سندروم میزانسن تکراری/گفته معاون وزیر و سریالهای در حال پخش
در بیشتر مجموعههایی که از پلتفرم پخش میشود، نکتهای روانشناختی وجود دارد از نحوه برخورد مشکلات احتمالی در زندگی و رفع مقطعی آن. بهکرات دیدهشده در این مجموعهها، شخصیتی که برایش دلمشغولیای ایجاد میشود، اعم از عاطفی یا مالی در چشم بههمزدنی، میزانسنی همیشگی برایش ایجاد میشود.

در بیشتر مجموعههایی که از پلتفرم پخش میشود، نکتهای روانشناختی وجود دارد از نحوه برخورد مشکلات احتمالی در زندگی و رفع مقطعی آن. بهکرات دیدهشده در این مجموعهها، شخصیتی که برایش دلمشغولیای ایجاد میشود، اعم از عاطفی یا مالی در چشم بههمزدنی، میزانسنی همیشگی برایش ایجاد میشود. میزی با چند شیشه مشروب، تهسیگارهای مصرفشده، حالت ناب مستی و خماری و احیانا نئشگی! پرسش اما چرایی استفاده از این میزانسن آشنا در بیشتر مجموعهها نیست.
آنسان که تنه میزند به سالی که تونل رسالت (حکیم) افتتاح شده بود و در اغلب فیلمهای سینمایی، نمایی از این مکان وجود داشت؛ تاجاییکه سندروم تونل رسالت از آنجا معروف شده بود. اینکه در کوچکترین چالشی که برای فرد امروزی اعم از جوان، میانسال و کهنسال پیش میآید، سراغ الکل و دخانیات میرود؛ همان گفته مسئول وزارت بهداشت است که گفته، مصرف الکل در جامعه زیاد است و باید آنرا بپذیریم.
معاون وزیر بهداشت افزود: «وقتی این مسائل را مطرح میکنیم، یکعده میگویند الکل کجا بود، کشور اسلامی مگر الکل مصرف میکند؟ بله. مصرف میکند، خوب هم مصرف میکند. اتفاقاً سرانه مصرف بالاست.» اینکه مصرف الکل در جامعه زیاد است و اذعان بدان بشود یا نشود یا اینکه مورد پذیرش قرار بگیرد یا نگیرد و راهکارهایی هم در پیش، بحث این نوشتار نیست.
آنچه اما مهم است؛ نشاندادن بیحدواندازه آن در این مجموعههاست. در یکفیلم سینمایی، نهایت یک یا دو پلان اگر به تصویر درآید چنین صحنهای؛ ولی کاربرد زیاد آن در پلتفرمها، خود نقضغرضی است آشکار. توضیح آنکه صاحبان این آثار شاید برای رئالبودن قصهشان و اینکه برای مخاطب جلوه بصری و عینی داشته باشد؛ از این برداشتهای ذهنی در کادر دوربینشان استفاده میکنند.
غافل از اینکه در پس آن نمیاندیشند غیرمستقیم پالسی به جامعه و به طریقِاولی افراد دارای مشکلات عدیده میفرستند. توضیح آنکه مقصود و مراد این نوشته بسان خردهگیری و ایرادهایی نیست که بعضاً گروهای بسته فکری بدینمجموعهها وارد میکنند؛ بلکه از منظر دیگری است. شرحاش آنکه، از زیادی نشاندادن مصرف الکل و استعمال دخانیات و مشتقات آن، امری اصلاح نمیشود. هرچند سازندگان این آثار در پی اصلاح ناهنجاری اجتماعی نیستند؛ بالمآل. ولی بازخورد نهایی آن هم خوردن پیاز و چوب، همزمان است و بس. مخاطب احتمالی این آثار چاره را در بزنگاههای خاص زندگیاش پناهبردن به مواد و الکل میبیند.
گویی هیچ انگاره دیگری وجود ندارد. نمیگوییم در مقابلاش به معنویات و عبادت روی بیاورد که تصنعیبودن آن هم میتواند آشکارا مورد خردههای فراوانی قرار گیرد. این پرسش مطرح میشود که مابهازای نخوردن الکل و دودنکردن دخانیات چیست؟ گویی جامعه و افرادی که به تصویر کشیده میشوند، هیچ راهکار جایگزینی ندارند. دمدستترین آن، میزانسن و دکوپاژی است که مشاهده میکنند. نه حرفی دارند به شخص نزدیکی بزنند، نه مأوا و ملجایی که دردِدلی داشته باشند و نه اینکه اصولاً جمع و خانوادهای که در مواقع لزوم تکیهگاهشان باشند. نشاندادن مصرف الکل در زمانهایی که فرد دچار بحران است، کمکی به مخاطب نمیکند.
اگر قصد آن است که تذکر داده شود، بسان آن مسئول وزارت بهداشت که مصرف الکل در جامعه بالاست، این راهش نیست؛ دوز مصرف را بالاتر میبرد. میتوان با پرداخت درست شخصیتها و پس و پیش کردن قصه، دستکم زمانِ نشاندادن این صحنهها را کمی تغییر داد، نه آنکه در کوچکترین پیشآمدی، این الکل باشد که فریادرس افراد شود. این بحث در سریال و سینمای ما بهحدی دمدستی شده که دیدن و تماشای سریالی چون «امپراطوری بوردواک» برای سازندگان این آثار توصیه میشود بهجد؛ آنهم نه یکبار که چندینبار متوالی...