ما بعد...
روانگسیختگی (اسکیزوفرنی)، اختلالی است که بهصورت روانپریشی نمود پیدا میکند و علائمی چون توهمات شنیداری، ارتباطات اجتماعی بدبینانه، اضطراب وسواسآمیز و نابسمانیهای متلاطم فکری را با خود به همراه دارد و باید گفت عوامل محیطی در پیدایش آن تاثیرگذار است. این اختلال روانی که گاهی دستمایه آثار نمایشی قرار گرفته است، با هدف قرار دادن مستقیم ذهن کاراکتر اصلی و محوری، سیر تحول و فراز و فرود شخصیتی او و عارضههای روحی و روانیاش را مورد کنکاش قرار میدهد و به مخاطب این امکان را میدهد که با رویکرد پسیکودرام (تئاتر درمانی)، تا حدودی چالشهای شخصی خود را بهتر بشناسد و تا حدودی رفع و رجوع نماید.
نمایش «پس از» به نویسندگی و کارگردانی مرتضی کوهی بهدلیل پرداخت به جنبههای شخصیتی کاراکتر نشان معینی (با بازی مهران مرادی)، تئاتری شخصیتمحور و در عین حال روانکاوانه محسوب میگردد که در آن اختلالات روانی این کاراکتر به همراه هذیانها و توهماتش به نمایش گذاشته میشود. بااینکه این کاراکتر دردهایش را به زبان میآورد، ولیکن حرکات آشفته، مشوش و پراکنده اوست که وضعیت نابسمان درونیاش را ابراز میدارد و درنتیجه تمام تکلماتاش، حاصل و نمادی از حرکات فیگوراتیو او قلمداد میگردد.
او که در تعارض میان آنچه هست و آنچه میخواهد باشد، در تلاطم و کشمکش درونی و در حال در افتادن با خویشتن است، نمیتواند از بین دوگانگیهای مواجهاش در مصاف با گذشته و رویاروییاش با آینده یکی را انتخاب نماید. مهران مرادی برای پرداخت این شخصیت تاریکشده و تاریکنما و روایت ترسهای او در روبهرو شدن با کابوسهای همیشگیاش به تناسب موقعیتهای پیرنگ نمایش که بهصورت غیرخطی درآمدهاند، ساز بدن موسیقایی خود را با آنها کوک کرده است و البته خوش مینوازد، هرچند فالشبودن انداموارگی و تنانگی او را باید مربوط به بخشی از موسیقی این نمایش لحاظ کرد که بهمرور و در پایانبندی همراه با نواختن ساز پیانو به توازن با نتها درمیآید.
نمایش «پس از» در طراحی صحنه، مرزبندی انجام داده است و میتوان «در» گوشه سمت چپ صحنه را بهنوعی ورود و خروج به دنیای ذهنی کاراکتر تصور کرد که غالباً شکل واقعی به خود میگیرد و گاه با تردد بیقاعده سایهها، افکار وهمآلود و کابوسها روی پالتهای محاط شده، انگارهای خیالی به خود میگیرد. نمایش این سوال را مطرح میکند که دقیقاً پس از چه رخداد و اتفاقی، این کاراکتر از مرز اختلال شخصیت اسکیزوتایپال بهدلیل اتفاقات ناخوشایند زندگیاش (تروما) اعم از خشونت بیحدوحصر پدر، بیعصمتشدن مادر در مقابل دیدگاناش، رفتار بیشرمانه و تبعیضآمیز رئیس شرکت، فروپاشی ارتباط عاشقانه و... عبور کرده است و دچار خطاهای ادراکی از محیط پیرامونی، حالت عاطفی نابهنجار و مسخ در دو جهان واقعیت و خیال گردیده است و مابعد چه حادثهای او از این درخودماندگی رهایی خواهد یافت؟
اینکه در این نمایش پدر بهعنوان راننده و مادر، شاغل در هتل معرفی میگردند، شاید باعث شکلگیری الگویی رفتاری در او شده است که آدمهای اطراف را در ذهن خود بهصورت مسافر و نه ماندگار و ماندنی و در آمدوشد تداعی نماید، که حتی رسیدن به معشوق نیز بهصورت آرزویی متبادر میشود و او خود نیز همیشه مجاب است که کولهپشتیاش را بهعنوان سمبلی از جنبوجوشهای بیثمر یدک بکشد، درحالیکه در ایستایی مکان خود میخکوب شده است و دستوپا میزند.
نمایش «پس از»، دنیای مردانه و زنانهاش را با سوئیچکردن مدام دو بازیگر مرد (با بازی پیمان محسنی) و زن (با بازی شیدا پهلوان) از نقشی به نقشی دیگر ترسیم و بهنوعی همسان و متشابه کرده است و درواقع با این اقدام خواسته است که تماشاگر از منظر کاراکتر «نشان» به تمام زنها و مردها به چشم یکسان بنگرد و تصاویر مخدوش مرور شده در خیال او را بهصورت یک سلسلهچیدمان تقلیدی از رفتارهای کپیشده تماشا کند.