| کد مطلب: ۳۹۸۴۱

از ورسای تا تهران

معاهده صلح ورسای بخشی از شهرت تاریخی خود را مدیون این حقیقت است که محتوای آن برای امپراتوری آلمان بسیار ناامیدکننده بود و به همین دلیل شرایط زمینه‌ای را برای جنگ دوم جهانی فراهم کرد.

از ورسای تا تهران

معاهده صلح ورسای بخشی از شهرت تاریخی خود را مدیون این حقیقت است که محتوای آن برای امپراتوری آلمان بسیار ناامیدکننده بود و به همین دلیل شرایط زمینه‌ای را برای جنگ دوم جهانی فراهم کرد. اما علاوه بر آلمان، مذاکرات انجام شده در کاخ ورسای، برای ایرانیان نیز خوشایند نبود. علاوه بر تلفات انسانی و زیان‌های اقتصادی، بخش‌هایی از خاک ایران نیز در اشغال بود.

از این جهت، مذاکرات ورسای فرصتی بود برای بیان انتظارات ایران از نظم جدید بین‌الملل. به محض اینکه کنفرانس صلح در ژانویه 1919 در ورسای تشکیل شد، دولت ایران تصمیم گرفت نمایندگانی را اعزام و خواسته‌های خود را به اطلاع دولت‌های فاتح برساند. هیئت ایرانی به ریاست مشاورالممالک انصاری وزیر امور خارجه و محمدعلی فروغی رهسپار فرانسه شد. اما انگلستان اجازه شرکت در جلسات کنفرانس را برای هیئت ایرانی صادر نکرد. به‌رغم تلاش‌های وزیر خارجه ایالات متحده (جورج لانسینگ) برای پذیرش ایران، انگلستان استدلال می‌کرد دولتی که در هنگام جنگ اعلام بی‌طرفی کرده، حق شرکت در جلسات را ندارد. از آن زمان تاکنون، دلایل متعددی برای عدم پذیرش ایران در کنفرانس مذکور بیان شده است.

اما پرسش اصلی این است که آیا در صورت پذیرش هیئت ایرانی، با درخواست‌های ایران موافقت می‌شد؟  درخواست‌های ایران در سه قسمت سیاسی، اقتصادی و قضایی ساماندهی شده بود و در هر سه قسمت نیز وجوه پررنگی از «آرمان‌گرایی» داشت. در قسمت اقتصادی تقاضای غرامت و جبران خسارت شده بود. در قسمت قضایی نیز خواهان برچیده شدن کاپیتولاسیون بود و از همه مهمتر در قسمت سیاسی، ایران خواهان استرداد تمام سرزمین‌هایی شده بود که در قرن نوزدهم از کشور جدا شده بودند.

تمام تقاضا‌ها به گونه‌ای تنظیم شده بود که گویی ایران دولت فاتح جنگ است. با چنین سیاهه‌ای از درخواست‌ها، ناکامی در مذاکرات چندان دور از انتظار نبود. ناکامی در ورسای تاثیر عمیقی بر محمدعلی فروغی داشت؛ به گونه‌ای که در خاطرات خود آن را تجربه‌ای تلخ می‌دانست. اگرچه به بیان چرچیل: «تجربه همواره به نفع انسان نیست. زیرا هیچ حادثه‌ای دوبار به یک شکل رخ نمی‌دهد» اما اقبال، محمدعلی فروغی را مجدداً در جنگی جهانی مقابل اشغالگران قرار داد.  در شهریور 1320 با آغاز حمله متفقین به ایران، محمدعلی فروغی بار دیگر نخست‌وزیر شد.

همانند جنگ جهانی اول، اعلامیه‌ی بی‌طرفی مانع اشغال کشور نشده بود و نمایشنامه‌ی پیشین با بازیگرانی متفاوت در حال اجرا بود. اما این بار فروغی نقش «مرد سیاسی1» را برعهده گرفته و بر زمین واقعیت‌ها ایستاده بود. دولت فروغی با اعلام ترک مقاومت، ارتشی از پیش باخته را به پادگان فرستاد و از نابودی زیرساخت‌های کشور در نبردی بی‌حاصل جلوگیری کرد. حال نوبت به مذاکرات رسیده بود. آنچه که متفقین می‌خواستند همکاری و عدم کارشکنی ایران در بسیج تدارکات و امکانات به شوروی بود.  امری که فروغی بی‌درنگ آن را تضمین کرد.

هرچند او به درستی معتقد بود که امتیازات داده‌شده از سوی ایران، از پیش در مشت اشغالگران بوده است. در طرف دیگر معاهده، متفقین متعهد شدند که حداکثر 6 ماه پس از پایان جنگ ایران را ترک کنند، استقلال و تمامیت ارضی ایران را نقض نکنند و خسارات اقتصادی وارده بر ایران را جبران کنند. فروغی بر این باور بود که این پیمان موقعیت نیرو‌های اشغالگر در ایران را دگرگون می‌کند؛ به نحوی که حضور درازمدت آن‌ها در کشور امکان‌پذیر نیست.  مذاکره با اشغالگران که ناشی از پذیرش واقعیت‌ها بود، جدای از اینکه ننگ قلمداد می‌شد، ممکن بود به قیمت جان نخست‌وزیر تمام شود.

در روز 18 اسفند 1320 که پیمان‌نامه به تصویب مجلس شورای ملی رسید، فروغی هدف ترور قرار گرفت اما خوشبختانه نجات یافت. بعد از تصویب قرارداد ماموریت نخست‌وزیر انجام شده بود، او بلافاصله استعفا داد و 9 ماه بعد، قبل از اینکه با پیامد‌های اصلی پیمان‌نامه مواجه شود، درگذشت. معاهده ایران با متفقین تاثیری عمیق بر روابط خارجی ایران بر جای گذاشت.

در هنگامه‌ی بحران فرقه‌های دموکرات در آذربایجان و کردستان، با استناد به همین معاهده بود که ارتش سرخ مجبور به ترک خاک ایران شد. همچنین پرداخت غرامت به ایران در قالب همین معاهده صورت گرفت که ماجرای انتقال 13 تن طلا از جانب شوروی به ایران، شهرت فروانی دارد. تمام این دستاورد‌ها از تغییر نگرشی حاصل شد که واقع‌بینی را جانشین آرمان‌گرایی کرده بود. قبول واقعیات، هرچند که ناخوشایند بودند، برای فروغی ادراک مناسبی از هزینه‌ها و فرصت‌های پیش روی ایران را فراهم آورد؛ نکته‌ای که از خلال صفحات تاریخ و تجربه‌ی مردان مکتب سنتی سیاست در ایران آموخته می‌شود این است که سعادت یک ملت از مسیر تطبیق تمایلات و آرزو‌ها بر واقعیات و توانایی‌های آن‌ها کسب می‌شود. 

پی‌نوشت:

1- اشاره به رساله  مرد سیاسی افلاطون

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
پربازدیدترین
آخرین اخبار