| کد مطلب: ۱۶۹۱۴
جامعه زرنگ‌پرور

دربارۀ شکل‌گیری «فرهنگ بادآوردگی» در ایران

جامعه زرنگ‌پرور

کم‌وبیش مشاهدات روزمره و خبرهای مطبوعات و رسانه و شبکه‌های اجتماعی خبر از بحرانی می‌دهند که کمتر مانند بحران محیط‌زیست، بحران ناپایداری سیاسی، بحران‌های اقتصادی، بحران مهاجرت و مهاجران، بحران ناامنی، بحران نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی، بحران سلامت و بهداشت و دیگر بحران‌ها چشم‌مان را به خود معطوف کرده است. در عین حال که جمعیت زیر خط فقر ایران هر سال به‌شدت افزایش می‌یابد و درماندگی فراگیری در تأمین نیازهای اولیه و معیشتی گروه‌های پرشماری از مردم را می‌بینیم، همزمان شاهد رشد گروه کوچکی از مردم هستیم که ثروتی افسانه‌ای به جیب زده و می‌زنند.

آدمی را تصور کنید که دست‌هایش چند صد برابر وضع طبیعی بزرگ باشد. اندام جامعه‌ی امروز ما هم چنین هولناک شده است. گروه کوچکی، بسیار کوچک، دستانی بسیار بزرگ دارند و می‌توانند به هر جا دست‌اندازی و تجاوز کنند. دستان دراز آنها جامعه را از ریخت انداخته و تعادل اجتماعی را برهم زده و حتی چهره خود آنها نیز زشت و کریه دیده می‌شود. هرچند آنها متوجه این زشتی‌ها نمی‌شوند.   

در این موقعیت، لازم است این چهره زشت را ترسیم کنیم و از سازوکار آنها آشنایی‌زدایی نماییم. مسلم این است که سامان سیاسی و نظام حکمرانی مسئول تحمیل چنین موقعیتی بر جامعه است. اما این، چیزی از مسئولیت ما برای کاستن از بحران و ترمیم چهره جامعه نمی‌کاهد. نباید و نمی‌توان دست انسان‌ها را در ساختن جامعه بسته دید. ارزش‌های انسانی و اخلاقی و اجتماعی، حکم می‌کند که به جامعه بیاندیشیم و تباهی‌ها، تاریکی‌ها و زخم‌های‌مان را ببینیم، درباره‌اش بیاندیشیم و مسئولانه و خلاقانه عمل کنیم.

از این مقدمه بگذریم و با هم قصه تلخ طبقه انگل و مفت‌سوار جامعه‌مان را بشنویم. فقط یادآوری کنم که مخالف ثروتمندان و ثروتمند شدن نیستم؛ نقدم معطوف به سازوکارهایی است که منجر به انباشت ثروت‌های بادآورده و ثروتمندان بی‌ریشه است. این بادآورده‌ها بنیان جامعه را بر باد می‌دهند و حتی خود نیز بر باد می‌روند.

ایران امروز در موقعیت پیچیده و دشوار و شکلی از آشفتگی و آشوب به‌سر می‌برد. این آشفتگی در تمام عرصه‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به‌وضوح عریان و علنی است. طبیعتاً در چنین فضایی، میدان تاخت‌و‌تاز برای کسانی که دسترسی بیشتری به منابع قدرت و ثروت دارند، بازتر است. به قول مثل معروف، چو دزدی با چراغ آید، گزیده‌تر برد کالا. اگر از افراد معدود منصف و شریف بگذریم، بسیاری از آنها که در مناصب سیاست و قدرت هستند یا کسانی که در حوزه پزشکی و سلامت‌اند یا آنها که در آموزش عالی و دانشگاه‌ها فعالیت می‌کنند، همچنین آنها که در بازار ثروت و تجارت هستند، هر‌کدام براساس میزان دسترسی‌شان و به‌اندازه توان‌شان، بی‌رحمانه در فکر غارت و زر و زوراندوزی‌اند.

این وضعیت که حاصل ناپایداری سیاسی و اقتصادی در جامعه است، موجب شکل گرفتن «فرهنگ بادآوردگی» شده است. این فکر در ذهن و ضمیر و حتی زبان بسیاری جاری است که مفت‌سواری کنیم؛ یعنی بدون کشیدن سختی یا تحمل رنج یا بدون داشتن قابلیت‌ها، شایستگی‌ها یا توان‌های لازم به گنج قارون برسیم. این «فرهنگ غارت» در گذشته نیز وجود داشته، اما ساختار سنتی یا کهن غارت بر پایه ساختار فرهنگ ایلی و عشیره‌ای استوار بود. همواره در تاریخ، یکی از منابع ثروت و قدرت این بود که قبیله‌ای با بسیج منابع و افرادش بر قبیله‌ای دیگر بشورد و تمام زمین، ثروت و امکانات آن را به تاراج بَرَد. فراز و فرود شاهان هم در تاریخ ایران کم‌وبیش ذیل همین فرهنگ غارت و قبیلگی تعریف می‌شد. اما در تاریخ ما که تاریخی پرفرازونشیب است، این شکل از غارت متناسب با ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زمانه بازتولید شده است.

در سال‌های اخیر شکل تازه‌ای از فرهنگ غارت و بادآوردگی یا «فرهنگ مفت‌سواری» را شاهد هستیم. در این شکل جدید دیگر ساختار قبیلگی و خویشاوندپایگی چندان پررنگ نیست؛ اگرچه در جاهایی هنوز می‌بینیم که خاندان‌های قدرت مناصب را اشغال کرده‌اند، اما در بسیاری از فضاهای دیگر، به‌ویژه در بازار و اقتصاد، فرهنگ بادآوردگی و مفت‌سواری را نهادهای اقتصادی شکل داده‌اند.

در بازار اقتصاد و پول، تأسیس مؤسسات مالی و بانکی خصوصی یا بازار بورس یا بنگاه‌های مسکن و نهادهای ساخت‌و‌ساز و ملکی، همچنین نهادهای جدیدتر که به فعالیت‌های قمار یا مبادله ارز می‌پردازند، هرکدام با استفاده از آشفتگی و ناپایداری اقتصادی و سیاسی نهایت تلاش‌شان را می‌کنند تا به گنج قارون برسند. این فرهنگ غارت و بادآوردگی یا مفت‌سواری بر این باور استوار شده است که هرکس در میدان غارت بیشتر تملک و تصاحب کند، کامیاب‌تر، انسان‌تر و سعادتمندتر است. این آموزه ریشه در تحولات دهه‌های اخیر جامعه ایران دارد. این فرهنگ بادآوردگی توجهی به ایران، تاریخ، سرزمین، طبیعت و مردم ایران ندارد. اینان برایشان چیزی به نام ارزش‌های معنوی یا فرامادی وجود ندارد. در فرهنگ غارت یا بادآوردگی رؤیای یک‌شبه راه صدساله رفتن و مال‌اندوزی و کسب قدرت به هر قیمت و از هر راه حاکم است. این فرهنگ ذهنیت جمعی شده است که بسیاری از افراد را درگیر خود کرده و می‌کند.

ما می‌بینیم در روابط اجتماعی، سبک‌های زندگی و آموزش، سیاست و چگونگی پرورش و تعلیم و تربیت نسل جدید نیز اصول عملی حاکم در بسیاری از گروه‌های اجتماعی، همین آموزه فرهنگ غارت و بادآوردگی است. تلاش برای تربیت فرزندانی زرنگ و همه‌فن‌حریف که بتوانند در هر زمینه‌ای راه میانبر و بادآوردگی را بدانند، در حال گسترش است. فرهنگ غارت و بادآوردگی که به تربیت زرنگ‌ها می‌پردازد، از جنبه‌های گوناگون جامعه را با ناامنی و مخاطره و بحران روبه‌رو کرده و می‌کند.

جامعه زرنگ‌پرور نمی‌تواند جامعه‌ای عادلانه، اخلاقی، متعادل، پویا، امن و سالم باشد. زرنگ‌ها انگل‌های اجتماعی و اقتصادی‌ای هستند که طبیعت، تاریخ، منابع و ارزش‌های مادی، معنوی و اجتماعی را زالووار برای منافع شخصی‌شان می‌مکند. این زیست انگل‌وار زرنگ‌ها بدنه و بنیان جامعه را سست می‌کند و موجب افزایش تنش‌ها، تضادها و تعارضات عمیق و پایدار در زیست اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جامعه می‌شود.

شکل‌گیری گروه بزرگ زرنگ‌ها، یعنی همان آدم‌های پرورش‌یافته در فرهنگ غارت و بادآوردگی، موجب شکل‌گیری «طبقه اجتماعی زرنگ‌ها» شده است. این طبقه را نمی‌توان در معنای کلاسیک آن طبقه بورژوا و طبقه اشراف و اعیان دانست. طبقه اشراف و اعیان در معنای کلاسیک و سنتی‌اش، اگرچه از ثروت و قدرت برخوردار بودند، اما این تراکم سرمایه‌ها در طبقه اشراف حاصل چندین نسل تجربه و تداوم فعالیت‌های گسترده اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بود. در معنای کلاسیک، طبقه اشراف ارزش‌های فرهنگی و تعهدات و وفاداری به سرزمین، فرهنگ، هنر، علم و بسیاری از ارزش‌های دیگر نیز شکل می‌گرفت.

ما در همین تاریخ معاصر ایران خاندان‌های بزرگ و معتبری داریم که از ثروت و مکنت عالی و بزرگی برخوردار بوده‌اند، اما این خاندان‌ها در عین حال نقش مهمی نیز در توسعه معماری، هنرها، آموزش و پویایی‌های سیاسی و فرهنگی ایران داشته‌اند. خاندان‌هایی مانند خاندان فروغی، هدایت و دیگران یا بازرگانان بزرگی مثل حاج حسین ملک هم ثروتمند بودند، اما آنها در ساخته شدن ایران معاصر نیز بازیگران سازنده و مؤثری بوده‌اند.

امروز ما با طبقه زرنگ و بادآورده‌ای سر‌و‌کار داریم که حاصل تحولات چند نسل و پیامد انباشت تدریجی ثروت، دانش، فرهنگ و فرهیختگی نیستند. این گروه زرنگ یا از رانت‌های حکومتی یا از سودجویی‌ها و کلاهبرداری‌های بازار یا از تحولات اقتصاد حداکثر سوءاستفاده را کرده‌اند و ناگهان به ثروتی انبوه رسیده‌اند. بسیاری از این ثروتمندان نوکیسه و بادآورده، نه فرهیختگی اشرافیت کلاسیک را دارند، نه حس تعلق به ایران و میهن‌دوستی را می‌شناسند و نه هیچ تعهدی به هم‌میهن، اخلاقیات یا به هیچ ارزش والای اخلاقی و اجتماعی دیگر دارند. این قشر را می‌توان طبقه انگل در جامعه دانست.

محمدحسین پاپلی‌یزدی در کتاب بزرگ و شاهکارش، «شازده حمام» قصه یکی از این انگل‌ها را آورده است. پاپلی‌یزدی در خاطراتش می‌نویسد فرد فقیر و کارگری به نام اصغر که معروف به اصغر حمال بود، در مشهد طی فرآیندی ناگهانی پی می‌برد که می‌تواند از راه گدایی ثروتمند شود. بعد او شال و قبای سبز می‌پوشد و خود را سید اصغر می‌نامد. کم‌کم سید اصغر به ثروتی می‌رسد و از راه نزول دادن به انباشت ثروتش می‌پردازد. کار به جایی می‌رسد که اصغر حمال در تهران صرافی بزرگی می‌زند، به یکی از قطب‌های ثروت در ایران تبدیل می‌شود و کم‌کم بدون آنکه تجربه‌ای بیندوزد، خود را به نام حاج سید اصغر معرفی می‌کند. قصه حاج سید اصغر حمال قصه همین طبقه انگل یا آدم‌های پرورش‌یافته در فرهنگ غارت و بادآوردگی است. ما آ سید اصغرهای حمال را در دانشگاه‌ها، در مناصب قدرت، در بازار و در همه‌جا کم‌و‌بیش می‌بینیم.

ماجرای طبقه انگل، ماجرای تلخی است که جامعه نیز به آن توجه جدی‌ ندارد. این طبقه با تملک و تراکم ثروت اقتصادی عملاً نه در مسیر ساختن نهادها یا توسعه ایران، بلکه در مسیر ویران کردن بنیان‌های اجتماعی، طبیعی و فرهنگی ما عمل می‌کند. به نظر می‌رسد فرهنگ بادآوردگی کم‌کم ارزش‌های اجتماعی متناسب با موقعیت خودش در جامعه را ایجاد کرده است.

برای مواجهه با این فرهنگ غارت و بادآوردگی و کاستن از تأثیرات ویرانگر طبقه انگل، ما نیازمند نظام حکمرانی خوب هستیم. نظامی که بتواند اقتصاد کشور را به گونه‌ای سامان دهد که لازمه فعالیت اقتصادی و کسب شایستگی‌ها این باشد که افراد قابلیت‌ها، آمادگی‌ها و توانایی‌های لازم برای رقابت در جامعه را پیدا کنند. علاوه بر این، سیطره فرهنگ مصرف و مصرف‌گرایی و تحقیر تولید در جامعه نیز موجب گسترش فرهنگ غارت و بادآوردگی شده است.

در فضایی که نظام بوروکراسی و اداری کشور شایسته‌سالار نیست، طبیعتاً این پیام در حوزه عمومی گسترش یافته که برای رسیدن به جاه و جلال و جبروت نیازی به ریاضت، سختی، آموزش، مهارت و قابلیت‌های ویژه‌ای نیست. کافی است که سری پرشور و روحیه‌ای جسور داشته باشی و بتوانی جاه‌طلبانه خود را به منابع زر و زور بچسبانی. یا حتی این نیز لازم نیست؛ کافی است که هیچ تعهدی به میهن، مردم، انسانیت یا هیچ ارزش اخلاقی‌ای نداشته و صرفاً در هرجا و هر مکان و به هر شکلی که می‌توانی به غارت بپردازی. اگر نظام اداری و حکمرانی کشور نتواند منافع ملی ایران را حفظ و فضای نسبتاً سالم در اقتصاد، سیاست و فرهنگ و آموزش کشور ایجاد کند، در چنین شرایطی طبیعتاً روز‌به‌روز فرهنگ غارت، بادآوردگی و مفت‌سواری گسترده‌تر خواهد شد.

اما علاوه بر اینها، در نظام آموزشی کشور نیز این بحران وجود دارد که دانش‌آموزان ما در مدرسه آموزش‌ها و آمادگی‌های لازم برای زیست مبتنی بر ارزش‌های ملی، میهنی، اخلاقی و فرهنگی را نمی‌بینند و درونی نمی‌کنند. از این‌رو وقتی نظام آموزشی دغدغه‌اش تربیت افراد کارآمد اجتماعی نیست، طبیعتاً کسانی که در این نظام پرورش می‌یابند، در بزرگسالی نمی‌توان انتظار داشت که ارزش‌های معطوف به زندگی اخلاقی یا ارزش‌های معطوف به توسعه اجتماعی و فرهنگی ایران را دنبال کنند.

فرهنگ غارت و بادآوردگی چیزی نیست که ناگهان و یک‌شبه پدید آمده باشد. همواره در جامعه گروه‌هایی هستند که می‌خواهند زرنگ‌مآبانه و بدون رنج، گنج به دست آورند. اما در سال‌های اخیر این وضعیت حادتر شده است. بخشی از این وضعیت حاد ریشه در تحولات جهانی نیز دارد. همان‌طور که اشاره کردم، گسترش فرهنگ مصرفی یا مصرف افراطی که پدیده‌ای جهانی است، یکی از علل و ریشه‌های فرهنگ غارت و بادآوردگی است. البته باید به خاطر بسپاریم که در کشورهای سرمایه‌داری هرچند مصرف افراطی وجود دارد، اما در این جوامع نظام حکمرانی، قواعد نهادی و قواعد بازی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی چنان است که اجازه نمی‌دهد طبقه انگل به گستردگی امروز ایران در جامعه ثروت، قدرت و تجارت را در اختیار خود بگیرد.

دیدگاه

سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار