشبس میان اسرائیل و حماس که در ازای آزادی تمام گروگانهای اسرائیلی به جنگ در غزه پایان میداد و امکان ورود کمکهای بشردوستانه و امدادی به نوار غزه را فراهم میکرد، نهایی شد و مقامهای آمریکایی با تأکید بر محرمانه بودن مفاد گزارش از انتشار عمومی آن خودداری میکنند، اما جنایتهای اسرائیل کماکان ادامه دارد.
هرچند روی کاغذ، آتشبس میان اسرائیل و حماس همچنان برقرار است اما کشتار فلسطینیها توسط نظامیان اسرائیلی متوقف نشده است. روز سهشنبه هفته گذشته، در پی حملات اسرائیل به نوار غزه دست کم 104 فلسطینی کشته شده و دهها نفر زخمی شدند. اسرائیل مدعی شد که این حملات در پی نقض آتشبس از سوی حماس صورت گرفته و تأکید کرد که همچنان به آتشبس پایبند است. ترزا ریبرا، معاون کمیسیون اروپا بهطور علنی بمباران مجدد غزه توسط اسرائیل را محکوم و تأکید کرد که اروپا «به فرصتی برای صلح نیاز دارد، نه بهانهای برای حملات جدید.» او یکی از معدود مقامات ارشد اتحادیه اروپا است که در هفتههای اخیر، حمله اسرائیل را «نسلکشی» توصیف کرده است.
خود کمیسیون اروپا در واکنش به این حملات از نام بردن اسرائیل خودداری کرد. انوار العنونی، سخنگوی این کمیسیون، صرفاً از «تمام طرفها» خواست به آتشبس پایبند باشند و از هر کاری که ممکن است توافق را به خطر بیندازد، خودداری کنند.
دولت آمریکا در واکنش به این جنایت بار دیگر سیاست توجیه اقدامات اسرائیل و سرپوش گذاشتن بر جنایتهای آن را انتخاب کرد.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا که در آن زمان در سفر آسیایی به سر میبرد، روز چهارشنبه در جریان پرواز به کره جنوبی گفت: «تا جایی که من فهمیدم، آنها یک سرباز اسرائیلی را کشتند و اسرائیلیها هم پاسخ دادند. باید هم پاسخ بدهند. وقتی چنین اتفاقی میافتد، باید پاسخ بدهند.» او افزود: «هیچچیز آتشبس را به خطر نمیاندازد. باید درک کنید که حماس بخش بسیار کوچکی از صلح در خاورمیانه است و آنها باید رفتار مناسبی داشته باشند.»
ترامپ یک استثنا نیست
بسیاری از تحلیلگران باور دارند اگر حمایتهای ایالات متحده نبود، اسرائیل نمیتوانست بدون نگرانی از عواقب، دست به چنین نسلکشی گستردهای در غزه بزند.
با این حال، در سیاست آمریکا در قبال اسرائیل، ترامپ یک استثنا در میان رؤسای جمهور این کشور محسوب نمیشود و چنانچه به آنچه در ماجرای شیرین ابوعاقله اتفاق افتاد، دولتهای پیشین آمریکا نیز سرپوش گذاشتن بر جنایتهای اسرائیل را وظیفه خود میدانستند. آشاک سواین، پژوهشگر تاریخ آمریکا در نشریه نشنال هرالد در این باره مینویسد: «واقعیت این است که هیچ رئیسجمهور آمریکا، چه دموکرات و چه جمهوریخواه، هرگز حاضر نشده است که از اهرم فشار قدرتمندی که آمریکا در اختیار دارد برای مهار اسرائیل استفاده کند.»
به نوشته او، این اتحاد توانسته است از دل جنگها، اشغالگریها و بحرانهای انسانی مکرر، جان سالم به در ببرد. دلیل این ماندگاری، نه چشمپوشی واشنگتن از تندرویهای اسرائیل، بلکه آگاهی رهبران سیاسی آمریکا از هزینهی بسیار بالای رویارویی با آن است. لابی قدرتمند طرفدار اسرائیل، به رهبری ایپک (AIPAC)، همچنان یکی از بانفوذترین نیروها در واشنگتن به شمار میرود. این لابی از حمایت هر دو حزب برخوردار است، شبکهای سراسری از اهداکنندگان مالی و لابیگرها را سازماندهی میکند و تضمین میکند که اکثریت کنگره همواره بستههای کمکی به اسرائیل را تصویب کند و جلوی هرگونه اقدام علیه اسرائیل را بگیرد. علاوه بر این، مسیحیان انجیلی که تقریباً یک چهارم جمعیت و بدنه اصلی رأی جمهوریخواهان را میسازند، بقای اسرائیل را یک ضرورت برآمده از کتاب مقدس میدانند. اهداکنندگان ثروتمند، مبالغ هنگفتی را به کارزارهای انتخاباتی تزریق میکنند. برای سیاستمدارانی که این اجماع را به چالش بکشند، خطرات بسیار جدی شامل از دست دادن بودجه، مواجهه با رقیب جدی در انتخابات مقدماتی، و روبهرو شدن با برچسب یهودستیزی وجود دارد.»
او با اشاره به این موارد مینویسد که بسیاری از رؤسایجمهور دموکرات نیز که در دهههای اخیر داعیه حقوق بشر داشتهاند، به دلیل نگرانی از تبعات درگیر شدن با لابی حامی اسرائیل، ترجیح دادهاند سختگیری زیادی علیه اسرائیل نداشته باشند و به حمایتهای سیاسی، اقتصادی و نظامی از این رژیم ادامه دهند.
نشریه نیولاینز در گزارشی حمایت آمریکا از جنایت متحدانش را یک الگوی تکرارشونده میخواند که صرفاً شامل اسرائیل نمیشود: «واکنش آمریکا به جنایات جنگی اسرائیل نه منحصربهفرد است و نه غیرمنتظره. ایالات متحده از زمانی که به یک ابرقدرت جهانی بدل شد، بارها جنایات متحدانش را که با تسلیحات آمریکایی انجام شده، انکار کرده، کماهمیت جلوه داده یا بر آنها سرپوش گذاشته است. همچنین، تلاشها برای پایان دادن به خشونت را با استفاده از حق وتو در سازمان ملل مسدود کرده و نهادهای حقوقی بینالمللی و سازمانهای حقوق بشری را به دلیل تلاش برای پاسخگو کردن عاملان بر اساس حقوق بشردوستانه بینالمللی، مورد حمله قرار داده است.»
به نوشته نیولاینز، در سال ۱۹۷۱، ژنرال یحییخان، رهبر رژیم پاکستان، نتایج انتخاباتی را که به اپوزیسیون تحت سلطه بنگالیها پیروزی آشکاری میبخشید، نپذیرفت. در پی این مخالفت، بنگلادشیها جنگ استقلال را علیه او آغاز کردند. طی آن 9 ماه نبرد، بین ۵۰۰ هزار تا ۳ میلیون غیرنظامی توسط نیروهای پاکستانی کشته شدند، بین ۲۰۰ هزار تا ۴۰۰ هزار زن بنگلادشی مورد تجاوز قرار گرفتند و بیش از ۱۰ میلیون نفر به هند گریختند. بهرغم این خشونت نسلکشانه، دولت ریچارد نیکسون تحریم تسلیحاتی پیشین علیه پاکستان را نقض کرد. آمریکا حتی کشورهایی مانند اردن و ایران (متحدان وقت آمریکا) را که کمک نظامی دریافت میکردند، تشویق کرد تا تسلیحات آمریکایی را به ژنرالهای پاکستانی برسانند. چندین مقام در کنسولگری آمریکا در داکا، اعتراضات شدیدی را نسبت به رضایت واشنگتن به این نسلکشی مطرح کردند و آن را «ورشکستگی اخلاقی» خواندند. سفیر آمریکا در هند نیز از نیکسون خواست به حمایت از رژیم پاکستان پایان دهد. این درخواستها رد شد و آرچر بلاد، سرکنسول آمریکا که درباره نسلکشی جاری هشدار داده بود، فوراً برکنار و فراخوانده شد.
نمونه دیگر از نسلکشی که ایالات متحده در آن نقش داشت، در تیمور شرقی رخ داد. بر اساس گزارش «کمیسیون پذیرش، حقیقت و آشتی در تیمور شرقی» (که تحت نظارت سازمان ملل تأسیس شد)، بین ۱۰۲,۸۰۰ تا ۱۸۳,۰۰۰ غیرنظامی در نتیجه اشغال اندونزی (بین ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۹) جان باختند. این افراد یا مستقیماً به قتل رسیدند یا بر اثر محاصرههای طولانیمدت مناطق تحت کنترل مقاومت، از گرسنگی مردند. با توجه به جمعیت ۶۰۰ هزار نفری تیمور شرقی در آن زمان، این آمار به نسبت، یکی از بدترین نسلکشیهای تاریخ محسوب میشود.
علاقه ژنرال سوهارتو به کشتار جمعی در دوران دیکتاتوریاش (۱۹۶۷-۱۹۹۸) بر کسی پوشیده نبود. رژیم نظامی او که مورد حمایت آمریکا بود، بین نیم میلیون تا یک میلیون چپگرا و همچنین اعضای اقلیتهای چینی و «آبانگان» را به قتل رساند.
یکی دیگر از نمونههای نسلکشی که در آن رد پای حمایت آمریکا دیده میشد، در گواتمالا رخ داد. «کمیسیون شفافسازی تاریخی گواتمالا» تخمین میزند که در طول جنگ داخلی این کشور (۱۹۶۰-۱۹۹۶) نزدیک به ۲۰۰ هزار مورد مرگ و ناپدید شدن رخ داده که اکثریت قریب به اتفاق قربانیان، غیرنظامی بودند. بدترین کشتارها در دوران حکومت ژنرال افرین ریوس مونت اتفاق افتاد و دستکم ۱۰۰ هزار دهقان «مایا» در این دوره اعدام شدند. واحدهای نظامی و اطلاعاتی آمریکا از سال ۱۹۵۴، یعنی از زمانی که ایالات متحده کودتایی نظامی را برای سرنگونی خاکوبو آربنز، رئیسجمهور اصلاحطلب و منتخب گواتمالا، مهندسی کرد، از نزدیک با ارتش این کشور همکاری داشتند. دولت کارتر کمک نظامی مستقیم به گواتمالا را به دلیل نقض گسترده حقوق بشر به حالت تعلیق درآورد، اما این کمکها اندکی پس از روی کار آمدن رونالد ریگان در ژانویه ۱۹۸۱ از سر گرفته شد. ریگان، همانطور که پیشتر در دفاع از کمک نظامی به دیگر متحدان مسئلهدار انجام داده بود، گزارشهای گروههای حقوق بشری درباره نسلکشی جاری را رد کرد. او اصرار داشت که به ریوس مونت «نارو زده شده» و او در واقع «مردی با سلامت نفس عالی» است.
مردم آمریکا چگونه فکر میکنند؟
در سالهای اخیر حمایت مردم آمریکا از اسرائیل بهویژه در نسل جوان به طور قابل توجهی کاهش یافته است.
بر اساس نظرسنجی جدید شورای روابط بینالملل شیکاگو، تنها ۴۱ درصد از آمریکاییها باور دارند که ارتش آمریکا باید از اسرائیل دفاع کند، «حتی اگر همسایگانش به آن حمله کنند.» این رقم، در مقایسه با ۵۳ درصد در سال ۲۰۲۱، کاهش چشمگیری را نشان میدهد و پایینترین سطح حمایت ثبتشده از سال ۲۰۱۰ (زمان آغاز این نظرسنجی) است. در مجموع، ۵۵ درصد آمریکاییها با ایده اعزام نیرو برای دفاع از اسرائیل مخالف هستند. این کاهش حمایت در میان طرفداران هر دو حزب دیده میشود: پشتیبانی جمهوریخواهان (که معمولاً سرسختترین حامیان اسرائیل به شمار میروند) از ۷۲ درصد در سال ۲۰۲۱ به ۵۵ درصد سقوط کرده است. در میان دموکراتها نیز این حمایت از ۴۲ درصد به ۳۵ درصد کاهش یافته است. این نظرسنجی در بازه زمانی ۲۱ ژوئن تا ۱ ژوئیه انجام شده است.
با این حال، آمریکاییها همچنان به مأموریتهای حفظ صلح اعتقاد دارند؛ ۵۴ درصد آنها موافقند که در صورت دستیابی به توافقی پایدار میان اسرائیل و فلسطینیها، نیروهای حافظ صلح به منطقه اعزام شوند.
پیشتر نیز در ماه آگوست، در شرایطی که جنگ همچنان ادامه داشت، نظرسنجی دانشگاه کوینیپیاک نشان داد که نگاه افکار عمومی در آمریکا نسبت به اسرائیل در حال تغییر جدی است. به گزارش پولیتیکو، در این نظرسنجی، در پاسخ به پرسشی درباره همدردی با طرف فلسطینی یا اسرائیلی، 37 درصد شرکتکنندگان همدردی با فلسطینیها و 36 درصد همدردی با اسرائیلیها را انتخاب کردند. نشریه پولیتیکو نوشت که این ارقام بالاترین میزان همدردی با فلسطینیها و کمترین میزان همدردی با اسرائیلیها در نظرسنجیهای کوینیپیاک از سال 2001 تاکنون است.
اگر حمایت آمریکا از اسرائیل قطع شود چه اتفاقی میافتد؟
در وهله اول، توان نظامی اسرائیل به شدت تضعیف میشود. این به معنای متوقف شدن رفتارهای تهاجمی و جنگطلبانه اسرائیل در منطقه خواهد بود که نمونههای آن در جنگ 12 روزه با ایران یا حمله به قطر مشاهده شد. قطع حمایت آمریکا به معنای از دست دادن سامانههای دفاعی حیاتی مانند گنبد آهنین و پیکان (که بخشی از بودجهشان توسط آمریکا تأمین میشود) و همچنین از دست دادن قابلیت پنهانسازی تصاویر ماهوارهای تجاری است که به دشمنان اسرائیل، اجازه رصد زنده خاک سرزمینهای اشغالی را میدهد.
در عرصه بینالمللی، مصونیت دیپلماتیک اسرائیل بلافاصله از بین میرود. با حذف وتوی آمریکا در شورای امنیت و حمایت آن در دادگاههای بینالمللی، امکان پیگیری حقوقی جنایتهای اسرائیل فراهم میشود. از نظر اقتصادی، اگرچه قطع حمایت باعث فروپاشی کامل و فوری نمیشود، اما وابستگی شدید اسرائیل به آمریکا (بهویژه در بخش تسلیحات پیشرفته و به عنوان «پشتوانه» مالی) تبعات سنگینی خواهد داشت.
در سطح منطقهای، حذف آمریکا میتواند بزرگترین مانع بر سر راه یک راهحل واقعی تلقی شود. مصونیتی که آمریکا به اسرائیل برای اقدام علیه همسایگانش میدهد، از بین رفته و اسرائیل یا مجبور به کنار گذاشتن رفتارهای غیرقانونی و پایان دادن به اشغالگری میشود (که میتواند به معنای پایان اسرائیل باشد) یا تلاش میکند قدرت خود را بدون آمریکا بر سایر بازیگران منطقهای تحمیل کند که احتمالاً ممکن نخواهد بود.
فارن افرز در تحلیلی نوشته است: «اسرائیل با جنگ غزه و سیاستهای توسعهطلبانه خود، سیمای خاورمیانه را به گونهای تغییر داده است که کمتر کسی انتظار داشت. حمله به رهبران حماس در قطر، هفتمین کشور هدف پس از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ و عملیاتهای مکرر در لبنان، یمن و ایران نهتنها موقعیت منطقهای اسرائیل را تقویت نکرد، بلکه آن را به تهدیدی مشترک برای دولتهای منطقه بدل ساخته است. ادامه حمایت بیقید از اسرائیل نفوذ آمریکا را کاهش داده و دولتهای منطقه را به سمت چین، اروپا و حتی روسیه سوق داده است. اگر آمریکا بخواهد اعتبار خود را حفظ کند، باید به نگرانیهای مصر، خلیج فارس و ترکیه توجه کند و چارچوبهای امنیتی تازهای بر اساس تنشزدایی، پیشگیری از درگیری و همکاری اقتصادی ایجاد کند.»
عکس: AP