| کد مطلب: ۱۴۵۸۳

کج‌راهه‌های مهلک تاریخ برای جامعه امروز ایرانی

سیدحمید متقی

سیدحمید متقی

پژوهشگر تاریخ ایران معاصر

اظهارات و ادعاهای اخیر علیرضا پناهیان- از چهره‌های شاخص جریان سیاسی حامی دولت ابراهیم رئیسی- درباره برخی رویدادهای صدراسلام و نوع مواجهه پیامبر و امام اول شیعیان با مردم، با واکنش‌های نسبتاً گسترده‌ای در فضای مجازی و همچنین محافل مذهبی کشور مواجه شد؛ واکنش‌هایی که موجب شد این چهره‌ وابسته به اردوگاه فکری مرحوم محمدتقی مصباح‌یزدی، در دو برنامه بعدی سحرگاهی شبکه سوم سیما، توجیهات متعددی درباره ادعاهای خود درباره خشونت و آنچه او گوشت‌تلخی حضرت محمد(ص) و حضرت‌علی(ع) خوانده بود، ارائه کند؛ توجیهاتی که از مجموعه کلی آنها این استنباط حاصل می‌شد که او از ادعاهایش در این باره عقب نشسته است.

برای تبیین و تفسیر این رویداد و دست یافتن به تحلیلی منصفانه در این زمینه بهتر به نظر می‌رسد که در ساحتی کلی‌تر این ماجرا مورد مداقه قرار بگیرد. به‌صورت کلی می‌توان بر این نکته تاکید کرد که تاریخ و تحولات آن، یکی از وسوسه‌انگیزترین و در عین‌حال مؤثرترین مقولات برای خطبا، سیاستمداران، مبلغان ایدئولوژیک و... برای تاثیرگذاری بر مخاطبان و توده‌های مردم به شمار می‌آید. تجربه زیسته نسل‌های پیشین که عملاً نتایج اقدامات، انتخاب‌ها و تصمیمات آنها آشکار و ثبت شده است و فرستنده پیام آگاهانه و فراخور رویدادهای امروزین بخشی از آن را گزینش کرده، در اکثر اوقات مخاطب نیز ناخودآگاه براساس گزینش فرستنده، به تطبیق موارد گزینش‌شده تاریخی با رویدادهای روز می‌پردازد. در برخی موارد نیز فرستنده پیام به صراحت، خود قبای رویدادهای گذشته را به تن وقایع روز پوشانده و بدون هنرمندی و هوشمندی خاصی برای گیرندگان پیام ارسال می‌کند. این روند اصولاً با مخاطرات متعددی در زمینه بدفهمی یا کج‌فهمی تاریخ و تحولات آن همراه خواهد بود؛ مخاطراتی که می‌تواند از سویی موجب به بیراهه کشاندن بسیاری از حرکت‌های اجتماعی امروزین شده و از سوی دیگر موجب ترسیم تصویری غیرعلمی و سلیقه‌‌ای از آکتورها و رویدادهای گذشته شود.

بخشی از این مخاطرات در مطالعات تاریخی، در بخش historical fallacy (مغالطه‌های تاریخی) مورد مداقه و مطالعه قرار می‌گیرند. شبه‌استدلالاتی از جمله اینکه «از یکسری مقدمات یا علل مشخص بتوان نتایج یکسان به دست آورد»، «تصور اینکه وجود چند پارامتر ویژه در دوره مورد مطالعه حتماً در نتیجه تحولات نقش ایفا می‌کنند» و موارد متعددی از این قبیل استدلال‌های شبه‌منطقی، که فهرست کردن آنها در حوصله این نوشتار نمی‌گنجد و موجب اطاله کلام می‌شود.

با این حال برای فهم برخی بهره‌برداری‌های دستگاه‌های تبلیغاتی و چهره‌های سیاسی از متون تاریخی، شناخت برخی ازاین مغالطه‌های تاریخی ضروری به نظر می‌رسد. یکی از موارد قابل توجه در این زمینه روشی است که در برخی متون با «تخت پروکروستس» مقایسه شده است. طبق اسطوره‌های یونان، پروکروستس فرزند پوسیدون، راهزنی هولناک در اطراف آتن بود. نام این راهزن به سبب اقدامی عجیب در متون اسطوره‌ای یونان باقی مانده است. او قربانیان و اسیران خود را روی تختی می‌خواباند؛ اگر قربانیان هم‌قد تخت بودند، اقبال ادامه حیات می‌یافتند، اما نگون‌بخت، قربانیانی‌که بلندتر یا کوتاه‌تر از تخت جناب پروکروستس، بودند. طبق حکم فرزند پوسیدون؛ میزان اضافه قد فرد از ابعاد تخت بریده می‌شد و در صورت کوتاه‌تر بودن نیز دست و پاهای اسیر را می‌کشیدند تا به اندازه تخت برسد. این روند در حوزه مطالعات تاریخی به پژوهش‌های ایدئولوژیکی اطلاق می‌شود که یک نظریه یا مفهوم را با تشبث به شواهد غیردقیق، یا تفسیرهای ناهمزمان بر یک دوره، تحول یا رویداد تاریخی بار کرد. این روش عملاً بی‌راهه‌ای است که موجب کج‌فهمی تحولات تاریخی شده و از سوی دیگر فضایی را برای سوءاستفاده حاملان ایدئولوژی‌ها و اندیشه‌های مختلف از این قبیل مغالطه‌های تاریخی فراهم می‌کند.

یکی دیگر از شبه‌استدلال‌های تاریخی خطرناک، تلاش برای بازتولید مناسبات تاریخی گذشته در دوره جدید است. این شبه‌استدلال بر پایه این پیش‌فرض استوار است که می‌توان با بررسی تحولات تاریخی، به قانون‌هایی دست یافت که بر پایه آن وقایع آتی را پیش‌بینی کرد. این پیش‌فرض در دو سده پیشین به‌ویژه در میان اندیشمندان پوزیتیویست طرفدارانی داشت، اما امروز، دست‌کم در میان محافل آکادمیک تاریخی کاملاً مردود ارزیابی شده و تاکید می‌شود که با مطالعه فعالیت‌های انسانی و همچنین رویدادها در ادوار مختلف زمان آشکار می‌شود که تاریخ تکرار نمی‌شود و اصولاً رویدادهای تاریخی تکینه و منحصربه‌فرد هستند. بنابراین تاریخ قانون ندارد بلکه می‌تواند در مواردی قاعده داشته باشد.

یکی دیگر از مغالطه‌های خطرناک تاریخی، قرار گرفتن در موضع دانای کل و قضاوت کردن آکتورهای تاریخی با ارزش‌ها و مفاهیم منتج از پارادایم‌ها و گفتمان‌های امروزین است، این امر نیز می‌تواند پژوهشگر یا مخاطب یک پژوهش را به یک بیراهه بزرگ کشانده و قضاوت‌هایی غیرمنصفانه و غیرعلمی از بازیگران گذشته را به همراه داشته باشد.

اگر امروز بسیاری از فکت‌های تاریخی توسط برخی چهره‌های سیاسی، رسانه‌ها و خطبای این مرز پرگهر را مورد مداقه قرار دهیم، آشکار می‌شود که بسیاری از آنان آگاهانه یا ناآگاهانه از این مغالطات بهره می‌گیرند. به‌طور مثال در دعواهای سیاسی با فکت آوردن از چهره‌ها یا رویدادهای صدر اسلام تلاش می‌شود که نوعی این‌همانی‌سازی میان خود و بزرگان و مقدسات آن ایام ایجاد کرده و با توجه به ذهنیت بسیاری افراد جامعه در زمینه تکرار تاریخ، مخالفان نیز لاجرم در سلک اشقیا قرار بگیرند. نکته قابل تأمل اینکه در بسیاری از موارد می‌توان گفت که جایگاه افراد در اپوزیسیون یا پوزیسیون نیز در گزینش فکت‌های مختلف تاریخی تأثیر بسزایی خواهد داشت. با این حال با همه این مغالطه‌ها در برخی موارد عملاً امکان تطبیق ویژگی‌های چهره‌های بزرگی چون پیامبر و امامان شیعه با آکتورهای فعلی سیاست وجود ندارد، در این موارد برخی سیاستمداران برای فرار از این بن‌بست، از شگرد تخت پروکروستس درباره سیره این چهره‌ها بهره می‌برند؛ به‌طور مثال تلاش می‌کنند در مواجهه با این پرسش که چه ارتباطی میان ناکارآمدی‌ها یا فساد برخی دولتمردان امروز با حکمرانی پیامبر یا خلفای راشدین وجود دارد؛ به جای پذیرفتن تفاوت‌ها با زیر و روکردن متون تاریخی و یافتن برخی موارد سوءاستفاده، از زیر علامت سوال خارج شوند. یا وقتی که تاکید می‌شود پیامبر به سبب مهربانی و اخلاق خوش، مورد اقبال مردم قرار گرفت یا امام اول شیعیان با خواست گسترده توده‌ها بر مسند خلافت تکیه کرد، برخی سیاسیون تندخو، پرادعا و غیرمحبوب که سابقه، منش و اخلاق آنها توان ترسیم تصویری هرچند کم‌رنگ از این ویژگی‌ها را ندارند، از اینکه رسانه یا خطیبی، تصویری شبیه آنان از بزرگان صدر اسلام بازتولید کند، استقبال می‌کنند. این تصویر ناموزون اگرچه متناسب با کوتاهی قد این بازیگران است، اما ستم بزرگی در حق واقعیت‌های تاریخی و البته بزرگان تاریخ به شمار می‌رود.

فارغ از دعواهای جناحی، امروزه در فضای مجازی نیز شاهد بسیاری از مغالطه‌های تاریخی درباره تاریخ ایران، اسلام و بسیاری از چهره‌های سیاسی، مذهبی، فرهنگی و... هستیم؛ مغالطه‌هایی که عملاً موجب ترسیم تصویری غیرعلمی و به دور از واقعیت از بسیاری از بازیگران و تحولات جغرافیای سیاست، فرهنگ، اجتماع و... این کهن‌دیار در ادوار مختلف آن شده است. سایمون کوپر، روزنامه‌نگار و پژوهشگر تاریخ در یادداشت اخیر خود در فایننشال‌تایمز ادعای مهمی را مطرح کرده است؛ او در توصیف این روزها نوشته است: «نگاه انداختن، اسکن کردن، اسکرول کردن؛ دوران خواندن عمیق به پایان رسیده است!»

اگر این توصیف بدبینانه قابل پذیرش یا دست‌کم قابل تأمل باشد، به نظر می‌رسد به مرور، سیل هیستوریکال فلسی‌ها (مغالطه‌های تاریخی)، عملاً عنان درک تاریخی بخش عمده جامعه که تنها نگاه، اسکن و اسکرول می‌کنند را خواهد گرفت. در این دوران قحط‌سال صدا و چراغ که امیدی به مطالعه عمیق نیز وجود ندارد، قاعدتاً مسئولیت اجتماعی جامعه‌شناسان، پژوهشگران تاریخ مقید به روش‌های آکادمیک و علاقه‌مندان به واقعیت و البته حقیقت بسیار سنگین‌تر از گذشته خواهد بود.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی