ابوالهول جنایت
۹۱ سال پیش در ششم تیرماه ۱۳۱۳، هنوز خورشید کامل طلوع نکرده بود که اصغر قاتل را با طنابی محکم در میدان سپه بهدار کشیدند.

91 سال پیش در ششم تیرماه 1313، هنوز خورشید کامل طلوع نکرده بود که اصغر قاتل را با طنابی محکم در میدان سپه بهدار کشیدند. او و داستانهای قتلهای زنجیرهای که در تهران و بغداد انجام داده بود، آنقدر در روح و روان مردم ایران اثرگذار بوده که هنوز هم پس از نزدیک به یکقرن، زمانی که میخواهند به کسی صفت بدذاتی و آدمکشی بدهند، او را به اصغر قاتل تشبیه میکنند.
روزنامههای آن سالها به اصغر قاتل صفت «ابوالهول جنایت» را داده بودند. در این روزها که هنوز قلبها و روحمان از آسیبهای روانی جنگ و حملات اسرائیل، آرام نگرفته، با نگاهی به تقویم و یادآوری این تاریخ و اعدام اصغر قاتل، به این فکر میکنم که واقعاً با این حجم از جنایتی که این روزها میبینیم، ابوالهول جنایت کیست؟
اصغر قاتل با نام اصلی علیاصغر بروجردی، از پدری به دنیا آمده بود که به قتل و راهزنی در منطقهای از مرکز ایران که این روزها در محدوده شهرستان اراک و ملایر قرار دارد، مشهور بود. رشد یافتن در چنین خانوادهای، بدون هیچ تحصیلاتی و طرد شدن از طرف برادر بزرگتر در نوجوانی، علیاصغر را تبدیل به یک بیمار روانی تبدیل کرده بود که میخواست با تجاوز و قتل انتقامش را از جهان بگیرد. او از شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه عراق در انتقال قدرت از عثمانی به فیصل یکم، استفاده کرد و 25 پسر نوجوان را پس از تجاوز سر برید و در رود دجله انداخت.
بعد به ایران آمد و در کمتر از سه ماه، با قتل هشت نوجوان در تهران، آمار قتلهایش را به 33 نفر رساند. اصغر قاتل بزرگترین قاتل سریالی ایران یا جهان نیست، نمونههایی از این بیماران روانی در تاریخ کم نیستند. نمونههایی مانند هارولد فردریک شیپمن در انگلستان یا لوئیس گاراویتو در ونزوئولا یا حتی هوشنگ ورامینی در ایران که تعداد قربانیانشان از 100 و 200 نفر بالاتر میرود. اما نام اصغر قاتل برجسته شده است؛ چون اولین بوده. اولین کسی که کمر به از بین بردن تعداد زیادی انسان بسته و در بستر تاریخی، این کار را پیش برده که ناماش را تبدیل به یک کابوس یا حتی ضربالمثل در تاریخ ایران کرده است.
وقتی برای نوشتن کتاب «پرتره یک آدمکش» در حال تحقیق درباره علیاصغر بروجردی بودم، هربار که اعترافاتش را درباره کشتن آدمها میخواندم، بزرگترین سوالی که به ذهنم میرسید این بود که هیچ راه دیگری برای انتقام از جهان نبود؟ چرا زخمی از عقدههای کودکی باید در روح کسی آنچنان بزرگ باشد که خونریختن برایش آسان شود؟ به زندگی دیگر قاتلان سریالی هم که رجوع کنیم، همه کسانی که زخمهایی از کودکی یا زندگی دارند، آنها را به این باور رسانده که باید از کسانی که تروماهایشان را در ذهنشان زنده میکنند، انتقام بگیرند.
اما نکته جالب و تأملبرانگیز درباره همه قاتلان سریالی جهان این است که قدرتهای سیاسی و حاکمیتی که دستور نسلکشیها را صادر میکنند و دستهدسته کودک و زن بیدفاع را میکشند، در فهرست این قاتلان قرار نمیگیرند. این موضوع آنقدر در مرکز توجه است که حتی در مقالات روانشناسی و آماری که درباره این قاتلان هم نوشته میشود، معمولاً در ابتدا یا انتهای آن اشاره میشود که این فهرستها لزوماً شامل جنایتکاران جنگی یا مسئولان کشتار داخلی و نسلکشیها نمیشود. این یعنی افرادی مانند آدولف هیتلر، جوزف استالین، مائو و... که هرکدام بالغ بر هزاران نفر یا حتی میلیونها نفر را به کام مرگ کشاندند، در میان این قاتلان سریالی جایی ندارند. دلیل اصلی این مسئله شاید همیشه سیاستهای جهانی باشد که در زمان وقوع این فجایع انسانی، حق را به جنایتکاران جنگی میدهد.
شاید برای ما که در امروز زیست میکنیم، خواندن تاریخ و دیدن آمار و ارقام قتلهای افرادی مثل هیتلر و مائو، تنها برای اطلاعات عمومی باشد. اما در دو سال اخیر که بنیامین نتانیاهو از هیچ اقدامی برای نسلکشی مردم در غزه فروگذار نکرده، همچنین جنگی که بر سر ما آوار کرد و تعداد زیادی انسان را در کشور ما به شهادت رساند، دیگر تاریخ و اعداد ارقام نیست. او بچهای را در غزه میکُشد که بهدنبال غذایی از آسمان در شب، در پهنه یک دشت میدود! افرادی را در ایران کُشت که هیچ دیدگاه سیاسیای نداشتند.
نتانیاهو در یک خانواده معمولی رشد کرده، مدرک کارشناسی در رشته مهندسی معماری و کارشناسیارشد در رشته مدیریت اجرایی از مؤسسه فناوری ماساچوست دانشگاه امآیتی آمریکا دارد. او همچنین در مقطع دکترا در دانشگاه هاروارد در رشته علوم سیاسی تحصیل کرده و سالها در سازمان ملل و نهادهای ضدتروریستی فعالیت میکرده، اما از اصغر قاتل و هر قاتل سریالی دیگری با تروماهای روحی و زخمهای کودکی، وحشیتر است. ما دیگر از اعداد، ارقام و تاریخ حرف نمیزنیم، خود ما هستیم که داریم یک قاتل سریالی و یک ابوالهول جنایت واقعی را بهچشم میبینیم.