تسلیت از روی وظیفه/ درباره مرگ یک هنرمند دیگر در ینگه دنیا
تسلیت گفتن خوب است،حرفی نیست اما تسلیت گفتن از سر وظیفه دردی را دوا نمیکند. اینکه عدهای که باید در زمان حیات هنرمند، قدرش را بدانند و نمیدانند دردناک است. اینکه از روی متن تسلیت همه این بزرگواران مشخص است که درکی از هنر و فرهنگ ندارند، دردناکتر است.
یکی دو روز پیش بهرام بیضایی به رحمت خدا رفت. چند سالی است که وقتی بزرگی مقنعه خاکی از سر میکند و دنیای فانی را ترک میکند همه خودشان را موظف میدانند لااقل در حد یک پیام یا استوری نسبت به مرگ عزیز از دست رفته واکنش نشان دهند. نتیجه ماجرا این میشود که انبوه حرفهای تکراری روی دایره فضای حقیقی و مجازی ریخته میشود.
نمیخواهم تنزه طلبی کنم و خودم را بیرون از دایره جو زدگان بدانم. نکته اما این است که حقیقتا نمیدانم این واکنشها و ضجه مویهها به کار چه کسی میآید و قرار است تا کی ادامه پیدا کند.
بهرام بیضایی از دنیا رفت و خدایش بیامرزد. مردم عادی، هنرمندان، روزنامهنگاران و ... در این مواقع از سر احساس و همدلی شروع به حرف زدن میکنند. شاید قاعدهاش همین باشد.
ما آدمهای معمولی این روزها خودمان را در لشکر بینوایانی میبینیم که چیزی بیش از این نداریم. در زمان زنده بودن آن بزرگ هم بیش از این کاری از دستشان بر نمیآمد. ته ته ماجرا این بود که در دلمان آرزو کنیم هنرمند محبوبمان به مام وطن برگردد و به جای استنفورد در همین دانشگاه و به بچههای خودمان درس بدهد.
بهرام بیضایی یکی دو روز پیش از دنیا رفت. حقیقت اما این است که بهرام بیضایی همان ۱۵ سال پیش از دنیای ما رفت. آن موقع هم تنها، این مردم و روزنامهنگاران و هنرمندان بودند که در بهت فرو رفتند و بابت رفتن هنرمندشان دریغ خوردند. آن روز اما هیچ وزیر، وکیل، معاونی کلامی نگفت و پیامی نفرستاد و ککاش هم نگزید. انگار در این ملک کسی جرات نمیکند پی ماجرای هنرمند زنده را بگیرد و ببیند دردش چیست؟
مرگ اما حجابها را کنار میزند و روی آدمها را باز میکند. تسلیت گفتن خوب است،حرفی نیست اما تسلیت گفتن از سر وظیفه دردی را دوا نمیکند.
اینکه عدهای که باید در زمان حیات هنرمند، قدرش را بدانند و نمیدانند دردناک است. اینکه از روی متن تسلیت همه این بزرگواران مشخص است که درکی از هنر و فرهنگ ندارند، دردناکتر است.
بیضایی که رفت. شما را جان عزیزتان قسم در این اداره ارشاد چهار نفر که هنر و هنرمندان را میشناسند را به کار بگیرید. پای حرف هنرمندان بنشینید. اگر دلگیرند دلداریشان بدهید. اگر در معاششان ماندند دستشان را بگیرید. اگر جانشان به لبشان رسیده دردشان را دوا کنید.
بیضایی آنقدر کار خوب کرده بود که به بدهیاش را به عالم و آدم پرداخت کرده بود. وقت آن بود که ما بدهیمان را به او بدهیم که قدرش ندانستیم.