| کد مطلب: ۴۹۸۱۷

اتحاد صهیونیسم مسیحی و یهودی/چطور قرائت رادیکال از دین بنـیان‌های اتحاد آمریکا و اسرائیل را بنا نهاد؟

درحالی‌که افرادی از تهدید معیشت خود نگرانند ممکن است از طریق سرکوب ساکت شوند، اما اختلاف عقیده به‌اندازه خود یهودیسم قدمت دارد. به قبل‌تر از پیدایش اسرائیل برمی‌گردد. از بین هم نخواهد رفت.

اتحاد صهیونیسم  مسیحی و یهودی/چطور قرائت رادیکال از دین بنـیان‌های اتحاد آمریکا و اسرائیل را بنا نهاد؟

الیزابت شکمن هرد، پژوهشگر و استاد علوم سیاسی: در ماه ژوئن، پس از آنکه تاسیسات هسته‌ای فردو و نظنز هدف بیش از 12 بمب سنگرشکن قرار گرفتند، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا به خود می‌بالید که آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها «مثل تیمی که شاید هیچ‌وقت هیچ نمونه دیگری ندارد با یکدیگر همکاری کردند» و اینکه «ما کنترل کامل آسمان ایرانی‌ها را در اختیار داریم». 

ترامپ از رابطه اسرائیل و آمریکا به‌گونه‌ای صحبت می‌کند که فراتر از شرایط یک اتحاد معمولی است. همانند دیگر سیاستمداران آمریکایی پیش از او، صحبت‌های ترامپ نشان می‌دهد زمانی که مسئله به اسرائیل مربوط می‌شود، سیاست خارجی ایالات متحده معنای متفاوتی نسبت به رابطه آن با کشورهای دیگر دارد. این رابطه نزدیک‌تر، فراگیرتر، عمیق‌تر و ابدی است. رابطه‌ای است که نمی‌توان آن را کاملاً با چارچوب‌های معمولی که دانشمندان سیاسی از آنها برای معنادار کردن سیاست خارجی آمریکا استفاده می‌کنند، توصیف کرد؛ چه از طریق الگوهای تصمیم‌گیری، امنیت ملی یا سیاست‌های داخلی. این رابطه را باید با الگوی متفاوت‌تری درک کرد.  

سیاست خارجی آمریکا به‌ویژه رویدادهای جسورانه و توسعه‌گرایانه در طول تاریخ آمریکا ریشه‌های مذهبی عمیقی داشته است. فهرست کوتاه شامل «مانیفست سرنوشت» است (فلسفه‌ای که توسعه لازم سراسر آمریکای شمالی به سمت غرب را توصیف می‌کرد و تصرف اراضی تحت کنترل بریتانیا از جمله کانادا را در برمی‌گرفت)، ایده‌ای که بر اساس آن آمریکا از طرف خدا مقدر شده تا قلمرو سرزمینی خود را توسعه دهد و ارزش‌ها و سیستم اداره دولت را در سراسر قاره گسترش دهد؛ هرچند به قیمت قربانی شدن جمعیت بومیان و دیگر گروه‌ها؛ مفهوم اینکه آمریکا نور جهان و یک «شهر روی تپه»  درخشان (از آموزه‌های حضرت عیسی که استفاده از آن در سیاست آمریکا، به‌عنوان چشمه امید برای جهان به‌کار گرفته می‌شود)؛ وعده استثناگرایی آمریکایی و مشیت الهی آمریکایی یا ایده‌ای که آمریکا هیچ کار اشتباهی انجام نمی‌دهد چون به‌طور منحصربه‌فردی از سوی خداوند محافظت می‌شود.  در ماه ژوئن، مایک هاکبی، سفیر آمریکا در اسرائیل در شبکه اجتماعی تروث سوشال نوشت: «آقای رئیس‌جمهور، خداوند از شما در باتلر، پنسیلوانیا محافظت کرد تا مهم‌ترین رئیس‌جمهور قرن شوید.» 

در این لحن اغراق‌آمیز، مخالفت با آمریکا، مخالفت با خداست. امروزه این رگه‌های مذهبی-سیاسی به‌ویژه در بمباران ایران و سیاست‌های آمریکا در قبال اسرائیل، از جمله حمایت از کشتار و ویرانی غزه آشکارند. این سیاست‌ها تعهد عمیق اخلاقی، سیاسی و البته مذهبی را به تقدیرهای گره‌خورده آمریکا و اسرائیل بازتاب می‌دهند و تقویت می‌کنند. انگار که این دو کشور یک موجودیت واحد هستند؛ دو کشوری که یکی شده‌اند. زمانی که مسئله به اسرائیل مربوط می‌شود، مرزهای آمریکا هم مبهم می‌شوند: مرزهای آمریکا کجا تمام می‌شوند و اسرائیل آغاز می‌شود؟ مرز کجاست؟ آیا مرزی وجود دارد؟ 

فقط اسرائیل نیست. آمریکا همیشه رابطه رمزآلودی با مرزهای خود داشته است. مدت‌ها قبل‌تر از پیدایش اسرائیل در ماه مه 1948، آمریکا از اینکه خود را در داخل سیستم بین‌المللی کشورها محدود کند، سرباز زده است. آمریکا از یک طرف با دفاع سرسختانه از مرزهای سرزمینی خود تعریف می‌شود و از طرف دیگر با سرکشی‌های مرزی: یعنی تمایلی برای به‌چالش کشیدن و ترسیم دوباره مرزها به‌نام امری عظیم‌تر، بزرگتر و بهتر. 

نمونه‌هایی از سرپیچی مرزی عبارتند از: تسلط بر قسمت غربی آمریکا به‌نام «مانیفست سرنوشت در قرن نوزدهم، دکترین مونرو، که جیمز مونرو در سال 1823 اعلام کرد و قدرت‌های اروپایی را از مداخله در حوزه نفوذ اعلام‌شده از سوی آمریکا در نیمکره غربی ممنوع می‌کرد، ساخت کانال پاناما در اوایل قرن بیستم به‌عنوان ابزاری برای اعمال قدرت آمریکا و تسلط آن در سراسر منطقه، و تحمیل ترتیبات قدرت آمریکا بر خاورمیانه در قرن بیست‌ویکم که شامل پیشنهاد مضحک تبدیل غزه به یک اقامتگاه ساحلی است. 

در این برهه‌های زمانی، آمریکا خود را به‌عنوان کشوری بی‌جایگزین در میان دیگر کشورها می‌داند. این کشور نویسنده قوانین بین‌المللی است اما تابع آن‌ها نیست. آمریکا می‌تواند به‌نوعی در چارچوب‌های دولت-ملت قرار بگیرد و همزمان از آن خارج شود. این مشابه روش‌هایی است که همانطور که وینیفرد سالیوان و من در کتاب «در داخل و خارج از کشور: سیاست‌های دین آمریکایی» گفتیم، فرقه پروتستان‌های مسیحی در آمریکا از ظرفیتی برخوردارند که از چارچوب‌های مذهبی پیروی کنند و همزمان از آن فراتر روند. 

پژوهشگران دین و سیاست روش‌هایی برای تجزیه و تحلیل این شرایط دارند. در مورد حمایت بی‌چون و چرای آمریکا از اسرائیل، می‌توان آن را به‌عنوان یک دین سیاسی در نظر گرفت. در کتاب اخیرم با عنوان «بهشت دیوار دارد: دین، مرزها و ایالات متحده جهانی» به این عرف تحت حمایت دولت «آمریکاسرائیل» اشاره می‌کنم. در نسخه‌های غالب آن، این دین سیاسی نیازمند آن است که شهروندان آمریکا حمایت سیاسی خود را از اسرائیل به‌عنوان دولت یهود ابراز کنند؛ به مخالفان برچسب یهودستیز زده می‌شود، گاهی اوقات از طرف قانون مجازات می‌شوند و مجبور می‌شوند نشان نافرمانی سیاسی و مذهبی را با خود حمل کنند.

به‌گفته یکی از این مخالفان، محمود خلیل، فارغ‌التحصیل دانشگاه کلمبیا که دولت ترامپ به‌دلیل نقش او در سازماندهی اعتراضات دانش‌آموزی علیه جنگ غزه، خودسرانه در ماه مارس بازداشت و به‌مدت سه ماه زندانی کرد: «اگر از تعریف محدود آنچه این دولت ارزش آمریکایی توصیف می‌کند، پیروی کنید ممکن است به حاکمیت قانون برسید. در غیر این صورت باید با چنگ و دندان برای احقاق حقوق خود مبارزه کنید.»‌

مخالفان این عرف مثل خلیل و آنهایی که با او همدردی می‌کنند طوری وانمود می‌شوند که انگار دینداری سیاسی سرکشانه‌ای را نمایندگی می‌کنند. اندیشیدن با این اصطلاحات به ما اجازه می‌دهد تا معضلات آنها را به شیوه‌های جدی، استفاده از کلمات جدید و شاید پیدا کردن ظرفیت‌های جدید برای اقدام را درک کنیم. 

در این طرز فکر، مخالفانی مانند خلیل ‌به‌طور معناداری به‌عنوان مرتدان ظاهر می‌شوند. هم آمریکا و هم اسرائیل به‌شدت تلاش می‌کنند تا مخالفان اقدامات اسرائیل و حمایت آمریکایی‌ها از آنها را ساکت کنند. آنها می‌خواهند مرتدان، طرد شوند. مخالفان نه‌فقط برای ضداسرائیلی بودن توبیخ می‌شوند بلکه به‌عنوان یک ضدیهود و ضدآمریکایی بدنام می‌شوند. این شامل نظارت بر کلمات و اقداماتی است که خواستار نسل‌کشی در غزه می‌شود، چنانچه هر دو دولت سخنانی که خواستار دموکراسی و عدالت هستند را به اتهام یهودستیزی وارونه جلوه می‌دهند. 

درحالی‌که افرادی از تهدید معیشت خود نگرانند ممکن است از طریق سرکوب ساکت شوند، اما اختلاف عقیده به‌اندازه خود یهودیسم قدمت دارد. به قبل‌تر از پیدایش اسرائیل برمی‌گردد. از بین هم نخواهد رفت. حالا بسیاری از آمریکایی‌ها با هر پیشینه‌ای تلاش‌های مستأصل فزاینده برای از بین بردن تمایز بین حمایت از یهودیان و رسوم یهود و هویت مرتبط با کشور اسرائیل را زیر سوال می‌برند. 

نمونه‌ای از این تلاش برای فروپاشی این دو تعریف به نام دین سیاسی «آمریکاسرائیل»، اصرار دولت ترامپ بر این است که بدنه‌های دولت و دانشگاه‌های آمریکایی در ارزیابی‌ها از نقض ادعایی حقوق مدنی به تعریف «ائتلاف بین‌المللی یادبود هولوکاست» یا IHRA از یهودستیزی تکیه می‌کنند. کارفرمای من، دانشگاه نورث‌وسترن اخیراً تعریف IHRA را نسبتاً در سکوت و احتمالاً تحت فشار دولت فدرال پذیرفته است. در دانشگاه نورث‌وسترن، این واقعه با معرفی یک الگوی آموزشی اجباری ضدتبعیض و بحث‌برانگیز همراه بود که از دانشجوهای کارشناسی و کارشناسی ارشد می‌خواهد که آن را به عنوان شرط ورود به دانشگاه ببینند و با آن موافقت کنند. برای دانشجوهای بین‌المللی، عدم پذیرش این امر می‌تواند به‌معنای لغو وضعیت قانونی و حتی اخراج از کشور باشد. موقعیتی که می‌تواند بسیار خطرناک باشد. 

الگوی «یهودستیزی: اینجا/اکنون» که از سوی لابی حامی اسرائیل، گروه «صندوق متحد یهودیان» یا JUF ایجاد شده، به‌شدت مشکل‌زاست. به‌گفته منتقدان دانشجویی و بر اساس مشاهدات خودم که این ویدئوی آموزشی را تماشا کرده‌ام، انتقادهای مشروع از صهیونیسم (ازجمله تلفیق آسیب‌زای آن با یهودیت) بدون هیچ تمایزی با نقل‌قول‌های عمیقاً توهین‌آمیز و غیرمنتظره درباره هیتلر و اردوگاه‌های اجباری و همچنین نقل‌قول‌های دیوید دوک، نئونازی، جادوگر بزرگ پیشین شوالیه‌های «کو کلاکس کلن» در یک دسته‌بندی قرار می‌گیرند.

این ویدئو نقل‌قول‌های بی‌محتوا و یهودسیتزانه را به‌عنوان نماینده جنبش بزرگتر حقوق فلسطینی‌ها تعریف می‌کند، در حالی که به‌گفته منتقدان دانشجویی، این نقل‌قول‌ها ظاهراً از پست‌های مبهم و  قدیمی در شبکه‌های اجتماعی برداشته شده‌اند که دانش‌آموزان دبیرستانی که هیچ نقش رهبری در این جنبش ندارند و ادعاها و درخواست‌های آنها را نمایندگی نمی‌کنند، نوشته شده‌اند.

این ویدئو همچنین یهودیت را با صهیونیسم برابر می‌داند و پیشنهاد می‌کند آنهایی که از صهیونیسم دفاع نمی‌کنند باید به‌طور خودکار به یهودستیزی متهم شوند. این ویدئو نقشه‌ای از اسرائیل را نشان می‌دهد که با دست کشیده شده و در ادامه این پیام را نشان می‌دهد: «یهودی‌ها اهل اسرائیل هستند»، درحالی‌که البته یهودی‌ها هزاران سال است خانه‌هایشان را ساخته‌اند و جوامع پررونق در سراسر جهان کمک کرده‌اند.

همین نقشه غزه، کرانه باختری و بلندی‌های جولان را به‌عنوان بخشی از اسرائیل (با رنگی کمرنگ‌تر از همان رنگ) نشان می‌دهد، به‌رغم این حقیقت که اراضی اشغالی بخشی از اسرائیل نیستند. این الگو نمونه‌های گسترده از یهودستیزی مرتبط با جنبش‌های راست افراطی برتری سفیدپوستان را نادیده می‌گیرد و منحصراً بر «یهودستیزی چپ‌‌گرا» تمرکز دارد که (ادعا می‌کند) «یهودیان سرکوبگران جهانی‌اند و اوج برتری سفیدپوستان هستند، به‌طور مخفیانه مسئول تمام سرکوب‌ها، از نژادپرستی گرفته تا استعمارگرایی به شمار می‌روند.» 

یکی از گزارش‌های اخیر روزنامه گاردین با این توصیف آغاز می‌شود: 

نزدیک به پایان این ویدئوی آموزشی درباره یهودستیزی که دانشجویان دانشگاه نورت‌وسترن ملزم به تماشای آن هستند، راوی بینندگان را تشویق می‌کند تا یک بازی حدس‌زدنی انجام دهند. 6 جمله روی صفحه نمایش ظاهر می‌شود؛ ببیننده باید انتخاب کند که این جمله‌ها را «کنشگران ضداسرائیلی» بیان کرده‌اند یا دیوید دوک، جادوگر بزرگ پیشین کو کلاکس کلن. یکی از نمونه‌ها این است: «هر بار که هیتلر را می‌خوانم، دوباره عاشق می‌شوم.» این ویدئو نشان می‌دهد که بیانیه متعلق به یک «کنشگر ضداسرائیلی» است. سپس راوی می‌گوید: «این حقیقت که نمی‌توانید تفاوت را تشخیص دهید، وحشت‌برانگیز است.» او اضافه می‌کند که برای اکثر یهودیان، ضداسرائیل بودن و یهودستیزی یکسان است. 

تعریف IHRA، توصیفی 38 کلمه‌ای است که ظاهراً به مردم و نهادها کمک می‌کند در بیانیه‌ها و رفتارها یهودستیزی را تشخیص دهند تا بتوان آنها را حذف کرد یا تحت مجازات قرار داد. با این حال، مثال‌های آن مشخصه‌های جانبدارانه و تبعیض‌آمیز را وارد زبان شبه‌قانونی ظاهراً بی‌طرف می‌کند و لفاظی سیاسی-مذهبی از آنچه من آمریکاسرائیل می‌خوانم را به تصویر می‌کشد. به گفته پیتر آلریچ، جامعه‌شناس «بنیاد روزا لوگزامبورک» تعریف IHRA دارای «ابهام شدیدی» است. ربکا روث، پژوهشگر ادبی استدلال می‌کند: «هر مثالی از تطبیق این تعریف در نبود یک اجماع واضح درباره معنای دقیق این «تطبیق» اتفاق افتاده است. ظرفیت آن برای انگیزه بخشیدن به مقامات برای سانسور سخنرانی‌های منتقدانه از اسرائیل به عدم دقت در وضعیت قانونی آن مرتبط است.» 

باوجود این عدم دقت و همچنین تاحدودی به دلیل آن، تعریف IHRA به ابزار مهمی در تلاش ادامه‌دار برای بازتعریف یهودستیزی در قوانین و سیاست آمریکا تبدیل شده است. از آن به‌عنوان معیاری قانونی برای تعریف یهودستیزی استفاده می‌شود و حضور فزاینده‌ای در هر دو قوانین ایالتی و فدرال دارد. در آوریل امسال، ایالت کانزاس تعریف IHRA از یهودستیزی را با حمایت دوحزبی پذیرفت و لورا کلی، فرماندار این ایالت لایحه‌ای را امضا کرد که بر اساس آن یهودستیزی، همانگونه که IHRA توصیف می‌کند «علیه سیاست عمومی این ایالت از جمله اهداف نهادهای آموزش عمومی و آژانس‌های اعمال قانون در این ایالت است که البته محدود به آن نمی‌شود.»  با این حال، جک گولدستاین از انجمن «صدای یهودیان برای صلح در کانزاس سیتی» توضیح می‌دهد که «هدف اصلی چنین لایحه‌ای خاموش کردن صدای مخالفان اسرائیل در محوطه دانشگاه‌هاست. مخصوصاً الان که جمهوری‌خواهان در قدرت هستند، تمایل دارند که مخالفان را اینگونه ساکت کنند. مخصوصاً زمانی که (سرنوشت) کشور به اسرائیل گره خورده و هنوز پول و سلاح‌های بسیاری به اسرائیل ارسال می‌شود.» 

در ماه‌های اخیر موج بزرگی از قوانین ایالتی که در آنها از تعریف یهودستیزی به‌عنوان ابزاری برای سلاح استفاده می‌شود تا حدی به دلیل نفوذ ملی فزاینده پروژه استر، ابتکار بنیاد هریتج است که نه‌تنها گروه‌های فلسطینی بلکه ائتلاف گسترده سازمان‌های ترقی‌خواه و چپ‌گرایان را در برمی‌گیرد تا با بدنام کردن آنها با اتهامات یهودستیزی و نشان دادن آنها به‌عنوان تهدیدی برای امنیت ملی، این جنبش‌ها را «مختل و تخریب» کند.

تحت پوشش بازتعریف شبه‌قانونی IHRA از یهودستیزی، زندگی مردم آمریکا از جمله زیست دانشکده‌ها و دانگشاه‌ها و فراتر از آن در حال تغییر است. آنچه که یک تغییر کوچک و فنی در اصطلاحات به‌نظر می‌رسد به ابزاری بی‌رحمانه از کنترل و سرکوب سیاسی، انسجام قدرت اجرایی و قانونی برای اجرایی کردن توصیف محدود و مورد تایید دولت از یهودیسم به هزینه دیگران تقویت شده است.

چنانچه ایتامار مان و لیهی یونا، پژوهشگران اسرائیلی تاکید می‌کنند، تعریف IHRA «مانعی از هویت صهیونیستی را بر یهودی‌های آمریکایی تحمیل می‌کند تا به آنها بگوید برخی مواضع سیاسی با یهودی بودن اصیل ناسازگاری دارند.» آنها می‌نویسند، با تصویب تعریف IHRA در قانون، دولت آمریکا «در یک مباحثه درون یهودی جانبداری می‌کند، از یهودی‌های صهیونیست در جنگی علیه مخالفان ایدئولوژیک استفاده می‌کند. بازتعریف یهودستیزی بنابراین نه‌تنها حمله‌ای به مخالفان سیاسی بلکه نفوذی است به زندگی مذهبی یهودیان.» 

جوامع یهودی همیشه در مورد مسائل ملیتی و ارتباط با اقتدار سیاسی دیدگاه مختلف و متکثری داشته‌اند. برای اینکه دولت تصمیم بگیرد کدام دیدگاه‌ها اصالتاً یهودی هستند و کدام نیستند برای قانونی کردن نوعی از سازمان مذهبی تحت حمایت دولت است. برای اینکه دولت به یهودی‌ها بگوید که باید صهیونیست باشند تا اینکه اصالتاً یهودی باشند نه‌تنها با دموکراسی سازگار نیست بلکه حق آزادی بیان پژوهشگران یهودی مثل دانیال بویارین اسرائیلی آمریکایی، هرمان پی و سوفیا توبمن، استاد فرهنگ یهودی در دپارتمان‌های مطالعات خاور نزدیک و فن بیان در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی و نویسنده «راه‌حل هیچ کشوری: یک مانیفست یهودی» و شال مگید، استاد مطالعات مدرن یهودی در محل اقامات در دانشگاه هاروارد و نویسنده «لزوم تبعید: مقالاتی از فاصله دور» را نیز نقض می‌کند.

منتقدان نسل‌کشی در غزه و برخورد اسرائیلی‌ها با فلسطینی‌ها در کرانه باختری و اسرائیل به‌رغم خطرات جرم‌انگاری همچنان علیه تلفیق یهودستیزی با ضدصهیونیسم اعتراض می‌کنند. خیلی‌ها اصرار دارند کاربرد گسترده برچسب «یهودستیزی» بر صداهای حامی فلسطینیان، حقوق یهودی‌های آمریکایی را برای اجرای مذهب خود به‌شیوه‌ای که مناسب می‌دانند، زیر پا می‌گذارد. برچسب مواضع ضداسرائیلی به‌عنوان یهودستیزی مخالفان را مجرم‌انگاری می‌کند و از بحث و گفت‌وگوی صادقانه درباره اقدامات اسرائیل ممانعت می‌کند. ساری مک‌دیسی، پژوهشگر ادبی در دانشگاه UCLA توضیح می‌دهد که چگونه به این نقطه رسیدیم:‌

سال‌هاست سازمان‌هایی مثل اتحادیه ضدافترا ADL به رهبری جاناتان گرین‌بلت با پشتکار زیاد کار کرده تا مفهوم «یهودستیزی» را بازتعریف کند تا انتقاد از صهیونیسم یا سیاست‌های دولت اسرائیل را که در معنای لغوی این اصطلاح، نژادپرستی علیه مردم یهود است، بگنجاند. بنابراین زمانی که ADL گزارش‌های «یهودستیزی در دانشگاه‌ها» را جمع‌بندی می‌کند یا از «جهش در یهودستیزی» در سراسر کشور هشدار می‌دهد، هشدارهایی که از سوی نیویورک تایمز و گاردین دریافت، تفسیر و بزرگنمایی می‌شوند، تشخیص احساسات ضدیهودی واقعی از اعتراضات علیه جنگ اسرائیل در غزه که در دانشگاه‌های سراسر کشور «افزایش» یافته عمداً غیرممکن می‌شود. 

با این حال به‌رغم خطرات قابل‌توجه بدنام شدن با برچسب یهودستیزی یا مختل شدن تحصیلات (یا بدتر از آن)، اختلاف نظر در میان رای‌دهندگان مختلف همچنان رو به افزایش است. هنوز در میان یهودی‌های آمریکایی به‌ویژه در میان نسل‌های جوان‌تر که انواع بی‌پایان دلبستگی به یهودیسم و یهودیت آنها را به سمت حمایت بی‌چون و چرا از کشور یهود سوق نداده، افزایش پیدا کرده است.

برخی دولت اسرائیل را عامل خشونت علیه یهودیسم می‌بینند. البته فرض اینکه یکی یهودی است و باید از اسرائیل حمایت کند به‌خودی خود یهودستیزی است. همانطور که اخیراً گروهی از پژوهشگران یهودی در دانشگاه هاروارد استدلال کرده‌اند، چنین اتهاماتی «با قرار دادن یهودیان در معرض کلیشه‌های مضر در مورد آنچه هویت یهودی «اصیل» را تشکیل می‌دهد، ماده ششم قانون حقوق مدنی را نقض می‌کند.» 

گسست از عرف «آمریکاسرائیل» همچنین در میان بسیاری از دانشجوهای خودم در نورث‌وسترن، چه در مقطع کارشناسی و چه در مقطع کارشناسی ارشد، در حال افزایش است چراکه برای آنها دین سیاسی مورد حمایت دولت و مورد تایید دانشگاه با درک آنها از آزادی آکادمیک و شخصی مغایر است. این دانشجویان از پذیرش این ایده که مدیریت دانشگاه می‌تواند آنها را مجبور به پذیرش تحریف‌ها، تبلیغات سیاسی و تاریخ تحریف‌شده کند که توسط آموزش اجباری «ضدتعصب» ارائه می‌شود، خودداری می‌کنند. 

دولت آمریکا به‌نام محافظت از سایر دانشجویان (و حامیان خود در خارج از دانشگاه‌ها) در برابر آزرده‌خاطر شدن‌، آموزش اجباری را اجرا و سیاست تجمعات در دانشگاه‌ها را محدود کرده است. با این حال، دانشجویان مخالف از پذیرش این موضوع سر باز زده‌اند. این امر تا حدی به لطف سرسختی آنهاست که اکنون برای اولین دهه‌ای که در دانشگاه نورث‌وسترن تدریس می‌کنم، می‌توانم موضعی را به‌طور علنی اعلام کنم که از اصول عرف سرسختانه «آمریکاسرائیل» منحرف شده است. 

چنین فضاهایی برای مخالفت با «آمریکاسرائیل» فراتر از دانشگاه نورث‌وسترن می‌روند در ماه ژوئن امسال در مناظره شهرداران دموکرات در شهر نیویورک مشهود شد که در آن از نامزدها پرسیده شد پس از شهردار شدن، به کدام کشور خارجی سفر می‌کنند. اندرو کومو فوراً پاسخ داد:‌اسرائیل. زهران ممدانی، رقیب کومو و برنده انتخابات مقدماتی گفت که در نیویورک می‌ماند. آنچه ممدانی در ادامه گفت شایسته توجه بیشتری نسبت به آن‌چیزی است که دریافت کرده است.

ممدانی گفت که «به‌عنوان شهردار، من از حقوق یهودیان نیویورکی حمایت می‌کنم و در هر کجایی که در سراسر پنج بخش نیویورک باشند، چه در کنیسه‌ها و معبدهایشان یا در خانه‌ها یا سکوهای مترو باشد، با آنها دیدار خواهم کرد.» سخنان او، یهودیان نیویورکی را به‌عنوان شهروندان درجه یک نیویورک، نه به‌عنوان اسرائیلی‌های آینده یا به عنوان بیگانگان، در مرکز توجه قرار می‌دهد. ممدانی مراقب است که فرض نکند اولین وفاداری یهودیان نیویورکی به یک ایالت دیگر، یک ملت دیگر، یک دین سیاسی دیگر است. 

اظهارات ممدانی را با رفتار دونالد ترامپ با یهودی‌های آمریکایی به‌عنوان بیگانگان یا حتی اسرائیلی‌های مخفی مقایسه کنید. ضروری‌سازی و بدنام کردن تفاوت یهودیان در بین خطوط سخنرانی ترامپ در سال 2019 مقابل یهودی‌های آمریکایی کاملاً نهفته است که در آن ترامپ از بنیامین نتانیاهو به‌عنوان «نخست‌وزیر شما» یاد کرد که نشان می‌دهد اسرائیل یا ضمیمه‌ای از جوامع یهودی آمریکایی است یا اینکه یهودی‌های آمریکایی به اسرائیل وابسته‌اند.

فرض بر این است که یهودی‌های آمریکایی وفاداری دوگانه دارند، که خود یک استعاره قدیمی یهودستیزانه است. ترامپ ادعا کرد کسانی که به دموکرات‌ها رای می‌دهند، به مردم یهود و به کشور اسرائیل وفادار نیستند. در سال 2024، او تا جایی پیش رفت که ادعا کرد «هر فرد یهودی که به دموکرات‌ها رای می‌دهد از دین آنها متنفر است.» 

طرفداری یهودستیزانه از صهیونیسم موضوع جدیدی نیست، هرچند در آمریکا عمدتاً از گفت‌وگوی مؤدبانه خارج شده است. ایمی کاپلان، مورخ فقید در کتاب خود با عنوان «اسرائیل آمریکایی ما:‌ داستان یک اتحاد درهم‌تنیده» به ما یادآور می‌شود که «حتی حمایت از صهیونیسم اغلب ته‌رنگ یهودستیزانه داشته است، ارتباطی که حالا تا حد زیادی توسط داستان جریان اصلی پنهان شده بر این مبناست که آمریکایی‌ها در ترویج دولت یهود، یهودستیزی را رد می‌کنند و سعی در جبران هولوکاست داشته‌اند.»

کاپلان توضیح می‌دهد که صهیونیست‌های اولیه آمریکایی، مثل بارتلی کرام، وکیل حقوق مدنی آمریکایی بر این باور بودند که یهودی‌هایی که در فلسطین بزرگ شده‌اند قوی‌تر، بورتر، چشم آبی‌تر و غربی‌تر و سفیدپوست‌تر از نسل‌های قبلی هستند که در شرق اروپا بزرگ شده‌اند. برتری سفیدپوستان در قلب یهودستیزی حامی صهیونیسم قرار دارد.

آتالیا عمر، استاد مطالعات دین، درگیری و صلح در دانشگاه نوتردام توضیح می‌دهد «اشتیاق راست افراطی برای یک کشور قومی مشابه اسرائیل (جایی که سفیدپوستان بتوانند در امنیت زندگی کنند) در واقع کاملاً با یهودستیزی مدرن هماهنگی دارد. این امر نشان‌دهنده بازتعریف یک اصل نازی «یک ملت، یک قلمرو» و آرزوی جابه‌جایی مهاجران یهودی از جوامع اروپایی سفیدپوست است؛ جایی که ظاهر در آنجا با فعال کردن کلیشه‌های یهودستیزانه آشنا، عامل فروپاشی و زوال ارزش‌های مردسالارانه و اشکال اقتدار بوده‌اند.» 

با این حال همیشه جایگزین‌ها و مخالفانی وجود داشته‌اند. لوئیس سیگلباوم، مورخ، سنت‌های شکوفای اندیشه و عمل یهودی غیرناسیونالیستی را «میراث‌داران سنت دیرینه یهود» توصیف می‌کند «که به باروخ اسپینوزا، فیلسوف یهودی-پرتغالی قرن هفدهم برمی‌گردد» و توسط هاینریش هاینه، شاعر یهودی-آلمانی، کارل مارکس، رزا لوکزامبورگ و لئون تروتسکی ادامه یافته است».

امروزه این سنت از سوی گروه‌هایی که نماینده آرمان‌های جمعی و اشتراکی یهودیان جایگزین هستند، مثل «صدای یهود برای صلح»، «اگر الان نه» و مجله جریان‌های یهودی و دیگران ادامه می‌یابد. این سنت گوشه‌هایی از کمپین ریاست‌جمهوری برنی سندرز در سال 2020 را تحت‌تاثیر قرار داد که در آن روابط آمریکا و اسرائیل نه به‌عنوان یک پروژه سیاسی-مذهبی یکپارچه بلکه به‌عنوان فرصتی برای بازنگری در معنای آمریکایی بودن، یهودی بودن، مسیحی بودن یا فقط یک انسان بودن در رابطه با صهیونیسم در نظر گرفته می‌شود. این نشان می‌دهد که اکنون تعداد فزاینده‌ای از آمریکایی‌ها با حمایت نظامی آمریکا از اسرائیل مخالف‌اند. 

هزینه‌هایی که دین سیاسی «آمریکاسرائیل» به همراه دارد، بسیار زیاد است. این هزینه‌ها با ارزهای مختلفی پرداخت می‌شوند: نظارت مک‌کارتی بر گفتار و اندیشه، فساد در بررسی پرونده‌های ورود به دانشگاه‌ها، تخریب جزئی ملزومات زندگی در غزه و کارزاری وحشیانه برای حذف فلسطینی‌ها، چه در گذشته و چه در حال. می‌توان خارج از لفاظی‌های رایج ایستاد و از جریان مرگباری که صهیونیسم و ​​آمریکاگرایی را با هم ادغام می‌کند، فرار کرد. یافتن جایگزین آسان است: این جایگزین با مرتدان و مخالفان است.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بین‌الملل
پربازدیدترین
آخرین اخبار