وحید شقاقی شهری پژوهشگر اقتصاد:
تحلیل اقتصاد کلان برای مردم مهم نیست
آیا نگاه عامه مردم درباره مسائل و امور اقتصادی با اقتصاددانان و حکمرانان اقتصادی متفاوت است؟ آیا مردم ایران نگاه درستی به اقتصاد کشور دارند و اصولاً باید همه مردم به اقتصاد و حتی مسائل سیاسی و اجتماعی، نگاه تخصصی داشته باشند؟ وحید شقاقیشهری، اقتصاددان و استاد دانشگاه در گفتوگو با «هممیهن» به این پرسشها پاسخ داده و گفته اصولاً تحلیل اقتصاد کلان برای مردم مهم نیست و نتیجه برای آنها مهم است. او گفته چون اکثر وعدههای اقتصادی دولتها به نتیجه نرسیده مردم در سیاستهای اقتصادی دید کوتاهمدت پیدا کردهاند.
آیا فکر میکنید بین دیدگاههای اقتصادی مردم با تئوریهای اقتصادی، نظرات اقتصاددانان کشور و عملکرد مجریان اقتصادی تناقض وجود دارد؟
واقعیت همین است. برای مردم تحلیل اقتصاد کلان مهم نیست و البته در سیاستهای اقتصادی دید کوتاهمدت دارند چون مثلاً وقتی مالیات افزایش پیدا کند طبیعتاً سفره مردم است که تحت تاثیر قرار میگیرد. نکته جالبی بگویم؛ بنده در کانالی عضو هستم که اعضای هیئت علمی دانشگاه در آن حضور دارند که همه تحصیلات عالیه دارند اما من در آنجا میبینم مثلاً فارغ از اینکه کسری بودجه بیشتر خواهد شد یا کمتر و یا وضعیت صندوقهای بازنشستگی چه خواهد شد، بیشتر بحثها در خصوص حقوق و دستمزد است که حقوقشان بیشتر میشود یا خیر.
حالا بنده هرچقدر هم بهعنوان اقتصاددان از این بگویم که افزایش مالیاتها در بلندمدت به نفع اقتصاد است و یا اصلاحات اقتصادی سختیهای خاص خود را خواهد داشت، خیلی به آن بها داده نمیشود و همه به دنبال تصمیماتی هستند که سریع اثرگذار باشد. حتی سیاستمداران و مسئولان اقتصادی ما نیز اینگونه هستند و آینده دور و دراز را نمیبینند و فقط میخواهند هر مسئله را به فوریت حل کنند.
در نظرسنجیای که صورت گرفته، مردم در جایی میگویند که مثلاً با دخالت دولت در امر قیمتگذاری موافق هستند اما در جای دیگر از دخالتهای دولت گلایه دارند، این تناقضها به این دلیل نیست که اقتصاددانان و روشنفکران اقتصادی فهم درستی از اقتصاد به مردم ارائه نکردهاند؟
ببینید عموم مردم به دنبال نتیجه هستند و آن را فهم میکنند؛ بهعنوان مثال وقتی فردی بیمار میشود کاری به این ندارد که پزشک با چه دارو و تدبیری او را معالجه میکند بلکه سلامتی و درمان برای بیمار مهم است. قرار هم نیست مردم درک عمیق از راهبردها و سیاستهای اقتصادی داشته باشند، آنها به وعدهها و عملکرد اقتصاددانان نگاه میکنند و چون خیلی از این وعدهها به نتیجه نرسیده، دید مردم نیز کوتاهمدت شده است.
در هیچ جای دنیا نیز عموم مردم به اقتصاد به صورت تخصصی نگاه نمیکنند. مسئله اصلی برای آنها، اعتماد است، اگر مردم به مدیران اقتصادی اعتماد داشته باشند عملاً راهبردهای آنان را میپذیرند و به اینگونه مسائل ورود نمیکنند. مثلاً در بحث قیمتگذاریها ممکن است حتی اقتصاددانان نیز هیچگاه به یک نتیجه مشخص نرسند پس نمیتوان گفت کدام راه درست یا غلط است و باید نتیجه را دید.
همین روایتهای مختلف این علامت سوال را برای مردم ایجاد کرده است که پس کدام راه درست است؛ مثلاً عدهای را به این نتیجه رسانده که با بگیر و ببند میتوان قیمتها را کنترل کرد و عده دیگر بهدنبال نظارتهای قوی هستند که نشان از یک نگاه عوامانه و کوتاهمدت به بحث اقتصاد است اما مثلاً منِ اقتصاددان با تجربههایی که در طول سالها به دست آوردهام به این نتیجه رسیدهام که در هیچ جای دنیا قیمتگذاری دستوری کارآمد نبوده است. اصولاً نباید این انتظار را نیز داشته باشیم که مردم نسبت به راهبردها و سیاستهای اقتصادی آشنایی کامل داشته باشند.
در همه جای دنیا مردم یک رئیس دولت انتخاب میکنند تا او با تیم اقتصادی خود وعدههای اقتصادی خود را پیش ببرد و اگر موفق نبود مردم در انتخابات بعدی، فرد دیگری را انتخاب میکنند. بههرحال اقتصاد و اقتصاددانها نیز طیفها و نظرات مختلفی دارند، من نیز بهعنوان اقتصاددان، راهکارهایی برای اقتصاد ایران دارم که البته در زمانهای مختلف این راهکارها تغییر میکند و قطعاً راهکاری که ۱۰ سال پیش ارائه میدادم اکنون دیگر پاسخگو نیست و این ایراد محسوب نمیشود.