| کد مطلب: ۱۳۵۹۷

نوشتاری از محسن گودرزی و بهناز خسروی در ویژه‌نامه شماره ۸۲ حرفه هنرمند؛

«دهه‌ی هفتاد و کشمکش دو نظام‌ ارزشی»

«دهه‌ی هفتاد و کشمکش دو نظام‌ ارزشی»

دهه ۶۰ و ۷۰ تفا‌وت‌های زیادی با هم دارند. یکی از این تفاوت به نوع تلقی از زندگی بر می‌گردد. دهه ۶۰ دوران نظام نگرشی «زندگی آرمانی» غلبه داشت ولی در اواخر دهه ۶۰ رفته‌رفته «آرمان زندگی» بروز بیشتری یافت.

ویژه‌نامه شماره ۸۲ حرفه هنرمند با موضوع «دهه هفتاد» مدتی است که انتشار یافته است. محسن گودرزی و بهناز خسروی نوشتاری در این شماره حرفه هنرمند دارند که از میان سطور آن، می‌توان نگاهی به تغییرات جامعه پس از پایان جنگ انداخت.

به گزارش هم‌میهن آنلاین، در این مقاله آمده است:

ایران در سال ۱۳۶۷ قطعنامه ۵۹۸ را می‌پذیرد و جنگ خاتمه می‌یابد. با انقلاب و در جریان جنگ، نظام ارزشی جدیدی پا گرفت که محتوای آن را آرمان‌های انقلاب و ارزش‌های برخاسته از فضای جنگ تشکیل می‌دادند. جنگ اثر عمیقی بر جنبه‌های مختلف حیات اجتماعی ایران گذاشت و شاید این سخن اغراق نباشد که جنگ خصوصیات اصلی نظام نوپای برخاسته از انقلاب را شکل داد و محتوای نظام سیاسی انقلاب را تعیین کرد. از جمله تاثیرات می‌توان به نظام ارزشی/آرمانی مبتنی بر امنیت و آرایش نهادی مرتبط با آن اشاره کرد. ایران بعد از انقلاب دستخوش ستیزها و منازعات بین گروه‌های سیاسی و حکومت جدید شد و موضوع امنیت و بقاء را به مسئله اصلی نظام سیاسی جدید تبدیل کرد.

جنگ نیز به عنوان تهدیدی بیرونی بقاء نظام نوپا را تهدید کرد و به صراحت تغییر نظام سیاسی برآمده از انقلاب را هدف قرار داد. در نتیجه، بقای جمهوری اسلامی از جانب گروه‌های سیاسی معارض و جنگ مورد تهدید قرار گرفت. از دید نظام سیاسی، این دو عامل هویتی واحد دارند و گروه‌های سیاسی معارض داخلی پایگاه نیروها و عوامل خارجی‌اند که برای یک هدف که همانا سرنگونی حکومت باشد، فعالیت می‌کنند. در واکنش به تهدیدات داخلی و خارجی، نهادهای نظامی و امنیتی رشد و توسعه پیدا کردند و در بین دستگاه‌های حکومتی موقعیت فرادست یافتند. نظام ارزشی مرتبط با این وضعیت هم در جریان جنگ نضج گرفت و بالید و نهادهای رسمی (رسانه، آموزش، دین و ...) برای ترویج و تبلیغ آن به کار گرفته شدند، کارکردی که از آن به عنوان «فرهنگ‌سازی» نام برده می‌شود.

در بخش دیگری از این مقاله می‌خوانیم:

آرمان‌های جمعی همچون وقف زندگی برای تحقق ارزش‌های دینی، دفاع از سرزمین، ایثار و از خودگذشتگی در مرکز نظام ارزشی برخاسته از جنگ هشت ساله با عراق قرار دارند و رزمندگان و شهدا و خانواده‌های شهدا که اصلی‌ترین سوژه‌های جمعی این نظام ارزشی‌اند، «زندگی معنوی والا» را غایت زندگی می‌دانند. برخی از مولفه‌های مهم این نظام ارزشی در بیانیه‌های بنیانگذار جمهوری اسلامی در سال آخر جنگ (۱۳۶۷) به وضوح بیان شده‌اند. این بیانیه‌ها برای شناخت نظام ارزشی/آرمانی اهمیت زیادی دارند زیرا در سال‌های پایانی جنگ، میزان حضور داوطلبان کاهش یافته و برای آن که داوطلبان بیشتری برای رفتن به جبهه‌ها ترغیب شوند، ارزش‌ها و مفاهیم به زبانی صریح و حماسی به کار گرفته‌ شده‌اند. به همین دلیل، این بیانیه‌ها را می‌توان بیان  نابی از فرهنگ مسلط دوران  دانست.

در بیانیه‌ای که در تاریخ ۱۱ فروردین ۱۳۶۷ صادر شده، سوژه جنگ خطاب قرار داده می‌شود و خصوصیات مهم آن چنین توصیف می‌شود:

«امروز روز درنگ نیست، امروز روز صیقل انسانیت انسان است. روز جنگ است، روز احقاق حق است و حق را باید گرفت و انتظار آن که جهان‌خواران ما را یاری کنند، بی‌حاصل است. امروز روز حضور در حجله جهاد و شهادت و میدان نبرد است. روز نشاط عاشقان خداست، روز جشن و سرور عارفان الهی است. امروز روز نغمه‌سرایی فرشتگان و ستایش انسان‌های مجاهد ماست. درنگ امروز، فردای اسارت‌باری را به دنبال دارد. امروز باید لباس محبت دنیا را از تن بیرون بکنیم و زره جهاد و مقاومت پوشید و در افق طلیعه فجر تا ظهور شمس به پیش رفت و ضامن بقای خون شهیدان بود».

در نظام اعتقادی که جنگ را نه واقعه‌ای بین دو کشور بلکه تقابل بین دو جبهه جهانی می‌بیند، در یک‌سو، اهداف مادی و لذت‌طلبانه و در سوی دیگر، ارزش‌های شرف و از خودگذشتگی قرار گرفته‌اند، سوژه‌های آن (رزمندگان) دل‌ در گرو دنیا نبسته‌اند و به مثال عارفان از فردیت و وجود مادی خود گذشته‌اند و در حقیقت بزرگ‌تری، فنا شده‌اند. در این متن، مقوله‌بندی دیگری هم دیده می‌شود که در یک‌سو، زمینیانِ در قید و بند دنیا و ارزش‌های مادی آن قرار دارند و در سوی دیگر، هم‌نشنیان آسمانی-فرشتگان و مجاهدان و شهدا که از زمین و امور پست مادی گذشته‌اند- قرار دارند.

در قسمت دیگری از نوشتار مشترک محسن گودرزی و بهناز خسروی آمده است:

فرهنگ غیررسمی: بقاء و رشد نهانی در حاشیه‌ها

امکانات حکومت برای گسترش و ترویج این نظام ارزشی بسیار زیاد بود. درآمدهای نفتی، ذخایر از قبل به جا مانده، فضای جنگی، سرخوردگی و شکست جریان‌های سیاسی، حمایت وسیع توده مردم، انحصار رسانه‌ای و... اجازه می‌داد که همه ظرفیت‌های نهادهای حکومتی و بدنه مذهبی جامعه برای ترویج فرهنگ رسمی را به کار گیرد. از این رو، با قدرت بسیار فضا را به خود اختصاص داده بود و همه جریان‌های غیررسمی و متفاوت را به حاشیه، خانه‌ها و محفل‌های کوچک رانده بود. با وجود این، شیوه‌ای از زندگی و نظام ارزشی متفاوتی وجود داشت که هرچند چندان محدودیت‌ها و ممنوعیت‌ها فرصت بروز در فضای عمومی را نمی‌داد، اما در زیر پوست جامعه، به حیات پنهانی خود ادامه می‌داد.

در بررسی نسبت این دو فرهنگ که یکی به صورت رسمی ترویج می‌شد و دیگری به صورت غیررسمی در رواج داشت، «مشروعیت فرهنگی» را در معنای وسیع‌ آن در نظر داریم به این معنا سلایق، گرایش‌ها‌ و نگرش‌ها، فعالیت‌های فرهنگی، سبک‌ زندگی و هنجارها و ارزش‌های فردی و اجتماعی خاصی مشروع تلقی می‌شوند. نظمی که خود حامل نیروی نمادین «اعتبار» است، به واسطه همین اعتبار، افراد جامعه را به سمت کنش‌های خاصی ترغیب می‌کند. «فرهنگ مشروع مسلط» متضمن این معناست که گرایش‌های مشروع، مقبول و معتبر، در هر زمان و هر جامعه‌ای، تفکر و فرهنگ مسلط بوده و متعلق به طبقه مسلط آن دوران و آن جامعه است. می‌توان گفت که نبرد نمادین بر سر تعریف مشروعیت فرهنگی همچنان در فضای احتماعی و میان طبقات و گروه‌های متفاوت اجتماعی جریان داشت. نمود آن را می‌توان در نظارت و سرکشی‌های منظم به محفل‌ها و خانه‌ها  برای مهار و محدود کردن فرهنگ غیررسمی مشاهده کرد. یکی از کارهای رایج کمیته‌ها ورود ناگهانی به محفل‌ها و جمع‌های ادبی و یا منازل بود به ویژه در شرایطی که در آن منازل به مناسبت تولد یا عروسی و مانند آن جشنی برگزار می‌شد و به اقتضاء جشن رفتارهای ممنوع مثل موسیقی و رقص برپا بود بنیان بخشی از این این فرهنگ غیررسمی، خواست زندگی و یا به تعبیر سومبارت این پرسش بود که زندگی به من چه چیزی می‌بخشد. رسانه‌های رسمی و نهادهای فرهنگی چنین فرهنگی را به رسمیت نمی‌شناختند و سعی می‌کردند تا جایی که امکان دارد از بروز آن در فضای عمومی ممانعت کنند. با وجود همه این تلاش‌ها، به مرور زمان، فاصله گرفتن از ارزش‌های ایدئولوژیک رسمی در بین اقشار و گروه‌های بیشتری از جامعه شدت گرفت. علائم آن در نامگذاری کودکان، گرایش به موسیقی‌هایی غیر از سرودهای انقلابی، رواج ویدئو، واکمن و... پدیدار شده بود.

می‌توان گفت حقایق مسلمی که فرهنگ رسمی به آن دعوت می‌کرد، با چون و چرا مواجه شده بود و بخشی از مردم آن را نمی‌پذیرفتند  و روی خود را به سمت ارزش‌هایی متفاوت گردانده بودند. آنها خواهان آزادی اجتماعی و کاهش کنترل‌های اجتماعی و فرهنگی، آسایش و رفاه مادی بودند و در نتیجه، با تداوم جنگ موافقتی نداشتند.

در ادامه می‌خوانیم:

زمینه‌های ورود به دهه هفتاد

به نظر می‌رسد سوخت ایدئولوژی‌ای که پویایی جنگ و نظام ارزشی/آرمانی را موجب می‌شد، تحلیل رفته بود به نحوی که در سال‌های پایانی دهه شصت و اواخر جنگ، مقبولیت وسلطه فرهنگ رسمی در حال کاهش بود و در عوض، بر شمار تعداد مردمی که خواهان آسایش و رفاه، زندگی عادی و گسترش فرهنگی افزوده شده بود. در نتیجه، موازنه جدیدی بین جهان‌بینی «زندگی برای آرمان‌ها» و جهان‌بینی «آرمان زندگی» پدیدار شده بود. جامعه از ارزش‌هایی که در طول سالیان متمادی ترویج و تبلیغ می‌شد، به تدریج خالی گشته بود و در نتیجه به نیرو و ارزش‌های دیگری برای ادامه حیات نیاز داشت. این ارزش‌ها همانی است که در زیر پوست جامعه و در حاشیه وجود داشت و بعد از جنگ فرصت مناسبی برای بروز آن پیش آمده بود. به اقتضاء این دگرگونی، هنجارهای اخلاقی و تکالیف اجتماعی تغییر کرد. و تعهد به زندگی شخصی، رشد فردی، تحرک اجتماعی به جای آرمان‌های پیشین نشست. حاملان اجتماعی این ارزش‌ها، شکل دیگری از روابط اجتماعی را ترجیح می‌دادند، شکلی که بر مبنای فردیت، آزادی اجتماعی و سیاسی و رشد اقتصادی استوار شده باشد.

این تحولات در شرایطی روی داد که تغییراتی در سطح موروفولوژی (یا ریخت‌شناسی)، کالبدی و فنی هم در حال وقوع بود. از جمله می‌توان به تحولات جمعیتی (جابجایی‌های جمعیتی، افزایش تعداد کلان‌شهرها، کاهش باروری و...)،  تحولات کالبدی و سازماندهی فضاهای شهری،، تحولات فنی مثل افزایش تعداد کامپیوترهای شخصی اشاره کرد. به این ترتیب، زمینه برای سوژه‌ای هموار شد که زندگی را برای خود زندگی و نه به منزله تحقق آرمان‌هایی بیرون از زندگی می‌خواست.

با پایان جنگ، ارزش‌های فردگرایانه و مادی‌گرایانه رشد و نفوذ بیشتری یافتند و به تدریج در نظام ترجیحات ارزشی در جای بالاتری گرفتند. آدم ها به چیزهای دیگر مثل زندگی شخصی احساس تعهد کردند و رفتارهایی دیگر را در پیش گرفتند مثل پیدا کردن و آزمودن راه‌هایی برای کسب پول از طریق مهاجرت به ژاپن و یا حتی مهاجرت و زندگی در کشوری دیگر برای زندگی بهتر و آسوده‌تر، فعالیت در بخش خصوصی و افزایش کاربرد واژگانی مثل بیزنس شخصی نشان می داد که ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی پیشین دستخوش تغییر شده است. سوژه‌ها و نهادهای برخاسته از نظام ارزشی جنگ و انقلاب با نظام ارزشی جدیدی مواجه شدند که فعالیت اقتصادی و کسب سود به مهم‌ترین هدف زندگی تبدیل شده است. یکی از مولودهای جدید این وضعیت شرکت‌های خصولتی است که در این دوره نطفه‌های اولیه آن بسته می‌شود..

با آن که در دوران بعد از جنگ، نهادهای برخاسته از جنگ و نظام ارزشی هم‌چنان تداوم داشتند اما فرهنگ و شیوه زندگی غیررسمی که در حاشیه و به صورت غیررسمی و گاهی غیرمُجاز حضور داشت، رفته‌رفته قدرت بیانگری و حضور در عرصه عمومی پیدا می‌کند. دهه هفتاد را می‌توان بر اساس منازعه و رقابت این دو نظام ارزشی و سوژه‌های آن نگریست. در این دوران، سوژه‌های فردی که به دنبال استقلال و قدرت انتخاب بودند، رو به رشد گذاشتند.

در سطح سیاسی هم نیروهای درون حکومت حول چنین دوگانه‌ای تجدید سازمان یافتند. وعده‌های انقلاب برای رفاه و آزادی که تحت تاثیر فضای جنگ به حاشیه رفته بودند، با صورتی متفاوت و در قالب مفاهیمی مثل توسعه و سازندگی مطرح شدند. در عین حال، مفاهیمی مثل تهاجم فرهنگی، از دست رفتن هویت فرهنگی و مانند آن نیز که دغدغه‌ دیگری را نسبت به آرمان‌های انقلاب بیان می‌کردند،  در فضای سیاسی اجتماعی مطرح شدند گویی رقابتی بین نظام آرمان‌ها و وعده‌های انقلاب در جریان بود که از یک جانب معطوف به رفاه مادی و ساختن دنیای مردم بود و از سوی دیگر، ساختن دنیای معنوی آنها و ارزش‌های دینی را وعده داده بود. این دو جنبه در تعارض با هم قرار گرفته بودند و توازن نیروها به صورتی نبود که بتواند یکی را به نفع دیگری از میان بردارد.

با آن که نظام ارزشی برخاسته از انقلاب و جنگ با پایان دهه شصت تسلط و چیرگی قبلی را نداشت اما هم‌چنان قدرتمند بود و منابع سیاسی، اقتصادی و رسانه‌ای را در اختیار داشت و جمعیت بزرگی از مردم هم طرفدار آن بودند..

نویسندگان در قسمتی از مقاله یادآور شدند:

هم‌چنان که میراث دهه شصت در دهه هفتاد دوام یافت، دهه‌های بعد از آن هم میراث‌دار گذشته‌اند. اگر از منظر نظام‌های ارزشی نگاه کنیم، هنوز تفاوت‌ها و کشمکش‌ها ادامه دارند. تجربه چند دهه گذشته نشان می‌دهد که امکان حذف تفاوت‌ها و تکثر وجود ندارد و اگر این تفاوت‌ها به رسمیت شناخته نشوند، به عنوان منبعی برای تنش‌های سیاسی اجتماعی عمل خواهند کرد.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی