ایران چطور میتواند در میانه وضعیت جدید قفقاز روابط خود را با روسیه متوازن کند؟
بالانس همگرایی و واگرایی در قفقاز
به طور کلی ایران در ماههای آینده متوجه خواهد شد که بازدهی روابطش با روسیه نهتنها ناچیز است بلکه بیش از آنکه سود معناداری برایش داشته باشد، بیشتر مایهی دردسر است. واقعیت این است که روسیه تضعیف شده و درگیر تبعات حملهاش به اوکراین است و احتمالاً وابستگی بیشتری به کمک نظامی ایران پیدا خواهد کرد و این مسئله میتواند گرهای در روابط ایران و روسیه ایجاد کند؛ درست همانطور که مواضع دو طرف در خصوص قفقاز دچار پیچیدگی شده است.
جنگ در اوکراین و تحولاتی که حول این جنگ در نظم جهانی شکل گرفته، باعث شده ایران و روسیه به هم نزدیکتر شوند. اما آیا این نزدیکی به معنای شکلگیری یک دوستی تمامعیار است؟ پاسخ به این سوال مسلماً منفی است. اگر به الگوی تاریخی روابط ایران و روسیه نگاه کنید و حداقل تاریخ ۳۰ سال گذشته را درنظر بگیرید، میبینید که این رابطه یک روند پیچیده و پرفرازونشیب و مملو از بیاعتمادی را طی کرده است. تا قبل از جنگ روسیه و اوکراین، ایران جزو شرکای معمولی به حساب میآمد.
تا قبل از این، هر زمان که روسیه لازم میدید، با استفاده از کارت ایران در مذاکرات با آمریکا و اروپا منافع خود را تامین میکرد. اما پس از حمله روسیه به اوکراین و حجم عظیم تحریمهایی که غرب علیه روسیه اعمال کرد، مسکو مجبور شد از مجاری و ظرفیتهای دیگری برای تامین نیازهای اقتصادی و همچنین تامین ابزارهای دیپلماتیک خود استفاده کند. از اینجا به بعد بود که ایران اهمیت بیشتری برای روسیه یافت.
اما آیا این اهمیت و این نزدیکی در روابط را میتوان با عنوان همگرایی استراتژیک نامگذاری کرد؟ به نظر نمیرسد که اینطور باشد. در واقع در بطن این رابطه نوعی واگرایی استراتژیک نیز در حال ظهور است.
در حال حاضر این واگرایی بیشتر در سطح رسانهای ظهور و بروز دارد اما به محض اینکه ایران براساس منافع ملی خود به سمت پیگیری رویکرد متفاوتی در سیاست خارجیاش در قبال غرب برود و تلاش کند برخی موضوعات اساسی در روابطش با جامعه جهانی را به نحوی حل و فصل کند، این واگرایی از زیر به سطح خواهد آمد. اما دلیل این واگرایی استراتژیک چیست؟ در این بازه زمانی دو دلیل اساسی را میتوان بهعنوان علل این واگرایی عنوان کرد.
نخست نیاز ایران به مذاکرات با آمریکا و اروپا و حل مشکلاتش با غرب و رفع تحریمها است. در واقع درست زمانی که ایران به این نتیجه رسیده است که باید با ترمیم روابط خود با غرب به دنبال رفع تحریمها باشد، روسیه با توجه به فشاری که از سوی اروپا و آمریکا احساس میکند به دنبال نزدیک شدن به ایران و استفاده از ایران بهعنوان ابزاری در برابر فشار غرب است و دلیل دوم را میتوان تضاد منافع روسیه با منافع ایران در قفقاز جنوبی عنوان کرد.
ریشههای واگرایی استراتژیک
اخیراً آمریکا و اروپا، ایران را به فروش موشکهای بالستیک کوتاهبرد به روسیه متهم کرده و اعلام کردند که روسیه قصد دارد در آینده نزدیک از این موشکها علیه اوکراین استفاده کند. ایران البته این ادعا را با قاطعیت تکذیب کرد اما به هر حال آمریکا و اروپا تحریمهایی را به همین بهانه علیه ایران اعمال کردند. در این خصوص البته سروصدای زیادی هم بپا شد.
سروصدا آنقدر زیاد بود که به ناگاه ماجرای اعتراض ایران به حمایت روسیه از احداث کریدور زنگزور توسط آذربایجان در امتداد مرز ایران فراموش شد. روسیه اخیراً در خلال سفر ولادیمیر پوتین به آذربایجان از موضع آذربایجان در احداث این کریدور دفاع و حمایت کرده بود. بلافاصله پس از اعلام موضع روسیه، چند مقام ارشد ایران بهصورت علنی از روسیه به خاطر حمایتش از طرح آذربایجان برای احداث کریدور زنگزور انتقاد کردند.
عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران هم علناً اعلام کرد که ایران با تغییر مرزها مخالف است و تغییر مرز ایران با ارمنستان خطر قرمز ایران محسوب میشود. پیش از آن هم معاون اوراسیای وزارت خارجه ایران در دیداری با سفیر روسیه در وزارت خارجه ایران، در این خصوص به سفیر روسیه هشدار داده بود. حتی محسن رضایی هم در این خصوص واکنش نشان داده و اعلام کرد که این رفتار روسیه در تضاد با اعلام دوستیاش با ایران است.
نگرانی ایران درباره زنگزور
نگرانی ایران در مورد مرز شمالیاش با ارمنستان از سال ۲۰۲۰ بیشتر شده است. سال ۲۰۲۰، آذربایجان در جریان جنگ دوم قرهباغ توانست ارمنستان را شکست داده و کنترل کامل منطقه قرهباغ را به دست آورد. کنترل منطقه قرهباغ از زمان اولین جنگ بین آذربایجان و ارمنستان که سال ۱۹۹۴ انجام شد، در اختیار ارمنستان بود.
طرح آذربایجان برای ساخت کریدور زنگزور که آذربایجان را به منطقه جداافتاده از خاکش به نام نخجوان وصل میکند، و بعد تا ترکیه امتداد مییابد، موجب میشود یک کمربند ترکی در مرزهای شمالی ایران ایجاد شود. از نظر ایران، به غیر از مضرات اقتصادی، این کریدور یک تهدید امنیتی بزرگ برای ایران به شمار میرود. ایران جمعیت ترکزبان زیادی دارد و بیشتر این جمعیت در شمال غرب ایران و در مجاورت مرزهای شمالی زندگی میکنند. ایران معتقد است که احداث این کمربند در این بازه زمانی خاص که در حال ورود به دوره گذار قدرت در عرصه سیاست داخلی است و وضعیتی پرخطر در خاورمیانه تجربه میکند، تبعات امنیتی زیادی به دنبال خواهد داشت.
اما این نگرانی چرا حالا به وجود آمده است؟ سالها بود که ایران در خصوص مرزهای شمالیاش با ارمنستان احساس امنیت میکرد. چون ارمنستان نسبت به آذربایجان دست برتر را داشت و قفقاز جنوبی هم کاملاً تحت نفوذ روسیه بود. اما در چهار سال گذشته، منطقه قفقاز وارد تغییرات استراتژیک زیادی شد. در ابتدا ترکیه حمایت خود را از آذربایجان تقویت کرد تا آذربایجان بتواند در جنگ سال ۲۰۲۰ با ارمنستان بر سر قرهباغ پیروز شود و با این پیروزی موازنه قدرتی که از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ در قفقاز جنوبی برقرار شده بود، از میان رفت.
شرایط به گونهای پیش رفت که قفقاز در آستانه ورود به موازنه قدرتی جدید قرار گرفت. البته ارمنستان عضو پیمان امنیت جمعی بود که روسیه ایجاد کرده بود و طبق این پیمان روسیه وظیفه داشت در جنگ با آذربایجان، به ارمنستان کمک کند. اما روسیه به دلایل مختلف از این کار طفره رفت و در نتیجه ارمنستان از این پیمان خارج شده و در عوض به اروپا و آمریکا نزدیک شد. از سوی دیگر، ترکیه هم که به لحاظ تاریخی همواره رقیب روسیه در قفقاز بوده، از مشغله روسیه به واسطه درگیری در اوکراین استفاده کرد و سعی کرد نفوذش را در قفقاز افزایش دهد تا به این ترتیب بتواند ارتباطش را با آسیای مرکزی از طریق قفقاز، تثبیت کند.
روسیه که به دقت تحولات قفقاز جنوبی را تحت نظر داشت به ناگاه متوجه شد که انحصار نفوذ تاریخیاش در این منطقه و اطراف خزر به چالش کشیده شده و آذربایجان هم بهعنوان پیروز جنگ دوم قرهباغ در قفقاز جنوبی برای خود جایگاهی دست و پا کرده است. بنابراین مسکو هیچ چارهای نمیدید جز اینکه به سمت آذربایجان برود. چراکه آذربایجان همچنان روابط سردی با اروپا و آمریکا دارد و در نتیجه روسیه به این نتیجه رسید که هنوز امکان نزدیک شدن به آذربایجان وجود دارد.
هدف روسیه از نزدیک شدن به آذربایجان
واقعیت این است که پیروزی آذربایجان در این جنگ که با کمک ترکیه به دست آمد، توازن قدرت منطقهای را به نفع باکو تغییر داد و اعتراض ارمنستان از روسیه بهعنوان شریک امنیتیاش مبنی بر اینکه روسیه هیچ کمکی به ارمنستان در این جنگ نکرد، روابط ایروان را با متحد سابقش مسکو به شدت تیره کرد. پوتین در سخنانش در خصوص پیشنهاد میانجیگری روسیه بین باکو و ایروان، کلمات را به دقت انتخاب کرد.
این دقت پوتین نشان میدهد که اگرچه مسکو دیر وارد این منازعه شده است اما در عین حال تلاش میکند که از نفوذ خود بر آذربایجان استفاده کرده و خود را بهعنوان ضامن صلح در منطقه معرفی کند. بدیهی است که روسیه نمیخواهد ترکیه و بهخصوص غرب، این نقش را در منطقهای که برای امنیت روسیه بسیار حیاتی است، بهدست بگیرند.
مسکو میداند که ارمنستان اکنون به سمت غرب گرایش پیدا کرده و روابط سرد باکو با آمریکا و اروپا این فرصت را به غرب میدهد تا روندهای باب میل روسیه در قفقاز را مختل کنند. روسیه با توجه به شکستهایش در اوکراین تلاش خواهد کرد تا نفوذش را در قفقاز حفظ کند. اما واقعیت این است که اگر روسیه نتواند مشکلش را در اوکراین حل کند، در قفقاز نیز با مشکل مواجه خواهد شد.
روسیه قصد دارد در معادلات قفقاز و ترسیم نظم امنیتی و اقتصادی جدید این منطقه که بعد از جنگ قرهباغ در سال ۲۰۲۰ آغاز شده، نقشآفرین اصلی باشد. اما روسیه نمیتواند این نقشآفرینی را محقق کند مگر اینکه بتواند بر سر میز مذاکره بین آذربایجان و ارمنستان برای رسیدن به صلح، جایگاه خوبی برای خودش ایجاد کند. از این منظر بود که روسیه از احداث کریدور زنگزور حمایت کرد تا بتواند در کنار ترکیه و آذربایجان قرار بگیرد.
این حمایت روسیه بهطور طبیعی موجبات نارضایتی ایران را در پی داشت چراکه اگر این کریدور احداث شود، دسترسی ایران از شمال، به پل زمینی به سمت اوراسیا قطع میشود. این مسیر زمینی، مسیری بود که ایران سالها از آن استفاده میکرد. اوایل قرن شانزدهم میلادی، بخش زیادی از قفقاز جنوبی و بخشهای بزرگی از قفقاز شمالی مثل داغستان و بخشهایی از چچن تحت کنترل ایران بود.
با این حال، از سال ۱۸۰۱، روسیه تزاری به تدریج تصرف این مناطق را آغاز کرد و سلسله قاجار هم در مقابل روسیه راه به جایی نبرد. سال ۱۸۱۳ میلادی براساس معاهده گلستان، ایران مجبور شد داغستان، شرق گرجستان، بیشتر آذربایجان و بخشهایی از شمال ارمنستان را به روسیه واگذار کند. در مرحله بعد یعنی سال ۱۸۲۸، ایران طبق معاهده ترکمانچای، بخشهای زیادی از جنوب ارمنستان، جنوب آذربایجان و نخجوان را هم به روسیه واگذار کرد و رودخانه ارس به مرز ایران و روسیه تبدیل شد. روسیه تا زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، که باعث شد گرجستان، ارمنستان و آذربایجان به استقلال برسند، قفقاز جنوبی را تحت کنترل خود داشت. بعد از استقلال این کشورها هم این منطقه کاملاً تحت نفوذ روسیه بود.
در آن دوره وضعیت برای ایران چندان تفاوتی نکرده بود جز اینکه فروپاشی شوروی و پارامترهای تاریخی و قومیتی باعث شده بود که ارمنستان به متحد طبیعی ایران تبدیل شود. ارمنستان نیز توانسته بود منطقهای به وسعت ۴ هزار و ۴۰۰ کیلومتر مربع داخل خاک آذربایجان را برای مدت سی سال تحت کنترل خود داشته باشد و این روند برای ایران مناسب بود.
به موازات آن ایران یک سیاستخارجی تهاجمی را در جهان عرب اجرا میکرد و موفق شده بود که در مقابل نفوذ ترکیه در عراق و سوریه بایستد. این اقدامی بود که در گذشته، هیچ قدرتی در ایران نتوانسته بود از پس انجامش برآید. اما جنگ سال ۲۰۲۰ آذربایجان و ارمنستان، روندها را به کلی تغییر داد. با پیروزی آذربایجان در این جنگ، ترکیه بهعنوان کشوری که حتی در اوج قدرت امپراطوری عثمانی نتوانسته بود قفقاز را کنترل کند، از طریق آذربایجان به مرزهای شمالی ایران رسید. در اینجا بود که ایران احساس خطر کرد. تمرکز و مشغله شدید ایران روی تسلط به شمال خاورمیانه باعث شد که ترکیه از فرصت استفاده کند و بعد از آن، وقتی روسیه از مواضع آذربایجان و ترکیه در قبال زنگزور حمایت کرد، ایران خیلی بیشتر احساس خطر کرد.
تضاد منافع ایران در قفقاز فقط با روسیه نمود نمییابد بلکه با ترکیه نیز دارای تضاد منافع و رقیب محسوب میشود. از سوی دیگر ایران به خوبی آگاه است که روسیه در بلندمدت در وضعیت افول قرار خواهد گرفت و بهطور طبیعی این ترکیه است که بهترین موقعیت را برای پر کردن خلأ روسیه در قفقاز به دست خواهد آورد. ترکیه نهفقط با آذربایجان بلکه با اکثر کشورهای آسیای مرکزی در قسمت شرقی دریای خزر روابط قومیتی نزدیکی دارد.
به لحاظ تاریخی، امپراطوریهای ایران بهخصوص از زمان سقوط امپراطوری تیموری، بخشهای بزرگی از ترکمنستان فعلی را تحت کنترل خود داشتند و نفوذ ایران تا ازبکستان و تاجیکستان فعلی هم گسترش یافته بود. مرز فعلی ایران با ترکمنستان طبق عهدنامه آخال در سال ۱۸۸۱ ایجاد شد. طبق این عهدنامه امپراطوری قاجار قلمروهای خود را در آسیای مرکزی به روسیه واگذار کرد.
در قرن نوزدهم، یعنی زمانی که ایران کنترل بخشهای زیادی از قفقاز و آسیای مرکزی را به روسیه داده بود، عثمانی که رقیب تاریخی ایران بود نیز در حال واگذاری قلمروهایش در خاورمیانه به انگلیس و فرانسه بود. دسترسی ایران به شمال با تسخیر بیشتر وسعت اوراسیا به دست روسیه قطع شد بنابراین ایران چارهای نداشت جز اینکه تمرکز استراتژیک خودش را به سمت غرب و جنوب ببرد. در این میان، نفت نیز در خاورمیانه کشف شد و کشورهای عربی با استفاده از درآمد نفتی قدرتی به هم زدند. بعد از آن جنگ سرد شروع شد و ایران مجبور شد بیشتر توجهش را به خاورمیانه معطوف کند. بنابراین به طور طبیعی توجهش از قفقاز دور شد.
در آن زمان، حکومت پهلوی برای مقابله با نفوذ شوروی در عراق، سوریه و افغانستان با اروپا و آمریکا همداستان شد. اما بعد از سقوط پهلوی و پیروزی انقلاب ایران، حکومت نوپای ایران سیاستش را بر ضد آمریکا تعریف کرد. ایران بعد از انقلاب معتقد بود که سیاست آمریکا در منطقه امپریالیستی است و باید با آن مبارزه کرد. حمله عراق به ایران که اوایل انقلاب انجام شد و هشت سال طول کشید و میلیونها کشته و زخمی به بار آورد، باعث شد که جهتگیری ژئوپلیتیکی ایران باز هم به سمت مرزهای غربی و جنوبی تنظیم شود و ایران بار دیگر از قفقاز غافل شود.
پس از آن، حمله عراق به کویت و جنگ خلیجفارس اتفاق افتاد و اواخر همان سال نیز فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی باعث شد روابط ایران و روسیه وارد دوره جدیدی شده و نزدیکتر شود. این رابطه بعد از حملات یازده سپتامبر عمیقتر شد و ایران با هدف تحمل فشارهای آمریکا به حمایت روسیه نیاز پیدا کرد. هرچند که این حمایت هیچوقت تمام و کمال نبود و روسها بارها با استفاده از کارت ایران با آمریکا معامله کردند. پس از آن بهار عربی آغاز شد و در ماجرای جنگ داخلی سوریه، روابط ایران و روسیه به واسطه دفاع هر دو از بشار اسد، نزدیکتر شد. ایران عملیات زمینی در سوریه را فرماندهی میکرد و روسیه پشتیبانی هوایی انجام میداد. این نوع همکاری باعث شد که سابقه همکاری نظامی بین دو طرف ایجاد شود و زمانی که روسیه به اوکراین حمله کرد، بهطور طبیعی از ایران انتظار داشت با روسیه همراه شود.
آینده روابط با روسیه
بدیهی است که ایران روابطش را با روسیه حفظ خواهد کرد. اما در عین حال میداند که قدرت ژئوپلیتیکی روسیه در وضعیت افول قرار گرفته است. احتمالاً روسیه بعد از جنگ اوکراین مجبور خواهد شد همه توجه خودش را به سمت جبهه اروپا معطوف کند. به موازات این وضعیت، ایران با اسرائیل در وضعیت شدید تنش قرار گرفته و نیاز دارد موقعیتش را در جهان عرب تثبیت کرده و به نوعی تفاهم با آمریکا دست یابد. یکی از نشانههای این نیاز و میل ایران، نتیجه انتخابات اخیر ریاستجمهوری است که با پیروزی مسعود پزشکیان و ظهور گفتمان مذاکره و گفتوگو و رسیدن به وفاق ظهور و بروز یافته است.
اما به طور کلی ایران در ماههای آینده متوجه خواهد شد که بازدهی روابطش با روسیه نهتنها ناچیز است بلکه بیش از آنکه سود معناداری برایش داشته باشد، بیشتر مایهی دردسر است. واقعیت این است که روسیه تضعیف شده و درگیر تبعات حملهاش به اوکراین است و احتمالاً وابستگی بیشتری به کمک نظامی ایران پیدا خواهد کرد و این مسئله میتواند گرهای در روابط ایران و روسیه ایجاد کند؛ درست همانطور که مواضع دو طرف در خصوص قفقاز دچار پیچیدگی شده است.
از سوی دیگر اگر روسیه به همین منوال روند ضعیف شدن را در پیش بگیرد، ایران با ترکیهای مواجه خواهد شد که در خصوص اوراسیا برنامههای درازمدت و بلندپروازانهای در سر دارد. در این میان این ایران است که مجبور خواهد شد با رویکردی جدید بالانسی در روابطش با روسیه و ترکیه برقرار کرده و از منافعش در قفقاز محافظت کند.