پیمایشها انحصاری، دادهها محرمانه/پژوهشگران از موانع انجام و انتشار نتایج پیمایشهای افکارسنجی میگویند
وظیفه حاکمیت و دولت، حمایت از مراکز افکارسنجی است که ریشه در دانشگاه و نهاد علم دارند، نه اینکه خودشان انحصار را در اجرا و انتشار داده برعهده بگیرند. یکی از پیامدهای این انحصاریکردن دادهها، این است که امکان انتشار و گفتوگو را به ما نمیدهد

یکی از آخرین موارد محرمانهشدن پیمایشها در ایران که در رسانهها شنیده شد، به دو سال قبل برمیگردد که کتاب موج چهارم پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان رونمایی شد، اما منتشر نشد و فقط بخشهایی از آن در اختیار بعضی پژوهشگران قرار گرفت؛ اتفاقی که نهتنها موجی از انتقادات را به همراه داشت، بلکه موجب شد دوباره ماجرای محرمانهماندن دادههای افکارسنجی به میان آید؛ روندی که به گفته محققان بهویژه حوزه علوم انسانی، به روالی عادی در ایران تبدیل شده و دادههای پیمایشها محرمانه باقی میمانند.
چهار موج پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان از اواخر دهه 70 شمسی تا سال 1402 اجرا شد اما نتایج هیچکدام بهصورت رسمی منتشر نشد و هربار دسترسی رسانهها به آن باعث شد که بالاخره دادههای آن در دسترس عموم قرار بگیرد. مدتی پیش محسن گودرزی، جامعهشناس، در گفتوگویی با «هممیهن» درباره تبعات محرمانهماندن دادههای پیمایشها گفته بود. به اعتقاد او «راههای متعددی برای شناخت وضعیت اجتماعی وجود دارد و انواعی از روشهای مختلف تحقیق را میتوان به کار گرفت.
محرمانهشدن اطلاعات پیمایش، مانع شناخت نمیشود هرچند در برابر این شناخت، دستانداز ایجاد میکند.» این موضوع به محور بخشی از گفتوگوهای نشست تبارشناسی پیمایشهای اجتماعی و تحقیقات افکار عمومی در ایران تبدیل شد که به مناسبت بیستوچهارمین سالگرد تاسیس ایسپا برگزار شد و سخنرانان در آن از موضوع محرمانه نگه داشتهشدن دادهها و انجام انحصاری آنها از سوی نهادهای دولتی و حاکمیتی انتقاد کردند. آنطور که رئیس مرکز افکارسنجی ایسپا توضیح داد، در ایران علاقه زیادی به انحصاریکردن اجرای پیمایشها و محرمانهکردن دادههای نظرسنجی وجود دارد؛ درحالیکه در کشورهای دیگر دولت مجری و منتشرکننده نظرسنجیها نیست و تنها از این مراکز حمایت میکند.
حسین میرزایی، عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران هم که یکی از سخنرانان این نشست بود، از مستقر نبودن مراکز تحقیقات افکارسنجی در دانشگاهها و محرمانهبودن تبعات آن گفت. او از آغاز ماموریت وزارت ارشاد برای تعریف و بررسی شاخصهای فرهنگ گفت که از اواخر دهه 90 به آن مامور شده بود. به گفته میرزایی، از سال 1322 که اولین کتاب علوم اجتماعی در ایران منتشر شد و میتوان آن را آغاز این حرکت علمی مدون در نظر گرفت، تقریباً در یکسده اخیر با مباحث اجتماعی و علمالاجتماع مأنوس شدهایم: «بعد از انقلاب آنچه کار تحقیقات و پیمایش را در دستور کار قرار داد، بند الف ماده 162 قانون برنامه توسعه است که در سال 1379 تصویب میشود.
در ذیل این بند، وزارت ارشاد ماموریت پیدا کرده است که با انجام مطالعات لازم و مشخصکردن تعاریف فرهنگ، نسبت به تعریف شاخصهای آن اقدام کند و هر دوسال یکبار تحولات مربوط به شاخصهای فکری، بینشی و رفتاری جامعه را تعیین و برای بررسی در اختیار دستگاهها و نهادهای مختلف قرار دهد؛ شاید بتوان گفت که این نقطهعطف تحقیقات پیمایشی در برنامه سوم توسعه است که در زمان آقای خاتمی در آن گنجانده میشود. تاسیس ایسپا هم ذیل برنامه سوم توسعه و در سال 1380 است که بهنوعی به همین پرسش پاسخ میدهد و تحولات سیاسی، فکری و اجتماعی که رقم میخورد.»
به گفته او، در کنار بخش خصوصی و دولتی، جهاد دانشگاهی هم در این مسیر اقدام ویژهای انجام میدهد: «در 25 سالی که از تاسیس ایسپا میگذرد، تجربه کشورهای آسیایی هم همین بوده، هرچند در آمریکا و اروپا خیلی قویتر عمل شده و عملاً تأخیری 50 ساله در این زمینه داریم. خلاف آنچه در آمریکا میبینید، تحقیقات پیمایشی در دانشگاه مستقر نیست؛ درحالیکه در تجربیات جهانی، عمده موسساتی که نامشان در این زمینه ذکر میشود، تحت نظر دانشگاه میشیگان، شیکاگو و کلمبیا فعالیت میکنند و جایگاه ویژهای دارند، اما غفلت سازوکار آموزش عالی ماست که نهادهای مرتبط در این حوزه، کمتر تحت نظر نهاد آموزش عالی در ایران شکل گرفتهاند؛
هرچند راهبر اصلی همه آنها دانشگاهیاناند. همه اینها محصولات دانشگاه است اما جای آن در دانشگاه نیست و نمیتوان به سادگی از کنار آن عبور کرد. حتی در مجموعه قانون هم که مصوب میشود، به وزارت ارشاد تکلیف میشود که آن را انجام دهد. در این ماجرا با وجود اینکه تلاش وزارت ارشاد تحسین میشود، ولی دانشگاه باید این سنجش را انجام میداد.»
میرزایی تاکید میکند که با وجود تاکیدات زیاد، هنوز در ایران پایگاه جامع دادههای فرهنگی و اجتماعی نداریم و دادهها محرمانه باقی میماند: «در سال 1389 در دیدار با رهبری گفته بودم که به وزارت علوم و کشور و وزارت ارشاد بفرمایید که به تاسیس پایگاه جامع دادههای فرهنگی و اجتماعی کشور همت کنند. با وجود کارهای ارزشمندی که در شورای اجتماعی کشور، مجموعه سازمان امور اجتماعی و ارشاد انجام شده، اما هنوز پایگاه جامع دادههای فرهنگی و اجتماعی کشور نداریم و آن مقدار اندکی هم که وجود دارد، جزیرهای، جدا و محرمانه است.
این درحالیاست که قانون شفافیت الزام میکند که هیچچیزی نمیتواند محرمانه بماند و وزرای مختلف اشاره کردهاند که این دادهها باید در اختیار قرار بگیرد، اما هنوز این اتفاق نیفتاده است. همچنان دادههای تحقیقات فرهنگی و اجتماعی کشور، دانشگاهی و عمومی وجود ندارند که بتوان روی آنها تحقیق انجام داد. به همین دلیل بیشتر این تحقیقات مصرف مقطعی، مشخص و محدود دارند. کشور نمیتواند با این شیوه جلو رود.»
میرزایی اضافه میکند، بخش قابلتوجهی از تحقیقاتی که در ژورنالهای معتبر جهانی دیده میشود، از جنس تحلیل ثانویه است و این یعنی باید دادهها در دسترس باشند که بتوان آنها را تحلیل کرد: «این موارد از بدیهیات توسعه علمی است. باید بتوان به دادههای علمی، اجتماعی و فرهنگی دسترسی داشت تا روی آن پژوهش، پایاننامه دانشجویی و تحلیل ثانویه انجام داد. شما در ایسپا دادهای را که محرمانگی ندارد، محرمانه نکنید.
مواردی مانند امنیت ملی در همهجای دنیا محرمانه است، اما مگر چند کار از این جنس است؟ مسائل فرهنگی خانوار، رأی دادن در انتخابات، نحوه گذراندن اوقات فراغت و... محرمانگی ندارد. ما نمیتوانیم یک داده را محرمانه بدانیم و انتظار داشته باشیم که کار پیش برود. دسترسیهای محدود امکان تأمل را فراهم نمیکند. درحالیکه اگر این داده وجود داشته باشد، میتوان با آنها موضوعاتی را کشف کرد. یکی از ابزارهای کار ما همین دادههاست و هرکسی به تناسب چارچوب مفهومی که دارد، از آنها بهره میبرد. براساس یک داده کوچک هم میتوان سیاستگذاری انجام داد.»
میرزایی اعتقاد دارد که دادههای کوچک هم میتوانند در سیاستگذاریهای کلان موثر باشند و به ابزاری برای دیدن، تبدیل شدهاند: «برای مثال همین که بدانیم اوقات فراغت در ایران فردی سپری میشود یا جمعی، میتوان سیاستگذاری کرد؛ چون جامعهای که اوقات فراغت خود را جمعگرایانه سپری میکند با جامعهای که آن را فردگرایانه سپری میکند، تفاوت دارد. تا زمانی که نتوانیم مواجهه واقعی با دادهها داشته باشیم و آنها را بهمثابه یکی از ابزارهای مهم شناخت و تحلیل جامعه ندانیم، علوم اجتماعی، دستگاههای اجرایی و جامعه راه به جایی نمیبرند. این دادهها ابزار دیدن ما و شما هستند که براساس آن جهان را میبینیم؛ بنابراین بحث بر سر این است که مراکز دانشگاهی باید آن همافزایی را در این بحث داشته باشند.»
انحصاری کردن افکارسنجیها
در ادامه این نشست، ابراهیم شیرعلی، رئیس مرکز افکار سنجی ایسپا هم درباره آسیبشناسی فرآیند طراحی، اجرا و کاربست پیمایشهای اجتماعی و تحقیقات افکار عمومی توضیح داد و از انحصاریشدن پیمایشها و افکارسنجیها انتقاد کرد. به اعتقاد او پیمایشهای اجتماعی، تحقیقات نظرسنجی و افکار عمومی باید دو کارکرد مهم و کلیدی داشته باشند. کارکرد اول باید به شناخت ارزشها، نگرشها و ترجیحات شهروندان کمک کند و در این حوزه بتواند مرزهای دانشی و پژوهشی را ارتقاء و گسترش دهد. دومین کارکرد هم به نهاد قدرت و سیاست مربوط میشود: «یک پیمایش اجتماعی و نظرسنجی، یک کارکرد سیاستی هم باید داشته باشد و به نظام حکمرانی برای اداره بهتر جامعه کمک کند.
اما برخی مسائل وجود دارد که باعث شده این دو کارکرد مهم برای پیمایشها و نظرسنجیها اتفاق نیفتد و ناقص بماند. ما باید نگران آنها باشیم و دربارهشان صحبت کنیم. مسئله اول در این زمینه مستندسازی است؛ با وجود سابقه نسبتاً خوبی که در حوزه پیمایشهای اجتماعی و تحقیقات افکار عمومی داریم، متنهای علمی و تجربی در این حوزه کم داریم و تعداد کتب و متون علمی که در این حوزه تألیف و ترجمه شده، شاید به عدد 10 نرسد و بیشتر کارهایی که وجود دارد بسیار قدیمی است. در مباحث مفهومی، نظری و روششناسی این حوزه دچار چالش است و حتی تجربیات و گزارشهای مراکز افکارسنجی هم منتشرنشده، باقی مانده است.» او دومین مسئله این حوزه را نیاز به تحول و نوآوری معرفی و تاکید کرد که سنجش افکار عمومی با کمترین هزینه و زمان و بالاترین دقت انجام شود.
به گفته شیرعلی، از سال 1401 بهبعد نسبت همکاری با پرسشگران ایسپا در نظرسنجیهای حضوری و تلفنی کمتر شده است: «ما به نوزایی در ساخت روشی، فنی، نظری و مفهومی نیاز داریم. این تحول و بهروزرسانی به میدان نظرسنجی برمیگردد؛ بسیاری از چالشها در این میدان است که خودش را نشان میدهد و این مراکز هم با ارتباط دائمی با میدان میتوانند به مسائل و مشکلات اشراف داشته باشند.
چندسال است که اتفاقاتی در میدان میافتد و با سرمایه اجتماعی نظام و دولت در ارتباط است و آن هم نسبت همکاری است. چندسالی است که بهخصوص بعد از اعتراضات سال 1401، نسبت همکاری با پرسشگران ما چه در نظرسنجیهای حضوری و چه تلفنی، پایین آمده است و خودش خلل ایجاد کرده و نیاز است یک پوستاندازی شود و ببینیم در دنیا با نسبتهای پایین همکاری چه کردهاند؟»
شیرعلی در ادامه گفت که ارتباط اندک مراکز افکارسنجی با مجامع بینالمللی این حوزه، یکی از چالشهای مراکز افکارسنجی و پیمایش در ایران است: «ما از تجربههای مثبت و موفقی که سایر مراکز پژوهشی و افکارسنجی در این حوزه دارند، در کشور استفاده نکردیم یا اینکه بهصورت محدود انجام شده است. عمده ارتباط مراکز افکارسنجی با مراکز بینالمللی، محتواهایی بوده که این مراکز از طریق فضای مجازی و سایت منتشر کردند و هیچ ارتباط ارگانیک و موثری بین آنها وجود ندارد.»
رئیس مرکز افکارسنجی ایسپا توضیح داد که در کشور علاقه زیادی به انحصاریکردن اجرای پیمایشها و محرمانهکردن دادههای نظرسنجی وجود دارد: «آقای میرزایی گفتند که دادهها منتشر نمیشود و مهر محرمانه میخورد، من این نکته را هم اضافه میکنم و میگویم که علاقه خاصی به انحصاریبودن در اجرا هم وجود دارد؛ یعنی دستگاههای اجرایی، دولتی و حاکمیتی دوست دارند که حتی اجرای این پیمایشها را هم خودشان تعریف و اجرا کنند و خودشان از دادهها استفاده کنند. درصورتیکه میدان تحقیقات افکار عمومی و نظرسنجی باید مستقل باشد، نباید میدان سیاست و قدرت در میدان علمی و دانشگاهی دستاندازی و دخالت کند.
حتی دستگاههای حاکمیتی و دولتی نباید اقدام به تاسیس مراکز نظرسنجی و افکارسنجی کنند. وظیفه حاکمیت و دولت، حمایت از آنهاست که ریشه در دانشگاه و نهاد علم دارند، نه اینکه خودشان انحصار را در اجرا و انتشار داده برعهده بگیرند. یکی از پیامدهای این انحصاریکردن دادهها، این است که امکان انتشار و گفتوگو را به ما نمیدهد. تحلیل داده نیاز به انتشار آن دارد و انتشار آن هم منوط به نبود این انحصارطلبی است.»
او یکی دیگر از چالشهای پیشروی افکارسنجی و پیمایش در ایران را رهاشدگی این حوزه از سوی جامعه دانشگاهی دانست: «با وجود اینکه پیمایشها و نظرسنجیها وجهه کاربردی به علوم اجتماعی داده، اما مراکز دانشگاهی و علمی حمایت حداقلی را از این مراکز داشتهاند و نوعی رهاشدگی از سوی آنها را شاهد بودهایم و بیشتر نهاد علم و دانشگاه مشغول آموزش بوده است و بخش پژوهش در دانشگاه کمرنگتر دیده شده است. ما متخصصی که در حوزه تحقیقات افکار عمومی بتواند در میدان کار خوبی انجام دهد، کم داریم.»
بهگفته شیرعلی، پیمایشها باید تداوم منطقی داشته باشند؛ یعنی رصد تحولات ارزشی و نگرشی در جامعه نیازمند دادههای منظم است که در فاصله زمانی مشخصی تکرار شود، اما مراکز افکارسنجی و تحقیقات در ایران این اصل را در نظر نگرفتند و در مواقع حساس در میدان حضور نداشتند. نمونه آن، موجهای اول و دوم پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان بود که در سالهای 1379 و 1381 انجام شد، اما موج سوم این پیمایش در سال 1394 و موج چهارهم در سال 1402 اجرا شد؛ درحالیکه باید هر دوسال یکبار تکرار شود. عمده پیمایشهایی که در کشور تدوین و اجرایی شده، این ویژگی را نداشته است.
او اضافه کرد که در دو، سه سال اخیر روند انتشار نتایج پیمایشها و افکارسنجیها به کندی صورت گرفته است: «ایسپا در بضاعت خود نگاه مقطعی و موسمی نداشته است و در 25 سال گذشته تقریباً در همه رویدادهای سیاسی کشور تحقیقاتی انجام داده و نقش خود را ایفا کرده است. نکته بعدی که در این زمینه وجود دارد، درباره انتشار منظم دادههاست؛ تا زمانی که انتشار دادهها صورت نگیرد، امکان گفتوگوی علمی درباره نتایج به وجود نمیآید و آن چرخه ناقص میماند. ممکن است سنجش و انباشت را داشته باشیم اما امکان گفتوگو و تحلیل را نداشته باشیم.
حتی زمانی که انتشار دادهها صورت میگیرد، بسیاری از خطاهای احتمالی که میتوانسته مورد ارزیابی قرار بگیرد را نداریم و این خودش از آفتهای منتشر نکردن دادههای نظرسنجی است. انتشار هم رابطه تنگاتنگی با رویکرد دولتها دارد. در 15 سال گذشته از سال 1392 تا 1400، وضعیت خوبی در انتشار دادهها داشتیم و بیشتر آنها را توانستیم منتشر کنیم ولی در دو، سه سال اخیر کمی روند انتشار دادهها کُند شد و امیدواریم در دولت و مدیریت جدید جهاد دانشگاهی بتوانیم انتشار دادهها را داشته باشیم.»
شیرعلی توضیح داد که گاهی در پیمایشهای ملی بسیاری از گروهها و اصناف نادیده گرفته میشوند و کمتر موردتوجه قرار میگیرند؛ به همین دلیل پیمایشهای ملی مورد نیاز است، اما کافی نیست: «در این پیمایشها بسیاری از واقعیتها دیده نمیشود و بسیاری از گروهها و صنفها را از دست میدهیم. حتی بسیاری از مسائل ما محلی و منطقهای است که در پرسشنامههای استاندارد ملی، کمتر موردتوجه قرار میگیرد. ما گروههایی داریم که صدایشان شنیده نشده است و در پیمایشهای ملی هم شنیده نمیشود؛ مثل کارگران، سالمندان، زنان، نسل زد و قومیتها که در پیمایشهای ملی اشاراتی به آنها میشود و تحلیل محدودی صورت میگیرد.
در کنار پیمایشهای ملی باید به موارد موردی، منطقهای و صنفی هم بپردازیم. مسیر پیمایش، تحقیقات افکار عمومی و نظرسنجی، رو به توسعه است. آن روشنفکری برنده است که با این میدان مستقیم با مردم در تماس باشد و با جامعه سروکار داشته باشد. الان مسئولان به افکارسنجیها اعتقاد دارند اما تفسیری که از آنها دارند این است که نتایج را به جنگ روایتها و جنگ رسانهای تقلیل میدهند؛ درصورتیکه همه این نتایج پیشزمینه اجتماعی دارند.»
تحقیقات میدانی، راه شناخت جامعه
در ادامه این نشست، حسین ایمانیجاجرمی، عضو هیئتعلمی و رئیس موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران درباره مسیر تحقیقات اجتماعی در ایران و تاثیر موسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران گفت: «دهها روایت ناگفته درباره آغاز تحقیقات اجتماعی در ایران وجود دارد و من در این سالها توجه خودم را معطوف به اسناد این حوزه کردم. ما معمولاً برای تحقیقات اجتماعی خیلی به عوامل بینالمللی توجه نکردیم؛ درحالیکه اسنادی وجود دارد که نشان میدهد، یونسکو در قالب یک برنامه آموزش اجتماعی جهانی، نقش مهمی در راهاندازی علوم اجتماعی در ایران و کشورهای دیگر داشته است.
نمونه آن گزارشی از برنامههای سالانه یونسکو است که نشان میدهد در سالهای 1336-1335، مرتب به ایران ماموریت داشتند. اولین کنفرانس درباره علوم اجتماعی برگزار شد که در کشور دمشق بود و دو نفر از ایران که علوم اجتماعی نخوانده بودند، در این نشست حضور داشتند. جامعهشناسی در کرسیهای علوم سیاسی، فلسفه و تاریخ تدریس میشد و بیشتر هم اختیاری بود؛ بنابراین جایگاه چندانی در این حوزه نداشتیم. درمجموع باید گفت، یونسکو بهدلیل تاسیس رشته و موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی و پرورش محققان، نقش مهمی در شکلگیری علوم اجتماعی و تحقیقات اجتماعی در ایران دارد.»
ایمانی از ورود مفاهیم تازه علوم اجتماعی به ایران گفت و توضیح داد که یونسکو تعدادی جامعهشناس برای پرورش محققان به ایران فرستاد تا زمینههای رشد آن در کشور ایجاد شود. به گفته او آغاز برنامههای توسعه با تحقیقات اجتماعی در ایران پیوند دارد که در سال 1327 اولین برنامه توسعه آغاز و در کنار آن سازمان بسیار مهمی به نام سازمان برنامه ایجاد شد: «شناخت عینی و عمیق از جامعه نیازمند تحقیقات میدانی است، تئوریها و کتابها مهم هستند، اما اگر بخواهیم به شناخت کامل از جامعه دست یابیم، باید به میدان برویم و خود شاهد پدیدهها باشیم. تحقیقات علمی به معنای امروزین، مستلزم این است که دانشجویان و محققان از فضای نظری خارج شده و وارد میدان شوند.
یکی از کاستیهای ما در زمینه تحقیقات اجتماعی این است که ما ارتباط خود را با گذشته قطع کردهایم و از آن اطلاع نداریم. سازمان برنامه هم نقش مهمی در پیشبرد تحقیقات در موسسه داشته است. اولین کاری که باید موسسه انجام میداد فعالیتهای آموزشی بود. کار دوم فعالیت تحقیقی و تالیف و ترجمه بود که در اساسنامه اولیه آن نوشته شده بود. بعد از تاسیس دانشکده علوم اجماعی در سال 1351 بخش تحقیقات ما به شدت لطمه خورد و علوم اجتماعی به فعالیتهای آموزشی و بیشتر ترجمهای محدود شد که دانشجو را از میدان دور کرد. اگر نهادهایی مانند ایسپا نبودند کار علوم اجتماعی تمام بود و ما فقط کتاب و ترجمه داشتیم.»