| کد مطلب: ۴۹۸۳۰

پیروزی روایت‏‌های انسانی/گزارشی درباره‏ توجه انسانی و نوع برخورد رسانه‌‏ها با شهدای ایرانی در حمله‏ اسرائیل علیه ایران

در طول تاریخ جنگ‌ها، تحلیل آنها با انگیزه‌های سیاسی دو یا چند کشور درگیر، تبدیل به یک عادت شده است؛ این‌که چه می‌‌شود یکی حمله می‌کند و دیگری مورد حمله قرار می‌گیرد. چه جریان فکری و کلانی، نفع می‌برد یا آسیب می‌بیند؟ و پس از جنگ هم تحلیل‌های زیادی روی همین انگیزه‌های سیاسی متمرکز می‌شوند.

پیروزی روایت‏‌های انسانی/گزارشی درباره‏ توجه انسانی و نوع برخورد رسانه‌‏ها با شهدای ایرانی در حمله‏ اسرائیل علیه ایران

زهرا علیپور خبرنگار اجتماعی

در طول تاریخ جنگ‌ها، تحلیل آنها با انگیزه‌های سیاسی دو یا چند کشور درگیر، تبدیل به یک عادت شده است؛ این‌که چه می‌‌شود یکی حمله می‌کند و دیگری مورد حمله قرار می‌گیرد. چه جریان فکری و کلانی، نفع می‌برد یا آسیب می‌بیند؟ و پس از جنگ هم تحلیل‌های زیادی روی همین انگیزه‌های سیاسی متمرکز می‌شوند. اما درباره‌ آدم‎هایی که در این میان کشته می‌شوند، چه؟ چه میزان محتوا/روایت و تحلیل درباره‌ آدم‌هایی که کشته‌شده می‌شوند، می‌شنویم؟ گاهی اهمیت ماجرا به بزرگ کردن عدد کشته‌ها محدود می‌شود؛ اینکه یک جنگ چندنفر زخمی، چندنفر بی‌خانمان و بی‌خانواده در پی داشته است.

گاهی مرگ آدم‌ها در بازخوانی جنگ‌ها علاوه‌بر این‌که به عددهایی کم یا زیاد تقلیل پیدا می‌کنند، در خدمت یک ایده‌ بزرگ‌تر تفسیر می‌‌شود تا تاثیر آن جنگ و روایت یکی از طرفین، پررنگ‌تر شود و بعد فراموش. یعنی هرکدام از این دو سو، سعی می‌کنند مرگ انسان‌ها را به‌گونه‌ای بازخوانی کنند که مطلوب‌شان از مسئله، بهتر محقق شود و کشته‌شده‌ها را با پیشوندهایی موافق آن ایده‌ها یاد می‌کنند. امروز که بیش از سه‌ماه از حمله‌ی اخیر اسرائیل به ایران گذشته است، چند روایت سراغ داریم که کشته‌شده‌ها را بدون چنین پیشوندها نام برده باشد؟

این مسئله‌، ایده‌ای است که موسسان وب‌سایت‌ها  و صفحه‌هایی در شبکه‌های اجتماعی می‌گویند که در این سه ماه، برای زنده نگه‌داشتن یاد قربانیان جنگ 12 روزه ایران و اسرائیل شروع به‌کار کرده‌اند؛ آنها وب‌سایت‌ها و صفحه‌هایی با روایت‌های انسانی از کشته‌شده‌های جنگ اسرائیل علیه ایران تعریف کرده‌اند و در آنها تلاش می‌کنند زندگی یک فرد را بدون پیشوندهای خاص و تنها با تاکید به زندگی عادی و روزمره‌ کشته‌شده‌ها، روایت کنند؛ برای نمونه در بخشی از هدف سایت Civilian Of Iran که به‌تازگی راه‌اندازی شده، آمده است: «ما می‌خواهیم خسارت‌های انسانی حمله‌ی اسرائیل علیه ایران را روایت کنیم».

یکی از موسسان این سایت در گفت‌وگو با «هم‌میهن» می‌گوید: «ما با هدف روایت‌های انسانی از کشته‌شده‌ها این کار را شروع کردیم. درواقع با یک تیم از فعالان مدنی، کنشگران اجتماعی و افرادی که به‌نوعی دغدغه‌ کار داوطلبانه و فردی داشتند، این فعالیت را شروع کردیم. روند کارمان را این‌طور تعریف کردیم که اگر یک رسانه درباره‌ مرگ یک مادر در این جنگ نوشت، ما ابعاد زیستی زندگی آن زن را در روایت‌هایمان باز کردیم. یعنی به ابعادی از زندگی آن زن توجه کردیم که می‌خواست در روز بعد از مرگ‌اش، به خرید یک لباس به بازار برود. می‌خواست فرزندانش را در آغوش بگیرد، می‌خواست برای دخترش که به‌تازگی مهاجرت کرد، غذای دلخواهش را بپزد. می‌خواست روز بعد به آن دوست‌اش در آن سمت شهر سر بزند.

با این نگاه، جست‌وجوهای عمیق‌مان را در وب و بعدتر به‌شکل میدانی شروع کردیم که برای مثال نشان می‌داد یک فرد کشته‌شده، به تئاتر علاقه داشت و کامنتی زیر یک پست در تیوال گذاشته بود. شاید توجه به این بخش از زندگی کشته‌شده‌ها، کمی دور از صدای غالبی باشد که از روایت جنگ انتظار داریم اما برای ما مهم است که کشته‌شده‌ها را انسان‌هایی عاشق زندگی ـ آن‌طور که بودند، بدون اغراق ـ نشان دهیم.»

او می‌گوید که هنوز فرآیند تجمیع روایت‌ها در این وب‌سایت ادامه دارد و افرادی که علاقه دارند، می‌توانند به این کار داوطلبانه کمک کنند. او در پاسخ به این پرسش که درنهایت چه ایده‌ای برای این محتواها دارید، می‌گوید: «با همه‌ی ناامیدی نسبت به مجامع بین‌المللی، تلاش می‌کنیم تا روایتی از این افراد در رسانه‎های مطرح بین‌المللی و یک نهاد حقوق بشری، ثبت شود تا این نوع از روایت زندگی کشته‌شده‌ها شنیده شود.»

اینها تعدادی از روایت‌هایی است که در سه‌ماه گذشته در سایت‌های داوطلبانه و شبکه‌های اجتماعی نوشته شده است: 

  مهرانگیز ایمن‌پور؛ معلم نقاشی که فقط در راه پرداخت دستمزد کارگر ساختمانی‌اش بود.

مهرانگیز، مادر آرش و بهار، دوم تیرماه ۱۴۰۴ از خانه بیرون رفت تا دستمزد کارگر ساختمانی‌اش را بپردازد. او دقیقاً کمی قبل از حادثه، به کارگر ساختمانش، پیامک داده بود و گفته بود: «الان دستمزدت را واریز می‌کنم.» خانه‌اش فقط ۱۵۰ متر با اوین فاصله داشت. او هنوز پیام تشکر کارگر را دریافت نکرده بود که هنگام عبور از خیابان، به‌علت انفجار حمله هوایی اسرائیل به زندان اوین کشته شد. مهرانگیز، یک معلم نقاشی حرفه‌ای بود که در سبک‌های مختلف - از کلاسیک گرفته تا کلاژ - مهارت داشت و معلم شاگردان زیادی بود؛ آثار هنری او در صفحه فیسبوک‌اش هنوز پابرجاست.

دوستانش او را به‌دلیل خوش‌بینی و شجاعت زیاد، حتی در روزهای جنگ اسرائیل علیه ایران، تحسین می‌کردند. او که بمباران‌های جنگ ایران و عراق را از سر گذرانده بود، در جواب ترس دوستانش می‌گفت: «آن زمان در جنگ‌ عراق و ایران، ما از جنگ نمی‌ترسیدیم و فرار نمی‌کردیم.» اگر مهرانگیز امروز زنده بود، تولد ۶۲ سالگی‌اش را با دو فرزندش، آرش و بهار، جشن می‌گرفت. شاید آرش در آن روز جشن کوچکی را برنامه‌ریزی می‌کرد و مادرشان را با تماس ویدئویی از بهار که به کانادا مهاجرت کرده بود، غافلگیر می‌کرد. اما واقعیت به‌شکل دیگری پیش رفت و مادر این خانواده‌ی سه‌نفره حتی فرصت نکرد آخرین پیام‌اش را پس از پرداخت دستمزد کارگر ساختمان‌شان، بخواند. اسرائیل او را کشت.

 امیرحسن جمشیدپور؛ امدادگر جوان هلال‌احمر که در حمله به آمبولانس کشته شد.

امیرحسن جمشیدپور، فرزند حمید، در خانواده‌ای کُرد به دنیا آمد که از بیجار کردستان به حاشیه کرج مهاجرت کرده بودند. کودکی‌اش در خانه‌ای سپری شد، آکنده از محبت و تلاش؛ حیاطی که در آن پدرش با لباس کُردی روی نیمکت چوبی می‌نشست و در سکوت سیگار می‌کشید، درحالی‌که کودکان میان سینی‌های چای و گلدان‌ها می‌دویدند. خانه‌ای نه بر پایه تجمل، که بر پایه عشق ساخته شده بود. در سال ۱۴۰۰، امیرحسن به‌عنوان داوطلب به جمعیت هلال‌احمر جمهوری اسلامی ایران پیوست و در پایگاه امداد منطقه ۲۲ تهران خدمت کرد.

در آنجا به‌عنوان فردی استوار، با روحیه‌ای بخشنده شناخته می‌شد. شب پیش از آخرین مأموریت‌اش، خودکارش را مقابل یکی از همکاران گذاشت و آرام گفت: «اگه فردا رفتم، اینو نگه‌دار.» در ۲۶ خردادماه ۱۴۰۴، هنگام عملیات امداد در حوالی ملارد، پس از حمله‌ی پهپادی اولیه‌ی رژیم صهیونیستی، امیرحسن برای کمک به مجروحان به‌سمت آمبولانس آسیب‌دیده رفت. پهپادهای اسرائیلی بازگشتند و عمداً آمبولانس و سرنشینان آن را هدف قرار دادند. ریزپرنده‌های «اخلاقی‌ترین ارتش جهان» برگشتند و امدادگران را بمباران کردند. صحنه‌ی امداد به آتشی خاموش و سکوتی سنگین بدل شد.

او فقط یک امدادگر نبود؛ در سکوت‌های شبانه، اهل نوشتن بود و اهل فکر. سال گذشته، زیر صفحه‌ی نمایش کلاغ در سایت تیوال نوشته بود: «خوشحالم که قبل از دیدن این نمایش، سمفونی مردگان عباس معروفی رو خوندم...» آن جمله‌ کوتاه، گویی بازتابی بود از روحی که زندگی را جدی می‌گرفت، کتاب را پناه می‌دانست و تئاتر را آیینه‌ای برای فهم انسان. اکنون پدر و مادرش نه پاسخی دارند و نه تسکینی، فقط اتاقی خالی، نامی حک‌شده در سوگ و جهانی مانده با داغی دیگر؛ یک امدادگر جوان که تنها هنگام کمک به زخمی‌ها، به‌دست اسرائیل کشته شد.

 حمید رنجبری؛ او در حین نجات جان یک کودک 5 ‌ساله کشته شد.

حمید رنجبری، مردی ۴۰ ساله بود. او سه‌روز پس از حمله هوایی اسرائیل به زندان اوین، درحالی‌که سعی داشت پسر پنج ساله، مهراد خیری را از زیر آوار نجات دهد، کشته شد. دوستان و خانواده حمید درباره‌ او می‌گویند که بیش از هر ویژگی‌ای که داشت، مهربان، دلسوز و همیشه مشتاق کمک به دیگران بود. امدادگران جسد او را درحالی‌که مهراد را در آغوش گرفته بود، پیدا کردند. آنها گفتند که او پسر را آنقدر محکم در آغوش گرفته بود که دستان‌شان در هم گره خورده بود و جدا کردن آنها دشوار بود. حمید در واحد «آزادی زندان اوین» کار می‌کرد.

او حقوق خوانده بود و همین چندوقت پیش بود که در آزمون وکالت قبول شده بود و برای شروع کار جدیدش هیجان زیادی داشت. نسترن ترکاشوند، همسر برادر حمید، از غمی که مادر و خواهر و برادرانش این روزها تجربه می‌کنند، می‌گوید و درباره‌ حمید او را اینطور توصیف می‌کند: «او مرد بسیار مهربانی بود و همیشه می‌خواست به دیگران کمک کند و برای حل مشکلات مردم از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کرد. او داوطلبانه وارد آوار شد تا آن کودک، مهراد، پسر همکارش را نجات دهد.»

رفتاری مرسوم در کشورهای جنگ‌زده

فعالیت این نوع وب‌سایت‌ها پیش از این در کشورهایی مانند اوکراین، فلسطین، بوسنی و... هم سابقه داشته است. درواقع گروهی مردمی با هدف یادبود و زنده نگه‌داشتن روایت و نام هم‌وطن‌ها و عزیزانشان یک بستر دیجیتال از کشته‌شده‌ها در جنگ تعریف می‌کنند. روایت‌هایی که به زندگی نظامی‌ها و غیرنظامی‌ها از جنبه‌های انسانی مسئله توجه می‌کنند. برای مثال در سایتی درباره‌ کشته‌شده‌های اوکراینی ـ به‌رسم یادبود دیجیتال ـ می‌توانند از عزیزان کشته‌شده‌شان ـ آنگونه که می‌خواهند ـ بنویسند.

در نمونه‌ای دیگر از فلسطین، یا نمونه‌ای از بوسنی هم یک وب‌سایت با چهره و روایت شخصی درباره‌ کشته‌شده‌های جنگی، این رویه را بازگو می‌کند. یک متخصص روان‌شناسی دراین‌باره می‌گوید که این کار می‌تواند در راستای بهبود فشار روانی افراد داغ‌دیده باشد. درواقع هر بستری برای برون‌ریزی عاطفی پس از یک رخداد بزرگ ملی (مثل جنگ) می‌تواند حتی برای آن دسته از شهروندانی که به‌طور مستقیم از جنگ آسیب ندیدند هم تسکین‌دهنده باشد.

مرگ انسان‌ها در خدمت گفتمان‌ها

فرشته طوسی++ copy

فرشته طوسی، دانشجوی دکتری اندیشه سیاسی دانشگاه علامه، درباره‌ سوژه‌ کشته‌شده در جنگ و چرایی تقلیل انسان‌ها به عدد، به «هم‌میهن» از روایت‌های میانه‌ جنگ و این‌که چرا مرگ انسان‌ها در خدمت گفتمان‌ها قرار می‌گیرد، می‌گوید. او معتقد است همه‌‌ ما می‌دانیم که جنگ با آوارگی، تبعید، درماندگی و... آمیخته شده است. انگار مهم‌ترین دال از جنگ‌ها، مرگ انسان‌هاست. برای همین اولین مواجهه درباره‌ جنگ‌ها، تعداد افرادی است که در آن اتفاق کشته شدند: «البته این مهم است که باید از انسانیت‌زدایی‌شدن جنگ‌ها پرهیز کرد و کشته‌شده‌ها را به عدد تبدیل نکرد و چهره، یاد و نام آنها را یادآوری کرد.

خوب است که تکثر چهره‌های کشته‌شده در جنگ را به‌شکل داخلی و جهانی بازنمایی کنیم. یعنی نشان دهیم که اتفاقاً شهروندانی که لزوماً شبیه هم زندگی نمی‌کنند و در یک سبد سبک زندگی تعریف نمی‌شوند هم در این حمله، کشته شدند. اما می‌خواهم یک گام فراتر به مسئله نگاه کنم؛ آیا فقط روایت کردن از کشته‌شده‌ها کافی است؟ فارغ از این‌که مهم است به بیوگرافی، نام و چهره افراد توجه کنیم.

مسئله مهم، قبل و بعد از ماجراست. اینکه چه شد که ناچاریم و ناگزیریم که این همه برای بازنمایی چهره کشته‌شده‌های یک جنگ یا تجاوز به کشور تلاش کنیم؟ چه اتفاقی در این جهان رخ می‌دهد که به‌سادگی، بازنمایی درستی از کشته‌شدگان یک جنگ هم صورت نمی‌گیرد؟ و ما به مرحله‌ای می‌رسیم که برای رساندن یک صدا که یک حق بدیهی است، گام برداریم. یعنی همین سطح بیوگرافی ساده و انسانی کشته‌شده‌ها! منظورم از صدا همین روایت است که یک ناجی خارجی به‌بهانه‌ آزادی دارد شهروندان این کشور را می‌کشد.»

طوسی درباره‌ همه‌گیری این مسئله در خاورمیانه هم می‌گوید؛ به‌نظر او نکته‌ مهم این است که ما برای پیداکردن پاسخ چگونگی مقاومت، جلوی این تبدیل‌شدن مرگ انسان‌ها به عددها یا بخشی از گفتمان‌ها، باید به چند پرسش فکر کنیم. اینکه این رویه تا کجا می‌تواند ادامه پیدا کند و غایت این منطقه کجاست؟ و آیا نقطه‌ پایانی برای آن وجود دارد یا نه؟ و این نقطه پایان برای ما کجاست و برای کسانی که در این جغرافیا زندگی نمی‌کنند، کجا تعریف می‌شود؟ فرشته طوسی در ادامه درباره‌ ماهیت انسان‌زدایی‌شدن در گفتمان‌ها می‌گوید.

به نظر او، درباره‌ حمله‌ اخیر اسرائیل به کشور با نوعی انسانیت‌زدایی از کل جامعه مواجه بودیم. اتفاقاً کسانی که ادعای نجات ایران را دارند، با کشتن شهروندان ایرانی می‌خواهند این کار را انجام دهند. به همین‌دلیل مهم است وقتی درباره‌ روایت‌ صحبت می‌کنیم، فقط به چند عکس، نام و بیوگرافی قناعت نکنیم. به این توجه کنیم که چطور در یک روند تاریخی به این نقطه رسیده است؟ سپس با نگاه به آینده‌ جامعه، به این پاسخ دهیم که اکنون چه‌چیزی را از سر گذرانده؟ و چه چیزی را از دست داده و حالا کجاست؟ چون هرکدام از این افرادی که کشته شدند، در میدانی متفاوت (دانشگاه، بازار، صنف و...) سوژگی داشتند. به این معنا تاثیر هرکدام از این مرگ‌ها می‌تواند نسبت به کسی که از نزدیک، فردی را در این جنگ از دست نداده، متفاوت باشد.

طوسی در پاسخ به این پرسش که آیا واژه‌ «شهید» در نام‌گذاری کشته‌شده‌های جنگی هم نوعی مصادره‌ی سوژه است، می‌گوید: «درباره‌ی واژه‌ی «شهید» باید کمی فراتر به مسئله نگاه کنیم. یعنی فارغ از تعریف‌های مذهبی از آن، این کلمه به‌معنی سوژه‌ای است که به جهت هدف مقدس، انسانی و آگاهی به استقبال آن مسئله‌ای می‌رود که می‌داند برایش عواقبی دارد.

درواقع شهید خود را به‌نفع «دیگری» کنار می‌زند؛ آگاهانه انتخاب می‌کند و برای این مسئله اراده می‌ورزد. درباره‌ی نام‌گذاری شهید روی کسانی که در حمله‌ اخیر اسرائیل به ایران کشته‌شدند هم باید این پرسش را داشت که آیا آن افراد می‌دانستند در چه میدانی گام گذاشته‌اند؟ برای این کشته‌شدن، اراده‌ای ورزیده‌اند؟ اگر این‌طور باشد، می‌توان این افراد را شهید نامید.» 

این دانشجوی دکتری اندیشه سیاسی دانشگاه علامه در ادامه می‌گوید، هر ایدئولوژی و سازوکار ایدئولوژیکی، سوژه‌ خودش را می‌سازد. نامی که به سوژه‌ها داده می‌‌شود هم ممکن است متفاوت باشد. اما درنهایت باید دید چه گفتمانی وضع موجود را بازتولید می‌کند و چه گفتمان‌های مخالف آن، هردو به‌دنبال تثبیت «شهید» هستند. درنهایت این مفهوم را به «قربانی» مبدل کرده‌اند. اپوزیسیون خارج از کشور هم برای سازوکار ایدوئولوژیک خود نیاز به شهید دارد تا توضیح دهد، کسی که در اعتراضی در ایران کشته می‌شود، به‌نوعی شهید است.

این‌جا یک جدال بر سر گفتمان را شاهدیم و به این معنا هیچ‌کس به آن سوژه‌ای که در این میان گرفتار شده، توجهی نمی‌کند. چه شده که کشته شده؟ بعد از او، در جامعه‌ اطرافش چه اتفاقی می‌افتد؟ آن سوژه، چه کسی بود؟ چه تعریفی از خودش داشته یا نه؟ اما در عمل می‌بینیم، اهمیت این سوژه این است که آیا او کارکردی در منطق فعلی هر گروه دارد یا نه؟ «این رفتاری است که هم از سوی کسانی که در داخل حاکم‌اند و هم آنهایی که در خارج از کشور می‌خواهند وضع موجود را تغییر دهند، بازتولید می‌شود.

اما گویی منطق کلی این گفتمان‌ها این است که سوژه‌ای که جانش را از دست می‌دهد نه‌تنها جانش را از دست داده که اراده خودش و نحوه‌ چگونگی نام‌بردن از مرگ‌اش را هم از دست داده. این مسئله به‌طور مداوم در رخدادهای مختلف تکرار می‌‌شود و ما فقط زمانی می‌توانیم در این منطق شکافی بیاندازیم که این گفتمان را از هر دوطرف نقد کنیم. درنهایت مهم است که مردم از جانب خودشان، روایت‌هایشان را بسازند و صحبت کنند. اگر جانی هم نداشته باشند، بتوانند گفتار خودشان را بسازند. اما این مسئله به همین راحتی نیست و گفتمان‌ها ساخته می‌شوند. همه این گفتمان‌ها به‌نوعی به‌شکلی واحد در تلاش‌اند که یک کار را بکنند. آن‌ها به‌رغم تعارض‌های ظاهری در عمق رفتار، همان ایده را بازتولید می‌کنند.» 

قصه‌‎ها را سرکوب نکنیم

علی شاکر، استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی، درباره‌ لزوم روایت‌پردازی انسانی نسبت به کشته‌شده‌های جنگی در گفت‌وگو با «هم‌میهن» می‌گوید، پس از جنگ ۱۲روزه‌ ایران با اسرائیل، هزار و ۶۲نفر از ایرانی‌ها کشته شدند اما موضوع این است که ازمنظر روزنامه‌نگار صلح و اخلاق، نباید این کشته‌شدگان جنگ را فقط در قالب عدد و رقم ارائه کنیم. هریک از این شهدای جنگ ۱۲روزه روایتی دارند و ترسیم روایت این افراد، یعنی ورود به دنیایی بی‌انتها از روایت‌های دیگر. اینجاست که اهمیت روایت مشخص می‌شود.

ما بسیاری از پدیده‌های جهان را با واسطه فهم می‌کنیم. به‌قول نیکلاس لومان، جامعه‌شناس مشهور آلمانی که آن را «مشاهده مرتبه دوم» می‌نامد. به‌گفته لومان، در اواخر قرن بیستم تقریباً تمام نظام‌های اجتماعی (از اقتصاد و سیاست گرفته تا هنر و دانشگاه) به مشاهده مرتبه دوم روی آورده‌اند.» به‌نظر علی شاکر این مسئله یعنی ما اطلاعات خود را درباره واقعیت‌ها (مانند گرمایش جهانی، روندهای اقتصادی یا برندگان اسکار)، نه از طریق تجربه مستقیم، بلکه با مشاهده آنچه دیگران درباره آن می‌گویند به‌دست می‌آوریم. در این چارچوب، «دانستن اینکه جهان چگونه دیده می‌شود» مهم‌تر از «دانستن اینکه جهان چگونه است»، شده است.

اینجاست که روایت اهمیت خودش را بیشتر از همیشه نشان می‌دهد. دوستی‌های روزمره و طولانی‌مدت ما ناشی از آشنایی با «روایت زندگی» دیگری است. به آن میزانی که او قصه‌هایی از خودش می‌گوید، ما را به خودش نزدیک‌تر می‌کند. در دوران تسلط شبکه‌های اجتماعی، «چگونه دیده‌شدن» مهمتر از «واقعاً چگونه‌بودن» است. می‌توان تا همیشه به این رویکرد نقد داشت ولی واقعیت روی زمین همین است. شاید بتوان تاریخ را عرصه‌ نزاع بین روایت‌ها دید. اهالی قدرت از هر ابزاری برای جا انداختن روایت‌های خود استفاده می‌کنند ولی درعمل، مخاطبان نیز منفعل نیستند و این روایت‌ها را به‌شکل‌های مختلفی خوانش می‌کنند البته به‌شرطی‌که در دام «اتاق‌های پژواک» نیفتند.

او در ادامه با تاکید به این مسئله که شاید بتوانیم بگوییم، روایت مستقل درعمل وجود ندارد و درواقع ضدروایت داریم، این ایده را اینگونه توضیح می‌دهد: «روایتی شکل می‌گیرد و مقاومتی همزمان با آن شروع می‌‌شود علیه آن قصه. اینجاست که باید تاکید کنم، مطرح‌شدن اینکه آن هزار و ۶۲ نفر عدد نیستند، بسیار نکته‌ مهمی است.

اما این را هم باید بگوییم که این هزار و ۶۲ نفر و جهان روایی، الزاماً با توقعات ما ممکن است هماهنگ نباشند. اتفاقاً این نقطه‌‌قوت روایت‌هاست. اینکه می‌توانند ضد خود را تولید کنند و از دل این روند به‌ظاهر متعارض، روایتی جدید و کم‌وبیش متعادل و متوازن طی زمان شکل می‌گیرد. روایتی که در آن آدم‌ها حق‌شان نیست کشته شوند و جنگ‌افروزان حتماً محکوم می‌شوند ولی اشتباه مهلک آنجاست که بخواهیم جهان‌هایی روایی را در قفس‌ تنگ‌نظری‌ها و منافع کوتاه‌مدت خویش محصور کنیم.»

او در تاکید بر روایت‌های انسانی از کشته‌شده‌های حمله‌ اسرائیل به ایران می‌گوید، بهترین راه‌حل این است که نهادهای واسط و خود خانواده‌ها به‌تدریج قصه‌های خود را تعریف کنند. این روزها با ابزارهای هوشمندی که در اختیار داریم، تولید محتوا دیگر پیچیدگی‌ها و سختی‌های سابق را ندارد. نهادهای رسمی هم خوب است به‌جای تمرکز بر روایت‌های محدود، ساده و غیرانسانی (به‌معنای فراانسانی و معنوی) از آدم‌ها نشان دهند که آنها چه پدر، مادر، فرزند، همسایه و خویشاوند خوبی بودند.

ترسیم این «خوب بودن» بسیار پیچیده‌ است و نیازمند هنر، خلاقیت، هوش و تجربه‌ کسی است که بلد باشد قصه بگوید. به‌نظرم باید بگذاریم آدم‌ها قصه‌شان را تعریف کنند. قصه‌ها را سرکوب نکنیم. خاکستری‌بودن روایت‌ها جذاب است. قصه‌ کسی که در همه‌جا خوب برخورد می‌کند، عصبانی نمی‌شود، فحش نمی‌دهد و فقط عبادت می‌کند، جذاب نیست. همان‌طور که قصه‌ یک آدم بد که مدام کارهای زشت انجام می‌دهد، منزجرکننده است.

روایت انسانی؛ شکننده انسانیت‌زدایی در جنگ‌ها 

روشن نوروزی یک متخصص ارتباطات است که سال‌ها در حوزه‌ جمع‌آوری و تنظیم آرشیو، فعالیت حرفه‌ای دارد. او روایت‌های متنوع درباره‌ی جنگ را یک امکان برای بازنمایی واقعی حادثه‌ها می‌داند و در گفت‌وگو با «هم‌میهن» می‌گوید: «یکی از خلأهای رایج روایت رسانه‌ای جنگ‌ها این است که کشته‌شدگان به اعداد، نمادها یا برچسب‌هایی تبدیل می‌شوند که بیشتر به کار تقویت روایت‌های رسمی می‌آیند تا فهمیدن تجربه‌ انسانیِ جنگ و این چرخه در ادبیات رسمی رسانه هم ادامه پیدا می‌کند. بیان روایت‌های انسانی، این چرخه را می‌شکند. وقتی هویت فردی قربانی ـ چه از خلال تصویر و نام، چه از خلال خاطره‌ خانواده ـ در کانون روایت قرار می‌گیرد، امکان شکل‌گیری همدلی جمعی افزایش می‌یابد و رسانه‌ها از زبان سرد آمار به زبان تجربه و زیست روزمره منتقل می‌شوند.

این تغییر زبان نه‌فقط یک انتخاب اخلاقی، بلکه ابزاری مؤثر برای ارتقای کیفیت اطلاع‌رسانی و بازنمایی واقعیت جنگ در عرصه عمومی است. از منظر راهبرد ارتباطی، سایت‌هایی که زندگی کشته‌شدگان را روایت می‌کنند، کارکردی دوگانه دارند؛ ازیک‌سو سرمایه نمادین می‌سازند؛ یعنی به‌واسطه گزارشگران حرفه‌ای و مستقل، به هر روایت وزن و اعتبار اجتماعی می‌دهند و ازسوی‌دیگر، بستر مناسبی برای بازتولید رسانه‌ای فراهم می‌کنند.

رسانه‌ها زمانی بیشترین توجه را نشان می‌دهند که روایت‌ها قابلیت بازگویی و بازانتشار داشته باشند؛ دقیق، مستند و درعینحال شخصی. اینجاست که آرشیوهای انسانی به‌مثابه منبع روایت عمل می‌کنند و می‌توانند چارچوب خبری را از سطح تقابل‌های سیاسی به سطح تجربه‌های انسانی جابه‌جا کنند. چنین تغییر رویکردی ظرفیت آن را دارد که هم در داخل و هم در رسانه‌های بین‌المللی، حساسیت تازه‌ای نسبت به پیامدهای انسانی جنگ ایجاد کند.»

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه جامعه
پربازدیدترین
آخرین اخبار