تفسیر متوازن یک حدیث/گذر از نگاه جبری به نگاه مسئولیتآفرین
سنت عملی پیشگامان دینی پر است از مصادیقی که مومنان را به پویایی و انتخاب آگاهانه فرامیخواند، نه انفعال در برابر جبر حاکمیت. تاکید بر «امر به معروف و نهی از منکر» که آن را بهصورت اولی، در برابر زمامداران مورد کاربرد میدانند، هرگونه تفسیر جبری و انفعال را رد میکند.
حدیث «الناس علی دین ملوکهم» که مردم را پیرو دین و روش حاکمانشان معرفی میکند، در گفتوگوهایی درباره اخلاق اجتماعی همواره موردتوجه آحاد مردم و برخی متفکران اجتماعی قرار دارد. این گزاره حاوی تلقیای خاص از رابطه قدرت و عقیده است که هم میتواند توصیفی از یک واقعیت اجتماعی بهشمار رود، هم به ابزاری ایدئولوژیک برای تحکیم وضع موجود تبدیل شود. واکاوی این روایت کاوشی در ماهیت پیچیده کنش متقابل جامعه و حکومت است. از منظر آموزههای اسلامی، تفسیر جبرگرایانه از این حدیث با چالشهای جدی روبهروست.
بهنظر میرسد جهانبینی قرآنی بر محور مسئولیت فردی و حسابگری شخصی استوار است. «کسی بار گناه دیگری را بر دوش نمیکشد»، «هر یک بهتنهایی در پیشگاه خدا حاضر میشوید»، «هر کس در گرو اعمال خویش است»، نمونههایی از آیاتی هستند که به وضوح بار تکلیف را بر دوش فرد میگذارند و هرگونه روایتی که این اصل را مخدوش کند، در معرض تردید یا بررسی عمیق قرار میدهد.
علاوه بر این، سنت عملی پیشگامان دینی پر است از مصادیقی که مومنان را به پویایی و انتخاب آگاهانه فرامیخواند، نه انفعال در برابر جبر حاکمیت. تاکید بر «امر به معروف و نهی از منکر» که آن را بهصورت اولی، در برابر زمامداران مورد کاربرد میدانند، هرگونه تفسیر جبری و انفعال را رد میکند. قیام حسینبنعلی(ع) برابر یزید، نمونه اعلای این نگاه است که مردم نهتنها محکوم به تبعیت از دین حاکم نیستند، بلکه موظف به اصلاح آناند.
با فهم و تفسیر نادرست، این روایت در خدمت تشدید استبداد و فساد قرار میگیرد. چه موجب تعلیق دائمی مسئولیت اخلاقی و موجد یک دور باطل و پارادوکس ویرانگر است. ازیکسو، تمام کاستیها و فسادهای اجتماعی به حکومت نسبت داده شده و فرد از مسئولیت مستقیم بری میشود. ازسویدیگر، اصلاح جامعه منحصراً و منفعلانه منوط به اصلاح حکومت فرض میشود.
این نگاه، جامعه را در وضعیتی «صفر و یک» قرار میدهد و هرگونه امکان کنشگری را نادیده میگیرد. این پارادوکس زمانی آشکار میشود که پرسش اساسی «اصلاح از کجا باید آغاز شود؟» را مطرح کنیم. اگر صلاح و فساد مردم تابع مستقیمی از حاکمان باشد، مکانیسم تحول چگونه میتواند آغاز شود؟ اگر پاسخ «اصلاح حکومت به دست مردم» باشد، این مستلزم آن است که مردم، پیش و مستقل از وضعیت حاکمیت، دارای اراده، بینش اخلاقی و توان کنش جمعی باشند. بنابراین جامعه سالم، نه محصول منفعل حکومت سالم، بلکه بستر ضروری و عامل فعال ایجاد آن است.
اگر در این دور باطل، انتظار بر آن باشد که نیرویی خارجی دست به اقدام و اصلاح بزند، این انتظاری واهی و بهلحاظ عقلانی ناموجه است. هیچ قدرت خارجی، هزینه و خطر تغییر و اصلاح یک حکومت را صرفاً برای بهبود زندگی مردمی دیگر متحمل نمیشود، مگر آنکه منافع خود را از پیش تامینشده ببیند. لذا این امید به جایی نمیرسد و عملاً به انفعال و انتظاری بیپایان دامن میزند. «انتظاری که ریشه در اراده و اقدام خود انسان نداشته باشد، در زمره محالات است.»
بااینحال نادیدهگرفتن قدرت تاثیرگذاری عمیق نحوه حکمرانی بر فضای عمومی جامعه نیز خطاست. حکومتها با رفتار خود به شکلدهی فضای فرهنگی و جهتدهی فکری جامعه میپردازند. بنابراین حدیث مذکور میتواند اشارهای به همین قدرت شکلدهی داشته باشد. پس چگونه میتوان تفسیری متوازن از این حدیث ارائه داد؟ کلید فهم درست، گذار از نگاه جبری به نگاه «مسئولیتآفرین» است. این روایت را باید، نه بهمثابه یک قانون جبری تاریخی، که در مقام یک «هشدار اخلاقی» برای حاکمان دانست.
پیام آن این است که حاکمان بهدلیل جایگاه و ابزارهای قدرتی که در اختیار دارند، تاثیر زیادی بر اخلاق و عقاید جامعه میگذارند. این یک «مسئولیت» است، نه یک «امتیاز». ازطرفدیگر، این روایت برای مردم نیز پیامی هشداردهنده است. اینکه محیط سیاسی و فرهنگی حاکم بر ما اثر میگذارد و نباید مسئولیت انتخاب آگاهانه و حفظ استقلال فکری و اخلاقی خود را از دست داد.
درنتیجه حدیث «الناس علی دین ملوکهم» در پرتو سایر آموزههای اسلامی که بر عقلانیت، امر به معروف، نهی از منکر و مسئولیت فردی تاکید میورزند، معنای متوازن خود را مییابد. این حدیث بیشازآنکه توصیفکننده یک سرنوشت حتمی باشد، یادآور وظیفه خطیر حاکمان در اصلاح خود و مسئولیت بزرگ مردم در حفظ استقلال فکری و اخلاقیشان است.