محمدتقی فاضلمیبدی عضو مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم: توسعه دید آیتالله منتظری برای روشنفکران جالب بود
محمدتقی فاضلمیبدی، استاد دانشگاه و عضو مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم میگوید آیتالله منتظری در بحث حقوق بشر تفاوتی بین انسانها قائل نمیشد. او با بیان اینکه عزل از قائم مقامی رهبری و حصر، تغییری در رفتار آیتالله منتظری ایجاد نکرده بود؛ تاکید میکند که حصر منجر به این شد که ایشان توسعه دید بیشتری پیدا کند.
محمدتقی فاضلمیبدی، استاد دانشگاه و عضو مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم میگوید آیتالله منتظری در بحث حقوق بشر تفاوتی بین انسانها قائل نمیشد. او با بیان اینکه عزل از قائم مقامی رهبری و حصر، تغییری در رفتار آیتالله منتظری ایجاد نکرده بود؛ تاکید میکند که حصر منجر به این شد که ایشان توسعه دید بیشتری پیدا کند.
*برای شروع بحث، درباره اندیشههای آیتالله منتظری چند دقیقهای بگویید و اینکه تفکرات ایشان در بحث سیاسی و فقهی چگونه بود...
وقتی درباره اندیشههای آیتالله منتظری حرف میزنیم باید به یک نکته درباره ایشان دقت کنیم. ما تا پیش از انقلاب با یک آیتالله منتظری روبهرو بودیم که هم در درس و بحث حوزه و هم مبارزات انقلابی حضور داشتند. اما پس از انقلاب، ما با آیتالله منتظریای مواجه بودیم که به غیر از درس و بحث، در مجلس خبرگان قانون اساسی ریاست را بر عهده داشت و در این جایگاه دیدگاهی داشتند. بعد از اینکه خبرگان قانون اساسی تمام شد و ایشان در میانه دهه 60 بهعنوان قائم مقام رهبری معرفی شدند، نگاههایشان یک مقدار متغیر شد. بعد از آن که عزل شد، در خیلی از مبانی تجدیدنظر کرد و تحولاتی در فکرش حاصل شد.
آیتالله منتظری زندگیاش ابعاد زیادی داشت. من حدود ۴۰ سال با ایشان از پیش از انقلاب تا زمانی که زنده بودند مأنوس بودم. یک بُعد اخلاقی داشت که به نظر من عالیترین نمره را برای بُعد اخلاقی ایشان میتوان در نظر گرفت. در میان روحانیونی که من میشناختم از جهت سلامت نفس و تواضع و توجهاش به انسان، به اینکه کسی رنج و مشکل نبیند و مشکل مردم باید حل شود. این در شخصیت آیتالله منتظری عجین شده بود. مثلاً اگر متوجه میشد کسی مشکلی دارد، او در تلاش بود که مشکل طرف را حل کند و هیچ وقت، حالا چه در موقعی که قائم مقام بودند و چه بعد از عزل از قائم مقامی، این تواضعی که داشتند، فرقی نکرد. همیشه آن تواضع و فروتنی که در مقابل افراد داشت را حفظ کرد و تا آخر این تواضع را داشتند. لذا در بُعد اخلاقی و عاطفی آیتالله منتظری یکی از شخصیتهایی بود که اگر نگوییم بینظیر بود، واقعاً در حوزه کمنظیر بود. خود من بیشتر شیفته آن شخصیت اخلاقی و عاطفی ایشان بودم. نکته دیگری که میتوان درباره آیتالله منتظری به آن اشاره کرد، بحث فقهی است.
نگاه فقهی ایشان نگاه فقه سنتی بود؛ در فقه سنتی آیتالله منتظری واقعاً در حوزه سرآمد بود. روی مبانی سنتی که چه در فقه و چه در اصول داشت، سالها کار کرده بود. این سالهایی که میگویم چه زمانی که محضر آیتالله بروجردی و امام درس خوانده بود؛ چه پیش از زندان، چه در زمان زندان و پس از انقلاب را شامل میشود. یعنی هم و غماش در این بود که آنچه را که میفهمد، عمیقتر و آنچه را که میفهمد را توسعهاش دهد. این است که در فقه، به نظر من در حوزه از شخصیتهای کمنظیر این سده اخیر به شمار میرود که ما در حوزه خواندهایم یا خودمان مشاهده کرده بودیم. البته عرض کردم که نگاههای سنتی هم در فقهاش وجود داشت ولی آن روش و شیوهای که در درس و تدریس انتخاب میکرد، مبناساز بود؛ یعنی دانشمندپرور بود، عالمپرور بود. از نظر اخلاقی هم به گونهای بود که چه قائم مقام بود و چه نبود برایش هیچ فرقی نمیکرد. یعنی در شخصیت ایشان هیچ تغییری ایجاد نکرده بود.
*ایشان به خاطر صراحت کلام و نظریاتی که داشتند، چه در دهه 60 و چه پس از آن، منتقدین و مخالفهایی داشتند. خودشان درباره مخالفتها چه میگفتند و دیدگاهشان در برابر منتقدین چطور بود و چگونه برخورد میکردند؟
برای ایشان این چیزها اینقدر مهم نبود، شخصیت خودش پر بود از آنچه را که خودش کسب کرده بود. هیچ احساسی نمیکرد که چیزی از من گرفته شده، قدرتی ندارم؛ کسی نمیتواند به خانه من بیاید. اصلاً این چیزها برایش مهم نبود. من در آن زمانی که ایشان حصر بودند، به ندرت گاهی از طریق منزل فرزندشان، ایشان را ملاقات میکردم. هیچ برایش مهم نبود. من در تمام آن سالهای حصر و چه پس از آن، هیچبار ندیدم که از کسی گله و شکایت کند یا کینه کسی را در دل داشته باشد. حتی بعضی از کسانی که در سالهای اول عزل با ایشان یک نوع کدورتی داشتند یا رفت و آمدشان را قطع کرده بودند؛ بعد فهمیده بودند که نباید با ایشان قطع رابطه کرد و ممکن بود حرکاتی هم کرده بودند که خوشایند نبوده باشد؛ ولی ایشان هر کس که آمد بعدها خواست ملاقات کند؛ بدون اینکه اصلاً به رویشان بیاورد، میپذیرفت و برخورد خیلی خوبی با آنها داشت، برخوردی که مثل قبل از آن ماجراها بود. یعنی یک آدمی بود که اصلاً وجودش چیزی به نام کینه نمیشناخت؛ انتقاد به آن معنایی که شما فکر میکنید را نمیشناخت. منتها متاسفانه در حقشان جفاهای زیادی شد.
حالا بحث اختلافشان با امام بحث جدایی است که من وارد آن نمیشوم. ولی خیلی از شاگردانش، کسانی که ایشان به گردنشان حق داشت؛ نزد ایشان درس خوانده بودند؛ متاسفانه در حقش کملطفی کردند اما با اینکه در حقش کملطفی و جفا شد؛ ولی ایشان هیچ به دل نمیگرفت و کینهای در دل خودش راه نمیداد. من هیچ تفاوتی در برخوردهای ایشان چه قبل از حصر و چه بعد از حصر ندیدم، در باطن هر کسی هم که اللهاعلم. ولی ایشان هیچ وقت، هیچ اظهار نارضایتی از افراد نمیکرد.حتی بعد از عزل هم همینطور بود. یک خاطرهای را جا دارد اینجا در همین مورد پیرامون رفتار آیتالله منتظری بگویم.
احتمالاً درباره ماجرای بیماری ایشان در اوایل دهه 70 شنیده باشید. در آن جریانی که بیمار شدند و ما ایشان را به بیمارستان لقمان بردیم و آن بیمهریهایی که در بیمارستان به ایشان کردند و این بیمار قلبی را نپذیرفتند. موقعی که به سمت بیمارستان میرفتیم، من و ایشان در یک ماشین بودیم. در مسیر جلوی مزار امام که رسیدیم، ایشان گفتند که توقف کنید تا من فاتحهای بخوانم. ایشان نگه داشت و گفت استاد من بوده و به گردن من حق داشت. یعنی حتی یک بار هم نشنیدم که ایشان گلهای کنند. آقای منتظری اینگونه بود.
*ایشان در ماههای آخر حیاتشان با ماجرای انتخابات سال 88 مواجه شدند. درباره آن ماجراها در دیدارهای خصوصی چه میگفتند و چه نظری داشتند؟
ایشان از دستگیریهایی که صورت میگرفت، خیلی ناراحت بود. یادم میآید یک بار که برای دیدار ایشان رفته بودم، خیلی ناراحت بودند که چرا آقای بهزاد نبوی را با آن سن و سال گرفتهاند. از اینکه افراد زندانی شوند، ایشان خیلی رنج میکشید و اذیت میشد. به هر حال از آن اوضاعی که به وجود آمده بود، راضی نبود و نارضایتیاش را رسماً هم اعلام میکرد. همانطور که گفتم، در آن مقطع بیشترین رنجی که ایشان داشت از دستگیریها بود. چون ایشان در زمان شاه از زندان خیلی رنجها کشیده بود، بعد از انقلاب هر کس که زندان میشد برای ایشان چندان خوشایند نبود. این ناراحتی از زندانی شدن افراد هم تنها مربوط به قشر خاصی نمیشد. چه مخالفین انقلاب زندانی میشدند و چه کسانی که به عنوان جریان اصلاحطلبی در سال ۸۸ با آن حکمهای بسیار بد قاضی مرتضوی گرفتار شدند، برای ایشان اصلاً خوشایند نبود. تذکر هم خیلی میدادند ولی متاسفانه کسی گوش نمیکرد.
*در مورد حقوق بشر چه میگفتند و چه دیدگاهی در بحث حقوق بشر داشتند؟
این حصری که بر ایشان تحمیل شد، یک برکاتی داشت. برکت حصر این بود که ایشان یک لحظه هم وقتش را تلف نمیکرد. مرتب مطالعه میکرد و خودش را در معرض سوال قرار میداد و لاجرم به مطالعه کشیده میشد و این موضوع بهویژه در مسئله حقوق بشر و کرامت انسان وجود داشت. آیتالله منتظری از کسانی بود که در مسئله حقوق بشر معتقد بود که نباید با کسی به صرف اینکه عقیدهاش را تغییر داد، برخورد شود. یا اینکه به ما میگفتند کسی که دینش عوض شود، مرتد است و باید اعدام شود اما ایشان اصلاً این را قبول نداشت. از همه مهمتر اینکه ملاک خیلی از احکام مثل معاملات، اجتماعیات و سیاسیات را تعبدی نمیدانست. میگفت ملاکهای اینها عقلایی و بشری است و انسان بالاخره میفهمد که چرا فلان کار نباید شود و چرا فلان کار باید شود.
این نوع توسعه دیدی که ایشان در دهه آخر عمرش پیدا کرده بود، خیلی خیلی برای روشنفکران جالب بود. یک مکاتباتی ایشان با دکتر سروش داشت که در مجله کیان برخی از مقالاتش چاپ شد. آیتالله منتظری خیلی دقت میکرد که سوالهایی که آقای سروش مطرح میکند را پاسخ علمی دهد. یکی از مسائلی که برای ایشان مهم و مطرح بود، مسئله حقوق بشر بود. میگفتند بشر چه مسلمان، چه مسیحی و حتی چه بهایی باشد، حقوقش بهویژه حقوق شهروندیاش محترم شمرده شود و حقاش رعایت شود. بههیچوجه اینطور نبود که در بحث حقوق بشر، تفکیک قائل باشند و بگویند مثلاً مسلمان و غیرمسلمان است.
کتابی هم به عنوان حقوق بشر از ایشان چاپ شد. برای اولین بار هم بود که در حوزه فقیهی بحثی به نام حقوق بشر را مطرح و منتشر میکرد. متاسفانه این کارها دیگر در حوزه به صورت جدی پیگیری نشد یعنی بالاخره در فقه ما جایگاه حقوق بشر کجاست؟ یکی از مسائلی که خیلی جدی مطرح است، بحث حقوق بشر است. آن اعلامیه 30 مادهای حقوق بشر را خوانده بود و قبول داشت و سعی میکرد که روی این مسئله نظرات خودش را بگوید و نظرات خیلی خوبی هم ارائه داد.