وحید آگاه
مجری طرح و عضو هیئت علمی دانشکده حقوق دانشگاه علامه
پس از رونمایی از جلد اول تاریخ شفاهی حقوق ایران، شرح حق، با مخاطبان کنش و واکنشهای زیادی داشتیم و نکات زیادی را به ما اعلام کردند و سعی کردیم در حد توان در این جلد و جلدهای بعد که در فاز یک تا ده جلد خواهد رفت، ادامه دهیم.
این مجموعه بیش از اینکه تاریخ شفاهی حقوق باشد، تاریخ شفاهی زندگی استادان حقوق است و این دقیقا همان چیزی است که در این پروژه بهدنبال آن بودیم. در واقع ما اصلا به خود مبحث حقوق کاری نداشتیم، چراکه درباره خود حقوق اساتید گرانقدر ما کار علمی و آکادمیک انجام دادهاند و آنرا به سر حد کمال رساندهاند. ما در اصل به دنبال حاشیههای حقوق بودیم. در واقع اینکه آدمها در چه محیط و مساحتی توانستند به این جایگاه برسند، از کجا آمدند، چگونه این مسیر را طی کردند و چقدر از بیرون به آنها کمک شده است تا در این جایگاه رفیع قرار بگیرند، مسیری بود که ما طی کردیم. در ادامه به این پرداختیم که اگر نسلهای بعدی بخواهند در جایگاه این اساتید قرار بگیرند، آیا این توانایی را دارند؟ از امکانات برخوردار هستند؟ در نتیجه در این مجموعه میخواهیم از آدمها، از این اساتید، به یک تصویر بزرگ برسیم و این تصویر بزرگ در جلد سیام کتاب بهدست میآید. پروژه تاریخ شفاهی حقوق ایران شامل سه فاز آموزش، اجرا و قضاوت است و هر فاز شامل ده جلد میشود. دید کلی در «شرح حق» از تجمیع مصاحبههای سه ضلع پیش میرود و در پایان این سی جلد میخواهیم یک پازل را تکمیل کنیم و ببینیم از سی جلد و بیش از 100 استاد فرهیخته، قاضی و وکیل، چه تصویری برای ما ایجاد میشود. اینکه بخواهیم از هر استادی درباره نظام حقوقی بپرسیم اصلا مدنظر ما نبود و به خود حقوق کاری نداشتیم. بهدنبال یک شمایلی هستیم چراکه حقوق ایران امروز در جایگاهی ایستاده است که حالش خوب نیست و قابلیت دفاع کامل ندارد. میخواهیم بدانیم چرا حقوق ایران به چنین وضعی دچار شده است؟ در طول تاریخ به دنبال آن هستیم که این تصویر را کامل کنیم.
نقد دوم این بود که «شرح حق» جسور و تیز نیست و حرفهای درشت و تند و تیزی نمیزند و برندگی لازم را ندارد. قصد ما این نبود که در این پروژه تند و تیز باشیم چون میخواهیم باشیم و حرفهایمان را بزنیم. منتقدان ما این پروژه را با پروژه عظیم تاریخی شفاهی ایران در آکسفورد که توسط مرحوم لاجوردی انجام شد، مقایسه کردند. بودجه این پروژه هرگز با بودجه تاریخ شفاهی هاروارد قابل مقایسه نیست. این طرح توسط دانشگاه علامه طباطبایی کلید خورده است، اما بودجه در اختیار ما حداکثر پاسخگوی یکسوم این پروژه است و مابقی هزینهها بهصورت شخصی و توسط گروه حاضر در پروژه اجرا میشود.
آقای لاجوردی در پروژه با کسانی صحبت کردند که در ایران نبودند و بدون ملاحظه تفسیر خود را از تاریخ ایران گفتند، اما جامعه هدف ما اساتیدی هستند که در این کشور حضور دارند و در نتیجه ملاحظاتی دارند. پس نمیتوانیم این کار را با پروژه ارزنده آقای لاجوردی در دانشگاه هاروارد مقایسه کنیم. اما برخی به ما گفتند آقای حسین دهباشی هم که تاریخ شفاهی ایران را در داخل ترتیب دادهاند، در ایران زندگی میکنند و جامعه هدف او افراد داخل ایران هستند. بله درست است، اما تفاوتی وجود دارد، جامعه هدف آقای دهباشی افرادی هستند که از حکومت و دولت خیلی دور هستند. اساتید حقوق محافظهکارترین استادان کل دانشگاههای ایران هستند چراکه میدانند کلمات چه بار معنایی دارند. در واقع جامعه هدف ما متفاوت هستند و معلمانی هستند که به آموزش و پژوهش معتقد هستند. در این پروژه بهدنبال «کمقطعی واقعی نزدیک» هستیم. بهدنبال یک کار قطعی هستیم و نمیخواهیم کاری را دنبال کنیم که به تولید قطعی برسد، در نتیجه ملاحظه میکنیم. ما در این پروژه با آدمهایی صحبت کردیم که در دهه هشتم زندگی خود هستند و دوست داریم افرادی که جلوی دوربین ما نشستند، ثمره کار ما را نیز ببینند.
نقد بعدی این بوده است که چرا استادان بابت عملکرد نظام حقوقی پاسخگو نیستند و توضیح ندادند که چرا نظام حقوقی ایران طرف از عدالت ندارد. باید بگویم اساتید دانشگاه که تنها یک تخته و چند صندلی و تعدادی دانشجو دارند، در سیاستگذاری نقشی ندارند و تصمیمساز و تصمیمگیر هم نیستند. اساتید حقوق تنها به بیان دانش پرداختند و نمیتوانیم از اساتید دانشگاه درباره چرایی وضعیت حقوقی ایران بپرسیم. اساتید نمیتوانند پاسخگوی تصمیمات مسئولان باشند. ما بهدنبال حاشیههای زندگی این اساتید هستیم، دنبال اینکه چرا اساتیدی با این سابقه درخشان در پایان عمر کاری اینگونه بازنشسته میشوند؟ با یک کاغذ در اتوماسیون!
میخواهیم که یادمان باشد این دوستان در چه فضایی کار کردند، آنها در هاروارد با آن آزادیهای آکادمیک تدریس نکردهاند. در ایرانی تدریس کردند که شما دیدید و در ادامه نیز خواهید دید که در دهه شصت چرا و چگونه پاکسازی شدند. ما چندبار خدمت استاد آشوری رسیدیم و درباره پاکسازیهای دهه شصت از ایشان پرسیدیم و هنوز نمیدانند که چرا پاکسازی شدند. دلیل اصلی را نمیدانند چراکه جز خدمت به کشور کاری نکردند. از ما پرسیدند که این حاشیهها به چه دردی میخورد؟ اینها ارزش افزوده دارد. ما همه حرفها را هم البته نمیزنیم، بخشی را برای مخاطب میگذاریم که به اندازه ظرف نگاه خود برداشت کند. دکتر صفاییروحانی با لباس روحانیت شاگرد اول شده و در آن سیستم قبل از انقلاب جایزه گرفته و بورسیه شده است. سیستم میدانسته است که او نسبت به رژیم پهلوی نقد دارد و او را بورس کرده است. الان در ایران چند درصد این امکان وجود دارد که یک نفر مخالف سیستم فکر کند و بتواند بورسیه بگیرد؟ اینها ارزش افزوده این پروژه است که ما ببینیم و مقایسه کنیم. دکتر صفایی نقل کردند که با پول بورسیه یک ماشین خریدند و وارد ایران کردند. الان با هزینههای بورسیه در ایران چه میشود کرد؟ اینها به نظر ما کمک میکند که اگر خواستیم نقدی داشته باشیم ابتدا ببینیم در چه محیط و مساحتی رشد کردند و چگونه به این جایگاه رسیدند.
نکته بعدی در مورد دانشگاههای ایرانی است. صفر تا صد دانشگاههای ملی ما دولتی است، از شکل پایاننامه گرفته تا چگونگی دفاع و نحوه جذب و... در دستورالعملها موجود است و آزادی آکادمیکی نداریم. چطور در دانشگاه دولتی که صفر تا صد آن با مقررات دولتی پیش میرود، میخواهیم به استادان خود بگوییم چرا اینگونه عمل کردید؟ چه آزادیای داشتند؟ در دانشگاهها کلا قانون و آئیننامه حاکم است و برای مدیر و رئیس دانشگاه و استاد دانشگاه هیچ آزادی عملی ندارد.
نقد دیگر به ما این بود که چرا دیگر بزرگان نیستند؟ ما به ترتیب عمر و کسوت سراغ همه اساتید رفتیم، اما شوق ما و اشتیاق عزیزان یکسان نیست. برخی خیلی زود دعوت ما را پاسخ دادند و برخی خیلی دیر. این مسیر از سال 96 کلید خورده است و ملاحظات افراد در پایان دهه هشتم زندگی باعث میشود پروژه براساس برنامه ما پیش نرود. این واقعیت ایران امروز است و بهدنبال این بودیم با این پروژه شاید بتوان به این شرایط کمک کرد. این اولین طرح پژوهشی تصویری در کل دانشگاههای ایران در رشتههای علوم انسانی و حقوق است که به دست دکتر سلیمی، رئیس سابق دانشگاه علامه و معاون اسبق پژوهشی دانشگاه دکتر علومییزدی آغاز شد. «شرح حق»میزبان قلل مرتفع مدنظر شما در ادامه مسیر خواهد بود. اگر تجاربشان را از ما دریغ نکنند.