درسهای این انتخابات
مسعود سپهر، جامعهشناس سیاسی
انتخابات محصول تجربه چندهزار ساله بشری برای با هم زندگی کردن بهتر مردمان در صلح و آرامش است. اگر از مورد استثنایی حکومت طالبان در میان همه کشورهای جهان بگذریم، هیچ کشوری را بینیاز از انتخابات نمیبینید حتی اگر چون کره شمالی یکنفر تنها نامزد انتخاباتی باشد و همه مجبور به شرکت در این مضحکه باشند.
نهاد انتخابات در درجه اول برای یک هدف مهم و حیاتی تاسیس شد، حل مسالمتآمیز منازعات و اختلافنظرهایی که میتواند همزیستی اجتماعی را غیرممکن کند. هرچند رجوع به اکثریت در هر اختلاف، ناظر بر کشف حقیقت نیست، چهبسا که اکثریت اشتباه کند. اما این تنها راهحل مسالمتآمیز است که فرصت میدهد زندگی ادامه یابد و البته باید فرصت دهد که اقلیت بهشکل مسالمتآمیز در دورههای بعد بخش بزرگتری را قانع کنند و تبدیل به اکثریت شوند. انتخابات یک راهحل عقلایی برای کاهش هزینههای اجتماعی اختلافنظرهاست.
اولین درس این انتخابات آن است که وجود و تداوم نهاد انتخابات فینفسه مهم است. تنها از مسیر انتخابات امکان ایجاد اصلاحات اجتماعی با کمترین هزینه و بیشترین رضایت میسر میشود. حتی سرسختترین طیف برانداز جمهوری اسلامی هم حداقل در کلام خود گام نهایی براندازی موردنظر را با برگزاری یک همهپرسی همراه میبیند. اگر نهاد انتخابات در جامعهای نباشد، همهپرسی هم نمیتواند کاری از پیش ببرد، چون فرهنگش نیست. چرا در ایران انقلاب شد؟ چون رژیم شاه نهاد انتخابات را بیمعنا کرده بود و امکان گذر مسالمتآمیز وجود نداشت. من گناه این را هم به گردن رژیم گذشته میاندازم که اجازه نداد نهاد انتخابات وارد فرهنگ عمومی جامعه شود و حرمت رأی در اذهان پایداری یابد.
امروز هم آنها که احترام کسانی که رأی میدهند یا رأی نمیدهند (اولین حق انتخاب افراد) را پاس نمیدارند و با دشنام، تهمت و برچسب به آنها میتازند، درواقع نهاد انتخابات را هدف گرفتهاند و بدانند که راه گذر مسالمتآمیز به آینده بهتر را بستهاند. دومین درس، پذیرش تنوع دیدگاهها در جامعه امروز ماست. نتایج انتخابات نشان میدهد که حدود یکششم رأیدهندگان به نامزد اصلی اصولگرایان و در همین حدود به اصلاحطلبان رأی دادهاند.
در همه انتخابات گذشته حدود یکسوم افراد به هر دلیلی تقریباً هرگز رأی نداده و نمیدهند و البته در همهجای دنیا کموبیش همین است. مابقی ظاهراً گروهی هستند که رأی دادن را بیفایده یا شاید مضر دانستهاند. این ترکیب در آراء باید زنگ خطر را برای ما بهصدا درآورد. اینکه بخش بزرگی از مردم درحالیکه با بحرانها و مصائب بزرگ دست به گریبانند، نهاد انتخابات را در حل آنها بیاثر بدانند بهمعنای ناامید شدن و بیاعتمادی به مهمترین روش مسالمتآمیز حل منازعات است. پایان گفتوگوی اول جنگ است. سوئیس همیشه بهعنوان آرامترین و صلحجوترین کشور شناخته میشود.
بهرغم آنکه دارای بیشترین تنوع قومی و زبانی در میان کشورهای اروپایی است. یکی از مهمترین دلایل این امر، اعتماد مردم به نهاد انتخابات است. سوئیسیها گاهی تا چندبار در سال بر سر مسائل ساده با درخواست بخشی از مردم رفراندوم برگزار میکنند. عادت کردهاند نتیجه هرچه باشد، به نظر اکثریت تمکین کنند. آنها به نهاد انتخابات خود اعتماد و تکیه دارند.
در انتخابات اخیر، شنیدن اظهار نگرانی از احتمال دستکاری در آراء مردم امری عادی بود. حضور یک عضو شورای نگهبان در همایش انتخاباتی یکنامزد بهعنوان سخنران اصلی یا منتسبکردن همان نامزد به امام غائب توسط دیگری بیطرفی نهادهای متولی انتخابات را بهشدت مخدوش میکند و به این سادگی از حافظه جمعی پاک نمیشود. برای احیای نهاد انتخابات باید نماینده همه دیدگاهها نامزد داشته باشد و از حقوق یکسان برخوردار گردند. وقتی یک نامزد با دو دستیار پوششی در تلویزیون متعلق به عموم ملت ظاهر میشود، دلشوره رأیدهندگان طبیعی است.
درس سوم این انتخابات ضرورت توجه به امر اخلاقی در سیاست است. ارسطو بهعنوان پدر علم سیاست، آن را شریفترین فن میدانست. انتخابات جایی است که مردم و حاکمان بیواسطه رودررو میشوند. انتخاباتی که به هرشکل به دروغ، دسیسه و مردمفریبی آمیخته شود، مصداق بر سر شاخ نشستن و بن بریدن است. شاید در کوتاهمدت حاصلی داشته باشد، اما در ادامه ریشه اعتماد و امید ملت را میخشکاند.
اگر انتخابات حزبی و نامزدها با پشتوانه معلوم باشند، آن حزب برای اعتبار خود در افق بلندمدت اجازه نمیدهد بداخلاقیهای سیاسی رشد کند و گسترش یابد. در این انتخابات بیشازپیش ضرورت تدوین یک قانون مناسب و نهادسازی سیاسی درخور برای حفظ نهاد انتخابات و جلوگیری از ردِصلاحیتهای غیرقابل توجیه و هزینههای بیمورد و از همه مهمتر غیبت صداقت و اخلاق در این عرصه را احساس میکنیم.