| کد مطلب: ۶۰۶۵

نوع اعتماد به حکومت اعتماد به رسانه ملی را تعریف می‌‏کند

پرویز اجلالی جامعه‌شناس در گفت‌وگو با هم‌میهن:

پرویز اجلالی جامعه‌شناس در گفت‌وگو با هم‌میهن:

سال‌هاست که موضوع تغییر در نوع نگاه مردم به زندگی و شرایط اجتماعی و سیاسی‌شان از سوی چهره‌های سیاسی مطرح می‌شود، فارغ از اینکه چقدر دست‌اندرکاران سیاسی و اجتماعی به این هشدارها و زنگ‌خطرها توجه می‌کنند و فارغ از اینکه چقدر می‌شد جلوی بحران‌ها در این زمینه را گرفت، این تحلیل مطرح می‌شود که رسانه‌ها از اثرگذارترین ابزار برای جهت‌دهی به نگاه مردم است. در این بین رسانه‌های رسمی و غیررسمی هر کدام بنا بر اهداف و برنامه‌ها، شریک در سطحی از این تغییرات هستند. در این زمینه گفت‌وگویی با پرویز اجلالی، دانشیار جامعه‌شناسی و عضو هیئت‌مدیره انجمن جامعه‌شناسی ایران داشته‌ایم که در ادامه می‎آید:

‌همیشه بحث اثرگذاری رسانه‌ها بر نگاه مردم به میان می‌آید، اما ما در شرایطی هستیم که صداوسیما به عنوان رسانه رسمی، هیچ رقیب داخلی با این میزان بودجه و امکانات ندارد و طبیعتا هدف‌بندی آن براساس ضرورت‌هایی خواهد بود که مسئولان جامعه آن را تعریف می‌کنند؛ از طرفی شاهد آن هستیم که روزبه‌روز میان آن تصویری که از مردم در جامعه، در صداوسیما به نمایش گذاشته می‌شود و آن مطالباتی که از این رسانه به میان می‌آید با دنیای واقعی تفاوت‌هایی وجود دارد. وضعیت رسانه‌ها و اثرگذاری آن بر کشور ما چگونه است؟

در اصلِ موضوع اثرگذاری رسانه‌ها بر افکار عمومی بحثی نیست. این تاثیر هم در بین گروه‌های اجتماعی و خود مردم مهم است و هم در رابطه دولت و مردم. یعنی هم دولت از طریق رسانه‌ها سعی می‌کند با ترغیب و تبلیغ تاثیر بگذارد و هم مردم به واسطه روزنامه‌نگاران بردولت اثر می‌گذارند. اما میزان این اثرگذاری متفاوت است. در واقع نقش رسانه‌ها بر افکار عمومی وقتی تحقق کامل می‌یابد که شرایط برای فعالیت رسانه‌ها مناسب باشد. یعنی رسانه‌ها برای خبررسانی به اندازه کافی آزاد باشند. درچنین شرایطی رسانه‌ها نقش مهمی در جامعه پیدا می‌کنند زیرا هم حرف مردم را به حکومت می‌رسانند و هم اهداف حکومت را به مردم منتقل می‌کنند و هم میان گروه‌های مختلف اجتماعی گفت‌وگو ایجاد می‌کنند. رسانه‌ها روابطی پویا میان گروه‌های مختلف اجتماعی و این گروه‌ها و حکومت ایجاد می‌کنند. امروزه فضای مجازی نیز به رسانه‌ها اضافه شده است و این اثرگذاری ابعاد گسترده‌تری به خود گرفته است.

درگذشته رسانه‌ها عمدتا یک‌سویه بودند و این بحث توسط متخصصان ارتباطات مطرح می‌شد که گروه‌های قدرتمند و حکومت‌ها می‌توانند با استفاده از رسانه‌ها مردم را به هر سویی هدایت کنند و مردم برای گفت‌وگو و ابراز نظر ابزاری در دست ندارند اما همان‌طور که برخی متخصصان ارتباطات در همان دهه‌های ۱۹۷۰ و۱۹۸۰ پیش‌بینی می‌کردند با ظهور اینترنت و رسانه‌های تله‌ماتیک این امکان پیدا شد که نه‌تنها گروه‌های قدرتمند و ثروتمند رسانه داشته باشند، بلکه هر شهروندی بتواند با یک گوشی هوشمند یا دیگر ابزارهای الکترونیکی به یک ایستگاه پخش اطلاعات و ابراز نظر تبدیل شود. اینترنت و رسانه‌های مجازی جدید، ارتباط میان فرستنده و دریافت‌کننده اطلاعات دوسویه شده است و هر کسی می‌تواند در بازار اطلاعات مشارکت کند. دسترسی همگان به ابزار انتقال سخن مثل هر پدیده دیگر محاسن و معایبی دارد. حُسن آن این است که اطلاعات در دسترس همگان قرار می‌گیرد و جریان آزاد اطلاعات برقرار می‌شود و سانسور به مقدار زیادی تضعیف می‌شود. اما عیب آن این است که می‌توان هر اطلاع غیرمستندی را بدون اینکه صحت و سقم آن معلوم باشد، در طرفه‌العینی در مقیاسی بسیار وسیع منتشر کرد. بنابراین همواره احتمال پخش اطلاعات غلط و گمراه‌کننده وجود دارد. هرچند در رسانه‌های رسمی کنترل قانونی بیشتر است، اما با وجود رسمی بودن معمولا دولت‌ها و دیگر گروه‌های قدرتمند و ثروتمند می‌کوشند که اطلاعات را گزینش کنند و آنهایی را که با منافع ایشان سازگار است، در مقیاس وسیع پخش کنند و اطلاعاتی را که به منافع و اهداف‌شان نفعی نمی‌رساند، محدود کنند. این وضعیت هم در کشورهای دموکراتیک وجود دارد و هم درکشورهایی که اغلب غیردموکراتیک‌اند. اما درکشورهای دموکراتیک تنوع رسانه‌ها و رقابت میان آنها امکان کشف حقیقت را بیشتر می‌کند. در فضای مجازی معمولا محدودیتی نیست و انواع اطلاعات در این بازارِ فریب‌دهنده در گردش است. طبیعتاً نبودِ محدودیت فرصت دستیابی مردم به تمام حقیقت را بیشتر می‌کند اما در عین حال دو آسیب هم به همراه می‌آورد. یکی پخش اطلاعات بی‌پایه و غیرمستند که با توجه به اینکه بسیاری از مردم توانایی تشخیص اطلاعات صحیح و ناصحیح را ندارند ممکن است گاه موجب گمراهی افکار عمومی شود و دوم اینکه، انبوهی از اطلاعات در هر لحظه در فضای مجازی در حرکت است و مخاطبان پیوسته از یک اطلاع به اطلاع دیگر در حال چرخش هستند و این فرصت تأمل و تفکر بر روی اطلاعاتی که دریافت می‌کنند را از ایشان می‌گیرد. این وضعیت ممکن است به تربیت مخاطبان سطحی منجر شود که از هر چیز اندکی می‌دانند و هیچ چیز را به تمامی یاد نگرفته‌اند و عادت به تأمل و دقت و ژرف‌نگری ندارند.

باید به این نکته توجه کنیم که مردم عادی خیلی درگیر تحقیق در صحت و سقم اطلاعاتی که به دست می‌آورند نیستند و یک برخورد کلان با اطلاعات دارند. یعنی پس از اندکی تجربه اگر رسانه‌ای را به عنوان رسانه مورد علاقه خود انتخاب کنند، هرچه می‌گوید را درست فرض می‌کنند و برعکس اگر به رسانه‌ای بی‌اعتماد باشند هر چه می‌گوید را غلط و نادرست می‌انگارند، حتی اگر صحیح باشد. این وضعیت دقیقا در مورد حکومت‌ها هم وجود دارد. وقتی مردم حکومت‌ را امین بدانند، هر چه بگوید را درست فرض می‌کنند، اما وقتی این اعتماد از دست می‌رود، برعکس می‌اندیشند. بنابراین وقتی رسانه‌ها و روزنامه‌ها از حکومت، جناح حکومتی، حزب و یا شخصیتی پشتیبانی کنند که بخش بزرگی از مردم به این نتیجه رسیدند غیرقابل اعتماد است، به همه آنها و رسانه‌هایی که او را تبلیغ می‌کنند بی‌اعتماد می‌شوند و برعکس. در واقع برخورد مردم براساس تجربه‌ای است که طی زمان به‌دست آمده اما احساسی و کلی است.

‌با این تفاسیر، در کشور ما رسانه‌ها چقدر توانسته‌اند بر نگاه مردم بر موضوعات مختلف اثرگذار باشند؟ به ویژه صداوسیما. رسانه ملی در جهت‌دهی افکار عمومی چه در زمینه مشکلات معیشتی، چه در زمینه افتخارآفرینی‌هایی که داشته‌ایم چقدر اثرگذار بوده؟

صداوسیما اثرگذار بوده، اما این تأثیر معکوس بوده است. در واقع به‌گونه‌ای اثر گذاشته است که مردم به آن اعتماد نکنند. چراکه اخبار را گزینشی و بدون توجه به علایق مردم و نکاتی که برای آنها مهم است، منتشر می‌کند. موضوعاتی که مردم به آن علاقه‌مند هستند و دل‌شان می‌خواهد از صداوسیما بشنوند، مطرح نمی‌شود. افزون براین صداوسیما اغلب نگاه از بالا و تبلیغاتی دارد و معمولا نظرات حکومت را منتشر می‌کند.

‌در واقع صداوسیما در این سال‌ها به ضد خود و سیستم تبدیل شده است. حمایت بیش از حد و یک‌سویه از سیاست‌ها، تاثیر منفی بر افکار عمومی داشته و آنها را به ضدرسانه ملی تبدیل کرده است؟

شدت شکاف میان صداوسیما و افکار عمومی با زمان دگرگون شده است. اتفاقات سال‌های اخیر که در اثر سیاست‌های نادرست باعث تشدید نارضایتی‌ها شده، شکاف را بیشتر کرده است. زمانی که رسانه نمی‌تواند اعتماد افکار عمومی را جلب کند، واقعیت‌های مربوط به کشور درست منتقل نمی‌شود. در این شرایط رسانه‌های رقیب خارجی می‌توانند درکنار بیان آنچه صداوسیما مطرح نمی‌کند و مورد تقاضای مردم است، اطلاعات غلطی را نیز پخش کنند که احتمالا منافع آنها را تامین می‌کنند. چراکه یک رقابت سیاسی در جریان است. زمانی که رسانه داخلی بر موضوع‌هایی تاکید می‌کند که دغدغه مردم نیست و یا برخورد با دغدغه مردم سوگیرانه است و این امکان را فراهم نمی‌آورد که همه طرف‌ها در مورد این دغدغه حرف بزنند و قضاوت کنند، در نتیجه پس از مدتی اطلاعات مهمی هم لازم است که مردم بشنوند و بدانند نیز از سوی افکار عمومی پذیرفته نمی‌شود. در این صورت عملا در واقع رسانه داخلی ممکن است برخلاف منافع ملی عمل کند.

‌مردم کشور ما بیشترین اثرگذاری رسانه‌ای را از کجا دریافت می‌کنند؟ شبکه‌های اجتماعی، صداوسیما یا رسانه‌های خارجی؟

دسترسی به اینترنت به‌ویژه در قشر جوان بسیار سریع و راحت است و اخبار را از کانال‌های مختلف دریافت می‌کنند. تاثیرپذیری به سطح سواد و دانش مخاطب بستگی دارد. متاسفانه نظام آموزشی ما مردم را عمیق بار نمی‌آورد، در نتیجه عامه مردم راحت‌تر جلب مطالب هیجانی و مهیج می‌شوند اما وقتی سطح تفکر و سواد مردم بالاتر می‌رود، اطلاعات رسانه‌های داخلی را با یکدیگر و رسانه‌های بین‌المللی مقایسه می‌کنند و پی به حقیقت می‌برند.

شیوه اطلاع‌رسانی نیز بسیار مهم است. رسانه اگر یک خط مشی اطلاع‌رسانی جذاب داشته باشد و نیاز مخاطب را شناسایی کند و خلقیات مردم را بشناسد، با استفاده از این خلقیات، می‌تواند افکار عمومی را به خود جذب کند. از سوی دیگر دانش رسانه‌ای مردم نیز مهم است. معمولا دانش رسانه‌ای عامه مردم زیاد نیست و آنچه که باعث می‌شود گمراه نشوند در واقع وجود رقابت میان رسانه‌ها است. زمانی که رقابت رسانه‌ای وجود داشته باشد و رسانه‌ها متنوع باشند، فهمیدن حقیقت آسان است.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی