سینمایی که دوست نداریم، سینمایی که میخواهیم
ابرچالشهای سینمای ایران
یکی از ابرچالشهای سینمای ایران که همواره با آن درگیر بودهایم، مسئله سانسور و ممیزی است. ممیزی در سینمای ایران دارای خطوط قرمزی است که بسته به زمان، مکان، اشخاص، حدود و ثغورش دستخوش تغییرات محسوسی است. برخی فیلمسازان همواره کارت بلانش دارند و تقریباً سراغ هر سوژهای بروند، میتوانند اثرشان را بسازند اما گروهی دیگر حتی توان تأییدیه گرفتن برای نام مطلوب فیلمشان را هم ندارند. این ممیزی دردسرساز و بیقاعده قطعاً یکی از دردسرهای بزرگ سینمای ایران است که باید برایش فکری کرد.
گروه فرهنگ: چند سال اخیر را میتوان روزگار به کما رفتن فرهنگ، هنر و اندیشه ایران دانست. تراکم بحرانهایی که از 98 به این سو در جامعه جمع شده بود همه ساحات فرهنگ را در شوک فرو برده بود. انتخاب رئیسجمهور فقید و بعدتر اعتراضات سال 1401 بخش زیادی از عاملان فرهنگ را نه با این پرسش که چه کنند، بلکه با این مسئله مواجهه کرد که اساساً باید کاری کنند یا نه؛ و همین یک دوراهی همیشگی در تاریخ ما بهوجود آورد؛ دو راهی که تهش هرچه باشد، هرگز بهبود وضعیت فرهنگ و اندیشه نبوده است. به مناسبت انتخابات زودرس در سلسلهمطالبی در گروه فرهنگ سعی میکنیم نگاهی به این مسئله و این دوران داشته باشیم.
شاید اکنون که سیاست در آستانه یک تغییر و تحول تازه است و دارد پوستاندازی تازه میکند، بهانه خوبی باشد تا سینما را در ترازوی سنجش قرار دهیم و ببینیم ابرچالشهای آن کدام است. این خوانش و واکاوی میتواند چشماندازی از وضعیت سینمای ایران در برابر سیاستمداران قرار دهد تا حالا که این روزها سخن بر سر مطالبات مردم، اقشار اجتماعی و اصناف حرفهای داغ است، سینما هم در کانون این مطالبه قرار بگیرد و مشکلات و مسائلش روشن شود. البته خانه سینما که متولی جامعه اصناف سینمایی کشور است در چند روز قبل طی بیانیهای به بهانه چهاردهمین انتخابات ریاستجمهوری ۸ پرسش کلیدی خود را از نامزدهای این انتخابات مطرح کرد که خود این پرسشها میتواند نمای کلی از محورهای اصلی مشکلات و بهاصطلاح ابرچالشهای سینمای ایران در شرایط کنونی را تبین و بیان کند. در ادامه این گزارش ابتدا به این بیانیه و پرسشها میپردازیم.
پرسشهای خانه سینما از نامزدهای ریاستجمهوری
در نامه و بیانیهای که خانه سینما در ۲۳ خردادماه امسال بهبهانه چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در رسانهها منتشر کرد، آمده است: «اینک که امکان جستوجو در میان نامزدهای ریاستجمهوری به نسبت دوره پیشین و البته به شکل محدود، ممکن شده است و با عنایت به شرایط ناگوار اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشور، جامعه اصناف سینمای ایران در اجرای ماموریت صنفی خویش، ۸ پرسش کلیدی در پیوند با کسبوکار و چالشهای هنر صنعت سینما که میتواند قابل تعمیم در سایر حوزهها هم باشد را برای نامزدان محترم ریاستجمهوری مطرح میکند تا از این مسیر، امکان گزینش آگاهانه توسط اصحاب سینما، میسر شود.»
1. شما اشتغال به تولید و عرضه در فعالیتهای هنری بهویژه هنر صنعت سینما را حق میدانید یا امتیاز؟
۲. در پیوند با پرسش نخست، ساختار حقوقی اداری و عملکرد دستگاه اجرایی موجود، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، کدام گزینه (حق یا امتیاز) را برگزیده است؟ و برنامهی شما برای اصلاح ساختار و رویههای موجود این دستگاه چیست؟
۳. تدبیر مشخص شما برای رفع مزاحمتهای نهادها و اشخاص در اجرای برنامههای توسعهگرایانهتان در سپهر هنر بهویژه هنر صنعت سینما چیست؟
۴. وضعیت ممیزی متصلب کنونی مانع بازتاب چالشها، تحولات و واقعیتهای جامعه در قاب سینماست، شما چه سازوکاری را برای ایجاد تحول و اصلاح خردگرایانه آن (واگذاری به اصناف) برمیگزینید؟
۵. برنامه مشخص شما برای رونق اقتصاد هنر بهویژه هنر صنعت سینما چیست؟ و جستوجوی سهم تولیدات سینمایی ایران در نجد ایران و جهان را با چه برنامهای دنبال میکنید؟
۶. در چه بازه زمانی بیمه بیکاری هنرمندان که از حقوق بنیادین شهروندی و مصرح در قانون برنامه چهارم بوده و تاکنون مغفول و معطل مانده را عملیاتی میکنید؟
۷. آیا طرح تأسیس و اداره سازمان نظام صنفی سینما تهیهشده توسط این خانه، در زمستان ۱۳۸۷، تقدیم شده به مبادی ذیربط (موجود در وبسایت خانه سینما) را مطالعه کردهاید؟ چگونه در اجراییشدن این مطالبهی مترقی میکوشید؟
۸. فرد یا افراد مورد نظر شما برای تصدی پست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان سینمایی چه کسانی هستند؟
در شرح و تعریف حق و امتیاز هم که در ذیل این نامه درج شده، آمده است: «حق اشتغال بدین معناست که همچون سایر کسبوکارها پس از تعیین شاخصها و تایید صلاحیت اشخاص واجد صلاحیت توسط سندیکاهایشان، برای هر بار انجام کار(طبابت از سوی پزشکان، اجرای سازه توسط مهندسان، تعمیر خودرو توسط صنف تعمیرکاران و فروش کالا توسط اصناف خردهفروش و...) نیازی به داشتن مجوز هرباره از سوی دولت ندارند و تخلفات احتمالی حرفهایشان در مجامع انتظامی صنفی رسیدگی میشود. اشتغال بهمثابه امتیاز بدین مفهوم است که حکومت اشتغال در عرصه فرهنگ و هنر را چون رویه اکنون، امتیازی میداند که هرگاه بخواهد، به هر که بخواهد و تا هر زمان که صلاح بداند، اعطا و هر گاه اراده کند، بازپس میستاند.»
خوانش پرسشهای خانه سینما
اگر بخواهیم پرسشهای مطرحشده در نامه خانه سینما از سیاستمداران را خلاصه کنیم، باید آنها را در دو بخش عمده موانع تولید و اکران در سینمای ایران و امنیت شغلی سینماگران صورتبندی کنیم. درواقع مسئله اشتغال و بیکاری سینماگران که بهویژه بعد از بحران کرونا با عمق و گستردگی بیشتری همراه شده، امروز یکی از مهمترین دغدغههای سینماگران است که با ممنوعالکاری و ممنوعالتصویر شدن برخی از چهرههای نامدار سینمای ایران در کنار توقف یا کندی تولیدات سینمایی که موجب بیکاری تعداد زیادی از سینماگران در اصناف مختلف شده، امنیت شغلی سینماگران را دچار مخاطره کرده است. بدیهی است بین تولید و فرصت شغلی رابطه مستقیم وجود دارد و هرچه امکان و بستر تولید فیلم کاهش یابد، تعداد بیکاران در جامعه سینمایی افزایش مییابد.
یکی از مهمترین دلایل سینماگران به سمت سریالسازی یا حضور در سریالهای نمایشخانگی همین است که تولید و چرخه کار و پول در سینما محدود و مسدود شده و حالا صنعت سینما با یک بحران بزرگ دستوپنچه نرم میکند. ازسویدیگر در این نامه، به مسئله بیمه هنرمندان بهویژه بیمه بیکاری و اصلاح نظام حقوقی متناسب با هویت شغلی سینماگران هم بهعنوان یک پرسش اساسی مطرح شده که اگر آن را در کنار ممیزیها، سانسور و کنترلگری شدید نهادهای نظارتی قرار دهیم، میتوان ابرچالشهای سینمایی ایران را در یک خوانش کلی، درون صنفی و بیرون صنفی قرار داد که در ساحت اولی با مشکلاتی همچون بیکاری و نابسامانی بیمه سینماگران و فقدان امنیت شغلی و عدم رونق تولید و گیشه کساد مواجهایم و در ساحت دومی با نظارتهای سختگیرانه، ممیزی، سانسور پررنگ و سیاستهای شدید کنترلی و نظارتی. حاصل این ابرچالشها همین سینمای فقیر و نحیفی است که بهویژه در نیمه دهه اخیر شاهد بودیم.
در ادامه این گزارش به برخی از مهمترین مسائل و مشکلاتی میپردازیم که سینمای ایران به آن دچار است و در بخشی از ۸ پرسش خانه سینما از نامزدهای ریاستجمهوری هم به آن اشاره شده است.
اقتصاد بیمار سینما
وقتی اقتصاد یک کشور در ساحت کلان و ساختاریاش دچار بحران است، رد این بحران به همه قلمروهای دیگر هم سرایت کرده و بیش از همه تاثیر مخرب خود را بر ساحت فرهنگ و هنر میگذارد. سینمای ایران در یک دهه اخیر مثل دیگر بخشهای جامعه یکی از بدترین دوران خود را از منظر اقتصادی طی کرده است که این بحران با گسترش رسانههای مجازی و شبکههای اجتماعی که انواع سرگرمیهای نوین و آلترناتیو آفریدهاند بیشتر هم شده است.
صعود و رکود اقتصاد سینمای ایران نسبت به دیگر بخشها سریعتر و شدیدتر است و همین اقتصاد سینما را ژلهای کرده و با کوچکترین آثار منفی اقتصادی در فضای کسبوکار کشور، تأثیر آن بر فروش فیلمهای سینمایی عیان میشود و رونق سینما نیز دیرتر از سایر بخشها آغاز میشود. این مسئله بهواسطه آن است که سینما جزو نیازهای ضروری نیست و مردم با فشار اقتصادی، آن را زودتر از سبد کالاهای مصرفی حذف و دیرتر اضافه میکنند.
برای رفع این چالش نمیتوان سازوکار قطعی پیشنهاد داد، چون این مسئله کاملاً به توان اقتصادی خانوادهها وابسته است و بحث فراتر از سینما و به کلیت اقتصاد خانوار و قدرت خرید در کشور بازمیگردد. ازاینرو میتوان گفت بخشی از مشکل اقتصادی سینمای ایران حاصل بحران اقتصاد عمومی است و رونق گیشههای سینما با بهبود کیفی جیب و کیف مردم حل خواهد شد.
فقدان و کمبود زیرساختهای نمایش
شاخصهای رونق سینمای هر کشوری را میتوان با سه محور فیلم خوب، اکران خوب و سالن خوب تعریف کرد. برایناساس زیرساختهای نمایش در کشور ما با وجود انواع پردیسهای سینمایی که احداث شده همچنان کم است یا دچار فرسودگی شده است و متناسب با شأن مخاطب امروزی نیست. از آخرین مجموعههایی که شهرداریها پس از پارک، ورزشگاه، سالن همایش و... سراغ ساختش میروند سالن سینماست. بههمیندلیل هنوز بیش از هزار شهر فاقد سالن سینما هستند و از دسترسی به این امکان فرهنگی-رفاهی بیبهرهاند. یک راهکار مؤثر و زودبازده میتواند «مکلف کردن» شهرداریها به ساخت سالن سینما در یک بازه کوتاهمدت یک تا دو ساله بهعنوان بخشی از تعهداتشان در قبال دریافت بودجه عمومی باشد تا به سرعت زیرساخت این حوزه توسعه پیدا کند.
این روش بهنظر میرسد از سازوکارهایی که تاکنون در پیش گرفته شده مؤثرتر خواهد بود و شهرداریها برای دریافت اعتبارات فرهنگیشان، به سرعت دست به کار ایجاد این زیرساخت مهم برای کشور میشوند که کارکرد فرهنگی-رفاهی دارد. البته حل مشکلات زیرساختی نمایش صرفاً محدود به عملکرد شهرداریها نیست و به یک همکاری و همافزایی بینبخشی نیاز دارد و نهادها و سازمانهای اقتصادی و تجاری باید به یاری حوزه فرهنگ و هنر آمده و با رونقبخشیدن به مقوله اقتصاد فرهنگ بتوانند در این زمینه ظرفیتسازی کنند.
گران بودن تولید فیلم
یکی از مهمترین موانع تولید در حوزه سینما به هزینه بالای تولید فیلم برمیگردد که حالا کف آن میلیاردی شده است. بدیهی است با افزایش شدید تورم در چند سال اخیر، هزینه تولید در سینما بهشدت بالا رفته است. درعینحال تولید باکیفیت مستلزم هزینه بسیار بالایی است. تولید یک اثر فوقالعاده نسبت به یک اثر عالی، با افزایش هزینه 10 درصدی مواجه نیست، بلکه افزایش هزینه 80 تا 100 درصدی را پی دارد و یکی از دلایل محدودبودن تولید آثار باکیفیت، منابع و زمان محدودی است که کارگردان برای تولید در اختیار دارد.
گیشه سینمای ایران غالباً توان بازگرداندن این هزینه را ندارد و تولید چنین آثاری از ریسک بالایی برخوردار است که کمتر تهیهکننده و سرمایهگذاری به آن بها میدهد. یک راهکار مؤثر، همان گسترش سریع سالنهای سینماست تا با افزایش گستره اکران، تولید گرانقیمت و پرهزینه در سینمای ایران نیز مقرونبهصرفه شود و بهنظر میرسد هر دولتی که بر سر کار بیاید برای حل مشکلات حوزه سینما باید بتواند موانع تولید را با حمایت و پشتیبانی مالی بردارد. هزینههای بالای تولید فیلم با توجه به بحران مخاطب موجب شده تا بسیاری از فیلمها نتوانند حتی خرج تولید خود را درآورند و برای جبران آن دست به دامن اسپانسرها شوند.
اسپانسرها گرچه میتوانند تا حدودی یا دستکم بخشی از معضلات اقتصادی و مالی سینما و تولید فیلم را حل کنند، اما از آنسو استقلال هنری سینما و سینماگران را محدود یا بیاعتبار میکنند. واقعیت این است تا زمانی که دست سینما در جیب خودش نرود و نباشد، نمیتواند بر استقلال خود تکیه کند و از هنر به رسانه و ابزاری تبلیغاتی و پروپاگاندایی برای حوزههای دیگر مثل تجارت تبدیل خواهد شد.
عقبماندگی از فناوری سینمایی دنیا
گرچه طی دو دهه اخیر صنعت سینمای ایران مجهز به فناوریهای روز دنیا شده، اما هنوز با دانش و تکنولوژی روز دنیا فاصله زیادی دارد یا از فرسودگی تجهیزات سینمایی رنج میبرد. این یک واقعیت است که سینمای ایران فاصله چشمگیری با سینمای روز دنیا چه به لحاظ دانش فنی و چه به لحاظ ابزارهای فنی، فاصله بسیار چشمگیری دارد. گروهی از سینماگران پیشکسوت عمدتاً از کرختی و غروری برخوردارند که یادگاری در دوران موسپیدی و بهروزرسانی دانششان را با حضور در کلاسهای بینالمللی خلاف شأن تلقی میکنند و بدینترتیب با داشتههای تکنیکی پیشینشان فیلم میسازند.
نسل جوان نیز عمدتاً امکان استفاده از دانش روز و تحصیل در مراکز سینمایی آمریکا که حتی نسبت به سطح فیلمسازی کشورهایی چون انگلیس نیز فاصله محسوسی دارد را ندارد. در حوزه تکنولوژی نیز اگر تکنولوژی را محدود به دوربین، لنز، نور و صدا بدانیم، وضعیت سینمای ایران بد نیست؛ اما اگر قرار باشد درباره رباتهایی که نقش فیلمبردار را در پروژههای بزرگ ایفا میکنند، سخن بگوییم و از دقت و جزئیات فیلمبرداری با تکنولوژی روز سخنی به میان بیاید، حرفی برای گفتن نداریم. توسعه فناوری دیجیتال البته امکان فیلمسازی را نسبت به گذشته آسانتر کرده اما به دلیل گرانبودن این تجهیزات، وارد کردن یا خرید آنها بهراحتی ممکن نیست و هزینه هنگفتی دارد.
عدم تناسب منابع با نیازها
واقعیت این است که همه نهادها و مسئولان ارشد و چهرههای تأثیرگذار از سینمای ایران و سینماگران کشورمان توقع تولید آثار دارای ارزشهای ملی و مذهبی نظیر آثار دفاع مقدس، تاریخی و مذهبی دارند. ازقضا این جنس تولیدات در نظام تولید گرانترینهاست و برای تولید هریک از آنها باید سرمایه سنگینی انجام داد؛ بنابراین اگر قرار است این مطالبات از سینماگران عملیاتی شود، دستکم باید یکدرصد سرفصل فرهنگی بودجه عمومی کشور برای تولید در سینما اختصاص یابد. جالب اینکه بسیاری از معضلاتی که در اینجا بهعنوان ابرچالشهای سینمای ایران از آن نام میبریم یک سرش به اقتصاد و کمبود منابع مالی در سینما وصل میشود و این نشان میدهد که در جهان امروز که گفتمان اقتصاد فرهنگ حاکم است، بدون تقویت بنیادهای اقتصادی نمیتوان به اعتلای فرهنگ و هنر ازجمله توسعه سینما اندیشید.
واقعیت این است که گیشه سینما صرفاً به جیب و مال مردم مرتبط نیست، به حال آنها هم ربط دارد. ازاینحیث مسئله مالی سینما صرفاً یک امر اقتصادی نیست و عوامل و مؤلفههای سیاسی و اجتماعی هم، گیشههای سینما را دچار قبض و بسط مالی میکند. وقتی پدیدهای در ذیل اقتصاد فرهنگ قرار میگیرد، این تنها شاخصهای سرمایهای نیستند که شرایط اقتصادی آن را تعیین میکنند. اوضاع روحی حاکم بر جامعه بهویژه در بزنگاههای ملتهب تاریخی نیز بر آن تاثیر میگذارد.
این تاثیرگذاری البته در موازنه دوسویه رخ میدهد. به همان اندازهای که رخدادهای اجتماعی میتواند در افزایش میل به تماشای فیلم تاثیر بگذارد، میتواند منجر به کاهش میل به تماشای فیلم شده و اقتصاد آن را تحتالشعاع خود قرار دهد. در چند سال اخیر دو بحران طبیعی و اجتماعی، سینمای ایران را تا آستانه ورشکستگی کشاند؛ یکی پاندمی کرونا و دیگری اعتراضات و ناآرامیهای اجتماعی. دو عامل برونمتنی که با چالشهای درونمتنی سینما مثل بحران مخاطب که پیشازاین وجود داشت، گره خورد و سینما را در تراژیکترین نقطه تاریخی خود قرار داد.
ممیزی و سانسور
همانطور که در سطور بالا هم اشاره شد یکی از ابرچالشهای سینمای ایران که همواره با آن درگیر بودهایم، مسئله سانسور و ممیزی است. ممیزی در سینمای ایران دارای خطوط قرمزی است که بسته به زمان، مکان، اشخاص، حدود و ثغورش دستخوش تغییرات محسوسی است. برخی فیلمسازان همواره کارت بلانش دارند و تقریباً سراغ هر سوژهای بروند، میتوانند اثرشان را بسازند اما گروهی دیگر حتی توان تأییدیه گرفتن برای نام مطلوب فیلمشان را هم ندارند. این ممیزی دردسرساز و بیقاعده قطعاً یکی از دردسرهای بزرگ سینمای ایران است که باید برایش فکری کرد و تا زمانی که دارای چارچوب و ضوابط یکسان برای عموم فیلمسازان نشود، شرایط سینمای ایران با تغییر معناداری مواجه نخواهد شد.
اغلب نامزدهای انتخاباتی این روزها بر ضرورت و لزوم آزادیبیان در کشور حرف میزنند. یکی از مصادیق و شاخصهای سنجش آزادیبیان، نسبت آن با کیفیت نظارت، ارزیابی و بالطبع سطح ممیزی در آن است. اگر سینمای ایران قرار است تصویری متکثر از اندیشههای گوناگون باشد و بتواند بهعنوان یک هنر اثرگذار نقشآفرینی داشته باشد یکی از راهکارها، فضای آزاد برای تولید خلاقانه و نوآورانه در عرصه تولید آثار هنری ازجمله تولید فیلم است.
سایه سنگین سیاست بر سینما
مدیریت سینمای کشور بیش از آنکه ساختاری فرهنگی داشته باشد زیر سایه سیاست قرار دارد و از حیات مستقل و ذاتمداری برخوردار نیست. سوگیریهای سیاسی جناحی، فقدان اطلاعات کافی و صحیح در حوزه فرهنگ و شناخت و تصویر غلط از سینما در برخی از مدیران سینمایی موجب شده تا افسار سیاستگذاری سینمایی به جای فرهنگ در دستان سیاست بیفتد و درنتیجه هویت فرهنگی سینما در پس بازیهای سیاسی مخدوش شود. عدم حمایتهای مالی از سینماگران، کمبود وضعیت نامناسب سینماهای کشور، خط قرمزهای پررنگ برای فیلمنامهها و توقیف فیلمهای سینمایی بخشی از عملکرد سینما در سالهای اخیر است که نتیجه آن وضعیت ورشکستگی و بحرانزده کنونی سینماست.
متاسفانه سیاستزدگی یا سیاستسالاری در سینما و هنر مستلزم فضایی آزاد برای تجربههای تازه از لایههای عمیق جامعه انسانی است تا بتواند به دور از پیشفرضهای کلیشهای و تحمیلی به بازنمایی واقعیت بپردازد. سینمای ایران در وضعیت کنونی بیش از آنکه نیازمند حمایتهای دولتی باشد که هست، محتاج فرهنگسازی و تثبیت کنش فیلم دیدن بهعنوان بخشی از بازیابی حقیقت و نهادینه کردن در زیست جهان خود است.
سطحینگری در بدنه مخاطبان سینمای ما آزاردهنده است. سینمای امروز ایران از وضعیت تاریخی، اجتماعی آن جدا نیست؛ پارادوکسهای رفتاری چالش سنت و مدرنیسم، تضادهای بنیادین فکری و نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی در هنر هفتم نیز اثر خود را گذاشته است، از همین روست که زبان سینمای ایران دچار لکنت شده و حتی از بیان درد خویش هم عاجز است. این بحران زمانی تشدید میشود که سینما راه خویش را از طریق ضرورت هنریاش پیدا نکند و دیگران خارج از متن آن با حاشیههای غیرفرهنگی بخواهند آن را به راه راست هدایت کنند. هرچه تصدیگری دولت بر سینما کمتر شود و سینما به دست خود سینماگران سپرده شود، شاهد رشد و شکوفایی بیشتری در این زمینه خواهیم بود.
سینمایی که به تحول مدیریتی نیاز دارد
اگر بخواهیم گلوگاه اصلی مشکلات سینمای ایران را شناسایی کنیم، باید بگوییم عمده چالش و مشکل سینمای ایران در مقطع کنونی مدیریتی است و بازتاب این بحران را میتوان در سطوح مختلف سینمای ایران دید. ازآنجمله تنزل کیفی و خلاقانه آثار سینمایی بهویژه در عرصه کمدی را هم میتوان از همین منظر دید. بیتوجهی مدیریت دولتی و خصوصی و نظام صنفی ما به اقتصاد سینما عملاً کار را به اینجا رسانده است و استمرار این وضعیت وضع را بدتر هم خواهد کرد.
عمده آثار سینمایی ایران محصول شرکتها، نهادها و افراد تکمحصولی است. فقدان تنوع در آثار شرکتهای فیلمسازی و پرهیز از ریسک و محافظهکاری مفرط صاحبان سرمایه و تهیهکنندهها دستبهدست هم میدهند تا تولیدکنندهها اعم از شرکتها، نهادها و افراد به فکر بیشترین انتفاع مالی باشند؛ بنابراین مسیرهای تجربهشده و کموبیش جواب گرفته را دنبال میکنند. عملاً با این رویکرد و مشی تولید آثار سینمایی به قهقرا میرود.
سینمای ما توانایی تولید سازمانیافته را ندارد و در این سالها سینمای ما نتوانسته است صنعتی شود، همچنین کمپانیهای بزرگ فیلمسازی شکل نگرفتند تا این کمپانیها بتوانند در زمینههای مختلف سرمایهگذاری و تولید اثر کنند و مبتنی بر استانداردهای جهانی آنها را دستهبندی و عرضه کنند. همچنین رانتهای اقتصادی دولتی به جریانهای خاص در سینما و ورود پولها و سرمایههای مشکوک هم از دیگر چالشهایی است که اقتصاد سینمای ما را تهدید میکند و عملاً مانع از شکلگیری یک نظام اقتصادی شفاف و سودده در سینمای ایران میشود.
تعلل نهادهای صنفی سینمایی و بیاعتنایی نهادهای دولتی در برخورد با رانت و سرمایهگذاریهای مشکوک، نظم و نظام اقتصادی سینما را در هم ریخته است و بیش از اینکه وضعیت کنونی صدمههای جبرانناپذیری را به اقتصاد سینمای ما وارد کند، سینمای ما بهمثابه یکی از مهمترین عرصههای تولید فرهنگ به تحول در مدیریت فرهنگی و هنری نیاز دارد تا از استحکام به استقلال برسد.