خوانش دیدگاههای سینمایی سیدعباس صالحی
اقتصاد سینما و اقتضای سینما
فارغ از اینکه «سیدعباس صالحی» گزینه پیشنهادی مناسبی برای وزارت فرهنگ و ارشاد هست یا نیست، دستکم این فرصت درباره او هست که عملکردش را بهعنوان وزیر ارشاد سابق مورد واکاوی قرار داد و او را در میزان همان وزارتخانهای که پیشنهاد شده سنجید. خوشبختانه دیرزمانی از مدیرت او بر این مسند نمیگذرد و با ارجاع تاریخی به همین چند سال پیش میتوان او را در آینه خودش به تماشا نشست.
ما در این یادداشت به خوانش دیدگاهها و عملکرد او در حوزه سینما خواهیم پرداخت و آنچه از مجموعه سخنان و نظراتش درباره سینما در دولت دوازدهم برمیآید این است که او معتقد به ظرفیت بزرگ و کمنظیر سینما برای فرهنگ است و استفاده از این ظرفیت را در گرو تلاش و حضور نهادهای صنفی سینما میداند تا مراکز دولتی. او در دیداری که با اصناف سینمایی در موزه سینما داشته، گفته بود: «خانه سینما بهعنوان یک مجموعه متکثر از صنوف مختلف و یک نهاد مدنی، محل اتکای قابلتوجه برای دستاندرکاران این عرصه محسوب میشود. نگاه من به مراکز صنفی و مدنی، کمک به حوزه و واحدهای ذیربط آن است و ازاینمنظر، به هر میزان صنوف این خانه فعالتر باشند و افراد بیشتری در آن مشارکت داشته باشند، نمایندگی آن وسیعتر میشود و متناسب با تحولات جدید، مؤثر خواهند بود. در این صورت بار دولت هم کمتر میشود.»
با این نگرش میتوان امیدوار بود که خانه سینما و درواقع اصناف سینمایی بتوانند از امکان اثرگذاری بیشتری در سیاستگذاری و مدیریت سینما برخوردار شوند و دستکم کمی از این انفعال اجباری که در سهسال اخیر داشتند، بیرون بیایند. عباس صالحی ساختار سینما را در یک سهضلعی با پنج محور صورتبندی کرده و معتقد است: «سه ضلع ارتباطی در مورد سینما وجود دارد؛ ارتباط خانه سینما با هنرهای دیگر، ارتباط با دولت و ارتباط با مردم و خانه سینما بهعنوان نماینده سایر صنوف با این سه ضلع ارتباط دارد و باید به وظایف مدنی خود عمل کند. در ارتباط با سینما ما پنج محور اصلی داریم که اولین موضوع، اقتصاد سینماست و با وجود هنر بودن سینما، تحت هرشرایطی با موضوعات اقتصادی در ارتباط است. ما باید کاری کنیم که اقتصاد سینما با یک زیرساخت قابل اعتماد حرکت کند. همه ما در قبال آن مسئول هستیم.»
اگر او دوباره سکان وزارت ارشاد را به دست بگیرد شاید اینبار بیشازپیش باید بر اقتصاد سینما تاکید کرده و نابسامانیهای این سویه را برطرف کند و نگذارد اقتصاد سینما دچار رکود شود که همین چراغ نیمسوز سینما هم خاموش نشود. شاید نقطه ثقل این ساماندهی اقتصادی، تضمین امنیت شغلی سینماگران و کمک به تامین معیشت آنها باشد. صالحی لازمه این مهم را نگاه حرفهای به سینما میداند. یکی از راهکارهای ساماندهی به اقتصاد سینمای ایران، اهتمام و التزام به بازارهای جهانی فیلم است که خوشبختانه صالحی به آن باور دارد و معتقد است: «فرصت بازارهای بینالمللی برای ما زیاد است، این صنعت چندجانبه است و میتواند بسیار کمککننده باشد. بحث مستقل درخصوص سازمانها باید انجام شود و همگرایی با سایر اصناف میتواند کمک کند، ما تنها میتوانیم حلقههای وصل را ایجاد کنیم و امید است بسیاری از اتفاقات دیگر توسط خود صنف انجام شود.»
واقعیت این است که عباس صالحی امروز با همان سینمایی مواجه نیست که هنگام وزارتش در دولت دوازدهم مواجه بود. آسیبها و بحرانهایی که سینمای ایران در سهسال اخیر دید فقط اقتصادی و بحران مخاطب و کسادی گیشههای سینما نیست، بلکه کسالت خود سینماگران است. سینماگرانی که امید و اعتماد خود را به حرفهشان و آینده سینما از دست داده و بیانگیزه شدهاند. صالحی در آخرین حضورش در میان اصناف سینمایی در دوره پیشین گفته بود: «ما باید سینمای امید، متفکرانه و نخبهگرایانه را شکل دهیم. در سینمای ما باید احساس فکر و امید وجود داشته باشد، اینکه مردم تصور کنند فضای زندگی تلخ است و سینما هم همین تلخی را تزریق میکند، خوب نیست.
ما باید نقطهها و سوژههای امید را پیدا کرده و به سوی این چشمانداز حرکت کنیم.» حالا او با سینمایی مواجه است که نه فیلمهایش که فیلمسازانش هم دچار ناامیدیاند و او پیش از هر چیز باید این امید و اعتماد ازدسترفته را برگرداند تا بتواند به سوی چشماندازی روشن حرکت کند. گام اول او، روشن کردن چراغ دل سینماگران است و بعد چراغ سینما.