| کد مطلب: ۲۹۸۳

منـافع ملـی یا آرزوهـای گروهی؟

منـافع ملـی  یا آرزوهـای گروهی؟

بررسی تاثیر ناآرامی‌های اخیر بر سیاست قدرت‌های جهان در قبال ایران با حضور ابراهیم رحیم‌پور و غلامرضا انصاری

بررسی تاثیر ناآرامی‌های اخیر بر سیاست قدرت‌های جهان در قبال ایران با حضور ابراهیم رحیم‌پور و غلامرضا انصاری

نشست اخیر گفت‌وگو‌های سیاسی با میزبانی روزنامه اطلاعات روز گذشته با موضوع واکاوی مواضع قدرت‌های جهانی در تحولات اجتماعی اخیر، برگزار شد. غلامرضا انصاری، معاون سابق دیپلماسی اقتصادی وزارت خارجه و ابراهیم رحیم‌پور، معاون سابق آسیا و اقیانوسیه وزارت خارجه دو مهمان این نشست بودند که نظرات‌شان را به تفصیل بیان کردند. این دو دیپلمات با آسیب‌شناسی رویکرد‌های ایران در قبال تحولات جهانی، به آسیب‌شناسی سیاست‌خارجی ایران در تحولات اخیر در موضوعاتی نظیر برجام، موضوع اوکراین، ایرانیان خارج از کشور و اعتراضات اخیر در ایران پرداختند. متن اظهارات مهمان این نشست، در پی می‌آید.

پیامد ناآرامی‌ها

غلامرضا انصاری: این روز‌ها خوشبختانه در حاشیه بحث‌های جدی که در جامعه در حال وقوع است، روزنامه‌ها هم مطالب خیلی خوبی می‌نویسند و من فکر می‌کنم در دو سه ماه اخیر موضوعی نیست که روزنامه‌ها دل و روده‌اش را بیرون نیاورده باشند و آن را به بحث نگذاشته باشند. خوشبختانه نکته مشترکی که در همه تحلیل‌های منتشرشده در روزنامه‌ها وجود دارد، مخالفت با خشونت است و به نظر من این یک دستاورد بزرگ است. اینکه همه به این نتیجه برسند که خشونت راه‌حل مشکلات نیست و باید دست به تغییرات ساختاری زد، جای امیدواری دارد.
ابراهیم رحیم‌پور: ظرف این جلسه کشف کامل است و منتشر خواهد شد و از این جهت ما نمی‌توانیم بخشی از حقایق را بگوییم. اما با توجه به همین نکته‌ای که آقای انصاری اشاره کردند، قاعدتا بایستی بدون تعارف صحبت کرد؛ هم با عوام و هم با خواص. در مرحله‌ی بسیار مهمی قرار گرفته‌ایم و دوستداران نظام قاعدتا نباید تعارف داشته باشند و باید برای بازگشت هم امنیت و هم آزادی، در میدان همکاری کنند. البته شاید بهتر باشد که ما در مورد همین سیاست خارجی صحبت کنیم. در اول بحث دوست دارم بگویم که آیا ما در سفر شریک راهبردی خودمان چین به عربستان شوکه شدیم یا از اقدامات آمریکا علیه خودمان. فکر می‌کنید که اگر چنین اتفاقاتی در آمریکا بیفتد چه موضع‌گیری‌ای خواهیم کرد؟ قاعدتا همه ابزارهایمان را به کار می‌گیریم برای منکوب کردن دشمن یا رقیب. از این نظر شریک راهبردی ما که روسیه و چین هستند با ما روراست نیستند. هر کسی دنبال منافع و مصالح خودش است. چه توقعی از آمریکا به‌عنوان یک قدرتی که انقلاب ایران برایش تلخ بوده و منافع خودش را در اینجا از دست داده، دارید؟ قاعدتا همه ابزارهای خودشان را براساس تفکرات خودشان به‌کار می‌گیرند. تفکرات‌شان قسمت مهمی است، اما گاهی منافع‌شان را بر تفکرات‌شان ارجح قرار می‌دهند. یعنی آنجایی که آقای خاشقچی در استانبول به قتل می‌رسد، آمریکایی‌ها محکوم می‌کنند و موضع می‌گیرند و روابط‌شان را با عربستان کاهش می‌دهند، اما در نهایت این موضع را پس می‌گیرند و اعلام می‌کنند که موضوع آقای خاشقچی در دستور کار آمریکا نیست. چرا اینطور می‌شود؟ چرا موضوع خاشقچی در مقطعی به یک موضوع حقوق بشری جدی تبدیل می‌شود و در یک مقطعی دیگر از دستور کار خارج می‌شود؟ معلوم است پای منافع وسط است. چین هم به دنبال منافع خودش است. فکر می‌کنید چین به دنبال منافع ایران است؟ ما شاهد هستیم که نه‌تنها آمریکا بلکه خیلی از کشورها در این چند ماه اخیر علیه ما موضع گرفتند. وزرای امورخارجه آلمان، انگلیس و فرانسه علیه ما موضع گرفتند. ما می‌گوییم آمریکایی‌ها شیطنت و دشمنی می‌کنند، اما وقتی به ترکیب رای شورای حقوق بشر سازمان ملل نگاه می‌کنیم می‌بینیم که فقط آمریکایی‌ها نیستند. آمریکا و خیلی از کشورها همین روش را با انگیزه‌ها و تفکر و خواسته‌های خودشان به کار می‌‌گیرند. البته این فشارها هنوز همه‌جانبه نشده، اما اگر این موضوع حقوق بشر به شورای امنیت کشیده شود که قاعدتا مسیرش همین است و ما نباید اشتباه محاسباتی کنیم، آن‌وقت باید ببینیم که رای چین چه خواهد بود؟ این یک محک بسیار مهم است که ببینیم طرف‌های مقابل‌مان و طرف‌هایی که بغل دست ما نشسته‌اند و شریک راهبردی ما هستند، چه خواهند کرد. باید محاسبات‌مان را درست کنیم و از تخصص کسانی که در سیاست خارجی تجربه دارند، استفاده کنیم. نمی‌شود گفت که هر کسی در ایران می‌تواند در مورد سیاست خارجی نظر تخصصی بدهد. باید از تخصص دوستانی که کنارمان هستند، استفاده کنیم. می‌گویند که جوان‌گرایی شده است. ما البته کارنامه این جوانان را می‌بینیم! این تجربه نشان می‌دهد که در دنیا خیلی می‌توانیم بهتر از این حرکت کنیم. نباید بگذاریم که منافع‌مان به دست آرزوها و تخیلات و اوهام بیفتد. در عین حال که من هم معتقدم آمریکا بیشترین آزار را در همین دو سه ماه اخیر در مورد ما داشته، اما فراموش نکنیم که منحصر به آمریکا نیست و موجی است که در خارج از ایران ایجاد شده است. در کشورهایی مثل کشورهای عربی می‌بینیم که اینها وارد مسائل کاری ما نمی‌شوند، اما ضربات کاری به اقتصاد ما وارد می‌کنند.
بحران جنگ اوکراین نقطه عطف قرن بیست‌ویکم است. در ایران خیلی کم به آن پرداخته شد و ابعاد آن بررسی نشد. من می‌خواهم به آثاری که این بحران بر روابط ایران با غرب داشته، اشاراتی کنم. خواهشم این است که این نکته را از من بپذیرید که انتقاد از فرد و حمله کردن به دولت‌ها راه‌حل مشکلات نیست. ما دچار یک اعوجاج ساختاری شده‌ایم و به‌ویژه در حوزه اقتصاد، یک راه اشتباهی را در اوایل انقلاب شروع کردیم و مدام این راه را با سرعت بیشتری رفتیم. امروز آنقدر با مسیر اصلی فاصله داریم که به هم می‌پریم. می‌گوییم تقصیر با این بود یا با آن. ما اگر در همین‌جا متوقف شویم، از راه‌حل اساسی بازمی‌ما‌نیم. اگر یک اراده ملی و حاکمیتی جامع و جدی نباشد، بازگشت به مسیر اصلی می‌تواند دردسرهای بسیار زیادی برای ایران و جمهوری اسلامی داشته باشد. تحولاتی که در این 22سال اخیر رخ داد، تحولات بسیار عظیمی بود و آثار بسیار گسترده‌ای هم در منطقه و هم در دنیا برای ما داشت. یکی از این تحولات سقوط صدام بود. سقوط صدام در واقع سقوط دروازه جهان عرب بود که در نتیجه آن، میدان باز شد. برای دو عنصر بسیار فعال و مهم منطقه باز شد که عبارتند از ایران و اسرائیل. ما به دنبال این بودیم که تحت عنوان فلسطین جهان عرب را متحد کنیم. آنها هم به دنبال این بودند که جهان عرب را علیه ایران متحد کنند. این تحول عظیمی بود. در مهد دموکراسی جهان انتقال قدرت با خشونت همراه شد. یعنی آقای ترامپ می‌گفت من از کاخ سفید بیرون نمی‌روم. این باورنکردنی بود. تحول بعدی شکست آمریکا و ناتو با همه قدرت‌شان در افغانستان بود. البته این شکست به آن مفهومی که در اصطلاح ما شکست نامیده می‌شود، نبود. آنها منطقه را به دلیل مهمتری ترک کردند. آمریکا به دنبال رویارویی با چین بود که مورد قبول هر دو حزب آمریکا است. تحول دیگر اینکه در سوریه تمام دنیا به این نتیجه رسیدند که کار اسد تمام است. اما اسد باقی ماند. این روند ختم شد به داستان اوکراین. در این 22سال قرن بیست‌ویکم، یکی از موضوعات عمده ایران با آمریکا، بحث برجام بود. برجام بزرگترین دستاورد جمهوری اسلامی در سیاست خارجی بود. ایران به هدف خودش رسید و شرایط خودش را تغییر داد و برای اولین‌بار قطعنامه‌های سازمان ملل را باطل کرد و برای اولین‌بار شورای امنیت سازمان ملل حق غنی‌سازی را برای ایران به‌رسمیت شناخت.

ما و نگاه به جهان

ما یکی از مشکلات‌مان این است که وقتی به هدفی می‌رسیم می‌گوییم نه این فایده ندارد. ما 10چیز دیگر هم می‌خواستیم و بعد خودمان، خودمان را سرزنش می‌کنیم. افشاگری‌های ما همه‌اش جنگ روانی علیه خودمان است. ناگهان اعلام می‌کنیم که در موفق‌ترین شرکت صنعتی کشور، 92 هزار میلیارد تومان اختلاس شده است. شرکت فولاد یکی از موفق‌ترین شرکت‌های ایران است. حیثیتش را به باد دادیم و سهامش را نابود کردیم و تازه بعد اعلام کردیم که این شرکت اصلا خصوصی است و این حرف‌های ما اصلا اساسی ندارد. اینقدر که ما در این 22سال به خودمان گل زده‌ایم، کسی گل نزده است. با این گل‌هایی که ما به خودمان زده‌ایم، معجزه است که هنوز سر کار هستیم. ما اصلا تصور درستی از قدرت آمریکا در جهان نداشتیم. وقتی آن مقام اروپایی به بانک دولتی دستور داد که پول ایران را پس بدهد و آن بانک اعلام کرد که 60درصد سهام این بانک متعلق به آمریکا است و من نمی‌توانم این کار را بکنم، ما به جای اینکه این معادله را درک کنیم و تصور درستی از قدرت آمریکا داشته باشیم، شروع کردیم به حمله به برجام. الان هم درک درستی از قدرت آمریکا نداریم. چون مدام در روزنامه‌ها نوشته می‌شود که آمریکا در حال اضمحلال است و امروز و فرداست که دچار فروپاشی شود. احیای برجام را هم که ما مدام آن را کش دادیم و احساس کردیم که خورند دارد. در سیاست خارجی به علت نبود ارزیابی صحیح تحولات خارجی، نقطه پارگی را نمی‌شناسیم. اینقدر کش می‌دهیم که پاره می‌شود. دلیلش این است که به تحولات دنیا توجه نداریم. یکی از عیوب ما این است که اصلا کاری به تحولات کشور طرف مقابل نداریم. می‌گوییم این رئیس‌جمهور جدید است و ویژگی‌های دیگری دارد. اما یک عده در جواب می‌گویند سگ زرد برادر شغال است! تمام تحلیل ما از تحولات این کشور این است که سگ زرد برادر شغال است. افکار عمومی در اروپا کاملا عوض شده است. اینهایی که جدیدا در اروپا قدرت گرفته‌اند، اسیر افکار عمومی هستند.

ایران و اوکراین

آلمان کشوری است که 43سال با ما رفیق بوده است. اما حالا تندترین مواضع را علیه ما می‌گیرد. چون تحت فشار افکار عمومی‌اش است. چون نفهمیدیم که از سه حزبی که دولت آلمان را شکل داده‌اند، دو تای‌شان رئیس ایرانی دارند. حادثه دیگری که رخ داد و ریشه این تحولات و فشارهایی بود که علیه ما صادر شد، داستان اوکراین است. اوکراین، اروپای هفتاد سال خوابیده را از جا کند. از جایگاه اوکراین برای روسیه و جایگاهش برای ناتو مطلع هستید. آمریکایی‌ها اوکراین را به باتلاقی تبدیل کردند که هر کسی را تمایل داشته باشند به داخل آن هل می‌دهند. واقعیت این است که ما را هم هل داده‌اند به باتلاق اوکراین. چون آمریکایی‌ها می‌دانستند که اگر خط لوله نورد استریم دو کشیده می‌شد و اروپایی‌ها از گاز این خط لوله استفاده می‌کردند، اروپا و روسیه آنقدر به هم نزدیک می‌شدند که جدا کردن اروپا از روسیه دیگر امکان‌پذیر نبود. ما هم مسئله برجام را حل نکردیم تا اینکه یک بحران جدید ایجاد شد. به ایران اتهام زدند که در امنیت جهانی اخلال می‌کند. اتهامی که به ما می‌زنند این است که ایران در کنار روسیه قرار گرفته و روسیه امنیت جهانی را به خطر انداخته، چون امنیت اروپا، امنیت جهان است و ایران بر ضد امنیت اروپا وارد صحنه شده است. آقای مکرون می‌گوید که نحوه برخورد ایران در خاورمیانه و جهان، امنیت جهان را به خطر انداخته است. ما گرفتاری برجام را داشتیم و آثار اقتصادی برجام را هم داشتیم. تحریم‌ها آثار روزمره بر زندگی مردم داشته است. ارتباط کشور در زمینه‌هایی که سکوی توسعه هستند از بین می‌رود. کسی متوجه این نمی‌شود. صدایش در نمی‌آید. چون سیستم‌های بانکی و بیمه و زیرساخت‌های توسعه‌ای به واسطه تحریم نابود شده است. تاثیر سوم تحریم‌ها این بود که سرمایه‌ دوهزار و 500 ساله ایران که موقعیت جغرافیایی‌اش است، در حال نابودی است. ایران از نظر جغرافیایی در مسیر بی‌فایده شدن قرار گرفته است. اگر 10سال دیگر ایران را از این منطقه بردارید، تجارت منطقه آسیب نمی‌بیند. این را چینی‌ها هم فهمیده‌اند. برای همین با ما توافق امضا می‌کنند، اما می‌روند و دیگر نمی‌آیند. راه‌حل چیست؟ من نمی‌دانم که فارغ از برخورد با ناآرامی‌ها راه‌حل‌هایی اندیشیده شده است یا نه. روزنامه‌ها باید بنویسند و این روند باید ادامه پیدا کند. اگر کشوری می‌خواهد پرقدرت شود، باید این نوشته‌ها و گفته‌ها را تحمل کند. اگر بخواهیم اوضاع را کنترل کنیم، با این دولت هیکل‌مند که همه در کارش دخالت می‌کنند، کارمان به جایی نخواهد رسید.

ایران و آمریکا

مجموعه نکاتی که آقای انصاری اشاره کردند و پیوستگی همه پدیده‌ها به‌هم، چه در منطقه، چه در آسیا و چه در شرق و چه در غرب، موجب شده همه چیز بر همه چیز اثر بگذارد. وضعیت جدید و وضعیت خاصی در کشور ما پیش آمده است. دنبال این نگردیم که برجام چه اثری داشت یا اوکراین چه اثری داشت. حتما اینها اثر داشته‌اند. من اصل بحث را در داخل می‌بینم. من اعتقاد ندارم که علت‌ها را فقط باید در خارج دنبال کرد. اعتقاد من این است که بیشتر مسائل از داخل است و اگر ما خوب عمل کنیم، دست خارجی‌ها بسته خواهد بود و اگر خوب مدیریت نکنیم و خوب حکمرانی نکنیم، طبیعتا وضعیتی ایجاد می‌شود که قدرت‌های رقیب یا دشمن در منطقه و در دنیا از آن سوءاستفاده می‌کنند. مگر ما از بحران‌هایی که برای رقبا پیش می‌آید، استفاده نمی‌کنیم؟ وقتی بحران در فرانسه به وجود آمد، مگر ما نشستیم و دعا کردیم که بحران حل شود؟ بروید صداوسیما را ببینید که در بحران فرانسه چه گزارش‌هایی منتشر می‌کرد. گویی که فرانسه دیگر کارش تمام شده است. هنوز بعضی دوستان درباره فروپاشی آمریکا قلم‌فرسایی می‌کنند. من نمی‌فهمم این را! من در جلسه‌ای به آقای ظریف عرض کردم که ما از فروپاشی شوروی که بغل گوش خودمان است و این همه مسلمان داشت، چه سودی بردیم که دنبال فروپاشی آمریکا هستیم؟ چه گیرمان می‌آید؟ آیا ابرقدرت‌هایی مثل چین و روسیه از آمریکایی‌ها منصف‌تر و عدالت‌محور‌تر هستند؟ من به یکی از دوستانی که خیلی تند و تیز هم می‌نویسد و لحنش مثل یکی از روزنامه‌های کشور است گفتم که شما همان‌هایی هستید که جام زهر به دست امام دادید. آدم‌هایی که دروغ می‌گویند، اطلاعات غلط می‌دهند، آدم‌هایی که می‌گویند می‌رویم تا کربلا و تل‌آویو، الان هم دارند همان مشی را ادامه می‌دهند تا جام زهر دیگری آماده کنند. نکنید این کارها را! راستگو باشید با ملت! رک باشید! مسئولان یا خواص حرف‌های خاص را بزنید و به عوام هم دروغ نگویید! من چهار سال در وزارت خارجه مسئول امور چین بودم. بعضی کلماتی که ما در مورد چین می‌گفتیم، اینها تشویش افکار عمومی است. باید صداقت داشته باشیم. بعضی دنبال می‌کردند که در خارج چه کسی این کارها را می‌کند، اما من در داخل دنبال عامل می‌گردم. حرف من این است اگر ما در داخل درست عمل کنیم، حتما خارجی‌ها نمی‌توانند اینطور با ما رفتار کنند. وقتی مردم را داشته باشید قدرت به دست می‌آورید. بنابراین مردم را باید حفظ کنیم. خدا آن روز را نیاورد که این نظم عمومی و به تعبیری امنیت به هم بریزد. نه آزادی باید فدای امنیت شود و نه امنیت فدای آزادی.

غفلت از ایرانیان خارج از کشور

یک پدیده جدید که ما با آن مواجه هستیم، موضوع ایرانیان خارج از کشور است. ایرانیان خارج از کشور واقعا افراد ملی‌گرایی هستند. یادم هست یک بار یکی از ایرانیان خارج از کشور به ایران آمده بود ممنوع‌ازخروج شد. یکی از مقامات اروپایی به ما گفت که این فرد را آزاد کنید، اگرنه مشکلات زیادی ایجاد خواهد شد. گفت این فرد رئیس یکی از بزرگترین پروژه‌های اتحادیه اروپا است و بدون این فرد، این پروژه پیش نخواهد رفت. ما بررسی کردیم و در نهایت مشکل را حل کردیم و این فرد توانست برگردد. وقتی از او پرسیدیم مشکل‌ات چه بود، گفت نمی‌دانم! وقتی که رفتم فرودگاه از من پاسپورت خواستند و از من پرسیدند دین‌ات چیست؟ گفتم بهایی. گفتند بایست این بغل. این فرد اصلا در کار سیاست وارد نبود و نمی‌دانست موضوع چیست. خوشبختانه این موضوع حل شد. ما ایرانیان خارج از کشور را زیر سوال می‌بریم، اما آنها بسیار ملی‌گرا هستند و از هیچ کمکی دریغ نمی‌کنند. متاسفانه در تحولات اخیر، این افراد به‌شدت مورد سوءاستفاده قرار گرفتند و کسانی بالای سرشان قرار گرفته‌اند که با گذشته فرق دارند. کسانی اینها را جمع می‌کنند که متفاوت هستند. این وضعیت همه‌گیر شده است. باید از پتانسیل این افراد استفاده کرد. ما هیچ‌وقت به‌طور واقعی نتوانستیم از ظرفیت‌هایشان استفاده کنیم و بنابراین دیگران از آنها استفاده کردند. شما تظاهرات‌های خارج از کشور را دیدید. در قضایای اخیر دیدیم که مقامات رسمی کشورها به دلیل فشار افکار عمومی علیه ایران وارد صحنه شدند. در نشست کمیته حقوق بشر در ژنو که درباره ایران بود، پنج وزیر اروپایی شرکت کردند. همه هم تحت فشار احزابی بودند که ایرانی‌ها در آن عضو بودند. این فشارها ادامه دارد و ما باید چاره‌اندیشی کنیم. با کارهایی که علیه ایرانیان خارج از کشور در مرزهایمان در داخل کشور انجام شد، جلب دوباره اعتماد آنها کار مشکلی است.

نفی دخالت نظامیان در سیاست خارجی

نکته دیگری که باید اشاره کنم، این است که در همه‌جای دنیا سیاست خارجی در اختیار وزارت خارجه است. در ایران هم باید اینطور باشد. ماده 105 برنامه ششم را از رو برای شما می‌خوانم. نوشته شده:«به منظور مدیریت منسجم، هماهنگ، موثر در روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران بر مبنای اصل عزت، حکمت و مصلحت و برای تحقق اهداف این قانون، دستگاه‌های اجرایی اعم از همه سازمان‌ها و وزارتخانه‌ها، باید همه کارهای خارج از کشورشان را وزارت خارجه هماهنگ کنند. به جز نیروهای مسلح.» من این را نمی‌فهمم. این قانون رسما در برنامه پنج‌‌ساله ششم ما تصویب شده است در مجلس. این یعنی دوگانگی در سیاست خارجی. اگر در قانون پنج‌ساله هفتم خدای نکرده بار دیگر این قانون تصویب شود، فاجعه است. چون ما رسما اعلام می‌کنیم که دو سیاست خارجی داریم. اگر بخواهیم با جهان تنش‌زدایی کنیم، نیاز به وزارت خارجه قوی و مطمئن داریم. تا وقتی حرفی زد، حرفش حرف باشد. اگر حرفی زد و به مذاق برخی خوش نیامد، باید حمایت شود. ما باید به دولت کمک کنیم که این بند از برنامه هفتم حذف شود. این بند عبارت از «به جز نیروهای مسلح» در مجلس به پیشنهاد یک نماینده اضافه شده و این نماینده هم در دور بعد ردصلاحیت شده است. این موارد به ما آسیب می‌رساند. اینکه ما آرزوهایمان را بنویسیم و فکر کنیم که همه دنیا به آن احترام می‌گذارند، اینطور نیست. سیاست خارجی محل رویارویی با واقعیت‌های دنیا است. چون جهان براساس محاسبات خودش با ما رفتار می‌کند، نه براساس آرزوهای ما. باید ساختار دولت ترمیم شود. بدانیم که وزارتخانه را وزیر اداره نمی‌کند، بلکه بدنه وزارتخانه اداره می‌کند و این بدنه خودشان بخشی از قشر ناراضی هستند. این برنامه‌های پنج‌ساله قرار است توسط این بدنه اجرا شود. این رویه باید اصلاح شود.
در مورد چشم‌انداز آینده مواجهه قدرت‌های خارجی با ایران باید گفت که بستگی به خودمان دارد. کشورهای قدرتمند و هوشمند هیج‌وقت نمی‌گویند مرغ یک پا دارد. در مقطعی، یک کشور را بایکوت می‌کنند و در زمان دیگری بهترین روابط با همان کشور ایجاد می‌کنند. مثال آقای خاشقچی را زدم و این کاملا واضح است. ما بیشتر به مصالح می‌پردازیم تا منافع و این درست نیست. وقتی در مورد چشم‌انداز مشکل این است، نمی‌دانم در این سمت چه تصمیمی می‌خواهند بگیرند. اما آنچه که دوستداران کشور می‌گویند این است که ما باید ساختارهای حکمرانی را اصلاح کنیم. البته اگر. اگر ما تغییری در وضعیت داخلی خودمان ندهیم، مشکلات‌ خارجی‌مان هم حل نخواهد شد و آنها از نارضایتی‌های داخل استفاده خواهند کرد. حالا ممکن است کسی بگوید تعداد ناراضی‌ها کم است. خیلی دل‌خوش نکنیم به تعداد. اگر نظرسنجی کنیم که میزان نارضایتی چقدر است در مقایسه با اعتراض در خیابان‌ها، حتما رقمی که به‌دست خواهد آمد، زیاد خواهد بود. من با شش وزیر خارجه کار کرده‌ام. در حال حاضر، وزارت خارجه در پائین‌ترین وضعیت قدرت خودش است. معنای حرفم این نیست که بخواهم بگویم وزیر خارجه ضعیف است؛ به‌طور کلی، کسانی هم هستند که از بیرون وزارت خارجه دخالت می‌کنند و اجازه نمی‌دهند که کار پیش برود.
وقتی که چهار امام‌جمعه ترک‌زبان ما چیزی شبیه به اعلام جهاد علیه ارمنستان می‌نویسند و صادر می‌کنند، نتیجه‌اش این می‌شود که آقای علی‌اف هم‌زبان بخشی از مملکت ما به چه پررویی در مورد کشور ما حرف می‌زند. نگویید این حرف‌ها را! رها کنید این سخنرانی‌ها را! بگذارید وزارت خارجه کار خودش را انجام دهد. وقتی که ما اعلام می‌کنیم که چهار پایتخت عربی در اختیار ما است، حالا باید مراقب پایتخت خودمان باشیم. برای چه این حرف‌ها را می‌زنید. اگر در اختیار داریم، آمریکا هم 50پایتخت در اختیار دارد اما این را اعلام عمومی نمی‌کند. برای چه مصاحبه می‌کنید؟ برای چه دخالت می‌کنید؟ سیاست خارجی که براساس اصل عزت، حکمت و مصلحت است. عزت اصل اول است. مگر می‌شود سیاست خارجی عزتمند باشد، اما وزارت خارجه ذلیل باشد؟ امکان ندارد. کارگزارهای ما همین سفرا و وزیر است. ما در وزارت خارجه در تحلیل مجتهد هستیم و در اجرا مقلد. ما می‌توانیم حرف خودمان را بزنیم و می‌زنیم. البته نه همه سفرا و وزرا! بگذارید با صلابت، دانایی، هوشمندی و دلسوزی حرف‌هایمان را بزنیم. گفته شده که با اوکراین این کار را نکنید. کارشناس‌ها درباره برجام گفتند که این کار را بکنید. حالا به هر حال گفتند که ما شنیدیم اما بروید این کارها را بکنید یا نکنید. بنابراین به اعتقاد من وزارت خارجه باید جایگاه اصلی خودش را پیدا کند، مهره‌های اصلی و قوی داشته باشد و دخالت نهادهای دیگر به‌خصوص نهادهای نظامی در سیاست‌خارجی باید از میان برود. نظامی باید کار نظامی‌اش را انجام دهد. چرا امام مذاکره قطعنامه 598 را به آقای ولایتی دادند و چرا به فلان سردار ندادند. هر کسی باید کار خودش را بکند. وقتی جایگاه‌ها عوض می‌شود، این وضعیتی پیش می‌آید که شاهدش هستیم.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی