| کد مطلب: ۱۸۳۶۲

نقد نمایش «تایتان»

آخر بازی آخرالزمانی

آریو راقب‏‌کیانی، منتقد تئاتر

آخر بازی آخرالزمانی

از قدیم‌الایام، اسطوره‌های یونان باستان نقش انکارناپذیری در شکل‌دهی ادبیات داستانی و دنیای دراماتیک داشته‌اند و خواهند داشت. سیر تحول شخصیتی و نقش‌آفرینی خدایان، ایزدان و الهه‌های گوناگون باتوجه به شجره‌نامه‌های ممزوج آن‌ها و مناسبات و تعاملات‌شان با یکدیگر، حتی در دنیای معاصر و مدرن نیز قابلیت بسط و تعمیم یافتن را دارند. مسلماً شکل خدایان حال حاضر و امروزی با الهام گرفتن از این اساطیر، با ورود تکنولوژی به زندگی، قالبی زمینی و انسانی به خود گرفته است و می‌توان برای آن‌ها کالبدی جسمانی قائل شد که دیگر به شکل انتزاعی و دور از ذهن نیستند.

نمایش «تایتان»، به نویسندگی رضا بهکام و کارگردانی بابک محمودزاده، نمایشی است که وحدت زمان را با چیدمانی از اساطیر یونان در عصر جدید پدید آورده است؛ اساطیری که با در نظر گرفتن تخصص‌هایی که دارند، ‌باید گره کور زندگی بشریت به‌ظاهر تمدن‌یافته را باز کنند و به رستگاری برسانند. اما فضای اکسپرسیونیسم‌شده نمایش، گذر زمان و ایستایی زمان را به چرخش چرخ دوچرخه‌ها سپرده است؛ گاه به‌صورت طی مسیر اساطیر با دوچرخه‌های کودکانه و گاه به‌صورت رکاب‌زدن نافرجام دوچرخه ثابت و در هر دو صورت عنصر زمان الکن شده است.

در بطن نمایش، عصیان و طغیانی نمود می‌یابد به مانند آنچه در کوه المپ مابین زئوس و کرونوس رخ داده است و درنهایت منجر به سرنگونی پدر توسط پسر می‌گردد. اما معاصرسازی ادبیات کهن و سوئیچ آن به داستان‌سرایی نوین، در میعادگاهی با بافت اسطوره‌ای تلاقی می‌کند که الهام‌گیری نویسنده نمایش از نمایشنامه «آخر بازی» ساموئل بکت حادث می‌شود. به‌طورکل چگونگی رابطه پدر و پسری در برهه‌های زمانی مختلف، به‌عنوان عنصر تعیین‌کننده در درام نقش بازی می‌کند.

به‌تبع‌آن نمایش «تایتان» روی به پرسشگری سوالات تا حدودی تابوگونه می‌آورد؛ هرکه قدرت زایش و آفریندگی دارد، جزء خدایان است و دیگر نمی‌توان او را از هستی ساقط کرد یا به بردگی درآورد؟ جدال پدر و پسر برای تصاحب تاج و تخت، تا چه زمان از حیات بشریت ادامه خواهد یافت؟ نقش الهه‌های شهوت و باروری در پدیدار شدن انگاره «خیانت» چه است؟ آیا کاراکتر زئوس در یک دگردیسی پسازمانی تبدیل به ایلان ماسک جوکرنما شده است؟

93692_titan2_image.4ac18b

نمایش «تایتان» را می‌توان با جهان سینمایی شده فیلم‌هایی چون «مکس دیوانه» (Mad Max) به‌لحاظ شورش و ضدعاطفی شدن و شورش طبقات مختلف در آخرالزمان که در این نمایش جلوه‌گاهی از گردهمایی‌های یاغی‌گرایانه خدایان است، «هانیبال» از منظر خوردن مغز انسان مومیایی شده و «جوکر» با رویکردی جنون‌زدگی در پس انزوا در میان جماعات انسانی، تطبیق دارد.

البته لحن نمایش با اینکه به‌شدت متاثر از فرمیک شدن و شیءوارگی کاراکترها شده است، ولیکن نمی‌توان اتمسفر القاءشده داستان «سیزیف»، نوشته آلبرکامو، همچنین کاراکترهای زاده شده از نمایشنامه «آخربازی» و «در انتظار گودو»، ساموئل بکت را نادیده گرفت که تلاش بر نمایاندن پوچ بودن و عبث شدن زندگی انسان تهی‌شده معاصر را دارد و فرق نمی‌کند که منزلگاه او زمین باشد یا سیاره تایتان و آن جهانی شدن، هر کجا که مکانمندی نوع بشر باشد، جاودانگی او، سرچشمه‌اش را از خلقت پوچ و انتظار بطالت بار زیر سایه درخت مزین شده «در انتظار گودو» به ردپاها و دست‌های بی‌نام‌ونشان گرفته است؛ چه می‌خواهد این آفرینش به‌واسطه حضور خدایان صورت گرفته باشد، چه می‌خواهد نقش پدر و مادر در میان باشد.

آخر بازی آخرالزمانی نمایش، به‌صورت رجعت به مقدمه نمایش و ادای مجدد مونولوگ راوی نمایش متبادر می‌گردد؛ دوام نداشتن حقیقت! نمایش چاره کار این زیستن ابزوردوار را نه در کوچ اجباری از سیاره غیرقابل تنفس، که در عدمیت می‌پندارد و جدال راز بقاء را نه در تقابل بین خیر و شر پدر و پسر، که در بین میزان شرارت اشرار می‌بیند که نتیجه آن، هیچ‌انگاری فعل زنده بودن و چشم بستن بر تاریکخانه این جهانی است.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی