| کد مطلب: ۵۵۷۸۰

ریشه بحران: فقدان تفکر نظام‌مند

اگر جز نگاه غیرسیستمی، مدیریت‌ها هم ملوک‌الطوایفی باشند؛ دراین‌صورت، قوزبالای‌قوز می‌شود و تصمیمات در تعارض با یکدیگر و جزیره‌ای می‌شوند. باعث تأسف است که بگوییم مدیریت در جامعه ما، نه‌تنها فاقد نگاه سیستمی است؛ بلکه بخشی و ملوک‌الطوایفی هم هست.

از خوزستان تا شمال و تهران و تبریز همه‌جا دچار مشکلات مزمنی هستیم که نمایانگر ذهنیت نادرست مدیریت عمومی در ایران است. در خوزستان آتش به جان علف‌های خشک هورالعظیم افتاده و آسمان را سیاه کرده. در شمال هر روز جایی از جنگل می‌سوزد و باید برای خاموش کردنش از همسایگان کمک بگیریم. در تهران و شهرهای بزرگ هم آلودگی هوا از اندازه‌های قابل‌تحمل عبور کرده و موجب تعطیلی برخی مراکز شده است.

ابتدا تاکید کنیم که حوادثی از این نوع کمابیش پیش می‌آید، آتش‌سوزی رخ می‌دهد، خشکسالی پیش می‌آید و...؛ ولی سهم ما و مدیریت رسمی از این رویدادها چقدر است؟ بخش مهمی از این مشکلات محصول سیاستگذاری بر مبنای فقدان نگاه سیستمی(نظام‌مند) است. یک نمونه مهم آن که در همه سال‌ها در پاییز و زمستان درگیر آن هستیم، آلودگی هواست.

برخی برآوردهای رسمی به نقل از وزیر بهداشت، مرگ‌ومیر ناشی از آلودگی هوا سالانه به ۵۳هزار نفر می‌رسد که حدود ۳برابر تصادفات است. روشن است که علت اصلی، زیاد بودن آلاینده‌های ناشی از سوخت‌های کربنی است که چند علت دارد. اول، کیفیت پایین سوخت. دوم، مصرف بیش از استاندارد سوخت یا در واقع بهره‌وری اندک وسایل‌نقلیه و سوم، استفاده غیرموثر از سیستم حمل‌ونقل است.

بخش مهمی از علت هر سه پدیده قیمت‌گذاری به‌ویژه قیمت‌گذاری حامل‌های انرژی است. نتیجه این وضع، تولید خودرو با مصرف بالای سوخت است. در ایران متوسط مصرف خودروهای نو بیش از دو برابر خودروهای اروپایی است. خودروهای کارکرده نیز به دلایلی مصرف بیشتری از مشابه اروپایی خود دارند. از سوی دیگر، حمل‌ونقل شخصی به‌صرفه‌تر از حمل‌ونقل عمومی می‌شود.

از همه بدتر پایین آمدن کیفیت سوخت است که دودزا و دارای اکتان کمتر و سولفور بیشتر خواهد بود. افزایش خودرو، ترافیک را زیاد و حمل‌ونقل را کًند می‌کند. در نتیجه سرعت کم و مصرف به ازای فاصله بیشتر می‌شود. ترافیک، فشار سیاسی و اجتماعی ایجاد می‌کند که بزرگراه ساخته شود؛ ولی نتیجه معکوس می‌شود.

شعار افتتاح تونل رسالت را به یاد دارید؟ این بود که: «از این پس هیچ راهی در تهران بسته نمی‌ماند»؛ از همان فردای افتتاح همان تونل دچار ترافیک سنگین شد! چرا؟ چون بزرگراه و تونل موجب افزایش استفاده از خودرو و در نتیجه ترافیک و آلودگی بیشتر می‌شوند. سیاست‌گذاری در غیاب تفکر نظام‌مند هیچ مسئله‌ای را حل نمی‌کند که بدتر و آن را تبدیل به کلاف سردرگم می‌کند. همه مسائل به نحوی درهم‌تنیده و بر یکدیگر اثرگذاری دارند.

جامعه مثل بدن، یک سیستم به هم پیوسته است. نگاه بخشی و خُرد موجب عوارض فاجعه‌باری می‌شود. اگر جز نگاه غیرسیستمی، مدیریت‌ها هم ملوک‌الطوایفی باشند؛ دراین‌صورت، قوزبالای‌قوز می‌شود و تصمیمات در تعارض با یکدیگر و جزیره‌ای می‌شوند. باعث تأسف است که بگوییم مدیریت در جامعه ما، نه‌تنها فاقد نگاه سیستمی است؛ بلکه بخشی و ملوک‌الطوایفی هم هست.  

به‌طور خلاصه، تفکر سیستمی یعنی اینکه پیش از اقدام، بفهمیم چرا سیستم این خروجی را ایجاد می‌کند و به جای اصلاح رفتار افراد، سیستم را اصلاح و بازطراحی کنیم. مفهوم ساده‌ای از این پدیده یا بی‌توجهی به تبعات این‌گونه تصمیمات را در این شعر زیبای مجذوب تبریزی که در چهار قرن پیش سروده است، به روشنی می‌توان دید:

«یک شب آتش در نیستانی فتاد/سوخت چون عشقی که در جانی فتاد/شعله تا مشغول کار خویش شد/هر نیی شمعِ مزار خویش شد/ نی به آتش گفت کاین آشوب چیست/ مر ترا زین سوختن مطلوب چیست/گفت آتش بی‌سبب نفروختم/ دعوی بی‌معنی‌ات را سوختم.» ظاهراً این آتشی است که خودمان آن را برای خویش مهیا کرده‌ایم و برافروخته‌ایم و باید پای عوارض آن هم بنشینیم؛ و جای پرسشی هم نیست...

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

پربازدیدترین
آخرین اخبار